برخی از نزدیکان عالم جلیل القدر و زاهد اوحدی، شیخ مهدی ملا کتاب (قدس سره) گوید: من با عده ای از صالحین و نیکان کنار شیخ در صحن مقدس امیرالمؤمنین کنار باب الرحمة نشسته بودیم.
ناگاه عالم بزرگوار شیخ جواد عاملی وارد شد، سلام کرد و نشست ولی آثار غم و اندوه از رخسار او نمایان بود، شیخ (رحمة الله) از حال او پرسید، گفت: در بازار مردی که از او سی شامی (واحد پول آن زمان) طلب داشته، از او مطالبه کرده و به او تندی نموده است، و گفت: من نمی توانم طلب او را پرداخت کنم و چنین غصه دار شده ام!
شیخ (رحمة الله) فرمود: غصه مخور، به عهده من باشد.
عده ای که کنار شیخ (رحمة الله) بودند و می دانستند شیخ (رحمة الله) از مال دنیا بهره ای ندارد، به شوخی گفتند: شما از کجا چنین فرمودی؟ مگر آنکه بخواهی او را به صراف یهودی حواله دهی؟! شیخ (رحمة الله) فرمود: بله، او را به صراف حقیقی حواله می دهم، برخیز ای شیخ جواد، تو را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) حواله کردم، از حضرت تحویل بگیر.
اطرافیان می دانستند که شیخ (رحمة الله) سخن بیهوده نمی گوید، شیخ جواد با شنیدن این سخن گفت: حواله را پذیرفتم. سپس بلافاصله برخاست و وارد حرم مطهر شد، لحظاتی نگذشته بود که برگشت و مجلس هنوز برقرار بود، و در دست او کسیه ای بود که سی شامی در آن بود!
سپس گفت: وارد حرم شدم و عرض کردم: یا امیرالمؤمنین، من برای زیارت نیامدم، شما نیز می دانی، من از جانب شیخ مهدی آمده ام، او سی شامی به شما حواله کرده است.
همین که سخنم تمام شد، درگاه را بوسیدم، چند قدمی برگشتم که ناگاه شخصی را دیدم که به من گفت: بگیر این را، این حواله شیخ است، من در حالی که مبهوت شده بودم آن را از او گرفتم، چون توجه کردم که هیچ کس را ندیدم نه در رواق و نه در ایوان و این از فضل خداست که به هر که خواهد می دهد (1).
**************************************
1) دارالسلام: ج 2، ص 259.
او را به صراف حقیقی حواله می دهم
- بازدید: 888