از میثم تمار روایت شده که روزی امیرالمؤمنین با جمعی از یاران خود و یاران خاص حضرت خاتم الانبیاء در مسجد کوفه تشریف داشتند که ناگهان مردی بلند قامت با قبای خزی در بر و عمامه زردی بر سر و دو شمشیر بر کمر وارد مسجد شد. مردم از او سؤال کردند که چه کسی هستی؟ جواب داد که من از جانب شصت هزار مرد که آنها را عقیمه می گویند و دنبال خودشان میتی دارند که مدتی است مرده است آمده ام و اکنون وارد مسجد می شوند، پس اگر او را زنده کردی برای ما ثابت می شود حجت خدا هستی وگرنه خلافتت حق نمی باشد.
حضرت علی (علیه السلام) یک جواب اجمالی دادند لکن آن مرد به آن جواب قانع نشد و طالب حیات آن مقتول شد حضرت علی (علیه السلام) حمد و ثنای خداوند را به جای آورد و صلوات بر پیامبر فرستاد و فرمود: بدان که گاو بنی اسرائیل نزد خداوند بهتر از من نبود که یک جزء او را بر بدن مرده مالیدند و صلوات بر محمد و آل محمد فرستادند زنده شد، پس ای مرد بعضی از اجزای مرا به بدن میت بزن تا زنده شود زیرا که یک جزء بدن من از تمام گاو بنی اسرائیل بهتر است در این حالت میت را به پای مبارک آن حضرت مالیدند و یا این که پای مبارک را به او زد و فرمود: ای مدرکة بن حنظله به اذن خداوند بلند شو همانا خدای متعال او را با دست علی بن ابی طالب زنده گردانید، ناگهان آن جوان در حالی که صورتش از آفتاب و ماه روشن تر بود برخاست و عرض کرد: لبیک لبیک ای حجت خدا بر جن و انس و آن مرد برای همیشه در رکاب امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود تا در غزوه صفین به درجه رفیع شهادت رسید.(1)
**************************************
1) لمعات الانوار، ص 188.
60- احیای کشته
- بازدید: 585