نامه نگاری معاویه و عمروعاص برای مماطله و استراحت

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

 عمروعاص نامه ای به عبدالله بن عباس به این مضمون نوشت:
بزرگواری، سیادت و سروری تو بر همه معلوم است و در همه عرب بعد از پسر عم تو علی بن ابی طالب علیه السلام کسی از تو عالم تر، کریم تر، فاضل تر و ملایم تر نیست، ما نخستین کسانی نیستیم که در جنگ رنج و بلا کشیده ایم و عافیت را از خود دور کرده ایم، این جنگ اکثر مبارزان ما و شجاعان شما را بلعیده است؛ من نمی گویم، ای کاش جنگ را از سر می گرفتیم، بلکه می گویم کاش میان ما و شما هرگز منازعه و مخاصمه رخ نمی داد، تا این همه عرب کشته شوند این جنگ خیلی طولانی شد، اگر بر این منوال ادامه یابد از ما و شما کسی باقی نمی ماند، از سر نصیحت می گویم، بهتر است قتال را پایان دهیم.
سپس چاپلوسانه جند بیت نوشت، نامه را به معاویه داد، چون معاویه مطالعه کرد آن را پسندید و گفت: باید به نزد ابن عباس فرستاده شود.
عبدالله بن عباس نامه را خوانده سپس به نزد امیرالمومنین آورد تا مضمون آن آگاه شود، امیرالمومنین علیه السلام نامه را خواند و خندید.
بعد فرمود: قاتل الله ابن النابغه، این است مکاری عمروعاص!، چه چیز او را به طمع انداخت تا بتواند تا را بفریبد. جواب نامه او را آن گونه که مصلحت می دانی بنویس و بفرست.
عبدالله بن عباس یار صدیق امیرالمؤمنین علی علیه السلام جواب نامه را به این مضمون نوشت. (82)
ای عمروعاص! من در بین عرب هیچ کسی را بی حیاتر و مکارتر از تو ندیدم، به کمک و نصرت معاویه آمدی و دین را به دنیا فروختی و به طمع امارت، مردم شام را به ظلمت و فتنه انداختی، چون به مقصد خویش نرسیدی، حیله ای دیگر پیش گرفتی اول دنیا را بزرگ شمردی و با معاویه معامله دین به دنیا کردی؛ سپس اظهار زهد و تقوا نمودی و گفتی مرا به دنیا حاجتی نیست، تا مردم را بفریبی، اگر راست می گویی و فریفته دنیا و امارت مصر نشدی، دست از متابعت و موافقت معاویه بردار و به خدمت اهل بیت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله درأی و امیرالمؤمنین علی علیه السلام را اطاعت کن، اما آنچه از احوال اهل عراق و اهل شام نوشتی، اهل عراق با علی بن ابی طالب علیه السلام بیعت کردند چون او بهترین آنان بود و اهل شام با معاویه بیت کردند در حالی که آنان بهتر از معاویه بودند و بدان من و تو نیز یکسان نیستیم، به سبب این که من برای رضای خدا در خدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به جنگ آمدم؛ اما تو برای رضای معاویه و به دست آوردن مصر با مهاجر و انصار و مسلمین می جنگی. ای عمرو از خدا بترس و به خدا باز گرد. والسلام
به برادرش فضل بن عبدالله گفت تا شعری در جواب او بُسراید. فضل شعر را سروده، عبدالله شعر را همراه نامه به خدمت امیرالمومنین علیه السلام تقدیم کرد تا نظر دهد.
آن حضرت پسندید و فرمود:
احسنت بر تو! اگر عمرو این شعر و نامه را بخواند دم فرو می بندد و اگر عقل داشته باشد دیگر نامه ای نمی نویسد.
وقتی نامه و شعر به دست عمروعاص رسید آن را بر معاویه خواند و گفت: به این سخنان تند نیاز نداشتم، هرگاه با پسران عبدالمطلب بیازماییم مغلوب می شویم.
معاویه گفت: راست می گویی، اما بی شک فردا علی بن ابی طالب علیه السلام جنگ را آغاز می کند، اگر چنین کند کار بر ما دشوار می شود. من نامه ای به عبدالله عباس می نویسم و او را به نامه خواندن و جواب نوشتن مشغول می کنم تا فردا جنگ را آغاز نکند اگر جواب ندهد نامه ای به علی بن ابی طالب علیه السلام می نویسم و او را به نامه نوشتن و نامه خواندن مشغول می کنم، اگر جواب ندهد، نامه نگاری را ترک و با تمام قوا آماده جنگ می شوم تا کار به پایان برسد.
عمرو گفت: غرض و قصد تو با علی بن ابی طالب علیه السلام فرق می کند، تو مثل او نیستی، تو برای ریاست و امارت می جنگی و علی علیه السلام برای رضایت خدا، تو برای بقا تلاش می کنی و او برای فناءلله شمشیر می زند اگر او پیروز شود اهل شام از خوف و هراسی ندارند اما اهل عراق از تو بیمناک اند گمان می کنم می خواهی علی بن ابی طالب علیه السلام را بفریبی، ولی هرگز نمی توانی خدعه کنی و او را فریب دهی! پس معاویه به عبدالله بن عباس نامه ای به این مضمون نوشت:
شما بنی هاشم در حق عثمان و خویشاوندان و متعلقان او از همه اعراب توهین بیشتری روا داشتید و این جنگ که بین ما و شما واقع شد و همچنان ادامه دارد، اگر شدایدی برای ما باشد برای شما نیز هست، همان خوف و رجا که برای شماست برای ما نیز هست، تا کی باید در این حالت باشیم و مبارزان و شجاعان ما و شما کشته شوند مخاصمه و جنگ را خاتمه دهید، تا بیش از این خون ریخته نشود و مردان قریش کشته نشوند. چون نگاه می کنم از قریش شش تن بیشتر باقی نماندند.
در عراق، تو و علی بن ابی طالب علیه السلام، در حجاز سعد وقاص و عبدالله بن عمر، در شام من و عمروعاص، از این عده سعد و عبدالله بن عمر از بیعت با علی بن ابی طالب علیه السلام دست نگه داشتند من و عمروعاص مخالف شما هستیم، تو مهتر و سرور ما بعد از پسر عمت علی بن ابی طالب علیه السلام هستی، اگر مردم بعد از عثمان با تو بیعت می کردند کارها سهل تر صورت می گرفت و ما در اطاعت و متابعت تو مطیع تر بودیم تا علی بن ابی طالب علیه السلام پس در این امر تفکری کن تا رأی تو را بدانیم. والسلام
عبدالله بن عباس نامه معاویه را خواند و خندید و گفت: معاویه تا کی گمان بی عقلی و بی خردی درباره من می کند، طمع بیجا و خیال باطل در مغز می پروراند. پس جوابی سخت برایش بنویسم تا بداند که در دل چه دارم.
جواب نامه معاویه را چنین نوشت: (83)
بسم الله الرحمن الرحیم. ای معاویه! نامه ات را خواندم، سخنان بی حاصل تو را شنیدم آنچه از بدی ما در حق عثمان نوشتی فهمیدم. تو ای معاویه! بدیهای خویش را درباره عثمان فراموش کردی، آن زمان که به کمک تو محتاج بود و از، یاری خواست، او را مساعدت نکردی تا دیدی چه بر سرش آوردند و تو به خویش که هلاکت او بود رسیدی و امروز ما را متهم می کنی که به عثمان بدی روا داشتیم. اما درباره ابوبکر و عمر سخن گفتی و ما را به آن اغرار و تحریک می کنی، بدان که عمر و ابوبکر از عثمان بهتر بودند، چنان که عثمان هم از تو بهتر بود.
این که گفتی از رجال قریش جز شش نفر کسی باقی نمانده است، این خود دروغی خالص و کذبی محض است و مردان قریش بسیاری در رکاب امیرالمومنین علی علیه السلام و عده اندکی در لشکر تو هستند و آنان که در خانه نشستند بیشترند.
اما تضرع می کنی که جنگ را ترک کنیم تا خونها ریخته نشود و هر روز مصیبت بیشتر نگردد، بدان آنچه در پیکار و نبرد تا کنون از ما دیدی اندک بود و منتظر جنگ عظیم و قتال مخوف با.
اما کلام آخرت که گفتی، اگر مردمان با من بیعت می کردند، تو و اهل شام در بیعت و متابعت بر دیگران سبقت می گرفتید، زهی شرم و حیا! مهاجر و انصار و عموم مردم یک دل و یک زبان با علی بن ابی طالب علیه السلام بیعت کردند، او بردار رسول خدا صلی الله علیه و آله، وصی، وزیر و وارث علم اوست، او از من و جمیع مهاجر و انصار و اصحاب رسول صلی الله علیه و آله بهتر و برای خلافت شایسته تر است، چرا با او بیعت نمی کنی!
و بدان که هیچ کسی تو را برای خلافت شایسته و لایق نمی داند تو را طلیق پسر طلیق و سرکرده احزاب و ابن آکلة الاکباد می گویند. والسلام.
وقتی نامه عبدالله بن عباس به معاویه رسید، خود را ملامت کرده و گفت: هرگز برای او نامه نمی نویسم.
معاویه بعد از مأیوس شدن از فریب عبدالله بن عباس، نامه ای به امیرالمؤمنین علی علیه السلام با این مضمون نوشت: (84)
اما بعد، این جنگ طولانی شده است و از هر دو لشکر خون های بسیاری ریخته و هر دو طرف رنج و مشقت زیادی متحمل شده ایم و بزرگان کثیری کشته شدند.
آماده صلح باش تا برای آینده با هم مخاصمه و منازعه نکنیم، در گذشته از تو التماس کرده و ولایت شام را خواسته بودم با این شرط که از من بیعت نخواهی و توقع متابعت و اطاعت نداشته باشی، امروز هم مثل دیروز همین تقاضا را دارم.
تا این جنگ به پایان برسد، بلا و محنت رفع شود، در این پیکار اخیار کشته و اشرار باقی ماندند و ما همه از یک شجره ایم و همگی پسران عبد مناف و ما را بر یکدیگر رجحان فضیلتی نیست. والسلام
امیرالمومنین جواب نامه معاویه را بدین مضمون نوشت: (85)
ای معاویه! نامه تو رسید و آنچه نوشتی معلوم شد؛ از طولانی شدن جنگ و کشته شدن اخیار، نزول بلا و رنج هر دو لشکر یادآور شدی. بدان آنچه بعد از این مانده است، به غایت عظیم تر و سخت تر خواهد بود و آنچه تاکنون دیدی از دریا قطره ای و از دوزخ شعله ای بود اما ولایت شام بدون این که در بیعت و اطاعت من باشی از من خواستی، این محال است، آنچه را دیروز نپذیرفتم امروز هرگز به تو نخواهم داد.
آنچه گفتی که ما هر دو فرزندان عبد منافیم، این سخن راست است ولیکن هرگز امیه مثل هاشم و حرب مانند عبدالمطلب نبودند و ابوسفیان ابوطالب قابل مقایسه نیست. مبطل با محق و طلیق با مهاجر هرگز برابر نیستند اگر چه تو از پسران عبد منافی مرا فضل نبوت است که به واسطه این ذلیل عزیز می شود.
چون نامه امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رسیده آن را مطالعه کرد، ولی از نوشتن نامه سخت پشیمان شد و خود را ملامت کرد.
عمروعاص گفت: بارها گفتم از نوشتن نامه به علی بن ابی طالب علیه السلام دست نگه دار ولیکن نصیحت قبول نکردی.
معاویه به خشم آمد و گفت: تو پیوسته به تعلیم و تجلیل علی بن ابی طالب علیه السلام می پردازی و او را بر من تفضیل می دهی مثل این که او نبود تا را به فضاحت و رسوایی انداخت، باسن برهنه و عورت هویدا از جلو گریختی تا جان سالم بدر بردی.
عمرو خندید و گفت: من افتخار می کنم که در مبارزه با علی بن ابی طالب علیه السلام توانستم با هر حیله و رسوایی بود خلاص شوم، اگر تو به قوت، شجاعت و دلیری فخر می کنی، خود را بیازمای و قدم در میدان مبارزه با علی علیه السلام بگذار تا ببینیم چگونه از شمشیر او رهایی می یابی.

82) نامه فوق در کتاب الامامة و السیاسة /132 و واقعه صفین، ص 412 اختلاف اندکی آمده است.
83) الامامة و السیاسة 1/134، واقعه صفین ص 415 هم ذکر شد.
84) اخبار و طوال، ص 187، الامامة و السیاسة 1/137، واقعه صفین 471 با اختلاف کمی نامه بن عباس ذکر شد.
85) نهج البلاغه، نامه 17.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page