آيات (6 ـ 9)
فَأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ
فَهُوَ فِى عِيشَةٍ راضِيَةٍ
وَ أَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ
فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ
ترجمه :
6. پس اما كسى كه سنگين باشد ميزانهاى او.
7. پس او در يك زندگانى رضايتبخشى است .
8. و اما كسى كه سبك باشد ميزانهاى او.
9. پس از سر در هاويه كه از جهنم است، مىافتد[1] .
تفسير :
]منظور از ميزان در قيامت[
مفسرين بلكه نوع مردم خيال كردند كه ميزان قيامت مثل دو كفه ميزان است. در يك كفه عبادات را مىگذارند و در يك كفه معاصى را. اگر عبادات سنگين باشد اهل نجات است و اگر معاصى سنگين باشد اهل هلاكت است، چنانچه قبلاً هم اين توهّم را رد كرده بوديم، لكن اين اشتباه بزرگى است. اولاً، از آيه استفاده مىشود كه هر كسى ميزانهاى زيادى دارد، يك ميزان نيست، زيرا تعبير به موازينه فرموده. و ثانياً، معنى
ثقل و خفّت اين نيست. چنانچه مىگويى: فلان آدم خيلى سنگين و وزين است و فلان بسيار سبك و بىمقدار است، فلان كلام سنگين و وزين است و فلان كلام سبك و بىمقدار، با مومن سبك صحبت نكنيد و او را سبك نكنيد و بىاعتنايى نكنيد، قدر هر كس را بدانيد، خود را در نظر مردم سبك نكنيد و امثال اين عبارات در اَلْسنه بسيار است. لذا مىگوييم: كفر و شرك و ضلالت و معاصى هيچ وزنى ندارد، به قدر كاه وزن ندارد، حتى عبادات باطله كه فاقد شرايط و اجزاء باشد يا مقرون به موانع آنها هم هيچ وزنى ندارد، لذا مىفرمايد: (وَقَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً)[2] ، پس
بنائاً على هذا مىگوييم: غير مومن هر كه هست و هر چه هست اگر عبادت جن و انس را داشته باشد، چون ايمان شرط صحت كل عبادات است، هيچ وزنى ندارد كه جزو هباءً منثوراً است.
و اما مومنين هم عبادات باطله آنها و معاصى آنها هيچ وزنى ندارد، فقط ايمان و اعمال صالحه و عبادات صالحه و افعال حسنه وزن دارد و آن هم بر هر يك آنها يك ميزان است. هر چه ايمان قوىتر باشد و اخلاق فاضله زيادتر باشد و عبادات مقرون به شرايط قبول بيشتر باشد، سنگينتر و وزينتر است، لذا مىگوييم: (فَأَمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ) كه ايمان داشته باشد و داراى اخلاق فاضله و اعمال صالحه و حسنات باشد مصداق (ثَقُلَتْ مَوازِينِهِ) است كه يك يك اين صفات و اعمال و حسنات براى خود وزنى دارند، علاوه بر وزن ايمان. و بسا يك عمل كه خيلى به نظر كوچك مىآيد، از هزار عبادت سنگينتر است، مثل كلمه توحيد: لا اله الّا الله و مثل صلوات بر محمد 9 و آل او و امثال اينها. و بسا يك عبادت وَلَو بزرگ به نظر مىآيد، وَلَو صحيح هم باشد، چندان وزنى ندارد.
سوال :
اگر مومن آلوده به معاصى باشد مصداق كدام طرف است؟
جواب :
اگر معاصى باعث زوال ايمان او نشود و با ايمان از دنيا رود، اميد نجات در او هست، زيرا ايمان، ميزان سنگينى دارد و مصداقِ ثقلت، ميزانِ ايمانش هست. ولى آيه مىفرمايد: «موازينه» نفرمود ميزانه، پس به مقدار معاصى اگر مشمول شفاعت و مغفرت شد كه مسلّماً نجات دارد و اگر مشمول نشد، به مقدار معاصى يك سختىهايى به او متوجه مىشود و بالاخره براى ايمانش نجات پيدا مىكند، و اينكه مىفرمايد: (فَهُوَ فِى عِيشَةٍ راضِيَةٍ) در حق كسانى است كه موازين آنها سنگين باشد، نه بعضى دون بعض كه هيچگونه ناراحتى از براى آنها نيست از حين احتضار الى دخول الجنة.
(وَ أَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ) كه ايمان نداشته باشد، كافر باشد يا مشرك يا ضال يا مُضل يا مخالف و معاند يا مُبدع يا منكر ضروريات دين باشد كه تمام موازين او خفيف و بىمقدار و بىوزن است.
(فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ) پس جايگاه او، مثواى او و مسكن او «هاويه»[3] است، و تعبير به
اُمّ، بعضى گفتند: مراد اُمّ الرأس است كه جلد جامعة الدماغ[4] را اُمّ الرأس مىنامند،
يعنى از سر فرو مىرود در هاويه كه يكى از اسماى جهنم است[5] ، و بعضى گفتند كه :
طفل جايگاه او دامن مادر است و مادر، او را در بغل مىگيرد و به خود مىچسباند، آتش جهنم او را در بغل مىگيرد و به خود مىچسباند[6] ، بعضى گفتند: اُمّ به معنى اصل
است[7] چنانچه مكه را اُمّ الْقُرى گفتند و لوح محفوظ را اُمّ الكتاب گفتند كه مىفرمايد :
(وَ إِنَّهُ فِى أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِىٌّ حَكِيمٌ)[8] ، و سوره مباركه حمد را هم اُمّ الْكِتاب گفتند،
چون تمام قرآن به طور اجمال در سوره مباركه حمد است و مراد جايگاه اصلى كه ديگر از او خارج نمىشود، هاويه است، چنانچه جايگاه اصلى اهل ايمان جنت است.
و لكن ظاهر اين است كه معنى همان است كه از سر فرو مىروند در جهنم به دو قرينه داخليه و خارجيه: اما داخليه، كلمه هاويه كه از ماده هوى است كه فرورفتن و سقوط و افتادن است كه انسان از سر سقوط مىكند، و اما خارجيه، آيه شريفه كه مىفرمايد: (الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلى وُجُوهِهِمْ إِلى جَهَنَّمَ أُوْلئِکَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلاً)[9] .
سپس توصيف مىفرمايد هاويه را كه مىفرمايد :
[1] . آتشى است سوزنده.
[2] . و شما سه دسته مىشويد. سوره واقعه: آيه 7.
[3] . هم اكنون مرگ براى من لذت بخش شد. ر.ك: الامالى «اسماعيل بن قاسم قالى»: ج1، ص155.
[4] . به تعبير ديگر: به اندازه وسعت ديد چشم.
[5] . قبر يا باغى از باغهاى بهشت است.... ر.ك: الخرائج و الجرائح: ج1، ص172؛ مدينة المعاجز: ج3،ص204 و بحارالأنوار: ج6، ص214.
[6] . وسيله : درجهاى از درجات است كه در روز قيامت خداوند آن را به پيامبر اكرم 9 عطا مىكند.اين وسيله اينقدر درخشندگى دارد كه درجات تمام انبيا وصدّيقان وشهدا در برابر آن نمودوروشنى ندارد، يعنى مقام پيامبر مانند ماه در برابر ستارگان است . ر. ك : المعجم الاوسط«الطبرانى »: ج1، ص89؛ علل الشرايع: ج1، ص196، ح6 والرسول المصطفى فى الآخرة: 430 ـ441. و منبرى است كه در روز قيامت آورده مىشود و در سمت راست عرش الهى قرار مىگيرد واول پيغمبر و سپس على 8 و به دنبال آنان ائمه معصومين : از آن بالا مىروند و هر كدام روىپلهاى از آن مىنشينند و بعد موسى، عيسى و ساير انبيا هر كدام بر پلهاى از آن مىنشينند. اللمعةالبيضاء: ص217. براى آگاهى از توضيح ديگر به همين تفسير، ج12، ص519 مراجعه كنيد.
[7] . لواى حمد : پرچم و عَلَم پيامبر در روز قيامت است و هفتاد تكه دارد. اولين كسى كه وارد بهشتمىشود (امام على 7) آن را به دست دارد و هر تكه آن از خورشيد و ماه گستردهتر است و بر آنسه جمله نوشته شده است: 1. بسم الله الرحمن الرحيم 2. الحمد لله رب العالمين 3. لا اله إلّا الله،محمد رسول الله، على ولى الله. ر. ك: ينابيع المودة: ص252؛ الامام على بن ابىطالب 7 «احمدرحمانى همدانى»: ص77 و چهارده نور پاك «عقيقى بخشايشى»: ج5، ص627.
[8] . بياييد و كتابم را بخوانيد. من يقين داشتم كه به حساب خود مىرسم. پس او در يك زندگى خوشاست. در بهشتى برين. سوره حاقه: آيات 19 ـ 22.
[9] . اشاره به آيه 8 همين سوره (وَأَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازينُهُ).
آیات 6 تا 9
- بازدید: 617