امير مؤمنان از صلب پدرى چون ابوطالب ديده به جهان گشود.ابوطالب بزرگ بطحاء (مكه) و رئيس بنى هاشم بود. سراسر وجود او، كانونى از سماحت و بخشش، عطوفت و مهر، جانبازى و فداكارى در راه آيين توحيد بود.
درهمان روزى كه عبد المطّلب جدّ پيامبر در گذشت، آن حضرت هشت سال تمام داشت. از آن روز تا چهل و دو سال بعد، ابوطالب حراست و حفاظت پيامبر را، در سفر و حضر، بر عهده گرفت و با عشق و علاقه بى نظيرى در راه هدف مقدّس پيامبر كه گسترش آيين يكتاپرستى بود جانبازى و فداكارى كرد. اين حقيقت در بسيارى از اشعار مضبوط در ديوان ابوطالب منعكس شده است ;همچون:
لِيَعْلَمْ خِيارُ النّاسِ أَنَّ مُحَمَّداً *** نَبِيٌّ كَمُوسى وَ الْمَسِيْحِ بن مَرْيَم (1)
افراد پاك وخوش طينت بايد بدانند كه محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) پيامبرى است همچون موسى و عيسى (عليهما السلام).
همچنين:
أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنّا وَجَدْنا مُحَمّداً *** رَسُولاً كَمُوسى خُطَّ في أَوَّلِ الْكُتُب(2)
آيا نمى دانيد كه محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) همچون موسى (پيامبرى آسمانى) است و پيامبرى او در سرلوحه كتابهاى آسمانى نوشته شده است؟
يك چنين فداكارى، كه به زندانى شدن تمام بنى هاشم در ميان دره اى خشك و سوزان منجر شد، نمى تواند انگيزه اى جز عشق به هدف و علاقه عميق به معنويت داشته باشد، و علايق خويشاوندى و ساير عوامل مادى نمى تواند يك چنين روح ايثارى در انسان پديد آورد.
دلايل ايمان ابوطالب به آيين برادر زاده خود به قدرى زياد است كه توجه قاطبه محقّقان بى نظر را به خود جلب كرده است. متأسفانه گروهى، از روى تعصّبات بي جا، در مرز توقف در باره ابوطالب باقى مانده اند و گروه ديگر جسارت را بالاتر برده، او را يك فرد غير مؤمن معرفى كرده اند. حال آنكه اگر جزئى از دلايلى كه درباره اسلام ابوطالب در كتابهاى تاريخ و حديث موجود است در باره شخص ديگرى وجود مى داشت، در ايمان و اسلام او براى احدى جاى ترديد و شك باقى نمى ماند، امّا انسان نمى داند كه چرا اين همه دلايل نتوانسته است قلوب بعضى را روشن سازد!
1 . مجمع البيان، ج4،ص 37.
2 . مجمع البيان، ج4،ص 37.
شخصيتِ موروثى حضرت على(عليه السلام)
- بازدید: 296