عالم جلیل القدر مرحوم نوری (رحمة الله) گوید: عالم پرهیزکار آقا علی رضا از عالم ربانی سید محمد قزوینی (قدس سره) نقل نموده است که فرمود: در ایام محاصره - که گروه وهابی ها نجف را معاصره کردند - من در نجف بودم، کار زندگی و غذا چنان سخت شد که ما با خرمای پست زاهدی و آب چاه گذران زندگی می کردیم.
مدتی گذشت، من در خواب، مولای خود امیرالمؤمنین را دیدم و به ایشان از سختی روزگار شکایت نمودم، حضرت جملاتی به این مضمون فرمود: روذگار می گذرد، پرسیدم: سر انجام این محاصره چه می شود، و آیا دشمن بر شهر غلبه می کند و وارد شهر می شود یا با ناامیدی بر می گردد؟
حضرت فرمود: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و التین و الزیتون و طور سنین و هذا البلد الامین... و سپس در حالی که به شهر نجف اشرف اشاره می نمود فرمود: این شهر در امان است، و تکرار نمود.
من از سخن حضرت فهمیدم که وعده پیروزی و ناامیدی دشمن را می دهد.
سپس حضرت به من فرمود: ای سید، چرا نماز شب را ترک کرده ای؟ گفتم: ای سرور من، به خاطر سختی تهیه آب، زیاد باید از چاه آب کشید، و از طبقه بالای خانه پایین آیم.
حضرت فرمود: کاری که اکنون در روز انجام می دهی، در شب قرار ده، آسان می شود ولی نماز شب را رها مکن، سید (رحمة الله) گوید: من تازه ازدواج کرده بودم و در روز غسل می کردم، سخن حضرت را امتثال کردم، و به نماز شب پرداختم، چند روزی گذشت تا اینکه دشمنان با ناامیدی برگشتند و روزگار ما خوب شد و درستی وعده حضرت نمودار گردید (1).
**************************************
1) دارالسلام: ج 2، ص 232.
روزگار می گذرد، این شهر در امان است
- بازدید: 892