4 «يَعْلَمُ ما فِى السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ وَ اللّهُ
عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
ترجمه:
4. مىداند آنچه در آسمانها و زمين است و مىداند آنچه پنهان مىكنيد و آنچه
ظاهر مىنماييد و خدا عالم به ذات صدور و سينههاست[1].
تفسير:
[صفات خداوند عين ذات اوست نه عارض بر صفات]
توضيح اينكه علم و قدرت و حيات و ساير صفات كماليه عين ذات اقدس ربوبى
است [و] زايد بر ذات و عارض بر ذات نيست. زيرا اگر زايد و عارض باشد پس
احتياج به اين صفات دارد و احتياج نقص است و ذات اقدس خالى از نقص و عيب
است. به علاوه تركيب لازم مىآمد و ذات اقدس بسيط است، لذا از اميرالمؤنين عليهالسلام
است: «وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ [الاْءخْلاَصُ لَهُ، وَ كَمالُ الاْءخلاصِ لَهُ] نَفْيُ الصِّفاتِ عَنهُ؛ لِشَهادَةِ كُلِّ
صِفَةٍ أنَّها غَيرُ الْمَوصوفِ، وَ شَهادةِ كُلِّ مَوصُوفٍ أنّه غَيرُ الصِّفَةِ، فَمَنْ وَصَفَ اللّهَ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ
قَرَنَهُ فَقَد ثَنّاهُ، وَمَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ، وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ...»[2].
و ذات اقدس حق كه اعلا مراتب وجود است و حدّى از براى وجودش نيست اَزلاً
و اَبداً حاوى جميع مراتب وجود هست. يك مرتبه وجود علم، يك مرتبه قدرت، يك
مرتبه حيات و هكذا. لذا مىگوييم آن صفات منتزع از ذات اقدس است نه عارض بر
ذات، و همين نحوى كه ذات مقدسش محدود نيست و غير متناهى است و علم
و قدرت و حيات هم محدود نيست و غير متناهى است، لذا مىفرمايد: «يَعْلَمُ ما فِى
السَّمواتِ» از ملائكه و كرات جوّيه و بهشت و حوريه و غلمان و آنچه كه لا يعلمه إلاّ
هو[3] و هكذا. «وَ الْأَرْضِ» و بالجمله، اگر بگوييم از فوق عرش إلى تُخومِ الْأرض،
كوتاه گفتهايم، زيرا از فوق عرش تا تخوم ارض محدود است و علم نامحدود.
«وَ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ» كه پنهان مىكنيد كسى مطلع نشود حتى ملائكه بر خدا
مستور نيست، و در حديث است مىفرمايد: «وَ لا تَهْتِكُوا أستارَكُم عِندَ مَنْ يَعْلَمُ
أسرارَكُم»[4].
«وَ ما تُعْلِنُونَ» كه علناً مرتكب مىشويد. بالاخص امروز كه به كلى حيا و شرم از
بين رفته و نوعاً متجاهر به فسق هستند و علناً در مرئى [= ديد] و منظر مردم در خيابانها
و مراكز فحشا چه مىكنند تا به نتيجؤ عاقبتش برسند.
لطف حق با تو مداراها كند
چون كه از حد بگذرد رسوا كند
«وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» كه هر كس در قلبش چه دارد، ايمان يا كفر
و ضلالت، اخلاق فاضله يا ملكات رذيله، خيالات حسنه يا سيئه. بالجمله، چيزى بر او
مخفى نيست: «يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفى مِنْكُمْ خافِيَةٌ»[5]. بلكه فرداى قيامت مشهود
ملائكه و اهل محشر مؤن و كافر مىگردد و نزد همه رسوا مىشود، به خصوص
موقعى كه نامؤ عملش به دستش مىدهند، كتبؤ اعمال شهادت مىدهند، اعضا و جوارح
بروز مىدهند، انبيا و ائمّه شاهد مىشوند و غير اينها.
[1]. ترجمه ديگر: آنچه را كه در آسمانها و زمين است مىداند، و آنچه را كه پنهان مىكنيد و آنچه را
كه آشكار مىداريد نيز مىداند، و خدا به راز دلها داناست.
[2] . و كمال يگانه دانستن خداوند اخلاص به اوست و كمال اخلاص به او، راندن و دور كردن صفات
خلقى از اوست. زيرا بى گمان هر صفتى گواه آن است كه غير موصوف است و هر موصوفى گواهى مىدهد كه غير از صفت است. بنابراين، هر كه او را وصف كرد، قطعاً او را با آفريدگانش پيوسته و مرتبط كرده است. و هر كه او را با آفريدگانش پيوسته و مقارن كرد، بىشك او را تجزيه و پارهپاره نموده است. و هر كه او را تجزيه كرد، مسلماً به او نادان است. نهج البلاغة: ضمن خطبه اول و الاحتجاج«طبرسى»: ج1، ص296.
[3]. غير از او كسى نمىداند.
[4]. در نزد كسى كه اسرار شما را مىداند، پردهدرى نكنيد. ر.ك: نهج البلاغة: ضمن خطبه203؛ مشكاة
الأنوار: ص468 و بحارالأنوار: ج70، ص134، ح138.
[5]. در آن روز، شما به پيشگاه خدا عرضه مىشويد، و پوشيدهاى از شما پوشيده نمىماند. سوره حاقه: آيه 18.
آیه 4 «يَعْلَمُ ما فِى السَّمواتِ..»
- بازدید: 517