در زمان پیامبر صلی اللّه علیه و آله شخصی بود بنام حرقوص بن زهیر تمیمی که او را ذو الخویصره یا ذوالثدیه (124) می گفتند. روزی پیامبر صلی اللّه علیه و آله مشغول تقسیم صدقاتی بود که حضرت امیر علیه علیه السلام از یمن به مدینه فرستاده بود. آنحضرت گاهی بعنوان تألیف قلوب به بعضی سهم بیشتری میداد. ذوالخویصره پیش آمد و به پیامبر صلی اللّه علیه و آله گفت:
ای محمد از خدا بترس و به عدالت عمل کن!
پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمود:
اگر من خدا را معصیت کنم چه کسی از او فرمان میبرد؟ خداوند مرا امین وحی خود در روی زمین قرار داده، شما مرا امین نمیدانید!؟
بعد پیامبر صلیاللّه علیه و آله به اصحاب فرمود:
همانا از صنف این مرد گروهی هستند که قرآن میخوانند ولی قرآن از گلوهایشان نمیگذرد - و به دلشان میگذرد. با مسلمین میجنگند و آنها را میکشند ولی متعرض کفار نمیشوند. او را یارانی است که شما نماز و روزه و اعمال خود را در مقابل نماز و روزه و اعمال آنها کوچک میشمرید.
در زمانی که مسلمین دو دسته شوند - اشاره به جنگ صفین - اینها خروج میکنند. وسط سرشان را میتراشند. اینان بدترین مردماند و گروهی که از آن دو دسته بر حق هستند، اینها را میکشند. تعمق - زیاده روی و وسواس - در دین دارند.(125)
پیشگوئی دیگر پیامبر صلیاللّه علیه و آله در باره خوارج این بود که به اصحابشان فرموده بودند:
شما با سه طایفه میجنگید.
ابوسعید خدری میگوید:
پیامبر صلی اللّه علیه و آله ما را به جنگ ناکثین و قاسطین و مارقین فرمان داد.
پرسیدم:
ای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در رکاب چه کسی؟ پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمودند:
در رکاب علی بن ابیطالب که عمار یاسر هم همراه او است. (126)
ابوایوب انصاری (127) در جنگ صفین حاضر بود. پس از توقف جنگ به کوفه رفت. علقمه و اسود او را ملاقات کردند و به او گفتند:
خداوند ترا به نزول پیامبر صلی اللّه علیه و آله به خانهات گرامی داشته، حالا شمشیرت را آوردهای و اهل لا اله الا الله - مسلمانها - را میکشی؟!
ابوایوب انصاری گفت:
پیشرو به اهلش دروغ نمیگوید(128) پیامبر صلیاللّه علیه و آله ما را فرمان داد با سه گروه در رکاب علی علیه السلام بجنگیم: ناکثین، قاسطین، مارقین. ناکثین - کسانیکه پس از بیعت با حضرت امیر علیه السلام پیمان و عهد خود را شکستند - اهل جمل بودند که با آنها جنگیدیم. قاسطین - ستمکاران - اهل صفین بودند که از جنگ با آنها آمدهام و اما مارقین - از دین خارج شوندگان - اهل طرفات و سعفات و نخیلات و نهروان هستند که نمیدانم اینها کیانند و کجایند لکن حتماً با آنها میجنگیم ان شاء الله. (129)
پشگوئی دیگر پیامبر صلیاللّه علیه و آله این بود که روزی اصحاب از عبادت و دینداری ذوالثدیه در حضور آنحضرت تعریف میکردند. در همین موقع او به طرف آنها آمد. اصحاب گفتند:
اینست آنکه از او تعریف میکردیم.
پیامبر صلیاللّه علیه و آله فرمودند:
شما از کسی تعریف میکنید که در چهرهاش علامتی از شیطان است.
آنمرد از جائیکه پیامبر صلیاللّه علیه و آله و اصحاب نشسته بودند گذست و سلام نکرد. پیامبر صلیاللّه علیه و آله او را ندا کرده و از او پرسیدند:
ترا بخدا قسم وقتی بر جمع ما میگذشتی در دل نگفتی: در این جمع بهتر از من نیست؟
گفت:
آری.
سپس او رفت نماز بخواند. پیامبر صلیاللّه علیه و آله فرمودند: چه کسی این مرد را - که خود را پیامبر بهتر میداند و بدین سبب کافر شده است - میکشد؟
ابوبکر گفت:
من.
و بقصد کشتن وی روانه شد. چون به او رسید او را دید نماز میخواند. گفت:
سبحان الله، کسی را که نماز میخواند بکشم؟ در حالیکه پیامبر از کشتن نمازگزاران نهی کرده است.
بر گشت. پیامبر صلیاللّه علیه و آله فرمودند:
چه کردی؟
ابوبکر گفت:
دوست نداشتم او را در حال نماز بکشم و شما از کشتن نمازگزاران نهی کردهاید.
پیامبر صلیاللّه علیه و آله دوباره به اصحاب فرمودند:
چه کسی این مرد را میکشد؟
عمر گفت:
من.
و به این قصد روانه شد. دید در حال سجده است. گفت:
ابوبکر از من بهتر میدانست - و او را نکشت من هم او را نمیکشم.
بر گشت. پیامبر صلیاللّه علیه و آله فرمودند: چه کردی؟
عمر گفت:
او را دیدم که پیشانیش را برای خدا بر زمین نهاده بود دوست نداشتم او را بکشم.
پیامبر صلیاللّه علیه و آله باز فرمودند:
چه کسی این مرد را میکشد؟
علی علیه السلام عرضه داشت:
من.
پیامبر صلیاللّه علیه و آله فرمودند:
اگر به او برسی تو او را میکشی.
علی علیه السلام رفت دید بیرون رفته، بر گشت، پیامبر صلیاللّه علیه و آله پرسیدند:
چه کردی؟
عرض کرد:
رفته بود.
پیامبر صلیاللّه علیه و آله فرمودند:
اگر کشته میشد در امت من اختلاف نمیافکند.(130)
(چون ذوالثدیه از جمله کسانی بود که در مقابل حضرت امیر علیه السلام جبهه گیری کرده و جنگ نهروان را علیه آنحضرت بر پا نمودند).
پیشگویی پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به خوارج
- بازدید: 660