6 «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً»
7 «وَ نَراهُ قَرِيباً»
ترجمه:
6. به درستى كه كفار و مشركين قيامت را دور مىبينند.
7. و ما مىبينيم او را نزديك[1].
تفسير:
[نزديك بودن قيامت]
اما كفار كه منكر روز جزا و بعث هستند گمان مىكنند كه خبرى نباشد و اين نه
از روى يقين و علم باشد بلكه از روى مظنّه و خيال، چنانچه مىفرمايد: «وَ قالُوا ما هِىَ
إِلاّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاّ
يَظُنُّونَ»[2].
و اما آنهايى كه معتقد هستند مىگويند: بسيار دور است تا دنيا به آخر برسد
و قيامت بر پا شود. حتى عوام شيعه؛ چه وقت امام زمان (عجّل اللّه فرجه) ظاهر شود
و رجعت ائمّه عليهمالسلام به پايان رسد و قيامت برپا شود. «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً»[3] و لكن خدا
مىفرمايد: ما مىبينيم او را نزديك كه اين رؤت دوم علم است.
«وَ نَراهُ قَرِيباً» يكى آنكه فرمودند: «إذا ماتَ ابنُ آدمَ قامَتْ قِيامَتُهُ»[4].
و موت نزديكترين اشياء است به انسان، نَفَس فرو مىرود برنگردد يا برگردد فرو
نرود مرگ است: «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ»[5]، و مراد از
ساعت، ساعت اصطلاحى نيست كه عبارت از شصت دقيقه باشد، بلكه قطعه از زمان
است وَلَو طرف آن باشد[6] ديگر آنچه آمدنى است به انسان نزديك است و به آن
خواهد رسيد.
[1]. ترجمه ديگر: زيرا آنان عذاب را دور مىبينند6 و ما نزديكش مىبينيم7.
[2]. و گفتند: «غير از زندگانى دنياى ما چيز ديگرى نيست؛ مىميريم و زنده مىشويم، و ما را جز
طبيعت هلاك نمىكند». ولى به اين مطلب هيچ دانشى ندارند و جز [طريق] گمان نمىسپرند. سوره جاثيه: آيؤ 24.
[3]. يوم ربوبى: در قرآن كريم سه بار به طول روز در نزد خداوند تصريح شده است. چنانكه مىفرمايد: «وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَلَنْ يُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ». حج، 47. دو بار ديگر نيز تقريباً همين عبارت در قرآن كريم تكرار شده است. چنانكه مىفرمايد: «يُدَبِّرُ الأَْمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الأَْرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ». (سجده،5). همچنين مىفرمايد: «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ». (همين سوره، 4). بيشتر مفسّران مىگويند ذكر عدد در هيچ يك از موارد پيشگفته براى حصرِ طولِ ايّام در نزد خداوند متعال نيست، بلكه دالّ بر طولانى بودن ايّام است و فقط خداوند متعال مىخواهد سعه ساحتِ حلم خويش را به آنان گوشزد كند و به آنان بفهماند آنچه را كه شما بس دور مىبينيد در نظر خداوند نزديك است. چنانكه مىفرمايد: «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً * وَنَراهُ قَرِيباً». (آيات فوق). برخى از مفسّران آن روز را كه روز عذاب است، به اقتضاى دردناك بودنش در چشم عذاب بينندگان طولانى تلقّى كردهاند.
البته ايام دردناك طولانى است، اما با توجه به آيه عروج فرشتگان نمىتوان اين نظر را پذيرفت و معلوم داشت كه اگر بخواهيم با معيار سنجشى كه بشر در دنيا در اختيار دارد، ايامِ نزد خداوند متعال را بسنجيم، اين مدّت بسيار طولانى به نظر مىآيد.
ديگر پرسشى كه ممكن است به ذهن خطور كند اين است كه چرا در قرآن كريم براى وقوف در پيشگاه پروردگار و عروجِ «امر»، هزار سال به كار رفته، حال آنكه براى عروج فرشتگان عبارت پنجاه هزار سال؟ به نظر مىرسد از آن روى كه مراد از ايّام، اوقات مىباشد و به كاربردن هر دو عبارت پيشگفته براى بيان حصر نيست، چنين فهميده مىشود كه مدّت زمان عروج فرشتگان طولانىتر از مدّت زمان عروج «امر» يا وقوف در پيشگاه پروردگار است. از اين روى براى عروج فرشتگان عبارت «خمسين الف سنة» به كار رفته است. برخى هم گفتهاند در دو مورد پيشين از آن روى هزار به كار رفته كه هزار غايت اعداد است و پس از آن ديگر اعداد از متفرّعات آن و اعداد پيش از آن هستند و از خود استقلالى ندارند، پس اين غايت، براى منتهاى مراتب به كار برده شده نه براى حصر مدّت. اگرچه هيچ كس از مفسّران عدد را در چنين مواردى براى دلالت بر حقيقت موضوع له تلقى نكردهاند، اما به نظر مىرسد استدلال اخير درست نباشد. زيرا اگر چنين بود، نمىبايد خداوند متعال براى عروج فرشتگان، پنجاه هزارسال را بهكار مىبرد. ر.ك: دانشنامه قرآن، مدخل «يوم ربوبى».
[4] . هر گاه آدمىزاده بميرد قيامتش برپا مىشود. تفسير رازى: ج1، ص241؛ عمدة القارى: ج23،
ص96؛ كنز العمال: ج15، ص548، ح42123 و بحار الأنوار: ج58، ص70.
[5]. پس چون اجلشان فرا رسد، نه مىتوانند ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش. سوره اعراف: آيؤ 34.
[6] . به تعبير ديگر: ولو جزئى از لحظه باشد؛ طرفة العين.
آیات 6 و 7
- بازدید: 599