می فرماید که: باری ء و از غیب به شهادت آورنده حقایق جواهر اشیاء و سازنده اشخاص آنم به حدود علمی و عینی، که هر تعینی و تشخصی که در عالم شهادت، مشهود(474) مشاعر ذوی العقول است و حقایق آن بر ایشان پنهان و نزد ادارکشان معدوم، من آن را به نوعی که در عین از حقیقت من ناشی شده که انا من الله والخلق(475) منی وفی روایة والمومنون. الحدیث بهمان نوع در وجود علمی در می آورم و من تصویر کننده چنین حقایقم در رحم وجود، چه هندسی وجود بر طبق هندسه(476) حقیقت من است و تشخص من و تشخص وجود که عالم مشهود است مطابق کلی اند، پس نقوشی که من تصور(477) کنم همان از رحم وجود به عالم تصویر می آید، و الله اعلم.
474) د: شهود و شاعر.
475) رض: منی الحدیث.
476) رض: هندسه من.
477) رض: تصویر کنم... به عالم صور