بالاخره خود حضرت در برابرشان آمد و با آنها صحبت کرد جماعتی از آنان قانع شده از خوارج برگشتند و به لشکر حضرت پیوستند. پس از آن حضرت به بقیه فرمود:
ما با شما کاری نداریم، تنها کسانیکه عبدالله بن خباب را سر بریدند و زن حاملهاش را شکم دریدند و چند نفر از برادران ما را کشتند تحویل ما دهید تا در مقابل جنایتشان قصاص کنیم.
گفتند:
ما همگی قاتلین برادران شمائیم و خون آنها و شما را حلال میدانیم.
حضرت آنها را موعظه نمود و از عذاب الهی ترسانید و از مخالفت و جبههگیری با مسلمین بر حذر داشت و فرمود:
هر آینه نفسهای شما کار زشتی را در نظر شما زینت داده است. مسلمانها را میکشید. قسم بخدا اگر مرغی را - بیگناه - میکشتید در نزد خداوند، بزرگ بود چگونه خون مسلمانها را ریختند؟
جوابی نداشتند مگر آنکه بین خود ندا دادند:
با اینها حرف نزنید و جوابشان را ندهید و برای ملاقات پروردگار آماده گردید و بسوی بهشت بشتابید و برای جهاد صف بندی کنید و آماده نبرد شوید.
آن حضرت به لشکرگاه خود بازگشت. قبل از آغاز جنگ به حضرت امیر علیه السلام خبر دادند خوارج از نهر عبور کردند و بطرف ما آمدند. حضرت فرمود: نه چنین است آنها از نهر به سمت ما عبور نکردهاند.
سپس دیگری آمد و گفت:
خوارج از نهر عبور کردند و به سمت ما آمدند.
حضرت فرمود:
مرگ آنها آن سوی نهر است.
همچنان چند نفر آمدند همان گفته را تکرار کردند. حضرت فرمود:
محل کشته شدن اینها پیش از نهر است اینها قبل از نهر کشته میشوند و به سمت ما عبور نمیکنند. قسم بخدا از آنها کمتر از ده نفر کشته میشوند.(141)
در آخر حضرت امیر علیه السلام در مقابل آنها لشکر آرائی نمود و میمنه و میسره قرار داد، سپس جائی را مشخص کرد و پرچمی به ابو ایوب انصاری داد و دستور داد تا ندا کردند:
هر کس از خوارج زیر این پرچم گرد آید در امان است.
در اینجا جمعی از لشکر خوارج جدا شده و زیر آن پرچم رفتند و تنها چهار هزار نفر یا کمتر برهبری عبدالله بن وهب راسبی ماندند. جنگ شروع شد و طبق پیش گویی حضرت امیر علیه السلام همه آنها کشته شدند جز کمتر از ده نفر که فرار کردند. حضرت به اصحاب فرمود:
بروید جنازه ذو الثدیه را پیدا کنید.
رفتند و برگشتند گفتند:
جنازه او را نیافتیم.
آنحضرت فرمود:
جنازه او هست بروید بگردید.
رفتند و گشتند و جنازه او را نیافتند. حضرت پرسید:
اسم اینجا چیست؟
عرض کردند:
نهروان.
فرمود:
بخدا قسم به من دروغ گفتم و نه پیامبر به من دروغ گفت. ذو الثدیه در میان کشته هاست بروید بگردید.
خود حضرت هم کنار نهر آمدند و جسدهای پنجاه نفر یا بیشتر از خوارج روی هم افتاده بود آنها را کنار زدند. جسد ذو الثدیه را که زیر همه کشتهها در گل فرو رفته بود، بیرون آوردند. در آن وقت حضرت صدا به تکبیر بلند کرده و به سجده افتاد و سجده طولانی کرد سپس فرمود:
اگر نبود که تنها بر وعده پیامبر اتکال کنید و دست از اعمال نیک بردارید بشما میگفتم که پیامبر چه مژدهای برای کسانیکه با خوارج بجنگند داده است.(142)
رویاروئی امیرالمؤمنین با خوارج و اتمام حجت با آنان
- بازدید: 699