1 «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»
ترجمه:
1. سؤال كرد سؤال كنندهاى به عذابى كه واقع مىشود[1].
تفسير:
[اختلاف مفسران در اين آيه و نظر اهل بيت عليهمالسلام درباره آن]
«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» مفسرين در تفسير اين جمله اقوال زيادى دارند در
تعيين «سائل» كه بود و عذاب واقع چه عذابى بوده و باء «بعذاب» چه بايى بوده. تمام
بدون مدرك است و آنچه از اخبار اهل بيت به دست ما رسيده، يكى حديثى است كه
از سيد ابو الحمد[2] از ابو القاسم حسكانى[3][4] از ابو عبداللّه شيرازى[5] از ابوبكر
جرجانى[6] از ابى احمد بصرى[7] از محمد بن سهل[8] از زيد بن اسماعيل[9] از محمد
ابن ايوب واسطى[10] از سفيان بن عيينة[11] از حضرت صادق از آباء طيبينِ عليهمالسلامخود
روايت شده:
«قالَ: لَمّا نَصَبَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله عليّاً يَومَ غَدِيرِ خُمّ وَ قالَ: مَنْ كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ، طارَ
ذلِكَ في الْبلادِ فَقَدِمَ عَلَى النبيّ صلىاللهعليهوآلهالنُّعمانُ بِنِ الْحارِثُ الْفَهرِيّ، فَقالَ: أمَرتَنا عَنِ اللّهِ أن
نَشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّه وَ أنَّكَ رَسُول اللّهِ، وَ أمَرتَنا بِالْجِهادِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّومِ وَ الصَّلاةِ وَ الزّكاةِ
فَقَبلناهُم، ثُمّ لَم تَرضَ حتّى نَصَبتَ هذا الغلامَ فَقُلتَ: مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ فَهذا شَيءٌ
مِنكَ أو أمرٌ مِن عِندِ اللّهِ؟ فَقالَ صلىاللهعليهوآله: وَ اللّهُ الّذي لا إلهَ إلاّ هُو، أنَّ هذا مِنَ اللّهِ، فَوَلّى النُّعمانُ بِنِ
الْحارِثُ وَ هوَ يقولُ: اللهُمّ إن كانَ هذا هُوَ الْحَقّ مِن عِندِكَ فامطِر عَلَينا حِجارَةً مِنَ السماءِ،
فَرَماهُ اللّهُ بِحَجَرٍ عَلَى رأسِهِ فَقَتَلَهُ وَ أنزَلَ اللّهُ تعالى: سَألَ سائلٌ بِعذابٍ واقِعٍ»[12].
و [حديث ديگر] از على بن ابراهيم از حضرت باقر عليهالسلام [كه] تفسير فرموده به
خروج سفيانى و ظهور حضرت بقية اللّه (عجّل اللّه فرجه) كه سفيانى و لشكرش و بنى اُميه
و مخالفين را هلاك مىكند و از بين مىبرد، وَلَو حديث سر بسته است ولى مفادش
معلوم است، زيرا مىفرمايد : «نارٌ تَخرِجُ مِنَ الْمَغرِبِ وَ مَلِكٌ يَسُوقَها مِن خَلفِها حتّى تأتي
دارَ سَعدُ بنِ همام عِندَ مَسجِدَهم، فلا تَدَع داراً لِبَني اُمَيّةِ إلاّ أحرَقَتهَا و لا تَدَع داراً فيها وِترٌ
لآلِ محمّدٍ إلاّ أحرَقَتها وَ ذَلِكَ الْمَهدِيُّ عليهالسلام»[13].
اقول: از آيات شريفه بعد استفاده مىشود كه مراد عذاب يوم القيامة بر كفار و اهل
ضلال است و در اين اخبار بيان بطون اين آيه است و ممكن الجمع است به اين بيان كه
در نصب خلافت كه مخالفين انكار كردند كه از جانب خدا باشد و گفتند: پيغمبر از
پيش خود نصب كرده و در اثر اين مخالفت دستگاه بنى اميه و بنى عباس و سنىگرى تا
زمان ظهور مهدى (عجّل اللّه فرجه) و در دورؤ رجعت كه از آنها انتقام كشيده مىشود
و تا قيامت كه خداوند آنها را عذاب مىفرمايد و اينها تمام اينها را انكار مىكنند
و اين سؤل از راه استعلام نيست بلكه از راه انكار است. خدا مىفرمايد: اين وقوع پيدا
مىكند و البته تحقق مىيابد.
* * *
[1]. ترجمه ديگر: پرسندهاى از عذاب واقع شوندهاى پرسيد.
[2]. ابوالحمد مهدى بن نزار مرعشى حسينى، سيد ابو جعفر قاينى عبداللّه افندى تبريزى مىگويد وى از عالمان؛ فقها و پرهيزگاران بود. ايشان از ابوعلى بن شيخ طوسى، ابوعبداللّه جعفر بن محمد الدُّوريَستىمتوفى بعد 474 قمرى، عبيداللّه بن عبداللّه بن احمد عامرى مشهور به حاكم حسكانى روايت مىنمود. از جمله بزرگانى كه از وى روايت نمودهاند مىتوان شيخ طبرسى، ابو منصور احمد ابن على طبرسى صاحب الاحتجاج و ابن شهر آشوب را نام برد. ر.ك: موسوعة طبقات الفقهاء: ج6، ص336.
[3]. در نسخه چاپ تهران «سجستانى» آمده بود كه تصحيح شد.
[4]. عبيداللّه بن عبداللّه بن احمد بن محمد قرشى عامرى قاضى ابوالقاسم نيشابورى معروف به ابن حذّاء و حاكم نيشابورى از بزرگان و محدثين حنفى مذهب، علم نحو را نزد ابوبكر بن حارث اصفهانى نحوى آموخت و فقه را نزد قاضى حنفى ابوالعلاء صاعد بن محمد متوفى سال 432 قمرى آموخت. او از جدش احمد، ابوالحسن علوى، ابوعبداللّه حاكم، عبداللّه بن يوسف اصفهانى، ابوطاهر ابن محمش، ابن باكُويه و طائفهاى ديگر روايت مىنمود. فرزندانش محمد، صاعد و وهب اللّه از وى روايت مىنمودند. وى كتابهاى زيادى نوشته است كه شامل صد كتاب مىشود. كه از جمله آن شواهد التنزيل، دعاء الهداة إلى اداء حق الموالاة و خصائص على بن ابى طالب عليهالسلام در قرآن مىباشد. وى قريب به 100 سال عمر كرد و در سال 470 قمرى درگذشت. ر.ك: موسوعة طبقات الفقهاء: ج5، ص220.
[5]. ابوعبداللّه محمد بن عبداللّه بن احمد صوفى فارسى شيرازى. وى از مشايخ حاكم حسكانى است و حاكم از ايشان بسيار روايت نموده است.
[6]. محمد بن احمد بن محمد بن يعقوب المفيد ابوبكر الجرجرائى، ايشان قبل از سال 400 از دنيا رفته است. شايان ذكر است كه در بعضى نسخ جرجانى و در بعضى ديگر جرجرائى آمده است. ر.ك: الأنساب«سمعانى»: ج2، ص42.
[7]. عبدالعزيز بن يحيى بن احمد بن عيسى جلودى ازدى، علامه ابو احمد بصرى، وى بزرگ بصره در عصر خود و از بزرگان علما، فقها، مورخان، اديبان اماميه بود. وى 85 كتاب در علوم مختلف تأليف كرده بود كه از جمله اين آثار: نسب النبى صلىاللهعليهوآله؛ مسند اميرالمؤمنين عليهالسلام؛ الجمل؛ صفين؛ الخوارج؛ ما نزل فيه من القرآن؛ مقتل الحسين عليهالسلام؛ مناظرات على بن موسى الرضا عليهماالسلام؛ اخبارالمهدى عليهالسلام، اخبار جعفر بن ابى طالب؛ اخبار ابى بكر و عمر و غيره مىباشد كه ابوالحسن على بن حماد بن عبيداللّه بن حماد العدوى اين كتابها را از وى نقل كرده است. وى در سال 332 قمرى از دنيا رفت. ر.ك: موسوعة طبقات الفقهاء: ج4، ص227.
[8]. محمد بن سهل بن اليسع بن عبداللّه اشعرى قمى از علما و محدثين بزرگ اماميه كه از امامين همامين امام رضا و امام جواد عليهماالسلام و همچنين از پدرش و ابراهيم بن ابى البلاد سلمى، زكريا بن آدم قمى، محمدبن منصور كوفى، ادريس بن زيد و على بن ادريس و عدّه ديگر روايت نقل مىنمود. از جمله كسانى كه از وى روايت نقل كردهاند احمد بن محمد بن عيسى، محمد بن على بن محبوب، موسى بن قاسم بن معاويه بجلى و بزرگان ديگر مىباشند. نام وى در بيش از 83 مورد از روايات اهل بيت عليهمالسلام به چشم مىخورد. از آثار وى كتاب مسائل عن الرضا عليهالسلاممىباشد كه احمد بن محمد بن عيسى از محمد بن سهل اشعرى از پدرش از امام رضا عليهالسلامنقل كرده است.
وى تا سال 220 قمرى در قيد حيات بوده، لكن سال وفات وى معلوم نيست. همان: ج3، ص511.
[9]. زيد بن اسماعيل الصائغ، ابوالحسن بغدادى، وى از معاوية بن هشام، زيد بن حباب، محمد بن عبيد، جعفر بن عون وغيره روايت مىنمود. ابن ابى حاتم صاحب الجرح والتعديل مىگويد من و پدرم از وى در بغداد روايت مىشنيديم. ابن حبّان وى را از ثقات معرفى كرده است. سال وفات وى معلوم نيست. ر. ك: الجرح والتعديل: ج8، ص252 وتاريخ بغداد: ج8، ص448.
[10]. محمد بن ايوب واسطى مكنّا به ابوهريره. ابن ابى حاتم گفته كه صالح است، ابن حبّان وى را ثقه مىداند و روايت حاكم را صحيح مىداند. ابن حجر وى را صدوق مىداند و او را از تابعين مىشمارد. ر.ك: الغدير: ج1، ص220، شماره 148.
[11]. سفيان بن عيينة بن ابى عمران، ابو محمد كوفى، در سال 107 قمرى در كوفه به دنيا آمد سپس ساكن مكه شد و در آنجا نيز درگذشت. ايشان از ابان بن تغلب، اسماعيل بن ابى خالد، جابر بن يزيد جعفى، زيد بن اسلم، سفيان ثورى، و بزرگان ديگر روايت مىنمود. از جمله كسانى كه از وى روايت مىنمودند مىتوان احمد بن حنبل، اسحاق بن راهوية، عبداللّه بن مبارك، عبدالرزاق صنعانى، هشام بن عمار دمشقى و ديگران را نام برد. ايشان از فقيهان و مفسران بزرگ بودند. از آثار وى مىتوان «الجامع» در حديث و «التفسير» را نام برد. نام سفيان در كتب اربعه در 22 روايت به چشم مىخورد كه آنها را از امام صادق عليهالسلام، عمار الدهنى، زهرى، سندى و مسعر بن كدام و غيرهروايت نموده است. ابن حجر وى را در زمره شيعيان شمرده است لكن علامه حلّى فرموده كه وى از اصحاب ما نيست. وى در سال 198 هجرى در مكه درگذشت. ر.ك: موسوعة طبقات الفقها: ج2، ص244.
[12]. فرمود: هنگامى كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله على را در روز غدير خم به امامت برگزيد و فرمود: هر كس كه
من مولاى اويم، على هم مولاى اوست، خبرش در شهرها پيچيد. نعمان بن حارث فهرى نزد رسول خدا آمد و گفت: به ما گفتى كه به خداى يگانه ايمان بياوريم و تو را رسول او بدانيم و جهاد كنيم و به حج برويم و نماز بخوانيم و روزه بگيريم و زكات بدهيم. ما همه اينها را از تو پذيرفتيم. اما تو به اينها راضى نشدى و اين جوان [= على] را جانشين خود كردى و گفتى كه هر كس من مولاى او هستم، على مولاى اوست! اينكه گفتى، آيا از خودت گفتى يا دستور خداست؟ پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: قسم به خدايى كه جز او پروردگارى نيست، اين گفته من فقط از جانب خداست. نعمان بن حارث نپذيرفت و گفت: خدايا، اگر اين گفته حق است و از سوى توست، سنگى از آسمان بر سر ما بينداز! خداوند نيز سنگى از آسمان بر روى سرش انداخت و او را كشت. پس خداوند اين آيه را نازل كرد: پرسندهاى از عذاب قطعى پرسيد. ر.ك: شواهد التنزيل: ج2، ص443؛ مناقب«ابن مردويه»: ص248؛ تفسير ثعلبى: ج10، ص35؛ تنبيه الغافلين: ص176؛ مجمع البيان: ج10، ص530 و تفسير قرطبى: ج18، ص278.
[13]. مراد از آن، آتشى است كه از جانب مغرب طلوع مىكند و همواره ملكى از پشت سرش به همراه
اوست تا آنكه به خانه سعد بن همام و سجدهگاه ايشان مىرسد. پس هيچ خانهاى از بنى اميه را رها نمىكند، مگر آنها را مىسوزاند و نيز خانه كسانى را كه خون آل محمد بر گردنشان است و ايشان را اذيت كرده بودند و او همان مهدى عليهالسلام است. ر.ك: تفسير قمى: ج2، ص374.
آیه 1 «سَأَلَ سائِلٌ..»
- بازدید: 461