چون بیان فرمود (علیه السلام) که: من اسم اعظمم، پس در تمام مراتب عالم اسمائی و افعالی و آثاری هر فرد که اکمل است آنرا به مظهریت خویش اختصاص فرموده چندی را که در کلام الهی مذکورند، بیان می فرماید و می گوید (علیه السلام) که: من صاحب(497) طورم یعنی در هر طور از اطوار وجود که طور وجود معتبر است حقیقت آن طور و سری که به معیت سر طور هر طور است آن منم، زیرا که از جبل حقیقت من شجره صفات الله روئیده و آتش تجلی ذاتی به کلیم وجود امکانی نموده و تأویل تمام کتب شئونی و کلام ذاتی از من ظاهر است.
چنانچه طور فیض نخستین، که مطلع نور غیبت ذات است و طور(498) الوهیت که مطلع نور ذاتست و طور حب که مطلع انوار لاهوت و جبروتست و طور قلوب که مطلع انوار علم و عرفان و ایقانست این همه را معیت من و مصاحبت من ثابت است و به معیت من همگی مطلع انوارند و صاحبت کتاب مسطور منم که ام الکتاب حقیقی ام، که تمام اسرار و احکام و اخبار الهی و کونی در کتاب من است و بیت المعمور منم که خانه دلم عرش الله همیشه به طایفان عوالم لاهوت و جبروت و ملکوت و ملک و ناسوت معمور است و حرث و نسل امکان و تعینات نفس الرحمن منم که انواع تخمهای امکانی در حقیقت من مندرجست.
و چون حقیقت من حقیقة الحقایق است پس ارواح جمیع متنفسان همه تعین و فرع روح من باشد که روح الارواح است و طاعت اصل را خدایتعالی بر من فرض کرده که من یطع الرسول فقد اطاع الله(499) و این طاعت، هم وجودیست و هم علمی و هم عینی و هم دینی و هم دنیوی، و الله اعلم.
497) د: من طورم.
498) د: و طور روحیت که مطلع لاهوت.
499) نساء / 81