حضرت امام صادق عليه السّلام و نشانه هاى ظهور

(زمان خواندن: 38 - 76 دقیقه)

 ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند:
لا يخرج القائم عليه السّلام الا فى وتر من السنين سنة احدى او ثلاث او خمس او سبع او تسع(12).
قائم ما قيام نمى كند مگر در سالهاى طاق : يك يا سه يا هفت يا نه .
محمد بن مسلم مى گويد:
سمعت ابا عبد الله عليه السّلام يقول ان قدام القائم عليه السّلام بلوى من الله قلت و ما هو جعلت فداك فقراء ((ولنبلونكم بشيى من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين))(13).
شنيدم از امام صادق عليه السّلام كه فرمودند: پيش از قيام قائم مردم دست به گريبان يك امتحان بزرگ خواهند بود. عرض كردم آن امتحان چيست ؟ حضرت آيه بالا را تلاوت فرمودند: ((هر آئينه امتحان مى كنيم شما را به چيزى از ترس و گرسنگى و كم شدن مال و ثروت و از بين رفتن جانها و ميوه ها، و مژده بده به صبر كنندگان (به اينكه مهدى ما قيام مى كند)))(14).
ابى بصير نقل مى كند كه امام صادق عليه السّلام فرمودند:
ينادى باسم القائم عليه السّلام فى ليلة ثلاث و عشرين و يقوم فى يوم عاشوراء و هو اليوم الذى قتل فيه الحسين بن على عليهما السلام لكانى فى يوم السبت العاشر من المحرم قائما بين الركن و المقام جبرئيل عليه السّلام عن يمينه ينادى ((البيعة لله)) فتصير اليه شيعته من اطراف الارض تطوى لهم طيا حتى يبايعوه فيملا الله به الارض عدلا كما ملئت جورا و ظلم(15).
در شب بيست و سوم منادى به اسم قائم عليه السّلام ندا مى كند. و قيام آن حضرت در روز عاشورا است كه حضرت امام حسين عليه السّلام و يارانش را كشتند. گويا مى بينم (قائم را) كه در روز شنبه دهم محرم (عاشورا) بين ركن و مقام ايستاده و جبرئيل عليه السّلام در طرف راست اوست و ندا مى كند كه ((بيعت براى خدا)). شيعيان امام عصر روح له الفداء (شيعيان خاص) از اطراف و اكناف عالم مى آيند و زمين زير پاى آنها به سرعت درنورديده مى شود. آنگاه امام زمان دنيا را پر از عدل و داد مى كند چنانكه پر از ظلم و جور شده باشد.
در ارتباط با نشانه هاى ظهور حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء ابى بصير از امام صادق عليه السّلام به چند علامت اشاره مى فرمايد:
1. نداى آسمانى در شب بيست و سوم است (ظاهرا بيست و سوم ماه مبارك رمضان).
2. قيام در روز عاشورا است .
3. جبرئيل در طرف راست آن حضرت مى ايستد و فرياد مى زند: ((بيعت براى خدا))؛ يعنى بيعت با امام عصر بيعت كردن با خداست .
4. شيعيان (افراد خاص) با طى الارض خدمتشان مى رسند.
5. زمين پر از عدل و داد مى شود.
ابى بصير، يكى از ياران برجسته امام صادق عليه السّلام از آن حضرت نقل مى كند كه فرمودند:
اذا قام القائم عليه السّلام هدم المسجد الحرام حتى يرده الى اساسه و حول المقام الى الموضع الذى كان فيه و قطع ايدى بنى شيبة و علفها على باب الكعبة و كتب عليها ((هؤ لاء سراق الكعبة .))(16)
يكى از برنامه هاى روزهاى اول امام عصر عليه السّلام عبارت است از:
1. مسجدالحرام را ويران مى كنند و آن را به صورت اوليه بر مى گردانند.
2. مقام حضرت ابراهيم عليه السّلام را نيز به جاى اولش برمى گردانند (جنب خانه كعبه).
3. دست طايفه بنى شيبه را قطع مى كنند و آن را بر درب كعبه مى آويزند و اين عبارت بر ديوار كعبه نوشته مى شود: ((صاحبان اين دستها كه از بنى شيبه هستند به كعبه معظمه خيانت نمودند)) (دزدهاى كعبه هستند).
ارشاد مفيد مى گويد:
اذا قام القائم عليه السّلام حكم بالعدل و ارتفع فى ايامه الجور و امنت به السبل و اخرجت الارض بركاتها ورد كل حق الى اهله ولم يبق اهل دين حتى يظهروا الاسلام و يعترفوا بالايمان اما سمعت الله سبحانه يقول : ((وله اسلم من فى السموات و الارض طوعا و كرها و اليه يرجعون)).
وقتى قائم آل محمد عليه السّلام قيام مى كند برنامه هايش در چند اصل خلاصه مى شود:
1. حكومت آن حضرت بر اساس عدل واقعى و همه جانبه است .
2. ظلم و ستم از سرتاسر گيتى برداشته مى شود.
3. امنيت سرتاسر راهها و جاده ها را فرا مى گيرد.
4. زمين بركات خودش را در اختيار مردم مى گذارد.
5. حقوق همه مردم به آنها پس داده مى شود (از غاصبان گرفته مى شود).
6. اسلام دين همه جهانيان مى شود و همه مردم به ايمان اعتراف مى كنند.
آيا شنيده اى كه خداوند مى فرمايد: ((آنچه در آسمانها و كرات بى شمار و در زمين است (از وجود مقدس امام عصر عليه السّلام) چه بخواهند و چه نخواهند بايد اطاعت كنند))(1)؟
ابوخديجه از امام صادق عليه السّلام روايت مى كند كه فرمودند:
اذا قام عليه السّلام جاء بامر جديد كما دعى رسول الله صلى الله عليه و آله فى بدوا الاسلام الى امر جديد(2).
هر زمان كه قائم ما عليه السّلام قيام كند امر تازه اى (قانون جديدى) مى آورند، چنانكه رسول اكرم صلى الله عليه و آله در ابتداى اسلام چنين بودند (قرآن را آوردند).
خواننده عزيز!
معلوم مى شود پيش از ظهور، احكام خداوند تغيير مى كند؛ يعنى حلال، حرام و حرام، حلال مى شود كما اينكه الان در دنياى اسلام شده است .
مفضل بن عمر از امام صادق عليه السّلام روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند:
يخرج مع القائم عليه السّلام من ظهر الكوفة سبعة و عشرون رجلا خمسة عشر من قوم موسى عليه السّلام الذين كانوا يهدون بالحق و به يعدلون و سبعة من اهل الكهف و يوشع بن نون، و سلمان، و ابودجانة الانصارى، والمقداد و مالك الاشتر فيكونون بين يديه انصارا و حكام(3).
در پشت كوفه (سهله) قائم ما بيرون مى آيد در حالى كه بيست و هفت نفر مرد در خدمت او هستند: پانزده نفر از اقوام موسى كه به حق گرويدند و بحق عدالت ورزيدند و هفت نفر از اصحاب كهف و يوشع بن نون و سلمان و ابودجانه انصارى و مقداد و مالك اشتر. پس اين بيست و هفت تن در خدمت امام زمان عليه السّلام هستند و از ياران و فرمانروايان دولت آن بزرگوارند.
عبدالله بن عجلان از امام صادق عليه السّلام روايت مى كند كه فرمودند:
اذا قام قائم آل محمد صلى الله عليه و آله وسلم حكم بين الناس بحكم داود عليه السّلام لايحتاج الى بينة يلهمه الله تعالى فيحكم بعلمه و يخبر كل قوم بما استبطنوه و يعرف وليه من عدوه بالتوسم . قال الله سبحانه و تعالى : ((ان فى ذلك لايات للمتوسمين و انها لبسبيل مقيم))(4).
قائم ما وقتى قيام مى كند، بين مردم همانند حضرت داوود عليه السّلام حكم كند. احتياج به شاهد و دليل ندارد، خداوند احكام واقعى را به او الهام مى كند. پس، به علم واقعى حكم مى كند و از هرچه كه مردم در دلهاى خود پنهان كرده اند، آن حضرت خبر مى دهد، دوستانش را از دشمنانش جدا مى كند و مى شناسد با فراست و هوشمندى كه خداوند در ديدگان مقدسش قرار داده است . خداوند مى فرمايد: ((به راستى در اين، نشانه هايى است براى هوشمندان، آنان كه در راه راست پايدارند.))(5)
از امام صادق عليه السّلام ده صفت و نشانه براى امام بيان شده است :
العصمة و النصوص و ان يكون اعلم الناس و اتقاهم لله و اعلمهم بكتاب الله و ان يكون صاحب الوصية الظاهرة و يكون له المعجزة و الدليل و تنام عينه و لاينام قلبه و لايكون له فى ء ويرى من خلفه كما يرى من بين يديه(6).
1. عصمت از گناه و خلاف اخلاق و دور از حق .
2. نص بر امامت او از طرف خداوند و پيامبر و امام قبل از او.
3. بايد از همه مردم داناتر باشد.
4. از نظر تقوا و پرهيزكارى بايد بر همه برترى داشته باشد.
5. به قرآن خداوند و احكام او از همه اعلم باشد (علوم و معارف بيكران قرآن در نزد او باشد).
6. از طرف امام قبل از او به عنوان وصى از لحاظ ظاهر هم معرفى شده باشد.
7. داراى معجزه باشد (كارهاى خارج از عادت انجام دهد و در مقابل دشمن متكى به دليل باشد).
8. چشمش به خواب برود اما قلبش بيدار باشد.
9. بدن مقدسش هيچگاه سايه ندارد.
10. همان گونه كه از پيش رو همه چيز را مى بيند از پشت سر نيز ببيند (هيچ عاملى نمى تواند بين او و عالم هستى و موجوداتش مانع گردد).
زراره از امام صادق عليه السّلام روايت مى كند كه :
ينادى مناد باسم القائم عليه السّلام قلت خاص او عالم قال عام يسمع كل قوم بلسانهم قلت فمن يخالف القائم عليه السّلام و قد نودى باسمه قال لايدعهم ابليس حتى ينادى فى آخر الليل فيشكك الناس(7).
منادى آن حضرت را به نام اصلى از آسمان صدا مى كند. زراره مى گويد عرض كردم : آيا همه مردم اين صدا را مى شنوند يا يك دسته خاص ؟ فرمودند: همه مردم به زبان خودشان مى شنوند. عرض كردم : پس چه كسى با توجه به اينكه به اسم حضرتش ندا داده شده است با ايشان مخالفت مى كند؟ فرمود: شيطان هم ندايى سر مى دهد كه مردم پس از شنيدن آن ترديد و تزلزل پيدا مى كنند و از شر شيطان در امان نيستند و اين موجب شك و ترديد مردم مى شود. (آرى، مكتب آزمايش است . خداوند همه ما را در اين آزمايش پيروز فرمايد، آمين .)
ابن مغيره از امام صادق عليه السّلام روايت مى كند كه فرمودند:
الصيحة التى فى شهر رمضان تكون ليلة الجمعة لثلاث و عشرين مضين من شهر رمضان(8).
صيحه آسمانى كه در ماه رمضان واقع مى شود حتما در شب جمعه، بيست و سوم آن ماه خواهد بود.
از ميمون بان نقل شده است كه در خيمه اختصاصى حضرت صادق عليه السّلام در خدمت آن سرور بوديم . دامن خيمه را بالا زد و فرمود:
ان امرنا لو قد كان لكان ابين من هذه الشمس ثم قال ينادى مناد من السماء ان فلان بن فلان هو الامام باسمه و ينادى ابليس من الارض كما نادى برسول الله ليلة العقبة(9). ع
امر ما (ولايت و امامت) از اين آفتاب روشن تر است و منادى از آسمان قائم ما را به نام خودش و پدرش معرفى مى كند و شيطان در همان روز فرياد خود را بلند مى كند، مانند شب عقبه كه صدا بلند كرد (در آن شبى كه رسول الله از جنگ تبوك مراجعت مى فرمودند و از گردنه گذشتند، شيطان فريادش بلند شد). در روز قيام جهانى حضرت صاحب الامر عليه السّلام شيطان براى گمراه كردن مردم فريادش بلند مى شود.
خواننده عزيز!
از خداوند بخواهيم كه همه ما را در آن روز پرخطر از پيروان صداى اول قرار بدهد (پيروان حضرت مهدى نه ارتباع شيطان).
از امام صادق روايت شده است كه فرمود:
ليس بين قيام القائم عليه السّلام و بين قتل النفس الزكية الا خمس عشرة ليلة(10).
بين قيام حضرت قائم عليه السّلام و شهادت نفس زكيه(11) بيش از پانزده شب نخواهد بود.
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:
لاتمضى الايام و الليالى حتى ينادى من السماء يا اهل الحق اعتزلوا يا اهل الباطل اعتزلوا فيعزل هؤ لاء من هؤ لاء قال قلت اصلحك الله يخالط هؤ لاء و هؤ لاء بعد ذلك النداء قال كلا انه يقول فى الكتاب ((ما كان الله ليذر المؤ منين على ما انتم عليه حتى يميز الخبيث من الطيب))(12).
روزها و شبها تمام نمى شود تا اينكه ندا كننده اى از آسمان فرياد بزند: اى اهل حق ! (صاحبان تقوا) كنار برويد، اى پيروان باطل ! شما نيز از اهل حق جدا شويد. پس، اين دو دسته از يكديگر جدا مى شوند. راوى مى گويد عرض كردم : خداوند امر شما را اصلاح فرمايد، بعد از اين ندا آيا اين دو دسته (حق و باطل) با يكديگر مخلوط خواهند شد؟ فرمودند: هرگز مخلوط نشوند. مگر نه اينكه خداوند در قرآنش مى فرمايد: ((خداوند اهل ايمان را با مشركان و بندگان دنيا مخلوط نخواهد گذاشت . آرى، پاكان حتما بايد از ناپاكها جدا بشوند))(13)؟
حمران كه يكى از اصحاب امام صادق عليه السّلام است از آن حضرت نقل مى كند كه فرمودند:
و ذكر هؤ لاء عنده و سوء حال الشيعة عندهم فقال انى سرت مع ابى جعفر (المنصور) و هو فى موكبه و هو على فرس و بين يديه خيل و من خلفه خيل و انا على حمار الى جانبه فقال لى يا با عبدالله قد كان ينبغى لك ان تفرح بما اعطانا الله من القوة و فتح لنا من العزة و لاتخبر الناس انك احق بهذا الامر منا و اهل بيتك فتغرينا بك و بهم قال فقلت و من رفع هذا اليك عنى فقد كذب فقال اتحلف على ما تقول قال فقلت ان الناس سحرة يعنى يجبون ان يفسدوا قلبك على فلا تمكنهم من سمعك فانا اليك احوج منك الينا فقال لى تذكر يوم ساءلتك ((هل لنا ملك)) فقلت ((نعم طويل عريض شديد فلا تزالون فى مهلة من امركم و فسحة من دنياكم حتى تصيبوا منا دما حراما فى شهر حرام فى بلد حرام ؟)) فعرفت انه حفظ الحديث فقلت لعل الله عزوجل ان يكفيك فانى لم اخصك بهذا انما هو حديث رويته ثم لعل غيرك من اهل بيتك ان يتولى ذلك فسكت عنى فلما رجعت الى منزلى اتانى بعض موالينا فقال جعلت فداك و الله لقد راءيتك فى موكب ابى جعفر و انت على حمار و هو على فرس و قد اشرف عليك يكلمك كانك تحته فقلت بينى و بين نفسى هذا حجة الله على الخلق و صاحب هذا الامر الذى يقتدى به و هذا الاخر يعمل بالجور و يقتل اولاد الانبياء و يسفك الدماء فى الارض بما لايحب الله و هو فى موكبه و انت على حمار فدخلنى من ذلك شك حتى خفت على دينى و نفسى قال فقلت لوراءيت من كان حولى و بين يدى و من خلفى و عن يمينى و عن شمالى من الملائكة لاحتقرته و احتقرت ما هو فيه فقال الان سكن قلبى ثم قال الى متى هؤ لاء يملكون ؟ اومتى الراحة منهم ؟ فقلت اليس تعلم ان لكل شى ء مدة قال بلى فقلت هل ينفعك علمك ان هذا الامر اذا جاء كان اسرع من طرفة العين انك لو تعلم ما لهم عندالله عزوجل و كيف هى كنت لهم اشد بعضا ولو جهدت وجهد اهل الارض ان يدخلهم فى اشد ما هم فيه من الاثم لم يقدروا فلا يستفزنك الشيطان فان العزة لله و لرسوله و للمؤ منين ولكن المنافقين لا يعلمون الا تعلم ان من انتظر اءمرنا و صبر على ما يرى من الاذى و الخوف هو غدا فى زمرتنا فاذا راءيت الحق قد مات و ذهب اهله و راءيت الجور قد شمل البلاد و راءيت القرآن قد خلق و احدث فيه ما ليس فيه و وجه على الاهواء و راءيت الدين قد انكفاء كما ينكفى الاناء و راءيت اهل الباطل قد استعلوا على اهل الحق و راءيت الشر ظاهرا لاينهى عنه و يعذر اصحابه و راءيت الفسق قد ظهر و اكتفى الرجال بالرجال و النساء بالنساء و راءيت المؤ من صامتا لايقبل قوله و راءيت الفاسق يكذب و لا يرد عليه كذبه و فريته و راءيت الصغير يستحقر بالكبير و راءيت الارحام قد و راءيت من يمتدح بالفسق يضحك منه و لا يرد عليه قوله و راءيت الغلام يعطى ما تعطى المرئة و راءيت النساء يتزوجن النساء و راءيت الثناء قد كثر و راءيت الرجل ينفق المال فى غير طاعة الله فلا ينهى و لا يؤ خذ على يديه و راءيت الناظر يتعوذ بالله مما يرى المؤ من فيه من الاجتهاد و راءيت الجار يؤ ذى جاره و ليس له مانع و راءيت الكافر فرحا لما يرى فى المؤ من مرحا لما يرى فى الارض من الفساد و راءيت الخمور تشرب علانية و يجتمع عليها من لايخاف الله عزوجل و راءيت الامر با المعروف ذليلا و راءيت الفاسق فيما لا يحب الله قويا محمودا و راءيت اصحاب الايات يحقرون و يحتقر من يحبهم و راءيت سبيل الخير منقطعا و سبيل الشر مسلوكا و راءيت بيت الله قد عطل و يؤ مر بتركه و راءيت الرجل يقول ما لايفعله و راءيت الرجال يتسمنون للرجال و النساء للنساء و راءيت الرجل معيشته من دبره و معيشة المراءة من فرجها و راءيت النساء يتخذون المجالس كما يتخذها الرجال و راءيت التاءنيث فى ولد العباس قد ظهر و اظهروا الخضاب و امتشطوا كما تمتشط المراة لزوجها و اعطوا الرجال الاموال على فروجهم و تنوفس فى الرجل و تغاير عليه الرجال و كان صاحب المال اعز من المؤ من و كان الربا ظاهرا لايعير و كان الزنا تمتدح به النساء و راءيت المراة تصانع زوجها على نكاح الرجال و راءيت اكثر الناس و خير بيت من يساعد النساء على فسقهن و راءيت المؤ من محزونا ذليلا محتقرا و راءيت البدع و الزنا قد ظهر و راءيت الناس يعتدون بشاهد الزور و راءيت الحرام يحلل و راءيت الحلال يحرم و راءيت الدين بالراءى و عطل الكتاب و احكامه و راءيت الليل لايستخفى به من الجراءة على الله و راءيت المؤ من لايتطيع ان ينكر الا بقلبه و راءيت العظيم من المال ينفق فى سخط الله عزوجل و راءيت الولاة يقربون اهل الكفر و يباعدون اهل الخير و راءيت الولاة يرتشون فى الحكم و راءيت الولاية قبالة لمن زاد و راءيت ذوات الارحام ينكحن و يكتفى بهن و راءيت الرجل يقتل على (التهمة و على) الظنة و يتغاير على الرجل الذكر فيبذل له نفسه و ماله و راءيت الرجل يعير على اتيان النساء و راءيت المراءة تقهر زوجها و تعمل ما لا يشتهى و تنفق على زوجها و راءيت الرجل يكرى امراته و جاريته و يرضى بالذنى من الطعام و الشرب و راءيت الايمان بالله عزوجل كثيرة على الزور و راءيت القمار قد ظهر و راءيت الشرب تباع ظاهرا ليس عليه مانع و راءيت النساء يبذلن انفسهن لاهل الكفر و راءيت الملاهى قد ظهرت يمربها لايمنعها احد و لايجترى احد على منعها و راءيت الشريف يستذله الذى يخاف سلطانه و راءيت اقرب الناس من الولاة من يمتدح بشتمنا اهل البيت و راءيت من يحبنا يزور و لايقبل شهادته و راءيت الزور من القول ينافس فيه راءيت القرآن قد ثقل على الناس استماعه و خف على الناس استماع الباطل و راءيت الجار يكرم الجار خوفا من لسانه و راءيت الحدود قد عطلت و عمل فيها بالاهواء و راءيت المساجد قد زخرفت و راءيت اصدق الناس عند الناس المفترى الكذب و راءيت الشر قد ظهر والسى بالنميمة و راءيت البغى قد فشا و راءيت الغيبة تستملح و يبشربها الناس بعضهم بعضا و راءيت طلب الحج و الجهاد لغير الله و راءيت السلطان يذل للكافر المؤ من و راءيت الخراب قد اديل من العمران و راءيت الرجل معيشته من بخس المكيال و الميزان و راءيت سفك الدماء يستخف بها و راءيت الرجل يطلب الرئاسة لعرض الدنيا و يشهر نفسه بخبث اللسان ليتقى و تسند اليه الامور و راءيت الصلوة قد استخف بها و راءيت الرجل عنده المال الكثير لم يزكه منذ ملكه و راءيت الميت ينشر من قبره و يؤ ذى و تباع اكفانه و راءيت الهرج قد كثر و راءيت الرجل يمسى نشوان و يصبح سكران لايهتم بما يقول الناس فيه و راءيت البهائم تنكح و راءيت البهائم تفرس بعضها بعضا و راءيت الرجل يخرج الى مصلاة و يرجع و ليس عليه شى ء من ثيابه و راءيت قلوب الناس قد قست و جمدت اعينهم و ثقل الذكر عليهم و راءيت السحت قد ظهر ينافس فيه و راءيت المصلى انما يصلى ليراه الناس و راءيت الفقيه يتفقه لغير الدين يطلب الدنيا و الرئاسة و راءيت الناس مع من غلب و راءيت طالب الحلال يذم و يعير و طالب الحرام يمدح و يعظم و راءيت الحرمين من يعمل فيهما بما لا يحب الله لا يمنعهم مانع و لا يحول بينهم و بين العمل القبيح احد و راءيت المعازف ظاهرة فى الحرمين و راءيت الرجل يتكلم بشى ء من الحق و ياءمر بالمعروف و ينهى عن المنكر فيقوم اليه من ينصحه فى نفسه فيقول هذا عنك موضوع و راءيت الناس ينظر بعضهم الى بعض و يقتدون باهل الشرور و راءيت مسلك الخير و طريقه خاليا لايسلكه احد و راءيت الميت يهزبه فلا يقزع له احد و راءيت كل عام يحدث فيه من البدعة و الشر اكثر مما كان و راءيت الخلق و المجالس ‍ لايتابعون الا الاغنياء و راءيت المحتاج يعطى على الضحك به ويرحم لغير وجه الله و راءيت الايات فى السماء لايفزع لها احد و راءيت الناس يتسافدون كم تسافد البهائم لاينكر احد منكرا تخوفا من الناس راءيت الرجل ينفق الكثير فى غير طاعة الله و يمنع اليسير فى طاعة الله و راءيت العقوق قد ظهر و استخف بالوالدين و كانا من اسوء الناس حالا عند الولد و يفرح بان يفترى عليهما و راءيت النساء قد غلبن على الملك و غلبن كل امر لايؤ تى الا ما لهن فيه هوى و راءيت ابن الرجل يفترى على ابيه و يدعو على والديه و يفرح بموتهما و راءيت الرجل اذا مربه يوم ولم يكسب فيه الذنب العظيم من فجور او بخس مكيال او ميزان او غشيان حرام او شرب مسكر كئيبا حزينا يحسب ان ذلك اليوم عليه وضيعة من عمره و راءيت السلطان يحتكر الطعام و راءيت اموال ذوى القربى تقسم فى الزور و يتقامربها و يشرب بها الخمور و راءيت الخمر يتدواى بها و توصف للمريض و يستشفى بها و راءيت الناس قد استووا فى ترك الامر با المعروف و النهى عن المنكر و ترك التدين به وراءيت رياح المنافقين و اهل النفاق دائمة و رياح اهل الحق لاتحرك و راءيت الاذان بالاجر و الصلاة بالاجر و راءيت المساجد محتشية ممن لايخاف الله مجتمعون فيها للغربية و اكل لحوم اهل الحق و يتواصفون فيها شراب المسكر و راءيت السكران يصلى بالناس فهو لايعقل و لايشان بالسكر و اذا سكر اكرم واتقى و خيف و ترك لايعاقب و يعذر بسكره و راءيت من اكل اموال اليتامى يحدث بصلاحه و راءيت القضاة يقضون بخلاف ما امر الله و راءيت الولاة ياءتمنون الخونة للطمع و راءيت الميراث قد وضعته الولاة لاهل الفسوق و الجراءة على الله ياءخذون منهم و يخلونهم و ما يشتهون و راءيت المنابر يؤ مر عليها بالتقوى و لايعمل القائل بما ياءمر و راءيت الصلاة قد استخف باوقاتها و راءيت الصدقة بالشفاعة لايردابها وجه الله و تعطى لطلب الناس و راءيت الناس همهم بطونهم و فروجهم لايبالون بما اكلوا و بما نكحوا و راءيت الدنيا مقبلة عليهم و راءيت اعلام الحق قد درست فكن على حذر و اطلبت من الله عزوجل النجاة و اعلم الناس فى سخط الله عزوجل (و انما يمهلهم لامر يردابهم فكن مترقبا و اجتهد ليراك الله عزوجل) فى خلاف ما هم عليه فان نزل بهم العذاب و كنت فيهم عجلت الى رحمة الله و ان اخرت ابتلوا و كنت قد خرجت مما هم فيه عجلت الى رحمة الله و ان اخرت ابتلوا و كنت قد خرجت مما هم فيه من الجراءة على الله عزوجل و اعلم ان الله لا يضيع اجر المحسنين و ان رحمة الله قريب ما المحسنين(14).
در خدمت آن بزرگوار سخن از موفقيت بنى عباس (در امر دنيا) و گرفتارى شيعيان به ميان آمد، آن حضرت فرمودند: روزى همراه منصور (خليفه عباسى) بودم در حالى كه او سوار بر اسب بود و از طرفين راست و چپ او لشكريان فراوانى در حركت بودند و من كنار وى سوار بر الاغى حركت مى كردم . منصور در عين حالى كه به شوكت خود مغرور بود به من گفت : يا ابا عبدالله ! سزاوار است كه شما از قدرت و عزتى كه خداوند به ما داده است خوشحال باشيد و به مردم نگوييد كه شما اهل بيت احق و اولى هستيد از ما در مورد خلافت، تا مانسبت به شما و دوستانتان بدبين بشويم . من به منصور گفتم : آن كسى كه اين سخن از زبان من به شما گفته است دروغ مى گويد. منصور به من گفت : آيا سوگند مى خورى كه اين حرف را نزده اى ؟ به او گفتم : مردم دوست مى دارند كه فساد كنند و قلب شما را از ما پر از كينه سازند؛ به آنها گوش مسپاريد. نياز ما به شما بيش از احتياج شما به ما است(1). پس ‍ منصور به من گفت : به خاطر داريد يك روز از شما سؤ ال كردم كه آيا ما (بنى عباس) به حكومت مى رسيم ؟ شما گفتيد آرى، حكومتى بس طولانى و پيوسته ؛ شما همواره در وسعت از نظر دنيا و حكومت بر آن هستيد تا اينكه دست شما به ريختن خون ما آن هم در ماه حرام آلوده بشود؛ در آن هنگام خداوند خشم مى گيرد و سلطنت شما را نابود مى كند. متوجه شدم حديثى را كه قبلا به او گفته بودم حفظ كرده است ؛ لذا به او گفتم : شايد خداوند تو را از اين بلا حفظ كند و من نگفتم كه تو خون ما را مى ريزى ؛ شايد كسى از خويشانت اين كار را بكند. پس ساكت شد. وقتى به منزلم برگشتم يكى از دوستان ما به ديدن من آمد و گفت : قربانت گردم، ديدم همراه منصور سوار بر الاغى هستيد و او سوار بر اسب است و طورى با شما صحبت مى كرد كه گويى برتر از شماست . پيش خودم گفتم اين آقا حجت خداوند است و صاحب اين امر و اين دستگاه و حال آنكه منصور دشمن خداوند است و فرزندان انبياء را مى كشد و خون آنها را مى ريزد و برخلاف رضاى خداوند عمل مى كند و سوار بر مركب قدرت است و حال آنكه شما سوار بر الاغى هستيد. شكى در دلم پيدا شد كه چرا بايد اين طور باشد و ترسيدم كه دينم از دستم برود. به آن دوست گفتم : اگر تو مى ديدى كه در طرف راست و چپ و جلوى رو و پشت سر من افواجى از ملائكه در حركت هستند هر آينه سطوت و شوكت منصور در نظرت ناچيز مى آمد. آن مردى شيعى به من (امام صادق عليه السّلام) گفت : اكنون دلم آرام گرفت . آنگاه گفت : يا ابن رسول الله ! اين حكومت باطل تا كى در دنيا خواهد بود و كى ما از دست اين جباران راحت مى شويم ؟ به او گفتم : آيا نمى دانى كه براى هر دولتى مدتى خواهد بود؟ گفت : چرا، مى دانم . گفتم : آيا مى دانى كه اين امر (حكومت ما) وقتى بخواهد بيايد زودتر از يك چشم به هم زدن خواهد آمد؟ به آن دوست گفتم : تو اگر آنچه را كه خداوند بزرگ براى آنان مهيا كرده است مى دانستى (كنايه از عذابهايى كه خداوند براى آنها مقرر فرموده است) تعجب نمى كردى . تو و همه مردم اگر بكوشيد و تمام قدرتها را روى هم انباشته كنيد نمى توانيد مانند آن عذابى كه خداوند براى آنها خلق فرموده است آماده كنيد. مراقب باش شيطان تو را فريب ندهد، زيرا عزت مخصوص خداوند و پيامبران و ايمان آورندگان است (مقصود از مؤ منان در اين عبارت، ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين هستند) كه البته منافقان اين حقيقت را درك نمى كنند. آيا نمى دانى كسى كه منتظر امر ما باشد (حكومت ما) و در مقابل اذيتها و ترسها صبر كند، فردا در عالم آخرت با ما نخواهد بود؟
(در اينجا امام عليه السّلام نشانه هاى ظهور را بيان مى فرمايد:)
هرگاه ديدى كه حق و طرفداران آن از بين رفتند و ديدى كه جهان پر از جور و ستم شد و ديدى كه چيزهايى كه در قرآن نيست به آن نسبت مى دهند و چيزهايى به نام قرآن بيان مى كنند كه در آن نيست و بر طبق هوى و هوس خود توجيه مى كنند و ديدى كه دين موقعيت خود را از دست داده و دچار انقلاب شده است و ديدى كه طرفداران باطل بر پيروان حق برترى يافته اند و ديدى كه شر ظاهر شده است و كسى را از آن نهى نمى كنند و مجريان شر را معذور مى دارند و ديدى كه فسق (فساد اخلاقى) در اجتماعات رواج يافته است و ديدى كه مردها به مردها اكتفا مى كنند (اشاره به عمل شنيع لواط) و زنها به زنها (اشاره به مساحقه) و ديدى كه افراد با ايمان خاموش نشسته اند و اگر حرف بزنند سخن آنها را رد مى كنند و ديدى كه دروغگو با شناختى كه از او دارند در عين حال دروغش را رد نمى كنند و ديدى كه افراد كوچك به بزرگترها احترام نمى گذارند و ديدى كه مردم قطع رحم مى كنند و با افرادى كه به گناهان مباهات مى ورزند با خنده برخورد مى شود و حرف بد آنان را به ايشان برنمى گردانند و ديدى كه پسر بچه ها مانند زنان خود فروشى مى كنند و ديدى كه عده اى از زنها با زنان ازدواج مى كنند و ديدى كه تعريف بيجا زياد مى شود و ديدى كه مرد اموال خودش را در راه غير مشروع به مصرف مى رساند (قمار، شراب، ربا و...) و كسى او را نهى نمى كند و ديدى كه مردم از مشاهده كارهاى اهل ايمان به خدا پناه مى برند و ديدى همسايه، همسايه خود را اذيت مى كند و احدى او را باز نمى دارد (نگارنده سالهاى اين ابتلاء را داشتم) و ديدى كه كفار از رنجى كه اهل ايمان به خاطر شيوع فساد در زمين مى برند خوشحال هستند و ديدى كه علنا شرب خمر مى شود و افرادى كه از خداوند نمى ترسند مجلس شراب را گرم مى كنند و ديدى كسى كه امر به معروف مى كند (امر به كارهاى خوب و مفيد) در بين مردم ذليل و طرفداران فساد اخلاق در جامعه برومند و محترم هستند و ديدى كه صاحب آيات (يعنى طرفداران و خوانندگان آيات قرآن و هر كسى كه آنها را دوست بدارد) كوچك شمرده مى شوند و ديدى كه راه خير منقطع و مسدود و راه بديها و شرها باز و محل رفت و آمد مردم است و ديدى كه زيارت خانه كعبه معطل و متروك مانده است (به خاطر مشكلاتى كه در اين راه به وجود آمده است) و ديدى كه افراد به آنچه مى گويند عمل نمى كنند و ديدى كه مردها و زنها و دواها و اغذيه اى استعمال مى كنند تا براى اعمال قبيحه فربه شوند و ديدى كه مردها از راه خود فروشى (لواط) و زنها از راه زنا زندگى خود را تاءمين مى كنند(2) و ديدى كه زنان براى خود مجلس و كنفراس تشكيل مى دهند - چنانكه مردها داراى مجالس و محافل سياسى هستند - و در سياست اجتماعى دخالت مى كنند و ديدى كه از فرزندان عباس افرادى خود را مانند زنان مى آرايند و اموال خود را در اين راه صرف مى كنند براى پياده كردن برنامه هاى جنسى اعم از مرد يا زن، در اين دوره از زمان صاحب مال در ميان مردم از صاحب ايمان عزيزتر است و آشكارا رباخوارى مى شود و كسى سرزنش نمى كند و ديدى كه زنان به عمل بد زنا ستوده مى شوند و ديدى كه زنان به شوهران خود رشوه مى دهند تا بتوانند با مردان ديگر رابطه داشته باشند و ديدى كه اكثر مردم و بهترين خانه ها آن خانه اى است كه زنان را در فسق و گناهانشان كمك كنند و ديدى كه مؤ من در اجتماع خوار و ذليل زندگى مى كند و ديدى كه بدعت و زنا شيوع يافته است و ديدى كه مردم به وسيله شهادت ناحق به يكديگر تعدى مى كنند و ديدى كه مردم فعل حرام را حلال و حلال را حرام مى شمارند (تغيير احكام) و ديدى كه مردم دين را با راءى خودشان تطبيق مى دهند و قرآن و احكام آن معطل مانده است و ديدى كه براى انجام كارهاى بد مردم انتظار شب را نمى كشند بلكه در روز انجام مى دهند و ديدى كه اهل ايمان در مقابل منكرات جز با قلبشان، توان انكار ندارند و ديدى كه بخش عظيمى از مال صرف در غضب خدا مى شود (مانند پولهاى كلانى كه خرج خريد اسلحه مى شود و افراد مسلمان و غير مسلمان را آتش مى زنند و نابود مى كنند) و ديدى كه فرمانروايان به دشمنان خدا و كفار تقرب مى يابند (مانند فرستادن هياءتهاى به اصطلاح حسن نيت، بستن قراردادهاى مختلف، ديدارهاى سياسى از كشورهاى غير مسلمان) و ديدى كه زمامداران از اهل خير دورى مى جويند و ديدى كه فرمانروايان در حكم دادن رشوه مى گيرند و ديدى كه به دست آوردن حكومت با پول انجام مى شود و ديدى كه با محارم خود ازدواج مى كنند و به آنها اكتفا مى كنند و ديدى كه به مجرد تهمت و سوءظن افراد را مى كشند (بدون تحقيق و بررسى) و ناگهان هجوم مى آورند و مال و جان او را تصاحب مى كنند (ممكن است در راه طغيان شهوت باشد كه زنان هرجايى همه چيز مردها را مى برند يا به وسيله حكام جور اموال مردم مصادره مى شود و جانشان هم به مخاطره مى افتد) يا اينكه در راه رسيدن به پسر بچه ها براى كار زشت از مال و جان مى گذرند و ديدى كه مردها را به خاطر تماس و آميزش با زنان سرزنش مى كنند و ديدى كه بعضى از مردها از درآمد زنان خود در ارتباط با بى بند و بارى و فجور امرار معاش مى كنند در حالى كه مى دانند زن آنها فاسد است و به اين وضع تن مى دهند.
و ديدى كه زنان بر مردان غالب مى شوند و برخلاف رضاى شوهر عمل مى كنند و مردشان را از نظر زندگى اداره مى كنند و ديدى كه بعضى از مردها زنان و كنيزان خود را در اختيار اشخاص قرار مى دهند و در مقابل به مختصرى از خوراكيها و آشاميدنيها قناعت مى ورزند و ديدى كه ايمان به خداوند بزرگ (اظهار ايمان) با زور و جبر انجام مى شود (يا از طرف اولياء يا زمامداران) و ديدى كه مردم علنا قمار مى كنند و ديدى كه علنا شراب خريد و فروش مى شود و هيچ مانعى هم بر سر راه آن نيست و ديدى كه زنان مسلمان خودشان را در اختيار كفار قرار مى دهند و ديدى كه گناهان در اجتماع آشكار مى شود و مردم آنها را مى بينند و كسى هم منع نمى كند و جراءت بر منع آنها در مردم نيست و ديدى كه افراد با شخصيت ذليل صاحبان قدرت مى شوند و ديدى كه نزديكترين افراد به زمامداران آنهايى هستند كه نسبت به ما اهل بيت بدگويى مى كنند (يا به زبان و يا در عمل) و ديدى افرادى كه نسبت به ما اظهار محبت مى كنند مورد احترام نيستند و حرف آنها را نمى پذيرند و ديدى كه مردم در گفتار خلاف حق با هم رقابت مى كنند و ديدى كه شنيدن آيات كريمه قرآن براى مردم سنگين اما شنيدن ساز و آواز آسان و شيرين است و ديدى كه به خاطر زبان بد همسايه، همسايه ديگر او را اكرام مى كند و ديدى كه حدود الهى معطل مانده است و مردم آنها را طبق هواى نفسشان پياده مى كنند و ديدى كه مساجد زينت داده مى شود (از نظر ساختمان و رنگ آميزى) و ديدى كه راستگوترين مردم دروغگوترين افراد است (از نظر واقع) و ديدى كه شر و سخن چينى در ميان مردم ظاهر گشته است و ديدى كه ستمگرى در ميان مردم شيوع يافته است و ديدى كه غيبت كردن را سخنى خوشمزه و دلچسب مى دانند و يكديگر را به غيبت كردن بشارت مى دهند و ديدى حج خانه خدا و جهاد را براى غير رضاى خدا انجام مى دهند و ديدى كه پادشاهان به خاطر دلجويى از كفار اهل ايمان را ذليل مى كنند و ديدى كه خرابى بر عمران و آبادانى فزونى يافته است (اثر شوم جنگها) و ديدى كه مردم روزى خود را با كم فروشى به دست مى آورند و ديدى كه خونريزى در جامعه سبك شمرده مى شود و ديدى كه مرد به خاطر رسيدن به رياست دنيا بدزبانى مى كند و خود را به بد زبانى مشهور مى سازد تا مردم از او بترسند و ديدى كه مردم نماز را سبك مى شمارند (هر وقت كه شد يا آخر وقت مى خوانند) و ديدى كسى كه داراى اموال فراوان است از اول زكات آن را نداده است و ديدى كه نبش قبر مى كنند و كفن مردگان را مى فروشند و ديدى كه هرج و مرج زياد مى شود (امنيت از مردم گرفته مى شود) و ديدى كه مردم شبانه سر سفره شراب مى نشينند و صبح مست بر مى خيزند و به فكر مردم نيستند و ديدى كه با حيوانات معامله جنسى انجام مى دهند (با آنها آميزش مى كنند) و ديدى كه حيوانات بعضى، بعضى ديگر را مى درند و ديدى كه مردى براى نماز مى رود و در برگشتن لباس ندارد (لباس او را مى برند) و ديدى كه قلبهاى مردم سخت شده است و اشكشان جارى نمى شود (و ياد خدا بر آنها گران مى آيد) و ديدى كه مردم در خوردن مال حرام با يكديگر رقابت مى كنند و ديدى كه نمازگزار براى خوش آيند و خودنمايى به مردم نماز مى خواند و ديدى كه فقيه احكام دين را براى رسيدن به دنيا مى آموزد (نه خدا) و ديدى كه مردم طرفدار آن كسى هستند كه قدرت در دست اوست و ديدى كه طالب مال حلال را سرزنش و دوستدار حرام را تمجيد و تكريم مى كنند و ديدى در حرمين (مكه و مدينه) كارهاى خلاف انجام مى دهند و كسى جلوى آنها را نمى گيرد و ديدن آلات لهو و لعب را در حرمين به طور آشكار (مانند ساز و آواز، قمار و انواع گناهان ديگر) و ديدى به كسانى كه حق را مى گويند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند، به عنوان نصيحت گفته مى شود اين موضوع به شما مربوط نيست و بهتر است دست برداريد و ديدى كه مردم با هماهنگى يكديگر به مردم بد اقتدا مى كنند (يا پيروى) و ديدى كه راه خير و سعادت خالى مانده است و كسى بدان راه نمى رود و ديدى كه مردگان را به مسخره مى گيرند و زندگى ابدى ندارند (از خدا) و ديدى كه هر سال بدعتها و فتنه هاى تازه به وجود مى آيد كه بدتر از سال قبل است و ديدى كه در ميان مردم و در محافل عمومى تنها نسبت به اغنيا احترام مى شود و ديدى كه در مقابل فقير و كمك به او مردم مى خندند و براى غير خدا به او رحم مى كنند و ديدى كه مردم از آيات و نشانه هاى آسمانى وحشت و ترسى ندارند (مانند سرخى در آسمان و ستاره دنباله دار در همين سال اخير) و ديدى كه مردم مانند بهائم سوار يكديگر مى شوند و كسى آنها را سرزنش نمى كند و ديدى كه مردم در راه غير رضاى خداوند انفاق زياد و در راه خدا انفاق كم مى كنند و ديدى كه فرزندان احترام پدر و مادر به جاى نمى آورند و آنها را حقير مى شمارند و بدترين حالات را پدر و مادر دارند (نزد فرزندانشان) و از افترا زدن به پدر و مادر خوشحال مى شوند (پسران و دختران) و ديدى كه زنها بر كشورها و بر تمام امور غلبه مى يابند (نخست وزير مى شوند، پادشاه مى شوند، وكيل مجلس مى شوند) و كارها بدون رضا و هوس زنان انجام نمى گيرد و ديدى كه پسر به پدرش افترا مى زند و به پدر و مادر نفرين مى كند و انتظار مرگ آنها را مى كشد و از اين بابت خوشحال است (براى تقسيم ارث و غيره) و ديدى در هر روزى كه بر مرد بگذرد و در آن روز مرتكب معصيتى مانند خوردن حرام و شرب مسكرات يا كم فروشى يا غش در معامله نشود، آن روز براى او روز سختى خواهد بود و ديدى كه پادشاهان مواد غذايى را در اختيار خود قرار مى دهند و ديدى كه خمس آل محمد (سهم امام و سهم سادات) در راه باطل تقسيم مى شود و با آن ميخوارگى مى كنند و ديدى كه شراب را وسيله درمان امراض قرار مى دهند (بعضى از پزشكان گاه به بيماران خود توصيه مى كنند كه براى شفاى پاره اى امراض از شراب استفاده كنند) و ديدى كه همه مردم در ترك امر به معروف و نهى از منكر هماهنگى پيدا كرده اند و ديدى كه پرچم نفاق و منافقان به اهتزاز در آمده است اما از حق خبرى نيست و ديدى كه مؤ ذن براى اذان و نمازگزار (نماز استيجارى) براى نماز خواندن مطالبه پول مى كنند (يا نماز ميت و امثال آن) و ديدى كه مساجد محل اجتماع، اما بيشتر برنامه هاى غيبت و خوردن گوشت مردم است و در مساجد وصف شراب و شرابخوار را مى كنند و ديدى كه آدم مست براى مردم نماز مى خواند (پيشنماز مى شود)
و هرگاه مشروب خورد مردم او را احترام مى كنند و ديدى كه اموال يتيم را مى خورند ولى به صلاح و نيكى هم معروف هستند و ديدى كه قضات بر خلاف آنچه خداوند فرموده است قضاوت مى كنند و ديدى كه زمامداران به جهت طمع، خيانتكاران را امين خويش قرار مى دهند و ديدى كه حكام اجتماع، ميراث را به دست اهل فسق و فجور مى دهند و آنها بر خدا جراءت پيدا مى كنند و از اين اموال مى خورند و به هر نحو كه بخواهند با آن عمل مى كنند و ديدى كه بر سر منبرها امر به تقوا مى كنند اما گوينده خود به آن عمل نمى كند و ديدى كه مردم نماز را در وقت خودش نمى خوانند و آن را سبك مى شمارند و ديدى كه زكات و صدقات ديگر را به وساطت افراد مى دهند اما براى خدا نيست و قصد تقرب به خداوند را ندارند و ديدى كه هّم و هدف مردم پر كردن شكم و ارضاى غرايز جنسى است و از هر راهى باشد مانعى ندارد و ديدى كه دنيا رو به آنها آورده و ديدى كه نشانه هاى حق و درستى كهنه شده است، - اى حمران !- پس بر حذر باش و از پيشگاه خداوند بزرگ تقاضاى رهايى كن و بدان كه مردم گرفتار خشم خداوند هستند و به آنها مهلت داده شده در مقابل اوامرى كه به آنها شده است . پس، مواظب خويشتن باش و كوشش كن تا خداوند تو را برخلاف آنها ببيند و اگر در ميان آنها باشى و عذاب خداوند نازل شود همانا به سوى رحمت واسعه الهى شتافته اى و اگر از آنها جدا شدى آنها گرفتار هستند و تو از جراءت بر خداوند در امان مانده اى . و بدان كه خداوند پاداش نيكوكاران را مى دهد و همانا رحمت خداوند نزديك به نيكوكاران است .
مفضل بن عمر از اصحاب حضرت صادق عليه السّلام، از محل و كيفيت ظهور حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء و نشانه هاى آن سؤ ال كرد، مى گويد:
يا سيدى فمن اين يظهر و كيف يظهر قال يا مفضل يظهر وحده و ياءتى البيت وحده و يلج الكعبة وحده و يجن عليه الليل وحده فاذا نامت العيون و غسق الليل نزل اليه جبرئيل و ميكائيل عليهما السلام و الملئكة صفوفا فيقول له جبرئيل يا سيدى قولك مقبول و امرك جائز فيمسح عليه السّلام يده على وجهه و يقول ((الحمدلله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوا من الجنة حيث نشاء فنعم اجر العاملين)).
و يقف بين الركن و المقام فيصرخ صرخة فيقول يا معشر نقبائى و اهل خاصتى و من ذخرهم الله لنصرتى قبل ظهورى على وجه الارض ائتونى طائعين فترد صيحته عليه السّلام عليهم و هم على محاريبهم و على فرشهم فى شرق الارض و غربها فيسمعونه فى صيحة واحدة فى اذن كل رجل فيجيئون نحوها و لايمضى لهم الا كلمحة بصر حتى يكون كلهم بين يديه عليه السّلام بين الركن و المقام فياءمر الله عزوجل النور فيصير عمودا من الارض الى السماء فيستضيى به كل مؤ من على وجه الارض و يدخل عليه نور من جوف بيته فتفرح نفوس المؤ منين بذالك النور و هم لايعلمون بظهور قائمنا اهل البيت عليه و عليهم السلام ثم يصبحون وقوفا بين يديه و هم ثلثمائة و ثلاثة عشر رجلا بعدة اصحاب رسول الله صلى الله عليه و آله يوم بدر(3).
اى مولاى عزيزم ! محل ظهور مهدى شما كجاست و چگونه ظاهر مى شود؟ فرمودند: به تنهايى ظاهر مى شود، به تنهايى وارد مسجد الحرام مى شود، به تنهايى دست به دامن كعبه مى زند، شب را به تنهايى در كنار بيت بسر مى برد. چون مردم به خواب روند و شب فرا رسد جبرئيل و ميكائيل و صفوف فرشتگان بر او وارد شوند. جبرئيل به آن حضرت عرض ‍ مى كند كه اى آقاى من ! گفتارت مقبول و فرمانت مطاع است . پس، آن حضرت دست بر چهره اش كشيده، مى فرمايد: ((ستايش خداوندى را كه وعده لطف و رحمتش را بر ما محقق فرمود و ما را وارث همه سرزمين بهشت گردانيد تا هر جاى آن كه بخواهيم، منزل كنيم، زيرا آن روز پاداش نيكوكاران بسيار نيكو خواهد بود))(4). آنگاه امام بين ركن و مقام مى ايستد و فرياد مى زند: اى ياران مخصوص من و اى كسانى كه خداوند شما را براى نصرت و يارى من بر روى زمين ذخيره كرده است ! با حالت اطاعت نزد من حاضر شويد. صيحه و فرياد امام در شرق و غرب به گوش آنها مى رسد و آن صداى ملكوتى را مى شنوند و به طرف امام حركت مى كنند و در چشم به هم زدنى بين ركن و مقام نزد امام حاضر مى گردند. در اين حال، خداوند متعال به نور امر مى كند كه به صورت عمودى از زمين تا آسمان بر آيد و تمام ساكنان روى زمين را از پرتو خود روشن سازد. مؤ منان را اين نور به شادى و سرور وا مى دارد، زيرا از قيام قائم ما اهل بيت خبر ندارند، اما چون صبح شود آنها در محضر مقدس و در فرمان امام عليه السّلام قرار مى گيرند و تعداد آنها سيصد و سيزده نفر - به عدد اصحاب پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در روز جنگ بدر - است .
عمر بن حنظله از امام ششم عليه السّلام روايت مى كند كه فرمودند:
خمس قبل قيام القائم من العلامات الصيحة و السفيانى و الخسف بالبيداء و خروج اليمانى و قتل النفس الزكية(5).
پيش از ظهور حضرت مهدى (عليه السّلام) پنج نشانه تحقق پيدا مى كند:
1. صيحه آسمانى
2. خروج سفيانى
3. فرورفتگى در بيداء (زمينى است نزديك مكه منوره)
4. خروج يمانى
5. كشته شدن نفس زكيه
فضل بن شاذان از ابى بصير نموده است كه او گفت :
قال ابو عبدالله عليه السّلام ان القائم صلوات الله عليه ينادى اسمه ليلة ثلاث و عشرين و يقوم يوم عاشورا يوم قتل فيه الحسين بن على عليه السّلام(6).
حضرت صادق عليه السّلام فرمودند كه قائم آل محمد صلوات الله عليه در شب بيست و سوم ماه رمضان با نداى آسمانى معرفى مى شود و روز عاشورا قيام مى كند و آن روزى است كه امام حسين عليه السّلام را شهيد كردند.
يعقوب سراج به امام صادق عليه السّلام عرض مى كند:
متى فرج شيعتكم ؟ فقال : اذا اختلف ولد العباس و وهى سلطانهم و طمع فيهم من لم يكن يطمع و خلعت العرب اعنتها و رفع كل ذى صيصيه صيصيته و ظهر السفيانى و اقبل اليمانى و تحرك الحسنى خرج صاحب هذا الامر من المدينة الى مكة بتراث رسول الله صلى الله عليه و آله قلت و ما تراث رسول الله صلى الله عليه و آله ؟ فقال سيفه و درعه و عمامته و برده و رايته و قضيبه و فرسه ولامته و سرجه(7).
عرض كردم : يا ابن رسول الله ! فرج شيعيان شما كى خواهد بود؟ فرمودند: وقتى كه اولاد عباس در حكومت با هم اختلاف پيدا نمايند و افرادى طمع رياست را پيدا كنند كه نبايد بكنند (شايستگى اجتماعى نداشتن) و عرب كيان خود را از دست بدهد، سفيانى خروج مى كند و يمانى قيام مى نمايد و حسنى (منظور جناب سيد حسنى است از خراسان) حركت مى كند. در اين هنگام، صاحب اين امر (امر ولايت) از مدينه به سمت مكه معظمه حركت مى كند در حالى كه ((تراث)) رسول خدا صلى الله عليه و آله را همراه دارد. مى گويد عرض كردم : ((تراث)) چيست ؟ فرمودند: شمشير، زره و عمامه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و برد آن حضرت و پرچم او و عصاى آن سرور و اسب سوارى با آلات جنگى و همه وسايل نبرد كه جدش خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله داشتند، امام عصر ارواحنا له الفداء همه اين مواريث را همراه دارد.
ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام خبر مى دهد كه آن حضرت فرمودند:
علامة خروج المهدى كسوف الشمس فى شهر رمضان فى ثلاث عشرة و اربع عشرة منه(8).
نشانه ظهور مهدى (عليه السّلام) كسوف خورشيد در ماه مبارك رمضان است و وقت كسوف سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.
زراره از امام صادق عليه السّلام درباره حق بودن صيحه آسمانى مى پرسد، آن حضرت مى فرمايند:
اى والله حتى يسمعه كل قوم بلسانهم(9).
آرى، به خدا سوگند حق است و تمام مردم به زبان مخصوص خودشان اين صدا را مى شنوند.
هشام بن سالم از امام صادق عليه السّلام حديث مى كند كه فرمودند:
ما يكون هذا الامر حتى لايبقى صنف من الناس الا وقد ولوا على الناس حتى لايقول قائل ((انا لو ولينا لعدلنا)) ثم يقوم القائم با لحق و العدل(1).
امر قيام مهدى ما محقق نخواهد شد مگر اينكه تمام اصناف مردم به حكومت برسند تا نتوانند بگويند اگر حكومت به دست ما داده مى شد عدالت و حق را اجرا مى كرديم . بعد از رسيدن همه طبقات به حكومت آنگاه مهدى ما ظاهر مى شود و حق و عدالت را اجرا مى كند.
موضوع امتحان و آزمايش شدن همه طبقات يكى از مقدمات و نشانه هاى قيام جهانى حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء است . لذا امام صادق عليه السّلام در اين روايت به منصور مى فرمايد:
قال ابوعبدالله عليه السّلام يا منصور ان هذا الامر لاياءتيكم الا بعد (ا) ياءس لا و الله لا ياءتيكم حتى تميزوا لا والله لاياءتيكم حتى تمحصوا ولا والله لاياءتيكم حتى يشقى من شقى و يسعد من سعد(2).
امر ولايت و حكومت ما آل محمد محقق نخواهد شد مگر بعد از اينكه آزمايشهايى به عمل آيد:
1. به خدا سوگند، مهدى ما قيام نمى كند مگر بعد از ماءيوس شدن همه از وجود مقدسش (آرى، مى گويند اگر بود، مى آمد؛ پس چرا اينقدر طول كشيده است ؟).
2. نه به خدا سوگند نمى آيد مگر اينكه افراد از يكديگر امتياز پيدا كنند (خوبان از بدان مشخص شوند).
3. نه به خدا سوگند، قائم ما ظاهر نمى شود تا اينكه همه شناخته بشنوند (از نظر دينى و ولايت).
4. نه به خدا سوگند، آنگاه موعود اسلام ظهور مى كند كه افرادى كه بايد سعادتمند بشوند، به اختيار خودشان راه سعادت را برگزينند و آنهايى كه داراى خبث باطن و سوء سريره هستند به اختيار خودشان راه شقاوت را در پيش گيرند.
آرى، همه مردم بايد قبل از حكومت جهانى سرور عالم حضرت مهدى ارواحنا له الفداء امتحان بشوند. سعادتمند آن افرادى هستند كه در اين آزمايش با معدلى خوب قبول مى شوند.
از حضرت صادق عليه السّلام حديث كرده اند كه آن امام عزيز فرمودند:
ان لله مائدة بقرقيسا يطلع مطلع من السماء فينادى يا طير السماء و يا سباع الارض هلموا الى الشبع من لحوم الجباين(3).
از سوى خداوند متعال سفره اى گسترده مى شود، گوينده اى از آسمان فرياد مى زند: اى پرندگان آسمان و اى درندگان روى زمين ! بياييد و شكم را از گوشت ستمگران و جباران عالم سير كنيد.
خواننده عزيز!
اين بيان كنايه است از اينكه ديگر عمر ستمگران خاتمه يافته و امنيت و رفاه در زندگى براى همه موجودات آماده است .
امام صادق عليه السّلام درباره آينده عرب چنين اعلام خطر فرموده اند:
ويل لطغاة العرب من شر قد اقترب قلت كم مع القائم من العرب قال شى ء يسير و عن غيبة النعمانى انه لايخرج مع القائم من العرب احد(4).
واى بر سركشان عرب از شرى كه نزديك شده است . راوى مى گويد عرض كردم : از اصحاب حضرت قائم چند نفر عرب هستند؟ فرمودند: ناچيز (بسيار كم). اما ((غيبت نعمانى)) مى گويد از عرب در خدمت حضرت قائم كسى نيست .
(منظور اصحاب خاص هستند).
بنابر نقل ((الزام الناصب))، امام صادق عليه السّلام در باب علائم قبل از ظهور امام عصر روحى له الفداء چنين فرمودند:
لايخرج القائم  عليه السلام من مكة حتى يكون مثل الحلقة قلت و كم الحلقة قال عشرة آلاف جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره ثم يهز الراية المغلبة و يسيربها فلا يبقى احد فى المشرق و لا فى المغرب الا بلغها و هى راية رسول الله صلى الله عليه و آله نزل بها جبرئيل يوم بدر ثم لفها و دفعها الى على عليه السّلام حتى اذا كان يوم البصرة فنشرها اميرالمؤ منين عليه السّلام ففتح الله عليه ثم لفها فهى عندنا لاينشرها احد حتى يقوم القائم فاذا هو قام فنشرها لم يبق بين المشرق و المغرب الا بلغها و يسير الرعب قدامها شهرا و عن يمينها شهرا و عن يسارها شهرا ثم قال يا محمد (صلى الله عليه و آله) انه يخرج موتورا غضبان اسفا لغضب الله على هذا الخلق عليه قميص رسول الله الذى كان عليه يوم احد و عمامة السحاب و درع رسول الله السابغة و سيف رسول الله ذوالفقار يجرد السيف على عاتقه ثمانية اشهر هرجا فيبدا ببنى شيبة فيقطع ايديهم و يعلقها فى الكعبة و ينادى مناديه هؤ لاء سراق الله ثم يتناول المفقودين عن فرشهم و هو قول الله عزوجل ((اينما تكونوا ياءت بكم الله جميعا))(5).
مهدى ما  عليه السلام از مكه خارج نمى شود تا اينكه داراى حلقه باشد. راوى مى گويد عرض كردم : ميزان حلقه چيست ؟ فرمودند: يك سپاه ده هزار نفرى در حالى كه جبرئيل عليه السّلام در طرف راست و ميكائيل در طرف چپ آن حضرت در حركت اند و پرچم رسول اكرم صلى الله عليه و آله را به اهتزاز در مى آورند و تمام مردم مشرق و مغرب از خبر قيام و به اهتزاز در آمدن آن آگاه مى شوند و اين پرچم مخصوص رسول اكرم صلى الله عليه و آله است كه در روز بدر جبرئيل آن را از آسمان آورد. آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن پرچم را پيچيد و به على عليه السّلام داد تا اينكه جنگ بصره پيش آمد و حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام پرچم را به اهتزاز درآورد و خداوند آن پيروزى درخشان را نصيبش فرمود و بعد از فتح بصره حضرت امام اميرالمؤ منين عليه السّلام آن پرچم را پيچيدند و الان در نزد ماست . و هيچ كس آن پرچم را نمى گشايد و به دست نمى گيرد مگر اينكه قائم ما قيام كند و آن را به اهتزاز درآورد و اين پرچم و خبر برافراشته شدنش به شرق و غرب عالم مى رسد و جهان را در سيطره خود قرار مى دهد و از آن طرف در پيشاپيش آن به اندازه يك ماه مسافت و نيز از طرف راست و چپ آن موجى از خوف و ترس راه مى افتد (البته دلهاى مردم را پر مى كند) و قلبها را مسخر مى نمايد. او ناراحت و غضبناك ظاهر مى شود و براى اين مردم كه گرفتار غضب خداوند شده اند متاءسف است، در حالى كه پيراهن رسول اكرم صلى الله عليه و آله در جنگ احد و نيز عمامه مخصوص و زره آن حضرت را پوشيده و شمشير جدش (ذوالفقار) را به دست گرفته است و اين شمشير را از غلاف بيرون مى كشد و هشت ماه آن را به زمين نمى گذارد.
ابتدا بنى شيبه را از بين مى برد و دستهاى آنها را قطع مى كند و به ديوار كعبه مى آويزد و از طرف حضرت بقية الله روحى له الفداء منادى ندا مى كند كه اينها دزدان دين خدا و حرم خدا هستند. سپس سيصد و سيزده تن ياران مخصوص شرفياب مى شوند كه خداوند درباره شان فرموده است : ((همه شما را خداوند خواهد آورد))(6).
امام صادق عليه السّلام درباره جهانگيرى حضرت ولى عصر و ياران عزيزش برنامه جالبى در اين حديث فرموده اند كه شرح آن را به نظر خوانندگان عزيز مى رسانيم تا مشكل بى اساس به نظر بعضيها در ارتباط با اينكه چگونه حكومت واحد جهانى به وجود مى آيد، حل بشود. امام صادق عليه السّلام در اين حديث مى فرمايد:
اذا قام القائم  عليه السلام بعث فى اقاليم الارض فى كل اقليم رجلا يقول عهدك فى كفك فاذا ورد عليك ما لاتفهمه و لاتعرف القضاء فيه فانظر الى كفك و اعمل بما فيها قال و يبعث جندا الى القسطنطنية فاذا بلغوا الى الخليج كتبوا على اقدامهم شيئا و مشوا على الماء فاذا نظر اليهم الروم يمشون على الماء قالوا هؤ لاء اصحابه يمشون على الماء فكيف هو فعند ذلك يفتحون لهم ابواب المدينة فيد خلونها فيحكمون فيها ما يريدون(7).
وقتى قائم ما  عليه السلام قيام كند و جهان را مسخر اراده و حكومت خود قرار دهد، در هر قسمتى و قاره اى از دنيا كسى را به عنوان نمايندگى از طرف خودش معين مى فرمايد و فرمان كارش را به اين مضمون صادر مى كند: برنامه قضايى تو در كف دست تو است . پس، هرگاه مشكلى پيش آيد كه حكم خداوند را در آن امر نمى دانى به كف دستت نظر كن و آنچه را در كف دستت ديدى همان تكليف تو است و به آن عمل كن . امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: آنگاه حضرت قائم لشكرى به قسطنطنيه مى فرستد و وقتى كه به دريا رسيدند عبارتى به كف پاهاى خود مى نويسند و روى آب راه مى روند. مردم مى گويند: اينها كه اصحاب حضرت قائم هستند و روى آب راه مى روند پس خود آن حضرت چه خواهد كرد. در اين موقع چون شكست خود را قطعى مى بينند دروازه هاى شهر را به روى آنها مى گشايند. پس، آنها فرمانروايى را به دست مى گيرند و هر فرمانى بخواهند صادر مى كنند (اين است معنى ولايت تكوينى و تشريعى).
از امام صادق عليه السّلام در رابطه به صيحه آسمانى حديث مى كنند كه فرمودند:
انه قال العام الذى فيه الصيحة قبله الاية فى رجب قلت و ما هى قال وجه يطلع فى القمر و يد بارزة(8).
پيش از آن سالى كه نداى آسمانى بلند مى شود در ماه مبارك رجب نشانه ديگرى بايد ديده شود. عرض كردم : آن چيست ؟ فرمودند: صورتى در ماه پيدا مى شود و دستى ظاهر مى گردد كه همه آن را مى بينند.
امام صادق عليه السّلام در مقام بيان مواريث انبياء اين طور فرموده اند:
الواح موسى عندنا و عصا موسى عندنا و نحن ورثة النبيين(9).
الواحى كه خداوند به حضرت موسى عليه السّلام نازل فرموده نزد ماست (وظايف و تكاليف آسمانى از طرف خداوند) و نيز عصاى حضرت موسى عليه السّلام كه به وسيله دشمنان خداوند را به خاك مذلت مى انداخت در نزد ما آل محمد است . بنابراين، ما خاندان رسالت وارث همه پيامبران هستيم .
خواننده عزيز!
اكنون آن الواح و عصاى حضرت موسى عليه السّلام به دست وجود مقدسش حضرت بقية الله روحى له الفداء است - اللهم عجل فرجه -.
امام صادق عليه السّلام درباره ساعت اول تشرف حضرت بقية الله روحى له الفداء به مسجد الحرام مى فرمايد:
و الله لكاءنى انظر اليه دخل مكة و عليه بردة رسول الله و على راءسه عمامة صفراء و فى رجليه نعل رسول الله المخصوفة و فى يده هراوته يسوق بين يديه اعنزا عجافا حتى يصل بها نحو البيت ليس ثم احد يعرفه . و يصبح الناس فى مكة فيقولون من هذا الرجل الذى بجانب الكعبة و ما هذا الخلق الذى معه هذه الاية التى راءيناها اليلة ولم نر مثلها؟ فيقول بعضهم لبعض هذا صاحب العنيزات(10).
به خدا سوگند، گويى با اين چشم او را مى بينم كه داخل مكه شده است، در حالى كه برد رسول اكرم صلى الله عليه و آله را به تن كرده و عمامه زرد بر سر دارد و نعلين مخصوص ‍ رسول الله صلى الله عليه و آله را به پا كرده و نيزه آن حضرت را در دست دارد. در جلوى او تعدادى بزهاى لاغر در حركت اند و آنها را به سوى كعبه سوق مى دهد در حالى كه كسى آن حضرت را نمى شناسد.
مردم مكه صبحگاهان كه برمى خيزند به يكديگر مى گويند: اين مردى كه در اطراف كعبه است، كيست ؟ اين افرادى كه اطراف او را گرفته اند چه كسانى هستند؟ نشانه هايى ملاحظه كرديم كه نظيرش را نديده بوديم . اينها چيست و از كجاست ؟ بعضى مردم به بعضى ديگر مى گويند: اين آقا صاحب بزهاست كه ديروز وارد مكه معظمه شد.
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:
بخ بخ للطالقان(11).
آفرين بر طالقان .
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:
اذا قام القائم  عليه السلام نزلت سيوف القتال على كل سيف اسم الرجل و اسم ابيه(12).
زمانى كه قائم ما  عليه السلام قيام مى كند شمشيرهايى از آسمان فرود مى آيند كه خصوصياتشان اين است كه نام جنگجو و نام پدرش با قلم قدرت روى لبه آنها نوشته شده است .
امام صادق عليه السّلام در كيفيت آمدن سيصد و سيزده تن ياران مخصوص حضرت مهدى روحى لتراب مقدمة الفداء چنين مى فرمايند:
سياءنى الله بثلاثماءة و ثلاثة عشر رجلا فى مسجدكم هذا يعلم اهل مكة انهم لم يولدوا من آبائهم ولا اجدادهم عليهم سيوف مكتوب على كل سيف اسم الرجل و اسم ابيه و نسبه(13).
خداوند سيصد و سيزده تن ياران مخصوص حضرت قائم  عليه السلام را در همين مسجد شما (مسجدالحرام) جمع مى كند و مردم مكه با ديدنشان مى دانند كه ايشان از اهل مكه و از آباء و اجداد آنها نيستند. شمشيرهايى به دست دارند كه روى لبه آنها اسامى صاحبانشان و نام پدرشان و نسب آنها نوشته شده است.
در اين فرمان كوتاه امام صادق عليه السّلام شيعيان را براى شركت در قيام جهانى حضرت ولى عصر عليه السّلام مكلف فرموده اند كه در خود آمادگى رزمى ايجاد كنند اگر چه تهيه يك تير باشد و مى فرمايند: وقتى كه خداوند اين آمادگى را در شما ببيند اميدوارم به شما مهلتى مرحمت كند و ظهور آن سرور را درك نماييد:
ليعد احدكم لخروج القائم عليه السّلام ولو سهما فان علم الله ذلك من نيته رجوت لان ينساء فى عمره حتى يدركه و يكون من اعوانه و انصاره(14).
درباره قدرت سپاهيان حضرت بقية الله روحى له الفداء امام ششم عليه السّلام مى فرمايد:
يخرج بجيش لو استقبل به الجبال لهدمها و اتخذ فيها طريق(15).
لشكريان آن حضرت اگر با كوه روبرو شوند كوهها را درهم مى كوبند و دل آنها را شكافته، مسير خود قرار مى دهند.
آرى، با نيروى مادى و معنوى، ايجاد تونلها مى كنند و بدون گذشت زمان و صرف وقت زياد به هدفهاى خود مى رسند.
امام صادق عليه السّلام درباره آثار شكوهمند قيام حضرت بقية الله روحى له الفداء چنين مى فرمايند:
يعز الله به الاسلام بعد ذله و يحييه بعد موته و يضع الجزية و يدعو الى الله بالسيف فمن ابى قتل و من نازعه خذل يظهر من الدين ما هو عليه الدين فى نفسه ما لو كان رسول الله صلى الله عليه و آله يحكم به يرفع المذاهب من الارض فلا يبقى الا الدين الخالص(16).
1. عزت واقعى اسلام را بعد از ذلتش به آن برمى گرداند.
2. احكام و قوانين مرده اسلام را (از نظر ظاهر) حيات مى بخشد.
3. جزيه از كفار برداشته مى شود.
4. با شمشير قيام مى كند و مردم را به سوى خداوند مى خواند و هركس اجابت نكرد كشته مى شود و هركس با آن حضرت نبرد كند منكوب مى شود.
5. در قيام جهانى حضرت صاحب الامر عليه السّلام قيافه واقعى اسلام كه بعد از رسول اكرم صلى الله عليه و آله در زير پرده ها پنهان مانده است، بطوريكه در زمان حيات آن حضرت بود، آشكار مى گردد.
6. تمام مذاهب از سرتاسر جهان برچيده مى شود.
7. تنها دين جهانى همه مردم دين مقدس اسلام، آن هم بر اساس رهبرى اهل بيت عصمت و طهارت سلام الله عليهم اجمعين، خواهد بود.
امام صادق عليه السّلام در مورد چگونگى برخورد امام عصر روحى له الفداء با مردم - اعم از عرب و عجم و... - چنين مى فرمايد:
اذا خرج القائم لم يكن بينه و بين العرب و الفرس الا السيف لا ياءخذها الا بالسيف و لا يعطيها الا السيف(17).
قيام قائم ما بر اساس قدرت است و چون بنابر اصلاح جهان است ديگر مدارا كردن در اين دولت وجود ندارد: با عرب و فارس و غيره با شمشير برخورد مى كند، با شمشير مى گيرد و آنچه بخواهد عطا كند نيز با شمشير است (كنايه از اينكه تمام برنامه و برخوردها بر پايه قدرت است).
حضرت امام ششم عليه السّلام در اين روايت تفاوت ميان برخورد مردم زمان جاهليت با رسول اكرم صلى الله عليه و آله و برخورد مردم زمان ظهور را با حضرت بقية الله روحى له الفداء بيان فرموده اند و شايسته است خوانندگان عزيز خوب دقت كنند تا ويژگيهاى حكومت حضرت مهدى عليه السّلام را بيشتر درك كنند. امام صادق عليه السّلام فرمودند:
ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما استقبله رسول الله صلى الله عليه و آله من الجاهلية فقيل له كيف ذلك فقال ان رسول الله اتى الناس و هم يعبدون الحجارة والصخور والعيدان و الخشب المنحوتة و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهم يتاءولون عليه كتاب الله و يحتج عليه به ويقاتله عليه اما و الله ليدخلن عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحر و القر(1).
هنگامى كه قائم ما قيام كند آنچه از مردم نادان مى بيند به مراتب بيش از آن چيزى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم از مردم دوران جاهليت ديدند. گفته شد: چگونه است آن ؟ پس فرمودند: وقتى كه جدم خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله به رسالت مبعوث شد مردم انواع بتهاى سنگى و چوبى را پرسش مى كردند (اينها كمتر نياز به دليل بر اثبات بطلان بت پرستى داشتند)؛ اما حضرت صاحب الامر آنگاه كه قيام مى كند همه مردم با تمسك به قرآن و تاءويل كتاب خداوند (به نفع خودشان) با آن حضرت به مقابله مى پردازند. قسم به خداوند كه عدالت مهدى ما در تمام خانه هاى آنها وارد مى شود چنانچه سرما و گرما داخل مى شود (قدرت نفوذ معنوى ولايت را بيان مى كند).
امام صادق عليه السّلام درباره آزمايشى كه روزهاى اول ظهور براى ياران مخصوص امام عصر عليه السّلام (سيصد و سيزده تن) پيش مى آيد چنين فرموده اند:
كانى انظر الى القائم عليه السّلام على منبر الكوفة و حوله اصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدة اهل بدر و هم اصحاب الالوية و هم حكام الله فى ارضه على خلقه حتى يستخرج من قبائه كتابا مختوما بخاتم من ذهب عهد معهود من رسول الله صلى الله عليه و آله فيجفلون عنه اجفال الغنم البكم فلا يبقى منهم الا الوزير و احد عشر نقيبا كما بقوامع موسى بن عمران فيجولون فى الارض و لايجدون عنه مذهبا فيرجعون اليه و الله انى لاعرف الكلام الذى يقوله لهم فيكفرون به(2).
گويى مى بينم قائم ما عليه السّلام در كوفه بالاى منبر نشسته و اصحاب مخصوص كه سيصد و سيزده تن هستند، به عدد اصحاب بدر، در خدمت حضور دارند. ناگهان امام زمان عليه السّلام نامه اى با مهر طلايى از جيب قباى خود بيرون مى آورد كه البته عهدنامه اى است از رسول خدا صلى الله عليه و آله براى آن حضرت . چون مفاد عهدنامه را براى آنها مى خوانند مانند گله گوسفند گرگ زده همه، بجز و زير و يازده تن از نقبا به عدد نقباى بنى اسرائيل، بقيه همه آن سرور را رها كرده، در سرتاسر كره زمين سير مى كنند و چون مرجع و پناهى غير از او نمى بينند دوباره برمى گردند. امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: اى مفضل ! به خدا سوگند، من مى دانم كه حضرت قائم عليه السّلام چه مى فرمايد كه سبب فرار كردن آنها مى شود.
مفضل بن عمر از حضرت صادق عليه السّلام درباره پيراهن يوسف عليه السّلام اينچنين مى فرمايد:
سمعته يقول اءتدرى ما كان قميص يوسف عليه السّلام ؟ قلت : لا. قال ان ابراهيم عليه السّلام لما اوقدت له النار اتاه جبرئيل بثوب من ثياب الجنة فالبسه اياه فلم يضره معها حر و لابرد فلما حضر ابراهيم الموت جعله فى تميمة و علقه على اسحق و علقه اسحق على يعقوب فلما ولد يوسف عليه السّلام علقه عليه و كان فى عضده حتى كان من امره ما كان فلما اخرجه يوسف عليه السّلام بمصر من التميمة وجد يعقوب عليه السّلام ريحه و هو قوله تعالى حكاية عنه ((انى لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون)) فهو ذلك القميص الذى انزل من الجنة قلت جعلت فداك فالى من صار هذا القميص ؟ قال الى اهله و هو مع قائمنا اذا خرج ثم قال كل نبى ورث علما او غيره فقد انتهى الى محمد صلى الله عليه و آله(3).
از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مى فرمايد: مى دانى پيراهن يوسف عليه السّلام چه بود؟ عرض كردم : نه . فرمودند: چون براى سوزاندن ابراهيم عليه السّلام آتش افروختند و خواستند آن حضرت را در آتش بيندازند، جبرئيل عليه السّلام براى او پيراهنى آورد و به تن او كرد كه جلوى حرارت آتش و همچنين سردى هوا را مى گرفت ؛ لذا آتش حضرت ابراهيم عليه السّلام را نسوزانيد. چون زمان وفاتش رسيد آن را در يك جلد قرار داد و به بازو (يا گردن) اسحاق آويزان كرد و جناب اسحاق آن را به يعقوب داد و يعقوب اين بازوبند را يا در هنگام ولادت يوسف عليه السّلام و يا وقت رفتن همراه برادرانش به صحرا به بازوى او بست . يوسف عليه السّلام بعد از آن سرگذشت بزرگ آن را از جلدش در مصر بيرون آورد. آنوقت يعقوب پيامبر در كنعان به فرزندانش گفت بوى يوسف را مى شنوم اگر مرا متهم قرار ندهيد (خرافات پيرى يا غير آن). و اين است معنى آيه ((اگر مرا تخطئه نكنيد من بوى يوسف را مى شنوم))(4) و اين همان پيراهن است كه جبرئيل از بهشت آورد. مفضل مى گويد عرض كردم : آن پيراهن كجاست ؟ فرمودند: در نزد اهلش و آن با مهدى ما است، وقتى كه قيام كند. و بدان هر پيامبرى كه علم يا چيز ديگرى داشته است همه آنها به جدم حضرت محمد صلى الله عليه و آله داده شده است .
امام صادق عليه السّلام درباره چگونگى قدرت حكومت حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء توضيح مى فرمايند كه بايد كوردلان توجه كنند تا بدانند چگونه حكومت واحد جهانى را بر اساس عدل و داد اجتماعى تشكيل مى دهد و همه حكومتها و رژيمهاى خون آشام را از بين مى برد و پرچم مقدس قرآن و مكتب اهل بيت را در سرتاسر جهان به اهتزاز در مى آورد. و اينك روايت و ترجمه اش :
انه اذا تناهت الامور الى صاحب هذا الامر رفع الله تبارك و تعالى كل منخفض من الارض و خفض له كل مرتفع منها حتى يكون الدنيا عنده بمنزلة راحته فايكم لو كانت فى راحته شعرة لم يبصره(5).
هرگاه قائم ما قيام كند خداوند بزرگ تمام پستيها و بلنديهاى زمين را براى او يكسان مى كند تا همه چيز را ببيند و دنيا براى او درست مانند كف دستى مى شود. آيا اگر يكى از شما مويى در كف دستش باشد مى شود كه آن رانبيند؟
اين است معناى قدرت بى نهايت و اين است جلوه گاه حكومت واحد جهانى آن سرور بر اساس عدالت .
امام صادق عليه السّلام درباره برخورد بعضى از علما و پيروان آنها با امام عصر روحى له الفداء چنين مى فرمايد:
اعدؤ اه مقلدة الفقهاء اهل الاجتهاد لما يرونه يحكم بخلاف ما ذهب اليه ائمتهم ولولا ان السيف بيده لافتى الفقهاء بقلته ولكن الله يظهره بالسيف والكرم فيطيعونه و يخافون فيتقبلون حكمه من غير ايمان بل يضمرون خلافه اذا خرج فليس له عدومبين الا الفقهاء خاصة هو والسيف اخوان(6).
دشمنان روزهاى اول قيام حضرت مهدى عليه السّلام مقلدان و پيروان فقها هستند؛ چون مى بينند احكامى كه از طرف آن حضرت صادر مى شود برخلاف فتواى پيشوايان آنهاست . نه تنها مقلدان فقها دشمن امام عصر هستند بلكه خود فقها هم اگر آن حضرت قيام به شمشير نكرده بودند و قدرت در دستشان نبود هر آينه فتواى كشتن آن سرور را صادر مى كردند، اما چون آن حضرت با شمشير برنده و دست بخشنده ظهور مى كند، از روى ترس و به طمع مقام اظهار ايمان و پيروى از او مى كنند و خلاف آن را در دل پنهان مى دارند. هنگامى كه خروج كند دشمن آشكارى بجز فقها ندارد. امام و شمشير برادر هستند (كنايه از اينكه در همه جا و با همه كس از موضع قدرت سخن مى گويد).
امام ششم عليه السّلام در هنگام ظهور حضرت بقية الله روحى له الفداء به مردم هشدار مى دهند:
يخرج على فترة من الدين و من ابى قتل و من نازعه خذل يظهر من الدين ما هو الدين عليه فى نفسه ما لو كان رسول الله يحكم به . اعداؤ ه الفقهاء المقلدون يدخلون تحت حكمه خوفا من سيفه و سطوته و رغبة فيما لديه يبايعه العارفون بالله تعالى من اهل الحقائق عن شهود و كشف بتعريف الهى(7).
مهدى ما در زمان فترت دين قيام مى كند (زمان فترت دين به از اول غيبت صغرى تا ساعت آخر غيبت كبراى آن حضرت گفته مى شود؛ يعنى در اين مدت دست مردم به رهبر واقعى آسمانى نمى رسيده است). هر كس دعوت و امر آن حضرت را نپذيرد حتما كشته مى شود و كسى كه سر ستيز و مبارزه داشته باشد مخذول و منكوب خواهد شد. او چهره واقعى دين را ظاهر مى كند كه اگر رسول اكرم صلى الله عليه و آله بود همان سيما را به عنوان دين به مردم نشان مى داد. دشمنان او در آن زمان فقهايى هستند كه مقلدانى دارند كه از ترس شمشير و براى رسيدن به مقام و جاه به آن حضرت اظهار ايمان مى كنند. مردان حق و تربيت شدگان آغوش مقدس توحيد كه تا اندازه اى پرده از جلوى چشمشان بالا رفته است با حضرت بقية الله روحى له الفداء بيعت مى كنند.
خواننده عزيز!
ممكن است اين تظاهر به ايمان به حضرت مهدى روحى له الفداء مربوط به روزهاى اول باشد، چون امام دوازدهم باطن افراد را مى بيند و بر حسب واقع با مردم برخورد مى كند.
امام صادق عليه السّلام درباره برنامه هاى ابتدايى قيام حضرت قائم روحى له الفداء مى فرمايد:
انه اول قائم منا اهل البيت يحدثكم بحديث لا تحتملونه فتخرجون عليه برميلة الدسكر فتقاتلونه فيقتلكم و هى آخر خارجة تكون(8).
امام مهدى عليه السّلام اولين قائم ما خاندان رسالت است كه قيام مى كند و به شما سخنى مى گويد كه تاب تحمل شنيدن آن را را نداريد. از اين جهت، در مقابل او در تپه هاى دسكره خروج مى كنيد و با او مى جنگيد و او شما را طعمه شمشير خود مى سازد. و اين آخرين جمعيتى است كه در مقابل حضرت مى جنگد.
دسكره در لغت به معناى قريه بزرگ و دهكده آمده، شايد اين حديث اسم مكانى در عراق باشد).
امام ششم عليه السّلام در تاءويل آيه ((هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهرة على الدين كله و لو كره المشركون))(9) (خدا آن كسى است كه پيامبرش را با دين حق فرستاد تا اينكه بر همه اديان و مذاهب غلبه پيدا مى كند ولو اينكه مشركان و كافران ناراحت باشند) مى فرمايد:
والله ما نزل تاءويلها بعد ولا ينزل تاءويلها حتى يخرج القائم عليه السّلام فاذا خرج القائم عليه السّلام لم يبق كافر بالله العظيم و لا مشرك بالامام الا كره خروجه حتى ان لو كان كافرا و مشركا فى بطن صخرة لقالت يا مؤ من فى بطنى كافر فاكسرنى واقتله(10).
به خدا سوگند هنوز تاءويل اين آيه نيامده است تا اينكه قائم ما ظهور كند. وقتى كه قائم عليه السّلام ظهور كرد هيچ كافرى به خداوند بزرگ و هيچ مشركى نسب به امام نمى ماند مگر اينكه خروج حضرت مهدى عليه السّلام را دوست ندارند؛ اما آنچنان عرصه بر دشمنان خداوند تنگ مى شود كه اگر كافرى يا مشركى در شكاف كوهى پنهان شده باشد آن كوه فرياد مى زند: اى سپاهيان حضرت مهدى ! بياييد يك دشمن اينجاست ؛ او را بيرون كنيد و بكشيد.
آرى حكومت امام عصر روحى له الفداء حكومت خداوند است و درباره اين حكومت فرموده اند:((ولا يمكن الفرار من حكومتك)) (هيچ كس نمى تواند از حكومت خداوند بگريزد).
ابان بن تغلب از امام صادق عليه السّلام روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند:
اول من يبايع القائم عليه السّلام جبرائيل عليه السّلام فينزل فى صورة طير ابيض فيبايعه ثم يضع رجلا على البيت الحرام و رجلا على المسجد الاقصى و ينادى بصوت طلق ذلق تسمعه الخلائق اتى امرالله فلا تستعجلوه(11).
اول كسى كه با قائم ما بيعت مى كند جبرئيل عليه السّلام است كه به صورت پرنده سفيدى از آسمان به زير مى آيد و با حضرت بقية الله روحى له الفداء بيعت مى كند. سپس يك پاى خود را بر روى بام كعبه مى گذارد و پاى ديگر را بر روى بام بيت المقدس . آنگاه فرياد مى زند كه همه مردم صدايش را مى شنوند و مى گويد: ((امر خدا آمد، در آن شتاب نكنيد)).
امام ششم عليه السّلام در ارتباط با روزهاى اول ظهور، از امام عصر عليه السّلام بيانى نقل فرمودند كه خلاصه و جان اين خطبه به فرمايش علامه مجلسى چنين است : ((من مجموعه اى از كمالات انبياء و ائمه معصومين هستم و آنچه سبب شد كه مردم از آنها متابعت كنند همه در وجود من جمع شده است)). به گفته شاعر آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى . اكنون به متن و ترجمه فرمايش امام صادق عليه السّلام توجه فرماييد:
و سيدنا القائم مسندا ظهره الى الكعبة و يقول يا معشر الخلائق الا و من اراد ان ينظر الى آدم و شيث فها اناذا آدم و شيث الا و من اراد ينظر الى نوح و ولده سام فها اناذا نوح و سام الا و من اراد ان ينظر الى ابراهيم و اسمعيل فها اناذا ابراهيم و اسمعيل الا و من اراد ان ينظر الى عيسى و شمعون فها اناذا عيسى و شمعون الا و من اراد ان ينظر الى محمد و اميرالمؤ منين صلوات الله عليهما فها اناذا محمد و اميرالمؤ منين الا و من اراد ان ينظر الى الحسن و الحسين فها اناذا الحسن و الحسين الا و من اراد ان ينظر الى الائمة من ولد الحسين فها اناذا الائمة(12).
آقاى ما قائم پشت به خانه كعبه مى زند و مردم را مخاطب قرار داده، چنين مى فرمايد: هر كسى بخواهد آدم و شيث را ببيند بيايد مرا ببيند. اى مردم ! هر كس بخواهد نوح و پسر او سام را ببيند من نوح و سام هستم . آگاه باشيد هر كس بخواهد ابراهيم و اسماعيل را ببيند بيايد مرا ببيند. اى جهانيان ! آن كسى كه مايل باشد عيسى و شمعون را زيارت كند بداند كه من عيسى و شمعون هستم . اى مردم دنيا! اگر كسى بخواهد محمد و اميرالمؤ منين صلوات الله عليهما را زيارت كند من محمد و اميرالمؤ منين هستم . اى مردم عالم ! هر كسى بخواهد حسن و حسين را زيارت كند بيايد مرا ببيند، من حسن و حسينم . اى مردم ! هر كسى كه بخواهد ائمه معصومين از فرزندان امام حسين (عليه السلام) را ببيند من همان ائمه از فرزندان حسين هستم .
خواننده عزيز!
تمام صفات و كمالات كه در پيامبران و اوصياى آنها جمع شده و همه اوامرى كه خداوند بزرگ درباره آنها صادر فرموده كه وجوب اطاعت از آنها و ترك نافرمانى اين ذوات مقدسه زيربناى آن را تشكيل مى دهد، همه اينها در وجود مقدس حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء جمع است و مى توان گفت به عنوان مثال وجود عزيزش آيينه اى است كه تمام فرستادگان خداوند در آن نمايان اند - اللهم عجل فرجه -.
عيسى بن اعين از حضرت صادق عليه السّلام نقل مى كند كه آن سرور فرمودند:
السفيانى من المحتوم و خروجه فى رجب و من اول خروجه الى آخرة خمسة عشر شهرا، ستة اشهر يقاتل فيها فاذا ملك الكور الخمس ملك تسعة اشهر لايريد عليها يوم(13).
خروج سفيانى از حتميات است (بايد واقع شود) و تمام مدت خروجش بيش از پانزده ماه نخواهد بود كه شش ماه آن را مى جنگد و چون بر پنج ايالت فرمانروايى پيدا كرد نه ماه بدون يك روز زيادتر حكومت مى كند.
گفته شده است كه پنج ايالت عبارتند از: دمشق، فلسطين، اردن، حمص و حلب .
عبدالله سنان از حضرت صادق عليه السّلام حديث مى كند كه آن حضرت فرمودند:
النداء من المحتوم و السفيانى من المحتوم و قتل النفس الزكية من المحتوم و كف تطلع من السماء من المحتوم و قال فزعة فى شهر رمضان توقظ النائم و تفزع اليقظان و تخرج الفتاة من خذره(14).
نداى آسمانى حتمى است، خروج سفيانى حتمى است، كشته شدن نفس زكيه حتمى است، پيدا شدن دستى در آسمان حتمى است و ترس و فزعى در ماه مبارك رمضان پيش ‍ مى آيد كه افراد خوابيده را بيدار كند، آنهايى كه بيدارند به فزع درآيند و دختران از پس پرده بيرون بيايند (البته از ترس).
امام صادق عليه السّلام به معلى بن خنيس كه از اصحاب آن حضرت است فرمودند:
ان امر السفيانى من الامر المحتوم و خروجه فى رجب(15).
خروج سفيانى از امورى است كه حتما بايد قبل از ظهور واقع گردد و خروج او در ماه رجب است .
امام ششم عليه السّلام مى فرمايند:
للقائم عليه السّلام خمس علامات السفيانى و اليمانى و الصيحة من السماء و قتل النفس الزكية و الخسف بالبيداء(16).
براى قائم ما پنج نشانه است :
1. خروج سفيانى
2. خروج يمانى
3. صيحه آسمانى
4. كشته شدن نفس زكيه
5. فرورفتن لشكر سفيانى در زمين بيداء
حمران بن اعين از امام ششم عليه السّلام والصلوة حديث كرده است كه آن بزرگوار فرمودند:
من المحتوم الذى لابد ان يكون من قبل قيام القائم عليه السّلام خروج السفيانى و خسف بالبيداء و قتل النفس الزكية و المنادى من السماء(17).
از علائمى كه حتما بايد پيش از ظهور حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء در خارج محقق شود خروج سفيانى و فرورفتن در زمين بيداء و كشته شدن نفس زكيه و نداى آسمانى است .
زرارة بن اعين مى گويد: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم كه مى فرمايند:
ينادى مناد من السماء ان فلانا هو الامير و ينادى مناد ((ان عليا و شيعته هم الفائزون)) قلت فمن يقاتل المهدى عليه السّلام بعد هذا فقال عليه السّلام ان الشيطان ينادى ((ان فلانا و شيعته هم الفائزون)) يعنى رجلا من بنى امية قلت فمن يعرف الصادق من الكاذب قال عليه السّلام يعرفه الذين كانوا يروون حديثنا و يقولون انه يكون قبل ان يكون و يعلمون انهم هم المحقون الصادقون(1).
منادى از آسمان فرياد مى زد به اينكه فلان (حضرت مهدى روحى له الفداء) امير بر مردم است و نيز منادى از آسمان مى گويد كه على (عليه السّلام) و شيعيانش رستگارند. گفتم : پس از اين دو نداى آسمانى ديگر چه كسى با حضرت مهدى عليه السّلام جنگ مى كند؟ امام صادق عليه السّلام فرمودند: بعد از اين دو ندا شيطان فرياد مى زند كه فلانى و پيروانش رستگارانند. منظور از فلانى يعنى مردى از بنى اميه . عرض كردم : چگونه راستگو از دروغگو تميز داده مى شود؟ (بين اين دو برنامه چگونه مى توان حق را شناخت ؟). فرمودند: آنهايى كه احاديث ما خاندان رسالت را خوانده اند، مى دانند و مى گويند از پيش به ما گفته شده كه حق با صيحه اول و برنامه اول است و صداى ديگر صداى شيطان است و نبايد از آن پيروى كرد.
مرحوم شيخ صدوق رضوان الله عليه از عبدالله بن عجلان نقل مى كند كه ايشان فرمودند:
ذكرنا خروج القائم عليه السّلام عند ابى عبدالله فقلت له كيف لنا ان نعلم ذلك فقال يصبح احدكم و تحت راءسه صحيفة عليها مكتوب طاعة معروفة(2).
در خدمت امام صادق عليه السّلام شرفياب بوديم، سخن از خروج حضرت قائم عليه السّلام به ميان آمد. عرض شد: ما چگونه از روز قيام آگاهى پيدا كنيم ؟ فرمودند: سر از خواب بر مى دارد كسى از شما در حالى كه مى بيند ورقه اى زير سر او گذاشته اند و روى آن نوشته شده ((طاعة معروفة)).
عبدالله بن سنان مى گويد:
كنت عند ابى عبدالله عليه السّلام فسمعت رجلا من همدان يقول له ان هولاء العامة يعيرونا و يقولون لنا انكم تزعمون ان مناديا ينادى من السماء باسم صاحب هذا الامر و كان عليه السّلام متكاءفغضب و جلس . ثم قال لاترووه عنى و ارووه عن اءبى و لا حرج عليكم فى ذلك اشهد انى قد سمعت ابى عليه السلام يقول و الله ان ذلك فى كتاب الله عزوجل لبين حيث يقول ((ان نشاء ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين)) فلا يبقى فى الارض يومئذ احد الا خضع و ذلت رقبته لها فيومن اهل الارض اذا سمعوا الصوت من السماء الا ان الحق فى على بن ابى طالب عليه السّلام و شيعته قال فاذا كان من لغد صعد ابليس فى الهواء حتى يتوارى عن الارض ثم ينادى الا ان الحق فى عثمان بن عفان و شيعته فانه قتل مظلوما فاطلبوا بدمه قال عليه السلام فيثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت على الحق و هو النداء الاول و يرتاب يومئذ الذين فى قلوبهم مرض، و المرض و الله عداوتنا فعند ذلك يتبرؤ ون منا و يتناولونا فيقولون ان المنادى الاول سحر من سحر اهل (هذا) البيت(3).
در خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم، شنيدم مردى از اهل همدان به آن حضرت عرض كرد: دشمنان شما ما را سرزنش مى كنند و مى گويند شما گمان مى كنيد كه منادى از آسمان به نام صاحب اين امر (ولايت) صدا مى زند؟ امام عليه السّلام همان گونه كه تكيه داده بودند نشستند در حالى كه آثار غضب از چهره مباركشان نمايان بود. فرمودند: اين مطلب را از من روايت نكنيد بلكه از پدرم روايت كنيد. به خدا قسم، شنيدم پدرم مى فرمود اين مطلب (صيحه آسمانى) در قرآن خداوند است آنجايى كه مى فرمايد ((ااگر ما بخواهيم، از آسمان آيت قهر نازل گردانيم كه همه به جبر گردن زير بار ايمان فرود آورند))(4). در آن روز در سرتاسر كره زمين نمى ماند كسى مگر اينكه در مقابل اين صيحه به زانو در مى آيد و گردنها كج مى شوند. پس، وقتى كه صيحه آسمانى بلند شد و حجت خداوند (حضرت مهدى روحى له الفداء) را معرفى كردند تمام ساكنان كره زمين ايمان مى آورند. مضمون صدا اين است كه اى مردم دنيا! آگاه باشيد كه حق با على بن ابى طالب عليه السّلام و پيروان اوست . فرداى آن روز شيطان در ميان زمين و آسمان فرياد مى زند كه حق با عثمان بن عفان و پيروان اوست ؛ او مظلوم كشته شده است ؛ پس انتقام خون او را بگيريد. آنگاه خداوند دوستان ما را بر نداى اول ثابت قدم مى دارد (به دوستى اميرالمؤ منين عليه السّلام و فرزندانش)، اما آنهايى كه داراى قلبهاى بيمار هستند در وادى هلاكت سقوط خواهند كرد. و به پروردگار سوگند كه امراض قلبى آنها غير از دشمنى ما اهل بيت چيز ديگرى نخواهد بود و مى گويند صداى اول از سحر و جادوهاى اين خانواده بود (اهل بيت عصمت و طهارت سلام الله اجمعين).
سدير از امام صادق عليه السّلام حديث مى كند كه آن حضرت فرمودند:
يا سدير الزم بيتك و كن حلسا من احلاسه واسكن ماسكن الليل و النهار فاذا بلغ ان السفيانى قد خرج فارحل الينا ولو على رجلك قلت جعلت فداك هل قبل ذلك شى ء قال نعم و اشاربيده بثلاث اصابعه الى الشام و قال ثلاث رايات راية حسنية و راية اموية و راية قيسيه فبيناهم (على ذلك) اذ قد خرج السفيانى فيحصدهم حصد الزرع ما راءيت مثله قط(5).
اى سدير! در خانه خودت قرار بگير و مانند فرش منزل باش و ساكت بمان تا وقتى كه سفيانى خروج مى كند. به مجرد رسيدن خبر خروج سفيانى فورا به سوى ما (مهدى ما) حركت كن اگر چه با پاى پياده باشد. عرض كردم : آيا پيش از اين جريان نشانه اى هست كه دليل بر تحقق خروج سفيانى باشد؟ فرمودند: آرى . و با سه انگشت اشاره به شام فرمودند و توضيح دادند كه سه پرچم در اهتزاز مى آيد:
1. پرچم حسنيه
2. پرچم امويه
3. پرچم قيسيه
در همين اثنا سفيانى خروج مى كند و پيروان هر سه پرچم را مانند محصولات زراعى درو مى كند و به كشتارى دست مى زند كه مانند آن را هيچگاه نديده اى .
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
خروج الثلاثة الخراسانى والسفيانى واليمانى فى سنة واحدة فى شهر واحد فى يوم واحد و ليس فيها راية باهدى من راية اليمانى يهدى الى الحق(6).
خروج خراسانى و سفيانى و يمانى هر سه در يك سال و در يك ماه و در يك روز است ؛ اما هيچ پرچمى هدايتگرتر از پرچم يمانى نيست . آرى، مردم را دعوت به حق مى كند.
ابان بن تغلب از حضرت صادق عليه السّلام روايت مى كند كه فرمودند:
سيئاتى فى مسجدكم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا يعنى مسجد مكة يعلم اهل مكة انه لم يلد (هم) آباؤ هم ولا اجدادهم عليهم السيوف مكتوب على كل سيف . كلمة تفتح الف كلمة فيبعث الله تبارك و تعالى ريحا فتنادى بكل واد هذا المهدى يقضى بقضاء داود و سليمان عليهما السلام لايريد عليه البينة(7).
زود باشد كه در مسجد شما (مكه معظمه) سيصد و سيزده نفر اجتماع مى كنند. مردم مكه مى دانند كه اينها در مكه متولد نشده اند. شمشيرهايى به دست دارند و روى لبه هر شمشير جمله اى نوشته شده است كه هزار كلمه از آن گرفته مى شود (در اين جمله از روايت سرى از اسرار بزرگ ولايت نهفته است كه در ظهور معلوم مى شود) . خداوند تبارك و تعالى بادى را ماءمور مى كند كه در تمام دنيا فرياد بزند: اى مردم جهان ! اين است مهدى آل محمد صلى الله عليه و آله كه داورى مى كند مانند سليمان و داود عليهما السلام و احتياج به دليل و برهان ندارد (قضاوت آن حضرت بر اساس واقع است)

پاورقی:

(12) ارشاد مفيد، ص 353.
(13) همان ماءخذ، ص 352.
(14) بقره / 155.
(15) ارشاد مفيد، ص 353.
(16) روزگارهايى ، ج 1 / ص 517.
(1) آل عمران / 83.
(2) ارشاد مفيد، ص 359.
(3) همان ماءخذ، ص 361.
(4) همان ماءخذ، ص 361.
(5) حجر / 75 و 76.
(6) اثباة الهداة ، ج 7 / ص 403.
(7) همان ماءخذ، ص 397.
(8) همان ماءخذ، ص 396.
(9) همان ماءخذ، ص 396.
(10) غيبت طوسى ، ص 271.
(11) نفس زكيه طبق روايات معتبر جوانى است از آل محمد كه پيش از ظهور در بين ركن و مقام در كنار خانه كعبه شهيد مى شود.
(12) آل عمران / 179.
(13) نوائب الدهور، ج 1، 78.
(14) بحار الانوار، ج 52، ص 254 - 260.
(1) اين عبارت يا از باب تقيه است يا جهت امتحان و آزمايش منصور؛ والا حجت خداوند كه تمام عالم هستى به امر خداوند متعال در دست اوست چگونه نياز به دشمن خدا دارد؟
(2) در انگلستان عمل شنيع لواط قانونى اعلام شده و مساءله همجنس بازى فوق العاده شايع است و نيز در بعضى از كشورهاى اروپايى ديگر - مانند فرانسه - عمل لواط شايع است و خودفروشان خودشان را عرضه مى دارند.
(3) بحارالانوار، ج 53 / ص 7.
(4) زمر/ 74.
(5) غيبت طوسى ، ص 267.
(6) همان ماءخذ، ص 274.
(7) غيبت نعمانى ، ص 270.
(8) همان ماءخذ، ص 272.
(9) همان ماءخذ، ص 274.
(1) همان ماءخذ، ص 274.
(2) الامامة و التبصرة ، ص 130.
(3) الزام الناصب ، ج 2 / ص 163.
(4) همان ماءخذ، ص 159.
(5) همان ماءخذ، ص 164.
(6) بقره / 148.
(7) الزام الناصب ، ج 2 / ص 287.
(8) غيبت نعمانى ، ص 252.
(9) روزگارهايى ، ص 458.
(10) همان ماءخذ، ص 458.
(11) همان ماءخذ، ص 429.
(12) همان ماءخذ، ص 430.
(13) همان ماءخذ، ص 430.
(14) همان ماءخذ، ص 431.
(15) همان ماءخذ، ص 513.
(16) همان ماءخذ، ص 514.
(17) همان ماءخذ، ص 515.
(1) همان ماءخذ، ص 515.
(2) كمال الدين صدوق ، ج 2 / ص 390 (چاپ جديد، ص 672، ح 25).
(3) همان ماءخذ، ص 391 (چاپ جديد، ص 674، ح 28) .
(4) يوسف / 94.
(5) كمال الدين صدوق ، ج 2 / ص 392 (چاپ جديد، ص 674، ح 29).
(6) روزگارهايى ، ص 515.
(7) همان ماءخذ، ص 516.
(8) همان ماءخذ، ص 516.
(9) توبه / 33.
(10) كمال الدين صدوق ، ج 2 / ص 387 (چاپ جديد، ص 670، ح 16).
(11) روزگارهايى ، ج 1 / ص 506.
(12) الامام المهدى عليه السّلام من المهد الى الظهور، ص 516.
(13) اثبات الهداة ، ج 7 / ص 430.
(14) همان ماءخذ، ص 423.
(15) همان ماءخذ، ص 396.
(16) مكيال المكارم ، ج 2 / ص 185.
(17) همان ماءخذ، ص 188.
(1) همان ماءخذ، ص 188.
(2) همان ماءخذ، ص 189.
(3) همان ماءخذ، ص 187.
(4) شعرا / 4.
(5) بحارالانوار، ج 52 / ص 270 و 271.
(6) همان ماءخذ، ص 210.
(7) همان ماءخذ، ص 286.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page