آن شب اهل شام بر کشتگان خود بسیار بی تابی می کردند و بی اندازه ناراحت بودند بعضی نیز غصه می خوردند و اشک می ریختند.
معاویة بن خدیج کندی گفت: ای اهل شام، لعنت بر این زندگانی! بعد از حوشب و ذی الکلاع حمیری که در این جنگ کشته شدند و بعضی دیگر هم که از جنگ خسته شده بودند سخن از نارضایتی از این جنگ طولانی گفتند.
چون این کلمات به گوش معاویه رسید، سران قبایل و امرای لشکر را فرا خواند و گفت: ای اهل شام! در جنگ کشته شدن و مجروح شدن هست. اگر چه مردانی از ما در این جنگ کشته شدند. اهل عراق هم کشته دادند. ما از اهل عراق سزاوارتر به گریه نیستیم.
اگر ذی الکلاع حمیری از لشکر ما کشته شد عمار یاسر هم از لشکر علی علیه السلام هم به قتل رسید.
اگر حوشب ذوالعظیم و عبیدالله بن عمر در لشکر ما کشته شدند. هاشم بن عتبة و عبدالله بن بدیل بن ورقاء از یاران علی علیه السلام هم کشته شدند. که کشتگان ما از مقتولین عراق عزیزتر و شریف تر نبودند.
ای اهل شام! بشارت بر شما باد که سه تن از نامداران بی همتا که در میان عرب نظیر نداشتند و علی علیه السلام را در هر کاری یاری می دادند و چون صاعقه بر لشکر ما می تاختند، بدست لشکر ما به قتل رسیدند؛ اول آنان عمار یاسر. دوم هاشم بن عتبه و سوم عبدالله بن بدیل بن ورقاء که او را فاعل و الافاعل می گفتند که در رأی، تدبیر، بصیرت، شجاعت و فرزانگی انگشت نمای عرب بود.
سه شخص دیگر هم مانده اند؛ یعنی مالک اشتر، اشعث بن قیس و عدی بن حاتم که هر یک از اینها در شجاعت، مردانگی و مروت، قطب لشکر علی علیه السلام هستند، اگر این سه تن را بکشیم، علی علیه السلام را قوت چندانی نمی ماند.
اعتراض در لشکر معاویه
- بازدید: 211