بحش چهارم روایات و گفتار ما

(زمان خواندن: 59 - 117 دقیقه)

 آيات قرآن
1- (ومن الذين قالوا انا نصارى أخذنا ميثاقکم فنسوا خظا مما ذکروا به، فأغرينا بينهم العداوة والبغضاء الى يوم القيامة وسوف ينبئهم الله بما کانوا يصنعون).(27)
2- (وقالت اليهود يدالله مغلولة، غلت أيديهم ولعنوا بما قالوا...و ألقينا بينهم العداوة والبغضاء الى يوم القيامة).(28)
روايات
1- جابر مى گويد: من نزد امام باقر عليه السلام بودم که مردى خدمت ايشان رسيد وعرض کرد: (رحمت خدا بر تو باد! اين پانصد درهم را که زکات مال من است بگير ودر هر راهى مصلحت مى دانى مصرف بفرما). امام باقر عليه السلام فرمود: (نه، خودت برادر وبين همسايگانت وبين يتيمان ودرماندگان وبرادران مسلمانت تقسيم کن. وقتى قائم ما قيام کند، اين طور خواهد بود که به طور مساوى تقسيم شده وبين بندگان نيکوکار وبدکار خدا، به عدالت رفتار مى شود؛ هر کس از آن حضرت اطاعت کند از خدا اطاعت کرده وهر کس از آن حضرت سر پيچد، نافرمانى خدا را انجام داده است، همانا، آن حضرت، مهدى ناميده شده است، زيرا به امرى پنهان از مردم راهنما مى شود، تورات وديگر کتب آسمانى را از غارى در انطاکيه بيرون مى آورد، آن گاه در ميان اهل تورات، به تورات، در ميان اهل انجيل به انجيل، در ميان اهل زبور به زبور ودر ميان اهل قرآن، به قرآن حکم مى کند). تا آنجا که فرمود: (ورسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: او مردى از نسل من است، نام او نام من است، خداوند مرا با وجود او حفظ مى کند، به سنت من رفتار مى نمايد، زمين را پس از آنکه از ستم ونادرستى پر شد از داد وروشنى سرشار مى نمايد).(29)
2- ابو بصير مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: (در دوره ى آن حضرت (مهدى) با اهل ذمه چگونه رفتار مى شود؟) فرمود: (با آنها از سر آشتى ومسالمت، رفتار مى شود همان طور که پيامبر با آنان از سر مسالمت رفتار کرد). عرض کردم: (کسى که با شما دشمنى ورزد چطور؟) فرمود: (نه اى ابا محمد! کسى که با ما مخالفت کند، در دولت ما بهره اى ندارد، خداوند، در زمان قيام قائم، خون آنها را بر ما حلال کرده است، امروز که ريختن خونشان بر ما وشما حرام است نبايد موجب فريفته شدن کسى گردد، وقتى قائم ما قيام کند انتقام خدا وپيامبر وهمه ى ما را خواهد گرفت).(30)
3- سلام بن مستنير مى گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام فرمود: (وقتى قائم قيام کند، ايمان را بر همه دشمنان عرضه مى کند، هر کس پذيرفت ودر آن داخل شد، در امان است، وگرنه يا گردن زده مى شود يا آن طور که امروز، اهل ذمه جزيه مى دهند، جزيه پرداخت مى کند، او عليه السلام - کمر خويش محکم مى بندد- وبا عزمى جزم - آنان را از شهر وديار خود بيرون مى راند.
4- در حديث مکحول از امير المؤمنين عليه السلام درباره ى فضايل حضرت مهدى عليه السلام نقل شده است که فرمود: (واما پنجاه وسوم اينکه، خداوند، دنيا را به آخر نخواهد برد تا اينکه قائم ما قيام کند، دشمنان ما را مى کشد، وجزيمه نمى پذيرد، صليب وبت را درهم مى شکند، آتش جنگ فروکش مى کند وبين مردم به عدالت رفتار مى نمايد).(31)
5- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: (هيچ مکانى از مکانهايى که در آن غير خدا پرستيده شده است باقى نمى ماند مگر اينکه خدا در آن پرستيده مى شود وبرخلاف ميل مشرکان، دين تماما، دين خدا مى شود).(32)
6- حسين بن خالد از امام رضا عليه السلام نقل مى کند: (...چهارمين فرزند از نسل من، پسر سرور کنيزان عالم است، خداوند به واسطه ى او زمين را از بيداد پاک کرده واز هر ستمى پاکيزه مى کند، اوست پاکيزه مى کند، اوست که مردم در ولادتش ترديد مى نمايند واو قبل از خروجش، غايب است).(33)
7- عبد العظيم حسنى از امام جواد عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (قائم، آن امامى است که خداوند به وسيله ى او زمين را از کفر وانکار حق پاک مى کند وآن را از عدل وداد سرشار مى نمايد، او همان کسى است که ولادتش از مردم پنهان وجسمش از ديده ى آنها غايب است).(34)
8- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام درباره ى آيه ى: (هو الذى أرسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين کله ولو کره المشرکون)(35) فرمود: (به خدا قسم، حقيقت وباطن آيه تاکنون نازل نشده ونازل نخواهد شد تا اينکه امام قائم خروج کند، وآن گاه که امام قائم عليه السلام خروج کند هيچ شخص کافر به خداى بزرگ يا منکر امام، باقى نمى ماند مگر اينکه از خروج امام عليه السلام ناراحت است وکار به جايى مى رسد که اگر کافرى در دل سنگ بزرگى پنهان شده باشد آن سنگ، خطاب به ياران امام عليه السلام صدا مى زند: (اى مؤمن، در دل من شخص کافرى پنهان شده است، مرا بشکن واو را بکش).(36)
9- امام حسن عليه السلام فرمود:امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (در آخر الزمان ودوران سختى وشدت روزگار ونادانى مردم، خداوند مردى را بر مى انگيزد واو را به وسيله فرشتگان يارى مى کند ويارانش را حفظ مى نمايد وبا آيات الهى مدد مى کند وبر مردم زمين مسلط مى سازد تا اينکه به ميل خودشانه يا با ناخوشى به دين خدا سر تسليم فرود مى آورند، او زمين را از دادگرى وروشنى وعقل ومنطق ودلايل واضح وروشنگر، پر مى کند وسرتاسر زمين تسليم او مى شوند به طورى که هر کافرى ايمان مى آورد وهر بدکارى نيکوکار مى شود ودر تحت حکومت او درندگان در صلح ومسالمت زندگى مى کنند).(37)
10- طبرسى در مجمع البيان در تفسير آيه ى (ليظهره على الدين کله) مى نويسد: زراره وديگران از امام صادق عليه السلام نقل کرده اند که فرمود: حقيقت وباطن اين آيه هنوز نيامده است، وقتى قائم ما قيام کند هر کس او را درک کند حقيقت اين آيه را مى بيند، وتا هر جا که شب وتاريکى سايه مى اندازد دين محمد گسترش مى يابد به طورى که ديگر شريک بر روى زمين باقى نمى ماند.(38)
11- رفاعه بن موسى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که درباره ى آيه ى: (وله أسلم من فى السموات والأرض طوعا وکرها)(39) فرمود: (وقتى قائم قيام کند هيچ زمينى نيست مگر اينکه در آن نداى، شهادت به يگانگى خداوند ورسالت حضرت محمد بلند است).(40)
12- از ابن بکير نقل شده است که گفت از امام کاظم عليه السلام درباره ى آيه ى (وله أسلم من فى السموات والأرض طوعا وکرها واليه ترجعون)(41) سؤال کردم، امام عليه السلام فرمود: (اين آيه درباره ى قائم عليه السلام نازل شده است که يهود ونصارى وستاره پرستان وبى دينان ومرتدان وکافران شرق وغرب عالم را از پناهگاههايشان بيرون مى کشد واسلام را به آنها عرضه مى کند، آن گاه هر کس به ميل خود اسلام آورد او را به نماز وپرداخت زکات وانجام آنچه بر يک مسلمان واجب است امر مى کند واگر اسلام نياورد گردنش را مى زند تا در شرق وغرب عالم جز موحد خداپرست کسى باقى نماند..).(42)
13- امام رضا عليه السلام از پدران بزرگوارش از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى فرمايد: رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم در حالى که از سوالى که در شب معراج از خداوند تبارک وتعالى در مورد حق جانشينانش پرسيده بود ياد مى کرد فرمود: خداى تعالى فرمود: به عزت وجلالم سوگند که به دست آنان دين خود را بر همه پيروز نمايم وکلمه ام را به دست آنان برکشم وبه دست آخرين آنها، زمين را از دشمنانم پاک کنم واو را بر شرق وغرب زمين مسلط نمايم وباد را تحت اراده ى او قرار دهم وابرهاى قدرتمند را مقهور وى نمايم، وقدرت او را در بکارگيرى اسباب امور بالا برم واو را با لشگريانم يارى دهم وبا فرشتگانم کمک کنم تا دعوت به من بالا گيرد ومردم بر وحدانيت من گرد آيند، آن گاه حکومت او را دوام بخشم وچرخ ايام را تا روز قيامت در دست اوليائم دست به دست بگردانم).(43)
14- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام پرسيد: (...مولاى من! اينکه خداوند مى فرمايد: (ليظهره على اليدن کله)(44) مگر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بر اديان پيروز نشد؟) امام عليه السلام فرمود: اى مفضل! اگر پيامبربر اديان پيروز شده بود، از آتش پرستان، يهوديان، ستاره پرستان، مسيحيان، واز تفرقه ودوگانگى وشک وپرستندگان بتهاى سنگى وچوبى وبتهاى ديگر وپرستندگان لات وعزى وخورشيد وماه وستارگان وآتش وسنگ، اثرى نبود، اينکه خداوند فرموده است: (ليظهره على الدين کله) مربوط به روز ظهور وحضرت مهدى ورجعت است وهمچنين است اينکه مى فرمايد: (وقاتلوهم حتى لا تکون فتنه ويکون الدين کله لله)(45) مربوط به چنين روزى است).(46)
15- امام باقر عليه السلام در روايتى طولانى از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نقل مى فرمايد که در روز عيد غدير فرمود: (مردم! من پيامبرم وعلى جانشين من است، آخرين امام ما مهدى قائم است؛ بدانيد که او بر اديان غلبه مى کند، از ستمکاران انتقام مى کشد، دژهاى کفر وشرک را فتح کرده ونابود مى سازد...(47)
16- وهب بن جميع مى گويد درباره ى آيه ى: (انک من النظرين الى يوم الوقت المعلوم)(48) از امام صادق عليه السلام سوال کردم وگفتم: (فدايت شوم! اين وقت معلوم چه روزى است؟) امام عليه السلام فرمود: (اى وهب آيا فکر مى کنى که آن روز، مقصود روز قيامت است؟، - خداوند به او- ابليس- تا روزى که قائم ما قيام کند مهلت داده است، وقتى خداوند، قائم ما را بر انگيزد، او در مسجد کوفه است که ابليس مى آيد ودر برابرش زانو مى زند ومى گويد: (اى واى از امروز)، آن گاه قائم عليه السلام موى پيشانى اش را مى گيرد وگردن مى زند، وآن روز، روز وقت معلوم است).(49)
17- جابر در مورد آيه ى (والليل اذا يغشى)(50) از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (حکومت ابليس تا روز قيامت است وآن روز، روز قيام قائم است و(والنهار اذا تجلى)(51) همان قيام قائم است..).(52)
گفتار ما
اختلافى که در بيان روايات وجود دارد باعث شده است که بين دانشمندان بزرگ، در اين مورد که آيا در عصر امام عليه السلام، شرک وکفر وگناه وتمرد باقى مى ماند يا خير، اختلاف پيدا شود.
ضمن اينکه بايد اعتراف کرد که فقط خداوند به حقيقت امور آگاه است، راه جمع بين روايات واستفاده از همه آنها را اين مى دانيم که گفته شود: مقصود از قيامت در دو آيه اى که در اول فصل از سوره ى مائده نقل شد ايام ظهور حضرت مهدى عليه السلام است، چنانکه در دو روايت آخر، عبارت (الوقت المعلوم) و(يوم القيامه) به زمان ظهور حضرت حجت عليه السلام تفسير شده است. ومقصود سه روايت اول که بر باقى بودن کفر وبدکارى وتمرد دلالت مى کند، بيان نحوه ى رفتار حجت عليه السلام در آغاز کار است، چنانکه حديث دوم از فصل هفدهم همين باب چنين مى گويد، وآنچه به وضوح دلالت بر باقى نبودن کفر وانکار وتمرد مى کند مربوط به دوره ى تحکيم وتثبيت حاکميت حضرت حجت عليه السلام است.
آنچه در تعدادى از روايات غيبت آمده که: (زمين را همان گونه که از ستم وبيداد پر شده است از عدل وداد سرشار مى نمايد) شاهد ودليل خوبى بر اين است که کفر وشرک وتمرد باقى نمى ماند، زيرا ظلم وجور از آثار ونتايج کفر وشرک وتمرد است وعدل وداد از آثار ونتايج توحيد وايمان است ونبودن ظلم وستم نتيجه باقى نبودن کفر وشرک وعصيان است. واگر کسى با دقت وتامل در روايات مربوط به اين موضوع دقت کند به اين نوع جمع بين روايات خواهد رسيد.
از سوى ديگر رواياتى که دلالت مى کند که در زمان رجعت بين امامان معصوم عليهم السلام ومؤمنان رجعت کننده، با کفار رجعت کننده وشيطان وفرزندانش جنگ واقع مى شود با رواياتى که مى گويد که شيطان به دست امام قائم عليه السلام کشته مى شود منافاتى ندارد زيرا با توجه به احاديث رجعت که بيانگر رجعت مؤمنان ناب وکافران محض است، شيطان وپيروانش نيز رجعت خواهد کرد وبا اينکه يک بار به دست امام قائم عليه السلام کشته شده است بار ديگر به دست پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم کشته خواهد شد.(1)
روايتهاى عبد الکريم بن عمرو خثعمى وسلمان که در فصل هشتم از باب چهارم خواهد آمد نيز بر رجعت شيطان وپيروانش دلالت مى کنند.
روايات
1- در سوالى که مفضل بن عمر درباره ى حضرت مهدى منتظر عليه السلام، از امام صادق صلوات الله عليه پرسيده چنين آمده است: (...عرض کردم آقاى من!خانه ى حضرت مهدى ومحل گردهمايى مؤمنان کجاست؟ امام عليه السلام فرمود:محل حکومتش کوفه ومهدى ومحل گردهمايى مؤمنان کجاست؟ امام عليه السلام فرمود: محل حکومتش کوفه ومحل قضاوتش، مسجد کوفه است، بيت المال ومحل تقسيم غنائم مسلمانان، مسجد سهله ومحل خلوت وعبادتش شنزارهاى اطراف کوفه است.
مفضل مى گويد: (آقاى من آيا همه ى مؤمنان در کوفه خواهند بود؟ امام عليه السلام پاسخ مى فرمايد: آرى به خدا قسم! هيچ مؤمنى نيست مگر اينکه يا در کوفه است يا در اطراف آن، بهاى مختصر زمينى از آن که اسبى در آن جاى گيرد به دو هزار درهم مى رسد وبيشتر مردم دوست دارند که يک وجب از زمين منطقه سبع از ناحيه همدان در نزديکى کوفه را به يک وجب طلا بخرند، گستردگى کوفه به پنجاه وچهار ميل رسيده وخانه هاى آن به کربلا وصل مى شود وکربلا اردوگاه ومحل رفت وآمد فرشتگان ومؤمنان وداراى مقامى بلند وبرکاتى زياد است که اگر مؤمنى در آن جا اقامت کند وخدا را بخواند، با يک بار دعا کردن، خداوند، چيزى به قدر هزار برابر ملک دنيا به او عطا مى فرمايد..).(2)
2- ابو بصير مى گويد: امام صادق به من فرمود: (اى ابا محمد! گويا که ساکن شدن قائم واهل وعيالش در مسجد کوفه را مى بينم. (عرض کردم: فدايت شوم خانه اش آن جاست؟ فرمود: آرى، خانه ادريس وابراهيم خليل الرحمن هم آن جا بود وخداوند پيامبرى را مبعوث نکرد مگر اينکه در آن مسجد نماز خواند، وخانه خضر در آن است وکسى که در آن مسجد اقامت کند مثل کسى است که در خيمه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم اقامت کرده است وهيچ مرد وزن مؤمنى يافت نمى شود مگر اينکه دلش براى آن مى تپد). عرض کردم: فدايت شوم آيا هيچ وقت قائم، از ميان آن نمى رود؟) فرمود: (آرى مى رود) عرض کردم: پس بعد از او چه مى شود؟ فرمود: (بعد از او هم همين طور است تا زمانى که عالم خلق کاملا به پايان برسد..).(3)
3- ابو خالد کابلى مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (وقتى قائم وارد کوفه شود هيچ مؤمنى نيست مگر اينکه يا در کوفه است يا به سمت کوفه مى آيد چنانکه امير المؤمنين عليه السلام به يارانش مى فرمايد: (به سمت اين مرد سرکش برويم وآن گاه به سمت کوفه راه مى افتد).(4)
4- حبه عرنى مى گويد: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: گويا شيعيانمان را در مسجد کوفه مى بينم که خيمه زده اند وقرآن را همان گونه که نازل شده است به مردم ياد مى دهند؛ بدانيد که وقتى قائم قيام کند، مسجد را خراب کرده وقبله اش را درست مى نمايند).(5)
5- حسن بن محبوب از بعضى از راويانى که از آنها نقل مى کند از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (گويا قائم عليه السلام را مى بينم که بر منبر کوفه نشسته است، از جيب قبايش نامه اى که به طلا مهر شده است بيرون مى آورد، باز مى کند وبراى مردم مى خواند ومردم مثل گله ى گوسفندى که بگريزند از دور او پراکنده مى شوند غير از نقباء وبرگزيدگان، کسى باقى نمى ماند، آن گاه سخنى مى فرمايد که قبل از اينکه به جايى پناه ببرند به سوى او بر مى گردند، ومن مى دانم که آن سخن چيست).(6)
6- اصبغ بن نباته در حديثى درباره ى فضيلت مسجد کوفه، از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (زمانى خواهد آمد که آن جا، نماز خانه ى مهدى از نسل من ونماز خانه ى هر مؤمنى خواهد بود، وهيچ مؤمنى در روى زمين باقى نمى ماند مگر اينکه يا در آن جاست يا دلش براى آن مى تپد).(7)
7- مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (گويا قائم عليه السلام را بر منبر کوفه مى نگرم که سيصد وسيزده نفر از يارانش، به تعداد مجاهدان بدر، که صاحب پرچم وحاکمان روى زمين هستند، اطرافش را فرا گرفته اند..).(8)
8- جابر از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (وقتى قائم ظهور کند ووارد کوفه شود، خداوند از وراى کوفه هفتاد هزار صديق را بر مى انگيزد که در بين ياران ودوستان آن حضرت باشند).(9)
9- مفضل بن عمر مى گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام فرمود: (وقتى قائم آل محمد قيام کند در کوفه مسجدى خواهد ساخت که هزار در داشته باشد وخانه هاى کوفه به رودخانه کربلا وصل خواهد شد).(10)
10- ابو الجارود در حديثى طولانى از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (وقتى قائم قيام کند به سمت کوفه به راه مى افتد) تا اينکه فرمود: (آن گاه وارد کوفه مى شود وتمام منافقان شکاک را مى کشد وخانه هايشان را ويران مى کند وآنقدر از آنان مى کشد تا خداوند عز وجل خشنود شود).(11)
11- محمد بن احمد فتال در روضه الواعظين روايت مى کند: امام باقر عليه السلام در روايتى فرمود: (وقتى قائم قيام کند به طرف کوفه به راه مى افتد وچهار مسجد را در آن جا ويران مى کند).(12)
گفتار ما
پاره اى از احاديث مربوط به موضوع را ذکر کرديم، در مورد کوفه روايات ديگرى هم آمده است که دلالت مى کند بر اينکه در آخر الزمان، کوفه وقم از لحاظ فضليت وانتخاب آنها براى سکونت،(13) يکسان هستند که ما به نقل يکى از آنها بسنده مى کنيم:
از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرمود: (وقتى که مصيبتها عمومى وهمه گير شود امنيت را بايد در کوفه وشهرهاى اطراف آن ودر قم وکوههاى اطراف آن جستجو کرد وقم براى کسى که از ترس سرگردان است جاى خوبى است).(14)
روايات
1- ابو خديجه مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره ى قائم سوال شد. امام فرمود: همه ى ما يکى پس از ديگرى قائم به امر خدا هستيم تا اينکه صاحب شمشير بيايد، وقتى صاحب شمشير بيايد به امرى غير از امر سابق قيام مى کند).(15)
2- محمد بن مسلم مى گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم که سيره وروش عمل امام قائم عليه السلام در بين مردم چگونه است؟ امام عليه السلام فرمود: (به همان سيره پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم عمل مى کند تا اسلام پيروز شود). عرض کردم: سيره ى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم چه بود؟ فرمود: آنچه در جاهليت بود باطل ومنسوخ کرد ومردم را به عدالت دعوت کرد، قائم نيز چنين مى کند، آنچه در دوره ى آرامش وصلح زمان غيبت رايج بوده باطل مى کند وآنها را به عدل دعوت مى نمايد).(16)
3- عبد الله بن فضل هاشمى از امام صادق عليه السلام از پدرش ازجدش رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نقل مى کند که فرمود: (قائم از نسل من است...مردم را بر دين وآيين من بپا دارد وآنها را به کتاب خدا دعوت مى کند، هر که از او اطاعت کند از من اطاعت کرده وهر کس از او سرپيچى کند از من سرپيچى کرده است..).(17)
4- عبد الله بن زراره از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (شما بايد مطيع ما باشيد وامور دين وحکومت را به ما واگذاريد ومنتظر امر ما وخودتان وفرج ما وفرج خودتان باشيد، وقتى قائم ما قيام کند وسخنگوى ما سخن بگويد، قرآن واحکام دين را همانگونه که بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نازل شده است از نو به شما مى آموزد، در آن روز حتى روشن بينان شما به شدت اهل انکار هستند، شما جز وقتى شمشير بر گردنهايتان مسلط باشد به دين خدا پايبند نخواهيد بود، بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم خداوند سنت پيشينيان را بر مردم مسلط کرد وآنها در دين خدا تغيير وتبديل وکم وزياد ايجاد نمودند وامروز هيچ چيزى وجود ندارد مگر اينکه از مسير وحى منحرف شده است، خدا رحمتت کند، وقتى فرا خوانده شدى به آنجا که رشد داده مى شوى رو کن تا کسى که دين خدا را از نو برايتان مى آورد بيايد).(18)
5- ابو بصير مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (قائم کتابى جديد، امرى جديد وحکمى جديد مى آورد وبر عرب سخت مى گيرد..).(19)
6- فضيل بن يسار مى گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام مى فرمايد: (وقتى قائم ما قيام کند بيش از آنچه که پيامبر با جهل ونادانى جاهليت روبرو شد، با جهل ونادانى مردم روبرو خواهد شد). عرض کردم: (چگونه چنين است؟) فرمود: (وقتى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم به سوى مردم آمد، آنها سنگ وصخره وچوب ومجسمه هاى چوبى را مى پرستيدند وهنگامى که قائم که قائم ما قيام کند، مردم کتاب خدا را براى او تاويل مى کنند وبا استدلال به آن در برابر امام مى ايستند). سپس فرمود: (بدانيد، همان طور که سرما وگرما به داخل خانه هايشان نفوذ مى کند، عدالت او به درون خانه هايشان راه خواهد يافت).(20)
7- ابى الجارود در مورد آيه ى (الذين ان مکناهم فى الأرض أقاموا الصلوة واتوا الزکاة)(21) از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (اين آيه از آن آل محمد، مهدى ويارانش است، خداوند شرق وغرب زمين را به تصرف آنها در مى آورد، به واسطه ى او دين را غالب مى کند وهمان طور که جهل ونادانى، حق را نابود کرده است، خداوند بدعت وباطل را به دست او ويارانش مى ميراند به طورى که رد ونشانى از ستم ديده نمى شود، آنها امر به معروف ونهى از منکر مى کنند وسرانجام نيک از آن خدا وخدا پرستان است).(22)
8- ابو بصير درباره آيه ى (قل أرأيتم ان أصبح ماوکم غورا)(23) از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (اگر امامتان پنهان شود چه کسى امامى آشکار براى شما خواهد آورد که از اخبار آسمان وزمين وحلال وحرام خدا، شما را مطلع کند؟).(24)
9- جابر مى گويد:امام باقر عليه السلام فرمود: (به خدا قسم دنيا به آخر نمى رسد تا اينکه خداوند مردى از ما اهل بيت را بر انگيزد که به کتاب خدا عمل مى کند وهيچ منکرى رانمى يابد مگر اينکه او را زشت مى شمارد.(25)
10- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (وقتى قائم قيام کند مسجد الحرام ومسجد پيامبر ومسجد کوفه را پى مى کند - واز نو بنا مى کند-..).(26)
11- در نامه اى که حسن بن طريف از امام عسکرى عليه السلام دريافت کرده آمده است: (...در مورد قائم سوال کردى واينکه وقتى بين مردم داورى کند مثل حضرت داود به علم خودش قضاوت مى کند وشاهد ودليل نمى خواهد..).(27)
12- صالح هروى مى گويد: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: (يا بن رسول الله درباره ى حديثى که از امام صادق عليه السلام نقل شده که وقتى قائم خروج کند فرزندان قاتلان امام حسين عليه السلام را مى کشد، چه مى فرمائيد؟ آن حضرت فرمود: همين طور است، عرض کردم: پس معنى آيه ى شريفه ى (ولا تزر وازرة وزر اخرى)(28) چه مى شود؟ فرمود: (تمام گفته هاى خداوند راست است اما نسل قاتلان حسين عليه السلام به آنچه پدرانشان کرده اند راضى هستند وبه آن افتخار مى کنند وهر کس به چيزى راضى باشد مثل کسى است که آن را انجام داده است، واگر کسى در شرق عالم کشته شود ودر غرب دنيا کسى به قتل او راضى باشد در پيشگاه خداوند شريک قاتل خواهد بود وقائم عليه السلام که فرزندان قاتلان حسين عليه السلام را مى کشد به خاطر اين است که از کرده ى پدرانشان خشنود هستند؛ عرض کردم قائم شما از کجا وچطور شروع مى کند؟ فرمود: از بنى شيبه شروع مى کند ودستهايشان را قطع مى نمايد چون آنها دزدان خانه خداى تعالى هستند).(29)
13- محمد بن سنان به نقل از مردى درباره ى آيه ى (ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتل)(30) از قول امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (آن قائم آل محمد عليه السلام است که به خونخواهى حسين قيام مى کند واگر همه ى اهل زمين را بکشد اسراف نکرده است، واينکه خدا فرموده است: (فلا يسرف فى القتل) يعنى کارى انجام نمى دهد که اسراف باشد..).(31)
14- فرات بن احنف از امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش از على عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (بدانيد که به خدا سوگند، من واين دو پسرم کشته مى شويم وخداوند در آخر الزمان مردى از نسل من بر مى انگيزد که خونخواهى ما را مى کند، به خاطر اينکه گمراهان از رهيافتگان مشخص شوند، از ديد مردم پنهان مى شود تا جائى که نادانان مى گويند: (خداوند - براى بر انگيختن امام غايب - به آل محمد نيازى ندارد).(32)
15- ابان بن تغلب مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (دو خون در اسلام وجود دارد که تا زمانى که قائم اهل بيت قيام کند، کسى به حکم خدا در مورد آنها، حکم نمى کند، وقتى قائم برانگيخته شود بدون در خواست شاهد ودليل، به حکم خدا درباره ى آنها حکم خواهد کرد وآن دو عبارت است از: زناکار متأهل، که او را سنگسار مى کند وکسى که زکات نمى دهد که او را گردن مى زند).(33)
16- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: (وقتى قائم قيام کند وارد کوفه مى شود ودستور مى دهد چهار مسجد را از بنيان خراب کنند وآنها را به سايبانهايى شبيه عريش - سايبان - موسى تبديل مى کند..).(34)
17- رفيد مولى ابن هبيره مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (اگر قائم را ديدى که به کسى صد هزار درهم وبه ديگرى فقط يک درهم داد به دلت ناگوار نيايد).(35)
18- مسعدة بن زياد از امام باقر از پدران بزرگوارش عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نقل مى کند که: (وقتى قائم ما قيام کند قطايع وحکومتهاى طايفه اى از بين خواهد رفت).(36)
19- مولى الشيبان از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (وقتى قائم ما قيام کند، خداوند دست عنايتش را بر سر بندگان کشيده عقل آنها زياد شده وفهمشان بالا مى گيرد).(37)
20- ابو بصير از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (وقتى قائم قيام کند به سمت کوفه رفته وچهار مسجد را در آن شهر ويران مى کند...و هيچ بدعتى را به حال خود رها نمى کند وآن را نابود مى سازد وهيچ سنتى نيست مگر اينکه آن را اقامه مى کند).(38)
21- ابان بن تغلب از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: (وقتى قائم ما قيام کند به هر منطقه اى نماينده اى مى فرستد(39) وبه او مى گويد: (حکومت در اختيار توست به هر چه مصلحت مى بينى عمل کن).(40)
22- امام صادق عليه السلام فرمود: (تمام علم بيست وهفت حرف است ومجموع آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است ومردم بيش از دو را درک نکرده اند، ووقتى قائم ما قيام کند بيست وپنج حرف ديگر را خارج مى کند ودر بين مردم منتشر مى نمايد ودو حرف قبلى را به آن ضميمه مى کند تا بيست وهفت حرف را منتشر نمايد).(41)
گفتار ما
براى جمع بين روايات وبهره بردارى از همه آنها، همان طور که از قسمتهايى از بعضى از روايات بر مى آيد، مى توان گفت امر ونهى وسيره ى عملى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم در اجتماع، متناسب با اوضاع واحوال مردم بود وبر اساس (انا معاشر الأنبياء أمرنا أن نکلم الناس على قدر عقولهم)(1) با ايشان سخن مى گفت وامامان معصوم عليهم السلام نيز طبق همين سيره عمل مى فرمودند وهمان طور که از حديث دوازدهم اين فصل فهميده مى شود آنها مامور نبودند که آن گونه که حضرت حجت عليه السلام عمل مى فرمايد، عمل کنند وما نيز در عصر غيبت ماموريم که به آنچه از ظواهر کتاب وسنت به ما رسيده وفقها برايمان روشن کرده اند عمل نماييم.
واز آنجا که عقل مردم در دوره ى غيبت، به بالاترين مرتبه ى کمال خودش مى رسد ناگزير وقت آن است که احکام فطرى الهى در حد کامل اجرا شود وعباراتى مثل (شما از روشن بينان هستيد، يا روشنبينان شما) در روايت چهارم و(فهمشان بالا مى گيرد) در روايت نوزدهم، بر همين مطلب دلالت دارند. والبته اين بدان معنى نيست که حضرت حجت عليه السلام به غير از سيره ى پيامبر اکرم عليه السلام عمل مى نمايد وجمله ى (آنچه در دوره ى آرامش وصلح زمان غيبت رايج بوده باطل مى کند) که در روايت دوم آمد ونيز جمله ى (مردم را به عدل دعوت مى کند) در همان روايت، وجملاتى از اين قبيل، بر اين دلالت مى کنند که آن حضرت، عدل را در بالاترين مرتبه اش اجرا مى فرمايد.
حکم عدل، حکمى است که بى ترديد، با واقع امر وحقيقت وباطن هستى، موافق است، وواقع امر، همان موافقت با فطرت الهى انسان است که خداوند عز وجل فرموده است: (فطرت الله التى فطر الناس عليها، لا تبديل لخلق الله، ذلک الدين القيم ولکن أکثر الناس لا يعلمون).(2)
با اين بيان مختصر معنى عبارات احاديث روشن مى شود که از جمله ى آنهاست:
الف - (به امرى غير از امر سابق قيام مى کند) در حديث اول
ب- (دين نو وتازه اى برايتان مى آورد). در حديث چهارم
ج- (امر نو وحکم جديد) در حديث پنجم
د- (همه ى، کتاب خدا را براى او تأويل مى کنند وبا استدلال به آن، در برابر امام مى ايستند). در حديث ششم
ه- (به علم خودش حکم مى کند) در روايت يازدهم
و- (به حکم خدا، حکم مى کند)در روايت پانزدهم
ز- (به سيره ى پيامبر رفتار نمى کند) در حديث چهارم از فصل دوم
روايت بيست ودوم بهترين دليل براى بيانى است که ذکر شد، زيرا اين روايت گواه بر اين مطلب است که براى هيچيک از پيامبران گذشته، راه نشر علوم فطرى که در سينه هايشان بود باز نشد، زيرا مردم قابليت نداشتند وشرايط مناسب نبود، اما در زمان حضرت حجت عليه السلام، چون مردم در درجات بالاى کمال فکرى وعقلى هستند، آن حضرت مى تواند علوم فکرى را منتشر کرده وعدل ودادى را که بر بشر آن علوم مترتب مى شود اقامه کند.
اما علت خراب شدن بعضى از مساجد به دست آن حضرت، اين است که در دين اسلام، مسجد محل عبادت خالصانه وخضوع وخشوع ودر برابر خداوند وبه مقتضاى فطرت انسانى، زانو زدن در برابر قدرت لا يزال احدى است، بنابراين اگر مسجد از نظر شکل ساختمان وويژگيهاى ديگرش به صورتى در آيد که از مکان چنين عبادتى خارج شود، امام عليه السلام آن را ويران مى کند وبر پايه اى که حق وشايسته ى آن است آن را مى سازد، والبته اين مطلب تنها يک احتمال است، وروايت شانزدهم، شاهد صحت آن است، ونيز ممکن است علت خراب کردن مسجد، بنا نشدن آن بر اصل تقوى باشد، چرا که طبق آيه شريفه قرآن (لمسجد أسس على التقوى من أول يوم أحق أن تقوم فيه)(3) براى حضور مسلمانان واقامه ى نماز، شايسته تر است ويا احتمال ديگر اين است که با توجه به آيه ى (ما کان للمشرکين أن يعمروا مساجد الله شاهدين على أنفسهم بالکفر...انما يعمر مساجد الله من آمن بالله واليوم الآخر)(4) مسجد برخلاف رضاى پروردگار به دست کفار ومشرکين ساخته وآباد شده است در حالى که چنين حقى نداشته اند، وفقط مؤمنان به خدا بايد متصدى ساختن وآباد کردن مساجد باشند.(5)
روايات
1- ابى الجارود از امام باقر عليه السلام از پدرش از جدش عليهم السلام نقل مى کند: امير المؤمنين عليه السلام روى منبر فرمود: (در آخر الزمان مردى از نسل من ظهور مى کند... هرگاه پرچمش به اهتزار در آيد شرق وغرب عالم برايش روشن شود، دستش را بر بندگان خدا مى نهد ودل هر مؤمنى از پاره هاى آهن محکمتر مى شود ونيرويى برابر چهل نفر پيدا مى کند؛ شادى، دل وقبر هر مرده اى را پر مى کند ومردگان در گورها يکديگر را ديدار مى کنند وبه قيام قائم، بشارت مى دهند).(6)
2- ابوالربيع شامى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (وقتى قائم ما قيام کند خداوند شنوايى وبينايى شيعيان ما را وسعت دهد به طورى که بين آنها وقائم واسطه وپيکى نباشد، آن حضرت با ايشان صحبت مى کند وآنها مى شنوند ودر همان جايى که هست، آن حضرت را مى بينند).(7)
3- در حديث ابو وائل از امير المؤمنين عليه السلام آمده است: (...از خروج او، يعنى قائم عليه السلام، اهل آسمانها وساکنان آنها مسرور مى شوند، زمين را همان گونه که از ستم وبيداد پر شده است از عدل وداد سرشار مى سازد).(8)
4- بريد عجلى از امام باقر نقل مى کند: (وقتى قائم قيام کند، دو نفر بر مرکبى سوارند، يکى دست در جيب ديگرى مى کند وبه قدر حاجتش از آن بر مى دارد واو از اين کار مانع نمى شود).(9)
5- جابر از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (دل شيعيان ما را ترس از دشمنانمان فرا گرفته است، وقتى نوبت امر ما برسد ومهدى ما خروج کند، هر يک از شيعيان ما از شير شجاعتر واز نيزه براتر وکارى تر خواهد شد، دشمن ما را زير پايش له مى کند وبا دو دستش او را مى کشد.(10)
6- محمد بن احمد فتال در روضه الواعظين از امام زين العابدين عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (وقتى قائم ما قيام کند خداوند مرض وبيمارى را از شيعه ما دور مى کندو دلهايشان را چون پاره ى آهن مى گرداند..).(11)
7- محمد بن فضيل از امام رضا عليه السلام نقل مى کند: (وقتى قائم قيام کند خداوند به فرشتگان دستور مى دهد که بر مؤمنين سلام کنند ودر مجالسشان با آنها همنشين باشند..).(12)
8- مفضل از امام صادق عليه السلام روايت مى کند: وقتى قائم قيام کند، مؤمن پرنده را از هوا به زير مى طلبد، آن را مى کشد، کباب مى کند وگوشتش را مى خورد..).(13)
9- مفضل از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: (وقتى قائم قيام کند، خداوند، آزاردهندگان مؤمنين هر زمانى را، به همان صورتى که بوده اند ودر بين آنها زندگى مى کرده اند، بر مى گرداند تا مؤمنان از آنها انتقام بگيرند).(14)
10- ابن مسکان مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: در زمان قائم، مؤمن در مشرق است برادرش را که در مغرب است مى بيند وآنکه در مغرب است، برادرش را در شرق مى بيند).(15)
11- عبد العظيم حسنى از امام جواد عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (قائم ما، مهدى است که در زمان غيبت بايد انتظارش را کشيد ودر زمان ظهور بايد از او اطاعت کرد..).(16)
12- اسحاق بن عمار مى گويد: (در خدمت امام صادق عليه السلام بودم، از مواسات وهمراهى وهمدردى انسان با برادرش، صحبت فرمود تا اينکه فرمود: (اين مربوط به وقتى است که قائم قيام کند که بر مؤمنين واجب است به برادرانشان رسيدگى، احتياجات آنها را بر آورده وايشان را تقويت نمايند).(17)
گفتار ما
رواياتى که در اين زمينه وارد شده وبيانگر ويژگيهاى ياران حضرت مهدى وفضيلتهاى آنهاست، بسيار زياد است، که در فصلهاى پيشين بعضى از آنها ذکر شد ودر اينجا نيز به ذکر تعدادى از آنها بسنده کرديم.
ظاهرا اين طور است که دستيابى به اين کمالات، ويژه ى اصحاب وياران خاص آن حضرت نيست، بلکه براى تمام مؤمنين قابل دسترسى است.
اينکه در حديث اول فرمود: (دستش را بر سر بندگان خدا مى نهد وهيچ مؤمنى باقى نمى ماند مگر اينکه دلش مانند پاره آهن مى شود). ودر حديث نوزدهم از فصل هفدهم فرمود: (خداوند دست عنايتش را بر سر بندگان مى کشد وعقل آنها زياد شده فهمشان بالا مى گيرد)هر دو به روشنى دلالت مى کنند بر اينکه گذاشتن دست مبارکش بر سر بندگان سبب کسب فضيلتهاى والا وکمالات بلند نفسانى است؛ وکمالات وعده داده شده در حديث قرب نوافل(18) همان طور که با رياضتهاى شرعى ومبارزه با نفس ومجاهده معنوى قابل دسترسى است، از طريق توجه وعنايت اولياء الهى وبندگان برگزيده اش نيز بدست آمدنى است، وبلکه آنچه از اين راه دوم به دست آيد کاملتر واز آلودگيهاى پالوده تر است.
اما اينکه فرشتگان وساکنان آسمانها ومردگان از ظهور امام عليه السلام خوشحال مى شوند به خاطر اين است که کفر وستم وبيداد وگناه از ابتداى خلقت آنها را آزار داده واندوهگين مى نموده است ووقتى مى بينند که ظهور امام عليه السلام با مرگ باطل وزنده شدن حق وخاموش شدن آتش کفر وشرک وگسترش ايمان وتوحيد همراه است خوشحال مى شوند، وبلکه مى توان گفت به اين خاطر، همه چيز در آسمان وزمين از ظهور آن حضرت مسرور مى شوند.
علاوه بر اين مطالب، چون امام عليه السلام واسطه ى نزول فيض پروردگار بر تمام موجودات عالم هستى است واراده ى پروردگار در اصل وجود اشياء وکم وکيف وديگر وجوه عنايات الهى به موجودات از طريق امام محقق مى شود،(19) بنابراين بين امام وساير موجودات رابطه اى معنوى برقرار است که وقتى امام به مصيبت واندوهى مبتلا شود آنها اندوهگين وهر گاه مسرور باشد آنها مسرور مى شوند. البته اين مطلب به شواهد زيادى از روايات مستند است که اينجا محل ذکر آنها نيست.
روايات
1- يحيى بن علاء رازى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (خداوند، در اين امت مردى را، که من از اويم واو از من است، ظاهر خواهد کرد، که برکات زمين وآسمانها را به واسطه ى او بر مردم فرو مى ريزد، آسمان بارانش را فرو مى فرستد وزمين حاصلش را بروز مى دهد، درندگان وجانوران در امان هستند، زمين از عدل وداد سرشار مى شود همان طور که پيش از آن از ستم وبيداد پر شده است).(20)
2- ابو بصير از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (وقتى قائم قيام کند...، خداوند به فلک فرمان مى دهد که گردش زمانش را کندکند تا اينکه يک روز معادل ده روز مى شود ويک ماه برابر با ده ماه ويک سال برابر ده سال).(21)
3- زيد بن وهب جهنمى از قول امام حسن عليه السلام نقل مى کند که امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (در آخر الزمان ودر دوران سختى روزگار ونادانى مردم، مردى برانگيخته مى شود...و درندگان در حکومت او در آرامش وصلح به سر مى برند، زمين برکاتش را بيرون مى ريزد وآسمان نعمتهايش را فرو مى فرستد، گنجها براى او آشکار مى شود، چهل سال بر شرق وغرب مالک است، خوشا به حال کسى که در دوران او را در يابد وسخنش را بشنود).(22)
4- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (وقتى قائم قيام کند يک سال در زمان او برابر ده سال خواهد بود). ابوبصير مى گويد: عرض کردم: (فدايت شوم سالها چگونه طولانى مى شود؟) امام عليه السلام فرمود: (خداوند به فلک فرمان مى دهد که آرامتر حرکت کند ودر نتيجه، روزها وسالها طولانى مى شود). عرض کردم: (بعضى مى گويند اگر در فلک وحرکت آن تغييرى ايجاد شود همه چيز نمى گويند، خداوند ماه را براى پيامبرش دو نيمه کرد، وقبل از آن، خورشيد را براى يوشع بن نون بر گرداند واز طولانى بودن روز قيامت خبر داد که برابر هزار سال از سالهاى معمولى است(23)).(24)
5- محمد بن مسلم ثقفى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (قائم ما با افتادن ترس در دل دشمنانش يارى وبا کمک ما تاييد مى شود، زمين براى او مى پيچد، گنجها برايش آشکار مى شود وسلطنتش شرق وغرب عالم را مى گيرد..).(25)
6- مفضل از قول امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (وقتى قائم، قيام کند، زمين به نور پروردگارش مى درخشد ومردم از پرتو خورشيد بى نياز مى شوند).(26)
7- على بن عقبه از پدرش از امام صادق عليه السلام چنين روايت کرده است: (وقتى قائم قيام کند، به عدل حکم مى نمايد وستم از بين مى رود، راهها امن وبى خطر مى شود، زمين برکتهايش را بيرون مى فرستد وهر حقى به صاحبش بر مى گردد).(27)
8- در حديث جابر از قول امام باقر عليه السلام آمده است که امام حسين عليه السلام قبل از اينکه کشته شود در مورد زمان حضرت قائم عليه السلام وحوادث آن زمان، به يارانش چنين فرمود: برکت از آسمان به زمين فرو مى بارد، به طورى که به اراده ى خداوند، درختان هميشه ميوه دارند وميوه ى زمستان در تابستان وميوه ى تابستان، در زمستان خورده مى شود واين مصداق آيه ى شريفه است که مى فرمايد: (ولو أن أهل الکتاب آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء والأرض ولکن کذبوا فأخذناهم بما کانوا يکسبون).(28)
گفتار ما
خلاصه ى آنچه مى توان درباره ى اين رويات گفت اين است که خداوند، خالق تمام چيزها ومدبر همه ى آنهاست واز اينکه امور از راهى غير از اسباب، صورت پيدا کند ناخوش دارد واختيار اسباب هم به دست خود اوست، بنابراين چه مانعى دارد که در دوره اى از زمان، اسباب وکار آنها را به شيوه اى غير از آنچه در گذشته بوده است مقرر فرمايد؟
آنچه امام باقر عليه السلام در حديث چهارم فرموده اند ونيز موضوع خلقت حضرت عيسى عليه السلام - بدون سبب واقع شدن پدر براى تولد- ونيز طول عمر حضرت قائم عليه السلام ورجعت پيامبران وامامان عليهم السلام واعمال خارق العاده ومعجزات وکراماتى که از پيامبران واولياء صادر شده است، از اين قبيل هستند.
بنابراين فقط به اين خاطر که معنى روايات به ذهن وانديشه ى کوتاه نگر ما، روشن وقابل قبول نيست نمى توان در سند بعضى از روايات شک وخدشه وارد کرد، زيرا مقدار زيادى از اين مطالب در لابه لاى رواياتى آمده است که آن روايات از امورى به ما خبر مى دهد که بعضى از آن امور، واقع شده است واين امر به تنهايى، بر صحيح بودن سند ومتن روايت تاکيد مى کند هر چند که ما در حال حاضر مقصود آن را نفهميم.
علاوه بر آنچه ذکر شد، از مجموعه ى روايات مربوط به غيبت چنين فهميده مى شود که در دوره ى غيبت وظهور، آن طور که در مقدمه ى کتاب اشاره کرديم، بيشتر اتفاقات، از امور غير عادى است، وشايد بتوان ادعا کرد که روايات در اين مورد، از تواتر معنوى برخوردار هستند وبنابراين جايى براى انکار وتعجب وبعيد شمردن اين امور، وجود ندارد.
روايات
1- معمر بن راشد از امام صادق عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نقل مى کند که فرمود: (مهدى از نسل من است، وقتى خروج کند عيسى بن مريم براى ياريش فرود مى آيد، او را پيش رو قرار داده وپشت سرش اقتدا مى کند).(29)
2- ابوبصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (آنچه از سنتهاى الهى در مورد غيبتهاى آنان جريان پيدا کرده است درباره ى قائم ما اهل بيت نيز جارى مى شود... سپس خداوند عز وجل او را ظاهر مى کند وشرق وغرب عالم را به دست او فتح مى نمايد، عيسى بن مريم روح الله نازل مى شود وپشت سر او نماز مى خواند..).(30)
3- جابر بن عبد الله انصارى از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (...مهدى از نسل من است، بين رکن ومقام ظهور مى کند، پيراهن ابراهيم ورداى اسماعيل را به تن ونعلين شيث را به پا دارد ودليل اين مطلب، فرمايش پيامبر است که فرمود: عيسى بن مريم، از آسمان فرود مى آيد وهمراه من مهدى من است، وقتى ظهور کرد او را بشناسيد). سپس عيسى مى ميرد ومهدى منتظر از آل محمد باقى مى ماند).(31)
4- در روايت مرفوعه جعفر بن محمد فزارى از امام باقر عليه السلام آمده است: (اى خيثمه! زمانى خواهد آمد که مردم از خدا وتوحيد، شناختى نداشته باشند، تا اينکه دجال خروج کند وعيسى بن مريم از آسمان فرود آيد وخداوند به دست او دجال را بکشد، مردى از اهل بيت من پيشاپيش مردم نماز گزارد، آن موقع عيسى پشت سر ما نماز مى خواند واگرچه او پيامبر است اما ما از او برتر هستيم).(32)
5- شهر بن حوشب مى گويد: حجاج به من گفت: (آيه اى در قرآن هست که مرا عاجز کرده است). گفتم: اى امير! آن کدام آيه است؟ حجاج گفت: (وان من أهل الکتاب الا ليومنن به قبل موته)،(33) به خدا قسم من دستور مى دهم که يهودى ونصرانى را بکشند، وقتى آنها گردن زده مى شوند با دقت به آنها مى نگرم نمى بينم لبهايشان تکان بخورد- وشهادتين بگويند- تا اينکه خاموش مى شوند). گفتم: (خدا امير را سلامت بدارد، تاويل اين آيه اين طور نيست). حجاج گفت: تأويل آيه چيست؟ گفتم: (عيسى عليه السلام قبل از روز قيامت به دنيا فرود مى آيد وهيچيک از يهوديان ومسيحيان باقى نمى ماند مگر اينکه قبل از مرگش به او ايمان مى آورد، وپشت سر حضرت مهدى نماز مى خواند). حجاج گفت: (واى بر تو!! از کجا چنين تأويلى آوردي؟) گفتم: (محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام اين را به من فرمود). حجاج گفت: (به خدا قسم از سرچشمه اى زلال، آن را گرفته اى).(34)
گفتار ما
عباراتى که گواه آن است که عيسى عليه السلام پشت سر مهدى - عجل الله تعالى فرجه - نماز مى خواند، در روايات زياد است، وشايد - البته خدا مى داند- علت اصرار وتأکيد امامان معصوم عليهم السلام بر اين مطلب، اين باشد که چون پيروان عيسى عليه السلام که جمعيت زيادى از اهل زمين را هم تشکيل مى دهند، گمان مى کنند که عيسى عليه السلام، آخرين پيامبر است ونمرده است، ظهور خواهد کرد وزمين را از فساد پاک خواهد نمود واوست که بشر را از فساد وتباهى وظلم وآلودگيهاى ديگر نجات خواهد داد، واين بيانات به منظور نفى اين خيال وباطل اعلام نمودن آن است، چنانکه در روايات چهارم وپنجم هم به اين مطلب اشاره شده است.
دقت در زواياى اين روايات نشان مى دهد که مقصود روايات، همان چيزى است که ما بيان نموديم نه اينکه مقصود آنها، بيان اصل رجعت حضرت عيسى - على نبينا وآله وعليه السلام - باشد.
اما نزول وفرود آمدن حضرت عيسى عليه السلام به يکى از دو معنى است:
الف - اگر مقصود از آيه ى (بل رفعه الله اليه)(35) اين باشد که خداوند او را به آسمانها بالا برد، در نزول وفرودش اشکالى نيست وهمان معناى اصلى نزول وفرود آمدن را خواهد داشت.
ب - اگر مقصود از آيه، ميراندن آن حضرت وقبض روحش باشد، نزول به معنى بازگشت روح مبارکش به بدن وحضورش در کنار قائم عليه السلام خواهد بود.(36)
روايات
1- جابر جعفى مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض کردم: (قائم پس از ظهور چه مدت زنده است؟) فرمود: (نوزده سال).(1)
2- جابر جعفى در حديث ديگرى مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض کردم: (قائم در دوره ى ظهور تا قبل از مرگ چه مدت عمر مى کند؟) امام عليه السلام فرمود: (از زمان قيام تا مرگش نوزده سال).(2)
3- على بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (قائم از نسل من، به اندازه ى ابراهيم خليل الرحمان عمر مى کند، در بين مردم قيام مى کند در حالى که هشتاد ساله است وچهل سال در ميان آنها زندگى مى کند، زمين را همان طور که از ستم وبيداد پر شده است از عدل وداد سرشار مى سازد).(3)
4- در سوالى که مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام پرسيده آمده است: (مولاى من!مدت عمر آن حضرت (مهدى) عليه السلام وحکومتش چقدر است؟) امام عليه السلام فرمود: (خداوند فرموده است: (فمنهم شقى وسعيد فأما الذين شقوا ففى النار لهم فيها زفير وشهيق خالدين فيها مادامت السموات والأرض الا ماشاء ربک ان ربک فعال لما يريد وأما الذين سعدوا ففى الجنة خالدين فيها ما دامت السموات والأرض الا ما شاء ربک عطاء غير مجذوذ)(4) ومجذوذ به معنى مقطوع وبريده است، يعنى عطايى که قطع شدنى نيست بلکه دائمى است وحکومتى که از بين نمى رود وامرى که جز به اختيار واراده ومشيت پروردگار، باطل شدنى نيست واز اين اراده ومشيت جز خود او کسى باخبر نيست، سپس قيامت مى آيد وآنچه خداوند در کتابش در شرح آن فرموده است).(5)
5- ابوالجارود از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (قائم سيصد ونه سال حکومت مى کند، همان طور که اصحاب کهف در غارشان سيصد ونه سال درنگ کردند، او زمين را همان طور که از ستم وبيداد پرشده است از عدل وداد، سرشار مى نمايد).(6)
6- زيد بن وهب جهنمى از امام حسن عليه السلام از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (...در بين شرق وغرب عالم چهل سال حکومت مى کند، خوشا به حال کسى که روزگارش را دريابد وسخنش را بشنود..).(7)
7- ابن ابى يعفور از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (قائم، نوزده سال حکومت مى کند).(8)
8- عبد الکريم خثعمى مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: (قائم چه مدت حاکم خواهد بود؟) فرمود: (هفت سال، روزها وشبها برايش طولانى مى شود تا اينکه يک سال برابر ده سال معمولى مى شود..).(9)
9- عبد الله بن قاسم بطل درباره ى آيه ى (ثم رددنا لکم الکرة عليهم)،(10) از قول امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (آيه به خروج امام حسين عليه السلام در ميان هفتاد تن از يارانش مربوط مى شود) تا اينکه فرمود: (وقتى دلهاى مؤمنان به شناخت قطعى رسيد که آن حضرت، امام حسين عليه السلام است، آنگاه مرگ حضرت حجت فرا مى رسد وامام حسين عليه السلام، او را غسل مى دهد، کفن وحنوط مى کند ودفن مى نمايد، واين امور مربوط به وحى از جز وحى کسى ديگرى عهده دار نيست).(11)
10- در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است: (حسين عليه السلام، در ميان يارانش که با او کشته شدند ودر حالى که هفتاد پيامبر، همان طور که با موسى بن عمران بودند، با او هستند مى آيد، قائم عليه السلام، انگشتر - يا مهر- را به او مى سپارد وحسين عليه السلام همان کسى است که آن حضرت را غسل مى کند، کفن مى پوشاند، حنوط مى کند ودر قبر مى گذارد).(12)
گفتار ما
اين روايات از طول عمر آن حضرت (پس از ظهورش، خبر مى دهد، لکن چنانکه پيداست، مدت عمر آن حضرت را مختلف بيان کرده اند که شايد بتوان به اين صورت، بين روايات، جمع وتوافق ايجاد نمود:
مقصود از زمان در بعضى از روايات، همان چيزى است که در روايت دوم ونيز روايت چهارم از فصل نوزدهم همين باب آمده است که مى گويند: (خداوند به فلک فرمان مى دهد که گردش زمانش را کند کند تا اينکه يک روز، معادل ده روز، يک ماه معادل ده ماه، ويک سال برابر ده سال مى شود). و(يک سال در زمان او برابر ده سال است). ودر بعضى از روايات ديگر مقصود، همان وقت وزمان عادى ورايج در بين ماست.
شايد بعضى از روايات در صدد بيان طول دوران زندگى ايشان تا زمان فوت باشد وبعضى ديگر درصدد بيان دوران حکومت آن حضرت وحکومت امامان معصوم عليهم السلام بعد از رجعت باشد، زيرا که دوره ى رجعت هم جزء حکومت وادامه ى آن حساب مى شود. ونيز ممکن است رواياتى که طول دوران زندگى يا حکومت ايشان را ذکر کرده است، به دوره ى رجعت ايشان بعد از مرگ، مربوط باشد.- البته علم واقعى نزد خداست-.
در فصل ششم از باب چهارم نيز رواياتى ذکر خواهد شد که به مدت عمر پيامبر وامامان معصوم عليهم السلام، بعد از رجعت، اشاره مى نمايد.
اما درباره ى مرگ عادى حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه - يا کشته شدن ايشان، ظاهرا با توجه به دو روايت آخر در همين فصل بايد گفت که ايشان به مرگ عادى از دنيا مى روند.
روايات
1- امير المؤمنين عليه السلام خطاب به کميل مى فرمايد: (...اى کميل! گذشتگان شما بى ترديد به اين عالم باز مى گردند وآيندگان شما بدون شک- در کنار مهدى عليه السلام - بر دشمنان پيروز خواهند شد).(13)
2- زراره مى گويد: (از امام صادق عليه السلام درباره ى امور مهمى مثل رجعت وشبيه آن سوال کردم). حضرت فرمود: (آنچه سوال مى کنى هنوز وقتش نرسيده است وخداوند تعالى فرموده است: (بل کذبوا بما لم يحيطوا بعلمه ولما يأتيهم تأويله).(14)،(15)
3- ابو بصير مى گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود: (آيا مردم عراق رجعت را انکار مى کنند؟) عرض کردم: آرى، فرمود: آيا قرآن نمى خوانند که مى فرمايد: (ويوم نحشر من کل أمه فوجا)(16).(17)
4- ابو بصير ومحمد بن مسلم، در تفسير آيه ى (وحرام على کل قريه أهلکناها أنهم لا يرجعون)(18) از امام صادق وامام باقر عليهما السلام نقل مى کنند که فرمودند: (هر قريه اى که خداوند مردمش را با عذاب نابود سازد، مردم آن قريه در رجعت بر نمى گردند، واين آيه محکمترين دليل بر رجعت است، زيرا هيچ مسلمانى بازگشت ورجعت همه ى مردم در قيامت را انکار نمى کند، چه آنها که هلاک شده باشند وچه آنها که هلاک نشده باشند، بنابراين (لا يرجعون) يعنى در رجعت بر نمى گردند اما در قيامت بر مى گردند تا اينکه وارد جهنم شوند).(19)
5- حسن بن جهم مى گويد: مامون به امام رضا عليه السلام گفت: (اى ابالحسن درباره ى رجعت چه مى فرمائيد؟) امام عليه السلام فرمود: (رجعت حق است، در اديان گذشته هم بوده وقرآن از آن ياد کرده است..).(20)
6- احمد بن عقبه از پدرش نقل مى کند که از امام صادق عليه السلام سوال شد که آيا رجعت حق است؟ امام عليه السلام فرمود: (آرى).(21)
7- احمد بن ابى عبد الله برقى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (هر کس به هفت چيز اعتراف کند مؤمن است) واز جمله ى آنها ايمان به رجعت را نام برد).(22)
8- فضل بن شاذان از امام رضا عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (هر کس... به رجعت اعتراف کند... او واقعا مؤمن واز شيعيان ما اهل بيت است).(23)
گفتار ما
بر خواننده ى محترم پوشيده نيست که روايات اين فصل وفصلهاى آينده تعداد اندکى از احاديثى است که بر رجعت ومسائل مربوط به آن دلالت مى کند وهر کس روايات بيشترى را طالب است بايد به کتابهاى مفصل مربوط به موضوع مراجعه نمايد.
براى توضيح اصل رجعت کافى است کلام استاد بزرگوار - رضوان الله تعالى عليه- در بحث روائى پيرامون آيه (هل ينظرون الا أن ياتيهم الله فى ظلل من الغمام والملائکه وقضى الأمر والى الله ترجع الأمور)(24) در تفسير الميزان(25) را نقل نمائيم.
استاد علامه - رضوان الله تعالى عليه - مى فرمايد: (بدانکه اين آيه از ناحيه امامان معصوم عليهم السلام سه تفسير شده است، يکى به روز قيامت، که در تفسير عياشى از امام باقر عليه السلام نقل شده است، ديگرى به رجعت که صدوق از امام صادق عليه السلام نقل کرده است وسومى به ظهور مهدى عليه السلام که عياشى به دو طريق از امام باقر عليه السلام در تفسيرش آورده است ونظير اين تفاسير زياد است.
هر گاه تامل ودقت نمايى، آيات زيادى را مى يابى که تفسيرى که از امامان عليهم السلام درباره ى آنها به ما رسيده است، گاهى تفسير به قيامت است، گاهى تفسير به رجعت وگاهى تفسير به ظهور حضرت مهدى عليه السلام، واين قضيه، غير از وحدت ويکسانى در چگونگى وسنخيتى که بين اين سه واقعه وجود دارد، دليل ديگرى ندارد، ومردم چون درباره ى حقيقت روز قيامت تحقيقى نکرده اند وبراى فهم آنچه قرآن در بيان وضع اين روز بزرگ بيان فرموده، وقتى را اختصاص نداده وهمتى مصروف نداشته اند، بنابراين درباره ى معنى اين روايات به اختلاف وتفرقه دچار شده اند، وگروهى از آنها، اين روايات را با وجود اينکه تعداد آنها به صدها وشايد در ابواب مختلف به پانصد عدد مى رسد، به دور انداخته وناديده گرفته اند، وگروهى، با وجود اينکه روايات کاملا روشن هستند، آنها را تأويل نموده وبه معنى ديگرى برگردانده اند وگروهى هم - که در بين سه گروه بهترين طريقه را در پيش گرفته اند- روايات را نقل مى کنند ودر مورد آنها هيچ بحث وتوضيحى ندارند.
عموم مسلمانان - غير از شيعه - هر چند که به ظهور حضرت مهدى اعتراف کرده وآن را به طرق متواتر از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نقل کرده اند، اما رجعت را انکار کرده واعتقاد به آن را از ويژگيهاى شيعه دانسته اند وبعضى از منسوبين به شيعه نيز در اين روزگار، همان نظر را پذيرفته اند).
کمى بعد، در ادامه مطلب، استاد- رضوان الله تعالى عليه - مى فرمايد: (رواياتى که رجعت را اثبات مى کنند، اگرچه با هم اختلافاتى دارند اما همه ى آنها در اين معنى متحدند که سير وحرکت نظام عالم به سمتى است که تمام آيات الهى به منتهاى ظهور خود برسند وديگر معصيت خداى سبحان انجام نشود، بلکه به طور خالص وبدون دخالت هواى نفس ووسوسه ى شيطان، عبادت شود، عده اى از دوستان ودشمنان خداى تعالى، که مرده اند، به دنيا بر گردند وحق وباطل کاملا از هم جدا وشناخته شوند.
اين مطلب مى رساند که رجعت يکى از مراتب روز قيامت است، هر چند از نظر بروز وظهور حقايق، در مرتبه ى پايينترى است، زيرا در ايام رجعت امکان فساد وفتنه انگيزى هست - اما در قيامت امکان شرارت وفساد هم وجود ندارد- واز همين رو، در دوران ظهور حضرت مهدى نيز شايد از مراتب قيامت باشد زيرا در آن روز نيز، حق ظهورى آشکار دارد، هر چند که در اين جهت، روز ظهور باز در مرتبه اى پايينتر از رجعت قرار دارد.
از قول امامان معصوم عليهم السلام نيز وارد شده است که: (ايام الله سه روز است، روز ظهور، روز رجعت وروز قيامت).(26)
وهمين نکته، يعنى يکى بودن حقيقت اين سه روز واختلافشان در مراتب ودرجات، باعث شده است که امامان معصوم عليهم السلام، بعضى از آيات را گاه به قيامت، گاهى به رجعت وگاهى به ظهور حضرت مهدى عليه السلام تفسير فرمايند.
از آنچه ذکر شد- که ما به خاطر رعايت اختصار از نقل آنها خوددارى کرديم - معلوم شد که اين روز - رجعت- امکان دارد وبلکه وقوع آن حتمى است وکسى که آن را انکار مى کند، هيچ دليلى براى انکارش ندارد).(27)
مطلب ديگر اينکه، آنچه از روايات رجعت بر مى آيد اين است که محل وقوع آن همين جهان طبيعى ومادى است که ما در آن زندگى مى کنيم وبه عوالم ديگر مربوط نيست.
زنده شدن بندگان برگزيده وبازگشتشان به اين دنيا وجنگ با ابزارهاى مادى وکشتن دشمنان خدا، يا شهيد شدن آن بندگان برگزيده ومسائلى از اين قبيل، چيزهايى است که در همين جهان اتفاق مى افتد ودر واقع، خداوند سبحان، قبل از اينکه قيامت واقع شود وتمام مردگان اعم از نيکوکار وبدکردار را زنده نمايد، گوشه اى از قدرت بى حد وحساب خود را در اين عالم به نمايش مى گذارد.
روايات
1- محمد بن مسلم مى گويد: قبل از اينکه ابوالخطاب از مرام حق منحرف شود،(28) از حمران بن اعين وابو الخطاب شنيدم که هر دو مى گفتند که از امام صادق عليه السلام شنيده اند که فرمود: (...رجعت، عمومى نيست بلکه مربوط به عده ى خاصى است، جز آنها که داراى ايمان ناب وغير از آنها که کافر خالص هستند کسى رجعت نمى کند).(29)
2- فيض بن ابى شيبه مى گويد: امام صادق عليه السلام در حالى که آيه ى (واذ أخذ الله ميثاق النبيين)(30) را تلاوت مى کرد فرمود: (تا به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ايمان آورند وامير المؤمنين على عليه السلام را يارى کنند) فيض مى گويد: عرض کردم: (تا اينکه امير المؤمنين را يارى کنند؟) امام عليه السلام فرمود: (آرى، به خدا قسم، از زمان آدم گرفته تا آخر، خداوند پيامبرى را بر نيانگيخته مگر اينکه همه را به دنيا بر مى گرداند تا تحت فرماندهى امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام با دشمنان، جنگ کنند).(31)
3- جميل بن دراج مى گويد: در خدمت امام صادق عليه السلام، آيه ى (انا اننصر رسلنا والذين آمنوا فى الحيوة الدنيا ويوم يقوم الأشهاد)(32) را تلاوت کردم، امام عليه السلام فرمود: به خدا قسم، اين به رجعت مربوط است، آيا نمى دانى که بيشتر پيامبران در دنيا يارى نشده وکشته شدند وامامان همه يارى نشده وکشته شدند؟ پس، اين به رجعت مربوط است).جميل مى گويد: آيه ى (واستمع يوم المناد من مکان قريب يوم يسمعون الصيحة بالحق، ذلک يوم الخروج)(33) را قرائت کردم. باز امام عليه السلام فرمود: (آن مربوط به رجعت است).(34)
4- بکير بن اعين مى گويد: (کسى که هيچ ترديد در او ودرستى سخنش ندارم؛ يعنى امام باقر عليه السلام به من فرمود: (پيامبر وعلى رجعت مى کنند).(35)
5- جابر بن يزيد، درباره ى آيه ى (يا أيها المدثر قم فأنذر)(36) از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود، مقصود آيه، محمد صلى الله عليه وآله وسلم وقيامش در هنگام رجعت است که مردم را مى ترساند ومقصود از (انها لاحدى الکبر نذيرا) يعنى محمد صلى الله عليه وآله وسلم و(نذيرا للبشر)(37) به رجعت مربوط است و(انا أرسلناک کافه للناس)(38) نيز به رجعت مربوط است).(39)
6- ابو خالد کابلى از امام زين العابدين عليه السلام درباره ى آيه ى (ان الذى فرض عليک القرآن لرادک الى معاد)(40) نقل مى کند که فرمود: (پيامبر شما صلى الله عليه وآله وسلم به سوى شما بر مى گردد).(41)
7- سلام بن مستنير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (اسمى بر خود نهادند، که خداوند، جز على بن ابى طالب کسى را به اين اسم نناميد(42) وحقيقت آن هنوز روشن نشده است). عرض کردم: (فدايت شوم! حقيقت آن چه موقع معلوم مى شود؟) امام عليه السلام فرمود: (وقتى موقع آن برسد، خداوند، پيامبران ومؤمنان را در رکابش گرد مى آورد تا او را يارى کنند، وخدا فرموده است: (واذ أخذ الله ميثاق النبيين لما آتيتکم من کتاب وحکمة) تا آنجا که مى فرمايد: (أنا معکم من الشاهدين).(43)
در آن روز، پيامبر، پرچم را به على بن ابى طالب عليه السلام مى سپارد واو امير تمام مخلوقات خواهد بود، همه مخلوقات، زير پرچم او هستند واو امير آنهاست، پس اين حقيقت آيه خواهد بود).(44)
8- يونس بن ظبيان از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (کسى که قبل از روز قيامت به حساب مردم مى رسد حسين بن على عليهما السلام است، اما روز قيامت، هنگامه ى برانگيخته شدن به سوى بهشت وجهنم است).(45)
9- محمد بن سليمان ديلمى از پدرش نقل مى کند که گفت: (از امام صادق عليه السلام در مورد آيه ى (وجعلکم أنبياء وجعلکم ملوکا)(46) سوال کردم، امام عليه السلام فرمود: پيامبران، رسول الله، ابراهيم، اسماعيل وفرزندانش هستند وملوک وپادشاهان، ما هستيم، عرض کردم: (کدام ملک وپادشاهى به شما داده شده است؟) فرمود: (ملک بهشت وملک رجعت).(47)
10- صالح بن ميثم از امام باقر عليه السلام درباره ى آيه ى (وله أسلم من فى السموات والأرض طوعا وکرها)(48) نقل مى کند که فرمود: (آن مربوط به وقتى است که على عليه السلام بفرمايد: من از تمام مردم به آيه ى (وأقسموا بالله جهد أيمانهم لا يبعث الله من يموت بلى وعدا عليه حقا ولکن أکثر الناس لا يومنون...کاذبين)(49) اولى ومقدم هستم).(50)
11- در کتاب من لا يحضره الفقيه آمده است: امام صادق عليه السلام فرمود: (هر کس به رجعت ما ايمان نداشته باشد ومتعه ى ما را حلال نشمارد از ما نيست).(1)
12- هروى از امام رضا از پدرانش از امير المؤمنين عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نقل مى کند که خداوند سبحان در شب معراج، در تجليل از جانشينان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به پيامبرش فرمود: (... زمين را بوسيله ى آخرين آنها از دشمنانم پاک مى کنم). تا آنجا که فرمود: (حکومتش را دوام بخشم وتا روز قيامت در ميان اوليائم دست به دست بگردانم).(2)
13- موسى بن عبد الله نخعى از قول امام هادى عليه السلام، در زيارت جامعه نقل مى کند: (... و- خداوند- مرا از کسانى که از آثار وگامهاى شما پيروى مى کنند وراه شما را طى مى نمايند وبه هدايت شما، راه مى يابند ودر گروه شما محشور مى شوند ودر رجعت شما، به دنيا بر مى گردند ودر دولت شما به سلطنت مى رسند وبا سلامت شما بزرگى مى يابند ودر روزگار قدرت شما، قدرت مى يابند وفردا چشمشان به ديدن شما روشن مى شود قرار دهد).(3)
14- صفوان بن مهران جمال در زيارت اربعين از امام صادق عليه السلام چنين نقل مى کند: (گواهى مى دهم که به شما ايمان دارم وبه بازگشت شما يقين دارم وبه احکام دين وعواقب امورم ملتزم هستم).(4)
15- در دعاى عرفه از امام سجاد عليه السلام مى خوانيم: (پروردگارا بر اولياء آنها که به مقامشان معترفند...و ايام (رجعت) آنها را انتظار مى کشند وبه سوى آنها چشم دوخته اند درود فرست).(5)
16- در زيارت امام حسين عليه السلام که از امام صادق عليه السلام نقل شده آمده است: (تو خون به ناحق ريخته در زمين هستى، خونى که جز به دست اولياء تو، خونخواهى نخواهد شد).(6)
17- از همان بزرگوار نقل شده است: (...به دست شما خونخواهى هر مؤمنى انجام مى شود).(7)
18- از همان بزرگوار نقل شده است: (خداوند وشما را گواه مى گيرم که به شما ايمان وبه رجعت شما يقين دارم).(8)
19- از همان بزرگوار نقل شده است: (...دل من تسليم شما، امر من تابع شما، ونصرت وياريم براى شما حاضر وآماده است تا اينکه خداوند حکم کند واو بهترين حاکم در دين من است، شما را بر مى انگيزد، پس من با شما هستم وبا دشمنان شما نيستم، من به رجعت شما مؤمن هستم، قدرت خدا ومشيت او را انکار نمى کنم وهرگز گمان نمى کنم که آنچه او اراده مى کند نشدنى باشد).(9)
20- از همان بزرگوار نقل شده است: (...اى خواننده ى به سوى خدا! گوش به فرمانم. گوش به فرمانم.گوش به فرمانم. آماده ى يارى شما هستم، تا خداوند به دينش حکم کند وشما را برانگيزد).(10)
21- در زيارتى که حسين بن روح- رضى الله عنه - از ناحيه ى مقدسه حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه - نقل کرده آمده است: (... ورحمت وبرکات ودرود خدا بر شما باد تا اينکه به حضور شما بازگردم ودر رجعت شما رستگار شوم).(11)
22- در مصباح الزائر آمده است: از امام صادق عليه السلام نقل شده است بايد گويد: (...من از معتقدان به فضل شما ومعترف به رجعت هستم، هيچ قدرتى براى خدا را، انکار نمى کنم وواقع شدن چيزى جز آنچه خدا بخواهد به گمانم خطور نمى کند).(12)
گفتار ما
تعدادى از روايات وبخشهايى از زيارات که از آنها مى توان به رجعت پيامبران وامامان عليهم السلام استدلال کرد آورده شد ورواياتى نيز بعدا خواهد آمد، اما چيزى که هست، مساله رجعت از امورى است که تصور آن هم براى عموم مردم سخت است تا چه رسد به تصديق وقبول کردن آن. واز همين روست که بعضى از امامان عليهم السلام غالبا براى اظهار وقوع رجعت، سوگند خورده اند وبر رجعت انبياء وامامان عليهم السلام از حد اشاره گذرانده، وتصريح کرده اند، تا اينکه براى عموم مردم وبلکه براى بعضى از دانشمندان ومحدثين وخواصى که ممکن است عجيب وبعيد بودن رجعت به دلشان خطور کند، هيچ شک وترديدى در اصل وقوع وخصوصيات رجعت، باقى نماند. ونيز از همين رو براى بيان حتمى وقطعى بودن آن به آيه ى (بل کذبوا بما لم يحيطوا بعلمه ولما يأتيهم تأويله)(13) متمسک شده وآن را شاهد آورده اند ونيز به ما آموخته اند که در زيارت امامان معصوم عليهم السلام با تاکيد بر واقع شدن مساله رجعت بگوييم: (به رجعت شما معترفيم وهيچ قدرتى براى خدا را، انکار نمى کنيم).يا بگوييم: (وقوع چيزى جز آنچه خدا بخواهد، به گمان ما نرسد) وشبيه اين حرفها.
بنابراين آنچه از عموم روايات رجعت به ويژه از اين رواياتى که ذکر شد بر مى آيد، اين است که خداى تعالى قصد نابود کردن سريع جهان وبلافاصله بر پا کردن قيامت وحشر خلائق را ندارد، بلکه به عکس، بناى آن ذات مقدس اين است که جهان، باقى باشد، وبر خلاف زمانهاى پيشين، عدالت بر پا شود وايمان وتوحيد برقرار باشد وادامه پيدا کند.
از آنجا که اراده ى خداى تعالى وبناى او بر اين نيست که زمين، از حجت خالى باشد، ناگزير بايد قبل از قيامت وبر پاشدن عدل الهى در جهان آخرت، حجتهاى الهى - صلوات الله عليهم اجمعين- رجعت کنند ودر بين رجعت کنندگان حکومت نمايند، ودلهاى آنان وشيعيانشان را آرامش وتسلى بخشند.
روايات
1- در حديث محمد بن مسلم از حمران وابوالخطاب، از قول امام صادق آمده است که فرمود: (اولين کسى که زمين بر رويش شکافته مى شود وبه دنيا بر مى گردد حسين بن على عليهما السلام است).(14)
2- از رفاعه بن موسى نقل شده که امام صادق عليه السلام فرمود: (اولين کسانى که به دنيا بر مى گردند، حسين بن على عليهما السلام ويارانش ويزيد بن معاويه ويارانش هستند، وهمه ى آنها را از اول تا آخر مى کشد). سپس امام صادق عليه السلام تلاوت فرمود: (ثم رددنا لکم الکرة عليهم وامددناکم بأموال وبنين وجعلناکم أکثر نفيرا)(15)).(16)
3- احمد بن عقبه از پدرش نقل مى کند که از امام صادق عليه السلام درباره ى حق بودن رجعت سوال شد. حضرت فرمود: (آرى حق است). سوال شد: (اولين کسى که خروج مى کند کيست؟) فرمود: (حسين بعد از قائم عليه السلام خروج مى کند). عرض کردم: (آيا همه ى مردم با او هستند؟) فرمود: (نه، بلکه همان طور که خداى تعالى فرموده است: (يوم ينفخ فى الصور فتأتون أفواجا)(17)) گروهى بعد از گروه ديگر خروج خواهند کرد.(18)
4- جابر جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم که فرمود: (...آنگاه منتصر - يارى شده- به دنيا بر مى گردد واو حسين عليه السلام است که به خونخواهى خود ويارانش قيام مى کند، مى کشد وبه اسارت مى گيرد تا اينکه سفاح، از زمين خارج شود، واو امير المؤمنين عليه السلام است).(19)
5- در زيارت امام حسين عليه السلام که از امام صادق عليه السلام نقل شده آمده است: (...گواهى مى دهم که تو به عدل وداد امر کردى ومردم را به سوى آن دعوت نمودى وگواهى مى دهم که تو ثارالله- خون الهى به ناحق ريخته - در زمين هستى تا به خاطر تو از جميع خلقش خونخواهى نمايد).(20)
6- در زيارت ديگرى که از همان بزرگوار براى امام حسين عليه السلام نقل شده چنين آمده است: (...زمين وهر که روى آن است در گرو خون تو وخونخواهى توست، يا بن رسول الله! گواهى مى دهم که آن يارى وپيروزى که خدا به تو وعده داد خواهد رسيد ووعده ى حق براى نابودى دشمنت محقق خواهد شد).(21)
7- در دعاى روز سوم شعبان، ولادت امام حسين عليه السلام، که از ناحيه مقدسه امام زمان عليه السلام رسيده چنين آمده است: (پروردگارا! به حق آن کسى که در اين روز متولد شده...آقاى خاندان، که در روز رجعت با نصرت الهى يارى مى شود ودر برابر کشته شدنش، امامان از نسل او هستند ودر تربتش شفاى امراض قرار داده شده ودر رجعت - عده اى - با او رستگار مى شوند، وجانشينان پيمبر بعد از قائم وغيبتش، از خاندان اويند تا خونهاى ناحق ريخته شده را طلب کنند وپروردگار جبار را خشنود سازند وبهترين ياوران - حق وامامان - باشند، ودرود خدا درگذر شب وروز بر آنان باد).(22)
گفتار ما
از مجموع اين روايتها وزيارتها وحديث هشتم ونهم از فصل بيست ويکم از باب سوم چند مطلب روشن مى شود:
الف - اولين کسى که رجعت مى کند کيست؟
ب - چه موقع رجعت مى کند؟
ج - همراه چه کسانى رجعت مى کند؟
د- با چه کسانى مبارزه وجنگ مى کند؟
ه- چه کسى خاتم - انگشتر يا مهر - حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه - را مى گيرد؟
و- چه کسى بعد از رحلت حضرت حجت، متصدى غسل وکفن ودفن آن حضرت است؟
ز- امام حسين عليه السلام تا کى زنده است وحکومتش چقدر دوام دارد؟
همچنين، از اين روايتها، معنى فرمايش امام صادق عليه السلام، در حديث اول فصل دوم از همين باب که فرمود: (رجعت عمومى نيست، بلکه مربوط به عده ى خاصى است، جز آنها که داراى ايمان ناب وغير از آنها که کافر محض هستند کسى رجعت نمى کند).روشن مى شود.
روايات
1- عبد الکريم بن عمرو خثعمى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (ابليس گفت: (أنظرنى الى يوم يبعثون)(23) خداوند، آن را ناخوش داشت وفرمود: (انک من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم)(24) وقتى آن روز معين فرا رسد، ابليس با تمام پيروانش که از زمان خلقت آدم تا آن روز به دنيا آمده اند ظهور مى کند، ويا آن آخرين بارى است که امير المؤمنين عليه السلام رجعت مى کند). عرض کردم: (آن حضرت بيش از يک بار رجعت مى کند؟) امام عليه السلام فرمود: (آرى، بارها وبارها، هيچ امامى نيست که در زمانى آمده باشد، مگر اينکه نيکوکار وبدکار زمانش رجعت مى کنند تا خدا مؤمنانش را بر کافران مسلط کند).
وقتى روز معين برسد، امير المؤمنين با اصحابش وابليس هم با يارانش رجعت مى کنند ومحل برخوردشان زمينى از اطراف فرات است که (روحا) ناميده مى شود ونزديک کوفه است. جنگ سختى بين آنها در مى گيرد که تا آن روز در عالم، سابقه نداشته است، گويى ياران امير المؤمنين عليه السلام را مى بينم که صد قدم به عقب بر گشته وبعضى از آنها پايشان در آب فرات فرو رفته است.
در اين هنگام است که عذاب پرورگار براى ابليسان، در شکل توده ى ابر ودسته هاى فرشتگان فرا مى رسد،(25) وکار تمام مى شود، رسول الله پيشاپيش آنها، در حالى که حربه اى از نور در دست دارد در حرکت است. وقتى ابليس به آن حضرت مى نگرد به عقب بر مى گردد وبه پشت مى افتد- وقصد فرار دارد- که يارانش به او مى گويند: (کجا؟ تو که داشتى پيروز مى شدى). مى گويد: (من چيزى مى بينم که شما نمى بينيد، من از پروردگار جهانيان مى ترسم)،(26) آن گاه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به او مى رسد ونيزه اى بين دو کتفش فرو مى کند که سبب نابودى او ويارانش مى شود، آن موقع خداوند- به دور از هر شرکى - پرستيده مى شود).(27)
2- عاصم بن حميد از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (... خداوند از من ومحمد صلى الله عليه وآله وسلم بر يارى يکديگر، پيمان گرفته است، من محمد را يارى کردم، پيشاپيش آن حضرت جهاد کردم، دشمنش را کشتم وبه عهد وپيمانى که خداوند بر يارى محمد صلى الله عليه وآله وسلم از من گرفته بود وفا کردم، وچون پيامبران نسل آدم تا محمد صلى الله عليه وآله وسلم را زنده کند تا پيشاپيش من، سرهاى زندگان ومردگان جن وانس را با شمشير قطع کنند... ومن بارها وبارها رجعت خواهم کرد وصاحب رجعتها وحمله ها ومصيبتها بر کافران وداراى قدرتهاى شگفت انگيز خواهم بود، من اميرى آهنين، بنده ى خدا وبرادر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هستم).(28)
3- جابر بن يزيد از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود:على عليه السلام با فرزندش حسين عليه السلام رجعتى خواهد داشت، با پرچمش پيش مى رود تا از بنى اميه ومعاويه وخاندان معاويه وهمه کسانى که شاهد جنگ آن حضرت بود انتقام بگيرد، سپس خداوند سى هزار از ياران آن حضرت از کوفه وهفتاد هزار از بقيه ى مردم را بر مى انگيزد تا مثل دفعه اول، در صفين با آنها روبرو شوند وطورى آنها را بکشند که کسى باقى نماند تا خبرى از آنها بياورد، سپس خداوند آنها را بر مى انگيزد وبه دست آنان شديدترين عذاب را بر فرعون وخاندانش نازل مى کند.
سپس امير المؤمنين يک بار با رسول الله رجعت مى کند تا خليفه ى روى زمين باشد وامامان عليهم السلام کارگزارانش باشند، تا اينکه خداوند، آشکارا او را بر انگيزد وعبادتش در زمين، آشکارا باشد، همان طور که قبلا خدا را، در سر ونهان، عبادت کرده است...آرى به خدا چندين بار وبيش از آن - وبا دست چند بار اشاره فرمود- خداوند، ملک تمام دنيا وپادشاهى آن - از روزى که دنيا را آفريد وتا وقتى فانى شود - را به پيامبرش مى دهد وتا وعده اى را که در کتاب داده است که (ويظهره على الدين کله ولو کره المشرکون)(29)) وفا نمايد.(30)
4- حسن بن عبد الله از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (من فاروق(31) اکبر هستم، من صاحب آهن گداخته ونشر اول وآخر(32) وصاحب رجعتها وبرترين دولت وقدرت هستم، وعده ى خدا به دست من انجام مى گيرد وکلمه اش تمام مى شود وبه دست من دين کامل مى گردد).(33)
گفتار ما
از روايات اين فصل وروايات مشابه ديگرى که ما آنها را در اين جا نياورده ايم، معلوم مى شود که مشيت واراده ى خداوند بر اين تعلق گرفته است که در ادامه ى اين عالم، عالم ديگرى که طول آن با طول دنيا از زمان آدم عليه السلام تا قائم عليه السلام برابر است، برقرار شود تا پيامبران وجانشينانشان عليهم السلام وپيروانشان از اول عالم ومستضعفان وصالحانى که داراى ايمان ناب هستند، بعد از پيدايش دولت عدل وحکومت صالح، از عنايات خاص الهى در زمين بهره مند شوند ومستکبران ودشمنان وکافران محض، پاداش کارهاى بدشان را ببينند.
آيه ى (ونريد أن نمن على الذين استضعفوا فى الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين ونمکن لهم فى الأرض ونرى فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا يحذرون)(34) ونيز آيه ى (وعد الله الذين آمنوا منکم ليستخلفنهم فى الأرض کما استخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم وليبدلنم من بعد خوفهم أمنا يعبد وننى لا يشرکون بى شيئا).(35)
بر اين مطلب يعنى برقرارى عالمى ديگر، در ادامه ى همين عالم، دلالت مى کنند.
بنابر آنچه گذشت، روايات گواه آن هستند که وعده هايى که خداوند در اين آيه ها داده تا مستضعفين را پيشوايان ووارثان زمين قرار دهد، به جانشينى بگمارد، قدرت بخشد وترسشان را به امنيت تبديل کند، در مدت کوتاهى واقع نمى شود، بلکه در دوران طولانى وروزگارى دراز محقق مى شوند، ودر نتيجه، وقوع اين امر، به رجعتهاى متعدد نياز دارد تا تمام کسانى که از اول عالم داراى ايمان ناب بوده اند يا از کافران محض به شمار ميرفته اند رجعت نمايند.
بنابراين، دنيا پس از ظهور حضرت مهدى، بلافاصله وبا سرعت، به برپا شدن قيامت منتهى نمى شود. حديث هفتم فصل ششم همين باب که در آينده خواهد آمد، بر همين مطلب دلالت مى کند. در آن حديث که از روز مورد اشاره در آيه (فى يوم کان مقداره خمسين ألف سنة)(36) سؤال شده است امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (آن بازگشت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم است، حکومتش در رجعتش پنجاه هزار سال است وامير المؤمنين در رجعتش چهل وچهار هزار سال حکومت مى کند).
اما علت اختصاص چند بار رجعت به امير المؤمنين عليه السلام از حديث چهارم - که تمام آن را در آخر کتاب ذکر خواهيم کرد- فهميده مى شود که شايد اين علت، يک ويژگى وخصيصه اى باشد که خداوند براى امير المؤمنين عليه السلام قرار داده است.
درباره ى چگونگى رجعتهاى متعدد امير المؤمنين عليه السلام واينکه آيا بعد از مرگ طبيعى، يا شهادت وکشته شدن آن حضرت با هر پيامبر وامامى رجعت مى کند تا او را يارى وحمايت کند، هر دو احتمال وجود دارد.
روايات
1- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (امير المؤمنين عليه السلام، در مسجد مقدارى ريگ جمع کرده، زير سرش گذاشته وخوابيده بود که رسول الله به آنجا رسيد، با پا او را تکان داد وفرمود: (برخيز اى دابة الله). مردى از ياران حضرت عرض کرد: (يا رسول الله آيا ما مى توانيم يکديگر را به اين اسم بناميم؟) حضرت فرمود: (نه، به خدا قسم. اين اسم مخصوص اوست واو همان دابة الله است که خدا در قرآن فرمود: (واذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دآبة من الأرض تکلمهم أن الناس کانوا بآياتنا لا يوقنون)(37) سپس حضرت فرمود: اى علي! وقتى آخرالزمان برسد، خداوند، تو را به بهترين صورت خارج مى کند وآهن گداخته اى با توست که دشمنانت را با آن داغ مى کنى..).(38)
2- در حديث سليم بن قيس از على عليه السلام، که آن را به طور کامل بر امام سجاد عليه السلام خوانده وآن حضرت، آن را تاييد فرموده اند، آمده است: (...عرض کردم: (يا امير المؤمنين، در آيه ى (اذا وقع القول..).(39) مقصود از دابه چه کسى است؟) فرمود: (اى ابو الطفيل! از اين مطلب بگذر). عرض کردم: (اى امير المؤمنين! فدايت شوم! از اين قضيه مطلعم کن). فرمود: (آن، دابه اى (جنبنده اى) است که غذا مى خورد، در بازار راه مى رود، وبا زنان ازدواج مى کند). عرض کردم: (يا امير المؤمنين! او کيست؟) فرمود: (او قوام زمين است که زمين به واسطه ى او آرام مى گيرد). عرض کردم: (يا امير المؤمنين! او کيست؟) فرمود: (صديق اين امت، فاروق، ربى(40) وذوالقرنين اين امت)، عرض کردم: (يا امير المؤمنين! او کيست؟) فرمود: (همان کسى که خداوند درباره ى او فرموده است: (ويتلوه شاهد منه)(41) وآن کسى که علم الکتاب(42) پيش اوست وآن کسى که صدق وراستى پيش آورد وپيامبر را قبول وتصديق کرد(43) در حالى که همه ى مردم کافر بودند).
عرض کردم: (يا امير المؤمنين، او را نام ببر) فرمود: (اى ابوالطفيل! برايت نام بردم، به خدا قسم اگر در بين آن عده از شيعيانم که به کمک آنها با دشمن مى جنگم واز من اطاعت مى کنند ومرا امير المؤمنين مى نامند وجهاد با دشمنانم را جايز مى دانند، وارد شوم وبعضى از آنچه را از کتاب خدا مى دانم بيان کنم، از گردم پراکنده مى شوند تا اينکه در ميان عده ى اندکى از شيعيان نظير تو باقى مى مانم).ترسيدم وگفتم: (يا امير المؤمنين! من وامثال من از دور تو پراکنده مى شويم؟ يا در کنار تو ثابت مى مانيم؟) فرمود: (ثابت مى مانيد).
سپس به من رو کرد وفرمود: (امر ما سخت است ومردان سخت کوش سختى پذير را مى طلبد، جز سه گروه کسى آن را نمى شناسد وقبول نمى کند: يکى فرشته ى مقرب درگاه الهى، ديگرى پيامبر مرسل وسومى بنده ى مؤمن برگزيده اى که خداوند، دلش را با ايمان آزموده است. اى ابوالطفيل، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم از دنيا رفت ومردم پس از او با نادانى وگمراهى، از دين برگشتند بجز آنکه خداوند به واسطه ى ما اهل بيت آنها را از انحراف حفظ کرد).(44)
3- ابوالصامت حلوانى از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که امير المؤمنين - صلوات الله عليه - فرمود: (شش چيز به من داده شده است: (علم خوابها، وقايع، کلام حق ومن صاحب رجعتها وبهترين دولت هستم، من صاحب عصا وآهن گداخته هستم، من دابه اى هستم که با انسانها سخن مى گويد).(45)
4- ابو عبد الله جدلى مى گويد: بر على بن ابى طالب وارد شدم. آن حضرت به من فرمود: (آيا مى خواهى قبل از اينکه کسى به جمع ما وارد شود سه مطلب را برايت بگويم؟) عرض کردم: آرى، فرمود: من بنده ى خدا، دابه ى زمين، صدق وعدل آن وبرادر پيامبر هستم، ومن بنده ى خدا هستم. آيا مى خواهى از چشم وبينى مهدى خبرت کنم؟) عرض کردم:آرى، پس با دست به سينه اش زد وفرمود: (من).(46)
5- نزال بن سبره از على بن ابى طالب عليهما السلام نقل مى کند که فرمود: (...بدانيد که بعد از آن - يعنى دجال - واقعه ى بزرگ اتفاق مى افتد). گفتيم: (يا امير المؤمنين! واقعه ى بزرگ چيست؟) فرمود: (خروج دابه اى از زمين نزديک صفا، که انگشتر سليمان وعصاى موسى را همراه دارد، انگشتر را به چهره ى هر مؤمنى بگذارد وروى آن حک مى شود: (اين واقعا مؤمن است). وروى چهره ى هر کافرى بگذارد وروى آن حک مى شود: (اين واقعا کافر است) ومؤمن صدا مى زند که: (واى بر تو اى کافر) وکافر فرياد مى کشد که: (خوش به حال تو اى مؤمن)، دوستم داشتم که امروز مثل تو مى بودم ورستگار مى شدم، آن گاه دابه سربلند مى کند وبه اذن پروردگار، بين شرق وغرب عالم، همه چيز را مى بيند، آن روز، توبه از ميان مردم برداشته مى شود وقبول نمى شود وهيچ عملي- از غير مؤمن - پذيرفته نمى شود و(لا ينفع نفسا ايمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فى ايمانها خيرا)(47)).(48)
گفتار ما
در روايت سوم فصل يازدهم از باب دوم، از دابه وحتمى بودن خروج آن ياد شد، در اين باب که به رجعت ومسائل آن مربوط است نيز احاديث دابه را نقل کرديم تا مقصود از دابه الله ودابه الارض معلوم شود وهمچنين، از آن حديث واحاديث اين فصل، روشن مى شود که رجعت على عليه السلام بعد از ظهور قائم عليه السلام تا آخر رجعت پيامبران واولياء، امرى حتمى است، چنانکه روايات فصل چهارم همين باب نيز بر اين مطلب دلالت دارد.
آنچه از مجموع روايات، در اين زمينه، بر مى آيد اين است که آن دابه اى که انتقام تمام مستضعفين را مى گيرد وبعد از ظهور، حکومت عدل را، به اراده واذن پروردگار، تا روز پايان دنيا برقرار مى کند على عليه السلام است واين امر فقط به آن حضرت - عليه آلاف التحيه والثناء- اختصاص دارد.
روايات
1- در حديث عبد الکريم بن عمرو خثعمى از امام صادق عليه السلام آمده است: (امير المؤمنين عليه السلام چهل وچهار هزار حکومت مى کند تا اينکه يک نفر شيعه على عليه السلام، هزار فرزند پسر از صلبش به دنيا بيايد، در آن وقت است که (جنتان مدهامتان)(1) به اراده ى خدا، در اطراف مسجد کوفه پيدا مى شود).(2)
2- از حمران، از امام باقر عليه السلام نقل شده که فرمود: (اولين کسى که رجعت مى کند، همسايه ى شما حسين است، آن قدر حکومت مى کند که ابروانش از پيرى روى چشمانش بيفتد).(3)
3- در حديث جابر از امام باقر عليه السلام آمده است که امام حسين عليه السلام قبل از کشته شدن به اصحابش فرمود: (...جاى مژده وشادى است، به خدا قسم اگر آنها ما را بکشند، ما بر پيامبرمان وارد مى شويم) آن گاه فرمود: (سپس هر قدر خدا بخواهد خواهم ماند، آن گاه اول کسى خواهم بود که زمين برايش شکافته شده واز آن خارج مى شود، پس همزمان با امير المؤمنين وقيام قائممان خروجى خواهم کرد، آن گاه گروهى از نزد خداوند از آسمان بر من فرود آيند که تا آن روز هرگز به زمين فرود نيامده اند، جبرئيل وميکائيل واسرافيل ولشگريانى از فرشتگان بر من فرود آيند، محمد، على، من وبرادرم وهمه ى آنها که خدا بر ايشان منت نهاده است بر محملهاى پروردگار، که مرکبهايى ابلق از نورند وهيچ مخلوقى تا آن روز بر آنها سوار نشده، فرود آئيم. سپس محمد پرچمش را به اهتزاز در آورد، وآن را با شمشيرش به قائم ما بدهد، آن گاه هر قدر خدا بخواهد، در زمين، مى مانيم، وبعد از آن خداوند از مسجد کوفه، چشمه اى از روغن، چشمه اى از آب وچشمه اى از شير، جارى خواهد کرد..).(4)
4- معلى بن خنيس وزيد شحام مى گويند: (از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (اولين کسى که در رجعت باز گردد، حسين بن على عليهما السلام است، چهل سال در زمين مى ماند تا اينکه ابروانش بر روى چشمانش مى افتد).(5)
5- عبد الله بن سنان از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: از جمله ى آنها خداوند، در معراج، از وراى حجاب مرا مخاطب قرار داد اين بود که فرمود: (...اى محمد!على اولين امامى است که از او پيمان مى گيرم، اى محمد! على آخرين امامى است که روحش را قبض مى کنم واو دابه اى است که با مردم صحبت مى کند..).(6)
6- جابر جعفى مى گويد:از امام باقر عليه السلام شنيدم که فرمود: (به خدا قسم مردى از ما اهل بيت، بعد از مرگش، سيصد ونه سال حکومت مى کند). عرض کردم: (کى چنين خواهد شد؟) گفت: (بعد از قائم..).(7)
7- از اسد بن اسماعيل نقل شده است که وقتى از امام صادق عليه السلام درباره ى روزى که در آيه (فى يوم کان مقداره خمسين ألف سنة)(8) مقدار آن ذکر شده سوال شد، فرمود: آن مربوط به رجعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم است که در حکومتش در آن رجعت، پنجاه هزار سال وحکومت امير المؤمنين چهل وچهار هزار سال است).(9)
گفتار ما
اين روايات وآنچه در فصل بيست ويکم از باب سوم، در توضيح مدت عمر وحکومت حضرت قائم عليه السلام بعد از ظهورش، ذکر کرديم، مدت عمر امامان معصوم وحکومتش بعد از رجعت را براى ما روشن مى کند. ودر همان فصل گذشت که حضرت مهدى عليه السلام به مرگ طبيعى از دنيا مى رود وامام حسين عليه السلام او را غسل مى دهد وکفن ودفن مى نمايد.
روايات زيادى وجود دارد(10) - که بعضى از آنها را در فصل آينده مى آوريم- که دلالت مى کند هيچ مؤمنى کشته نمى شود مگر اينکه رجعت مى کند تا به مرگ طبيعى بميرد وهيچ مؤمنى - از مؤمنين محض - نمى ميرد مگر اينکه رجعت مى کند تا کشته شود. وپيامبران وجانشينانشان وبه ويژه پيامبر ما وجانشينانش عليهما السلام چون کاملترين بندگان وبلندمرتبه ترين آنها هستند قطعا رجعت مى کنند که اگر به فيض شهادت نرسيده باشند کشته مى شوند واگر رسيده باشند، به مرگ طبيعى مى ميرند، وقائم عليه السلام، بنابر دو روايت فصل بيست ويکم، بر مى گردد وکشته مى شود؛ در عين حال، فقط خداوند به حقيقت امور آگاه است.
غير از آنچه در توضيح دو روايت مزبور ذکر شد، قسمتهاى پايانى دعايى که براى روز دحوالارض نقل شده ونيز زيارتى که براى حضرت قائم رسيده است، دلالت مى کنند که آن حضرت، رجعت خواهد فرمود.
آن دو قسمت از دعا وزيارت از اين قرار است:
(پروردگارا بر تمامى پداران واجدادش درود فرست، وما را از ياران واهل بيتش قرار ده ودر رجعتش ما را بر انگيز تا در زمان او از يارانش باشيم..).(11)
(وقرار دهد براى من رجعتى در ظهورت ورجعتى در ايام - حکومت - تو).(12)
روايات
1- محمد بن طيار درباره ى آيه ى (يوم نحشر من کل أمة فوجا)(13) از قول امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (هيچيک از مؤمنان کشته نمى شود مگر اينکه بر مى گردد تا بميرد وهيچکس از مؤمنان نمى ميرد مگر اينکه بر مى گردد تا کشته شود).(14)
2- جابر بن يزيد نقل مى کند: از امام باقر عليه السلام درباره ى آيه ى (ولئن قتلتم فى سبيل الله او متم)(15) سوال شد، آن حضرت فرمود: (اى جابر! آيا مى دانى سبيل الله چيست؟)، عرض کردم: (نه به خدا قسم، مگر اينکه از شما بشنوم). پس حضرت فرمود: (کشته شدن در راه على عليه السلام وفرزندانش، هر کس در راه ولايت او کشته شود در راه خدا کشته شده است وهيچکس نيست که به اين آيه ايمان بياورد مگر اينکه براى او يک کشته شدن ويک مردن هست، هر کس کشته شود، بر انگيخته مى شود تا بميرد وهر کس بميرد بر انگيخته مى شود تا کشته شود).(16)
3- ابو بصير مى گويد: در خدمت امام صادق عليه السلام آيه ى (وأقسموا بالله جهد أيمانهم لا يبعث الله من يموت بلى وعدا عليه حقا ولکن أکثر الناس لا يعلمون)(17) را تلاوت کردم، امام عليه السلام به من فرمود: (اى ابا بصير! نظرت در مورد اين آيه چيست؟) عرض کردم: (مشرکين گمانشان اين طور است وبراى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم سوگند مى خورند که خداوند، مردگان را زنده نمى کند). امام عليه السلام فرمود: (مرگ بر کسى که چنين بگويد. از آنها بپرس که آيا مشرکان به خدا سوگند مى خورند يا به لات وعزي؟) عرض کردم: (فدايت شوم! راهنماييم بفرما)، حضرت فرمود: (اى ابا بصير! وقتى قائم، قيام کند، خداوند گروهى از شيعيان ما را بر انگيزد که شمشيرهاشان را بر دوش دارند، اين خبر به گروهى از شيعيان ما مى رسد مى گويند: (فلان کس وفلان کس وفلان کس از گورهايشان خارج شدند وهمراه حضرت قائم هستند). خبر به گروهى از دشمنان ما مى رسد،‌مى گويند: (اى گروه شيعيان! شما چقدر دروغگو هستيد. اين دولت خود شماست وباز در آن دروغ مى گوئيد، نه به خدا قسم، اينها زنده نشدند وتا روز قيامت هم زنده نخواهند شد)، آن گاه حضرت فرمود:خداوند قول آنها را نقل مى کند که: (أقسموا بالله جهد أيمانهم لا يبعث الله من يموت).(18)
4- در ذيل حديث عبد الله بن قاسم بطل از امام صادق عليه السلام درباره ى آيه ى (ثم رددنا لکم الکرة عليهم)(19) آمده است: (اين به خروج امام حسين عليه السلام وهفتاد نفر از يارانش مربوط است).(20)
5- از عمار بن مروان، در روايتى طولانى، که شخصى درباره ى کيفيت قبض روح مؤمن، از امام صادق عليه السلام سوال کرده، نقل شده است: (سپس آل محمد را بهشت رضوى ملاقات مى کند واز غذاى آنان با آنها مى خورد واز شرابشان مى نوشد، ودر مجالسشان با آنها به گفتگو مى نشيند تا قائم ما اهل بيت قيام کند، وقتى قائم ما اهل بيت قيام کرد خداوند آنها را بر مى انگيزد، پس دسته دسته به او روى آورده ولبيک مى گويند).(21)
6- ابن بکير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (گويا حمران بن اعين وميسر بن عبد العزيز را مى بينم که در بين صفا ومروه، مردم را به شمشير مى زنند).(22)
7- على بن مغيره از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (گويى عبد الله بن شريک عامرى را مى بينم که عمامه اى سياه بر سر وطرفين آن را بين شانه هايش انداخته، از دامنه ى کوه، بالا مى رود، در ميان چهار هزار نفر تکبير گوى حمله کننده در رکاب قائم ما اهل بيت است).(23)
8- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (با قائم عليه السلام بيست وهفت نفر از وراى کوفه خروج مى کنند، پانزده نفر از قوم موسى که هدايت شدند وبه حق گرويدند،(24) هفت نفر از اصحاب کهف، يوشع بن نون، سلمان، ابودجانه انصارى، مقداد ومالک اشتر، اينها ياران مهدى وحاکمان دولت او هستند).(25)
9- از امام کاظم عليه السلام نقل شده است که فرمود: (انسانهايى که رفته اند باز مى گردند ودر آن روز، قصاص مى شوند.هر کس کسى را آزار وشکنجه داد به آن آزار قصاص مى شود، هر کس، ديگرى را بر آزار يا کشتن ديگرى تحريک کرده، به آن قصاص مى شود، هر کس کسى را کشته، به کشتن قصاص مى شود ودشمنان آنها با هم، همراه آنان رجعت مى کنند تا خونخواهى نمايند وبعد از آنها سى ماه عمر مى کنند، آنگاه پس از خونخواهى وآرام گرفتن دلهايشان، در يک شب مى ميرند ودشمنان آنها به آتش عذاب الهى سپرده مى شوند وسپس در پيشگاه خداى جبار نگاه داشته مى شوند تا حقوق ايشان از آنها گرفته شود).(26)
گفتار ما
آنچه ذکر شد، پاره اى از رواياتى بود که بر رجعت شيعه به طور عموم ونيز خواص آنها دلالت مى کند وبعدا نيز رواياتى در همين موضوع ذکر خواهد شد.
اگر سوال شود که آيا آنان که در ايام ظهور، رجعت مى کنند، در دوره ى رجعت مؤمنين ناب نيز رجعت خواهند نمود يا نه؟ پاسخ اين است که از روايات محض الايمان، يعنى رجعت مؤمنان ناب وبخشى از زيارت حضرت قائم - عجل الله تعالى فرجه -: (واينکه براى من در ظهورت رجعتى ودر ايام- حکومت يا رجعتت - رجعتى قرار دهد).(27) بر مى آيد که آنها رجعتى ديگر خواهند داشت.
روايات
1- معاويه بن عمار مى گويد: آيه ى: (ان له معيشه ضنکا)(28) را خدمت امام صادق عليه السلام تلاوت کردم. امام عليه السلام فرمود: (به خدا قسم، آن براى دشمنان است).عرض کردم: (فدايت شوم، آنها را ديده ايم که در کمال رفاه عمر طولانى را گذرانده مرده اند).حضرت فرمود: (به خدا سوگند اين مربوط به رجعت است، که در آن موقع سرگين مى خورند).(29)
2- جابر بن يزيد مى گويد:آيه ى (کل نفس ذائقه الموت)(30) را بر امام صادق عليه السلام تلاوت کردم، حضرت فرمود: منشوره، عرض کردم: منشوره، ديگر چيست؟ فرمود: جبرئيل اينگونه آن را بر محمد صلى الله عليه وآله وسلم نازل کرد: (کل نفس ذائقه الموت ومنشوره)، سپس فرمود: (در اين امت، هيچ نيکوکار وبدکردارى نيست مگر اينکه پراکنده- منشوره - وبر انگيخته مى شود، مؤمنان به سوى چشم روشنى وبدکاران براى رسيدن به خوارى وخفت الهى، آيا آيه قرآن را نشنيده اى که مى فرمايد: (ولنذيقنهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأکبر)(31) وآيه ى: (يا أيها المدثرقم فأنذر)(32) که مقصود، قيام محمد صلى الله عليه وآله وسلم در رجعت وترساندن آنان است وآيه ى (انها لاحدى الکبر نذيرا للبشر)(33) آن يکى از دو امر بزرگ وترساننده ى بشر است، يعنى محمد، ترساننده ى بشر در رجعت است،... جابر در ادامه ى حديث مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود:امير المؤمنين عليه السلام درباره ى آيه ى (ربما يود الذين کفروا لو کانوا مسلمين)(34) فرمود: آن مال وقتى است که من وشيعيانم خروج مى کنيم وعثمان بن عفان وپيروانش هم خارج مى شوند وما بنى اميه را مى کشيم، آن وقت کفار آرزو مى کنند که کاش مسلمان بودند).(35)
3- بريد بن معاويه از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (به خدا قسم، روزگار به پايان نخواهد رسيد تا اينکه خداوند زنده ها را بميراند ومرده ها را زنده کند وحق را به صاحبش برگرداند ودين خود را که نزدش پسنديده است بر پا کند..).(36)
4- ابو بصير از قول امام صادق عليه السلام درباره ى آيه ى (انهم يکيدون کيدا) نقل مى کند که فرمود: (نسبت به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم وعلى عليه السلام وفاطمه عليهما السلام مکر ورزيدند)، آن گاه خداوند فرمود: (اى محمد (انهم يکيدون کيدا وأکيد کيدا فمهل الکافرين) يا محمد (أمهلهم رويدا)(37) وقتى قائم عليه السلام بر انگيخته شود، از ستمکاران وطاغوتهاى قريش وبنى اميه وديگر مردم انتقام مى گيرد).(38)
5- در تفسير على بن ابراهيم درباره ى آيه ى (وحشرناهم فلم نغادر منهم أحدا)، آمده است که از امام صادق عليه السلام درباره ى آيه ى (ويوم نحشر من کل أمة فوجا) روزى که از هر امتى گروهى را بر انگيزيم، سوال شد حضرت فرمود: (مردم درباره ى آن چه مى گويند؟)
راوى مى گويد: گفتم: مردم مى گويند به قيامت مربوط است، امام صادق عليه السلام فرمود: (آيا خداوند در قيامت از هر امتى گروهى را بر مى انگيزد وبقيه را رها مى کند؟ اين به رجعت مربوط است اما آيه ى قيامت اين است: (وحشرناهم فم نغادر منهم أحدا...موعدا)(39)).(40)
6- در حديث سلمان از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم آمده است که بعد از اينکه پيامبر جانشينانش را نام برد، من گريستم وگفتم: (يا رسول الله! سلمان چگونه مى تواند آنها را درک کند؟) پيامبر فرمود: (اى سلمان! تو وامثال تو وهر که به حقيقت، آنها را شناخته وپيروى کند، آنها را درک مى کنيد). سلمان مى گويد:من خدا را بسيار سپاسگزارى کردم وگفتم: (يا رسول الله آيا عمر من تا زمان ايشان مى رسد؟) حضرت فرمود: (اى سلمان، بخوان: (فاذا جاء وعد أوليهما بعثنا عليکم عبادا لنا اولى بأس شديد فجاسوا خلال الديار وکان وعدا مفعولا، ثم رددنا لکم الکرة عليهم وأمددناکم بأموال وبنين وجعلناکم أکثر نفيرا).(41)
سلمان مى گويد: گريه وشوق من زيادتر شد وگفتم: (يا رسول الله، در زمان خودتان چنين خواهد شد؟) حضرت فرمود: (آرى، به آن خدايى که محمد را به پيامبرى فرستاد سوگند که در زمان خودم وعلى وفاطمه وحسن وحسين ونه نفر از امامان وهر کس از ماست وهر که از ما مظلوم واقع شده است، آرى به خدا، سلمان! آن گاه ابليس ولشگريانش ومؤمنان ناب وکافران محض حاضر خواهند شد تا قصاص شوند وخونهاى به حق ريخته شده از آنان قصاص شود، (ولا يظلم ربک أحدا)(42) وما تأويل اين آيه هستيم که فرمود: (ونريد أن نمن على الذين استضعفوا فى الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين ونمکن لهم فى الأرض ونرى فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا يحذرون).(43)
سلمان مى گويد: از نزد رسول الله عليه السلام بر خاستم در حالى که برايم هيچ مهم نبود که چه موقع با مرگ روبرو شوم يا مرگ به سراغم بيايد).(44)
گفتار ما
از بررسى وجمع بندى، وجمع بين اين روايات ورواياتى که علت رجعت را بيان مى کنند، فهميده مى شود که رجعت، به خودى خود هدف اصلى نيست بلکه مقصود از رجعت، چيزهاى ديگرى است، که در فصل آينده ذکر مى شود.
اين اهداف رجعت، با رجعت مؤمنان ناب وکافران محض، حاصل مى شود وبه رجعت همه ى افراد بشر، نيازى نيست. البته، شيطان، بعد از اينکه به دست حضرت مهدى عليه السلام کشته شد،(1) با تمام ياران وهمپالکى هايش از اول خلقت - که همان محض الکفر- هستند - رجعت مى کند ودوباره به دست پيامبر کشته مى شود وتمام ياران ودوستانش نابود مى شوند.
دلالت آخرين روايت در اين فصل، بر آنچه ذکر شد، واضح است.
آيات قرآن
1- (ونريد أن نمن على الذين استضعفوا فى الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين ونمکن لهم فى الأرض ونرى فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا يحذرون).(2)
2- (وعد الله الذين آمنوا وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الأرض کما استخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم أمنا).(3)
روايات
1- فيض بن ابى شيبه مى گويد:امام صادق عليه السلام، در حالى که آيه ى (واذ أخذ الله ميثاق النبيين)(4) را تلاوت مى کرد فرمود: (تا اينکه به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ايمان آورند وامير المؤمنين عليه السلام را يارى کنند).(فيض مى گويد: عرض کردم: (تا اينکه امير المؤمنين را يارى کنند؟))(5) امام عليه السلام فرمود: (آرى به خدا قسم، از زمان آدم گرفته تا آخر، خداوند پيامبرى را بر نيانگيخته مگر اينکه همه را به دنيا بر مى گرداند تا تحت فرماندهى امير المؤمنين، على بن ابى طالب عليه السلام با دشمنان، جنگ کنند).(6)
2- جميل بن دراج مى گويد: در خدمت امام صادق عليه السلام آيه ى (انا لننصر رسلنا والذين آمنوا فى الحيوة الدنيا ويوم يقوم الأشهاد)(7) را تلاوت کردم امام عليه السلام فرمود: به خدا قسم، اين به رجعت مربوط است..).(8)
3- جابر بن يزيد درباره ى آيه ى (يا أيها المدثر قم فأنذر)(9) از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: مقصود آيه، محمد صلى الله عليه وآله وسلم وقيام آن حضرت در هنگام رجعت است ومقصود از (انها لاحدى الکبر نذيرا)(10) اين است که محمد در هنگام رجعت، بيم دهنده ى بشر است).(11)
4- سلام بن مستنير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (اسمى بر خود نهادند، که خداوند، جز على بن ابى طالب کسى را به اين اسم نناميد وحقيقت آن هنوز روشن نشده است). عرض کردم: (فدايت شوم! حقيقت آن چه موقع معلوم مى شود؟) امام عليه السلام فرمود: (وقتى موقع آن برسد، خداوند، پيامبران ومؤمنان را در رکابش گرد مى آورد تا او را يارى کنند، وخدا فرموده است: (واذ اخذ الله ميثاق النبيين لما آتيتکم من کتاب وحکمة...أنا معکم من الشاهدين)(12)).(13)
5- سليمان ديلمى از پدرش نقل مى کند که گفت: (از امام صادق عليه السلام در مورد آيه ى (وجعلکم أنبياء وجعلکم ملوکا)(14) سوال کردم، امام عليه السلام فرمود: پيامبران، رسول الله، ابراهيم، اسماعيل وفرزندانش هستند وملوک وپادشاهان، ما هستيم. عرض کردم: (کدام ملک وپادشاهى به شما داده شده است؟) فرمود: (ملک بهشت وملک رجعت).(15)
6- عاصم بن حميد از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (خداوند تبارک وتعالى يکى ويگانه است ويگانگى خاص اوست...خداوند از من ومحمد صلى الله عليه وآله وسلم بر يارى يکديگر، پيمان گرفته است، من محمد را يارى کردم، پيشاپيش آن حضرت جهاد کردم، دشمنش را کشتم وبه عهد وپيمانى که خداوند بر يارى محمد صلى الله عليه وآله وسلم از من گرفته بود وفا کردم، وچون پيامبران را خداوند قبض روح فرموده بود، هيچکدام مرا يارى نکردند، اما به زودى ياريم خواهند کرد وآن وقتى است که در شرق وغرب عالم، خداوند تمام پيامبران نسل آدم تا محمد صلى الله عليه وآله وسلم را زنده کند تا پيشاپيش من، سرهاى زندگان ومردگان جن وانس را با شمشير قطع کنند..).(16)
7- عبد الکريم بن عمرو خثعمى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: ابليس گفت: (أنظرنى الى يوم يبعثون)(17) خداوند آن را ناخوش داشت وفرمود: (انک من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم)(18) وآن آخرين بارى است که امير المؤمنين عليه السلام رجعت مى کند).عرض کردم: (آن حضرت بيش از يک بار رجعت مى کند؟) امام عليه السلام فرمود: (آرى، بارها وبارها، هيچ امامى نيست که در زمانى آمده باشد، مگر اينکه نيکوکار وبدکار زمانش رجعت مى کنند تا خدا مؤمنان را بر کافران مسلط کند..).(19)
8- در دعاى روز تولد امام حسين عليه السلام از ناحيه مقدسه ى حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه - آمده است: (...آقاى خاندان، که در روز رجعت، با نصرت الهى يارى مى شود ودر برابر کشته شدنش، امامان از نسل او هستند ودر تربتش شفاى امراض قرار داده شده ودر رجعت - عده اى - با او رستگار مى شوند وجانشينان پيامبر، بعد از قائم وغيبتش، از خاندان اويند تا خونهاى ناحق ريخته شده را طلب کنند وپروردگار جبار را خشنود سازند وبهترين ياوران - حق وامامان - باشند...اينک ما به قبر او پناهنده ايم، بر خاکش حاضريم ورجعتش را انتظار مى کشيم، آمين رب العالمين).(20)
9- در زيارت قائم عليه السلام آمده است: (اگر قبل از ظهور تو، مرگ مرا دريابد، با واسطه قرار دادن خودت، دست توسل به سوى خدا دراز مى کنم واز او مى خواهم که بر محمد وآل محمد درود ورحمت فرستد وبراى من، در ايام ظهورت رجعتى ودر ايام- حکومت يا رجعتت - رجعتى قرار دهد تا با اطاعت تو به مقصود برسم وکشتن دشمنانت، دلم شفا يابد).(21)
گفتار ما
از اين دو آيه وروايات اين فصل وروايات مشابه آنها چنين فهميده مى شود که پيامبران وائمه عليهم السلام وپيروان آنها- که همان مؤمنان ناب هستند- رجعت مى کنند تا از دشمنان زمان خودشان واز ستمکاران - که همان کافران محض هستند- انتقام بگيرند وباعث تسکين دلهايشان شده وخشمشان از مصيبتهايى که از ستمکاران ديده اند فرو نشيند.
اما راز اينکه امير المؤمنين عليه السلام، چندين بار، همراه پيامبران عليهم السلام رجعت مى کند شايد به علت عظمت ومقام بلند امير المؤمنين، ونيز به اين خاطر باشد که مظلوميت پيامبران وپيروانشان تا زمان على عليه السلام، مقدممه وسبب مظلوميت آن حضرت بعد از رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم باشد وبه اين علت، خداى سبحان، دفعات رجعت امير المؤمنين عليه السلام را زياد مى کند تا از هرکس که در مظلوميت پيامبران ومظلوميت امير المؤمنين عليه السلام وامامان معصوم عليهم السلام وپيروانشان شريک ودخيل بوده است انتقام بکشد. والله العالم.
يک نکته
از جمله ى (واينکه در ايام ظهورت، برايم رجعتى قرار دهد ودر ايام - حکومت يا رجعتت، رجعتى) فهميده مى شود که شيعه دو رجعت دارد، رجعتى در زمان ظهور آن حضرت ورجعتى در رجعت آن حضرت عليه السلام. ونيز از جمله ى (تا اينکه از اطاعت تو به مقصودم برسم) که در همان زيارت آمده است، علاوه بر علت رجعت، فهميده مى شود که در ايام فرج، مؤمنان رجعت کننده، به کمال انسانى، که هدف نهايى خلقت است مى رسند واين جز همان فرج شخصى در ضمن فرج عمومى، که در فصل شانزدهم از باب اول به آن اشاره شده چيزى نيست.
روايات
1- عبد الکريم خثعمى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: وقتى زمان قيام قائم فرارسد، در ماه جمادى الثانى وده روز از رجب بارانى بر مردم مى بارد که کسى نظيرش را نديده باشد، آن گاه خداوند به وسيله ى آن باران، گوشت وبدن مؤمنين را از گورهايشان مى روياند وگويا آنها را مى بينم که دارند از طرف جهينه مى آيند وخاک را از موهايشان مى تکانند.(22)
2- در دعاى عهد که از امام صادق عليه السلام نقل شده آمده است: (...خدايا! اگر مرگ حتمى بين من واو (مهدى) فاصله انداخت، مرا در حالى که کفن را لباس خود کرده، شمشير برهنه ونيزه ى آماده در دست دارم از قبرم برانگيز تا در همه جا، دعوت او را لبيک گويم).(23)
گفتار ما
با قبول اصل رجعت، پذيرفتن چگونگى وخصوصيات آن، مشکل نيست، زيرا همان طور که، قدرت خدا واراده او را نسبت به اصل مساله رجعت، انکار نمى کنيم، جايى براى انکار قدرت خدا نسبت به خصوصيات رجعت نيز وجود ندارد، واگر قرار بر انکار وتعجب باشد، قبل از آن بايد وقوع قيامت وخصوصيات آن - که از رجعت، به مراتب بزرگتر ومهم تر است - را انکار کرد وبعيد دانست، در حالى که هيچ صاحب عقل سليم وهيچکسى که به خدا وپيامبران معتقد باشد، آن را انکار نمى کند.
خلاصه آنکه هر کس قدرت خدا را قبول داشته باشد، جايى براى انکار رجعت وخصوصيات آن نمى يابد.
روايات
1- جعفر بن فضيل مى گويد: به محمد بن فرات گفتم: (اصبغ را ديده اي؟) گفت: (آرى، او را همراه پدرم ديدم، پيرى سپيد مو وسپيد محاسن وبلند قد بود. پدرم به او گفت: (از احاديثى که خودت از امير المؤمنين شنيده اى برايمان بگو) گفت: (از على عليه السلام روى منبر شنيدم که فرمود: (من آقاى سپيد مويم وبا ايوب شباهتى دارم وخدا، همان طور که اهل وخانواده ى ايوب را برايش جمع کرد براى من نيز جمع خواهد کرد). مى گويد: اين حديث را من وپدرم از اصبغ بن نباته شنيديم وطولى نکشيد که بعد از آن مرد- خدايش رحمت کند-).(24)
2- مسعدة بن صدقه از امام صادق عليه السلام از قول امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (من آقاى پيرانم، ودر سنتى از ايوب جارى است، خداوند، همچنانکه براى يعقوب، اهلش را گرد آورد، براى من نيز اهل وخانواده ام را جمع مى کند وآن وقتى است که مدتها بگذرد وشما بگوييد: (مرد واز بين رفت).(25)
3- عبد الرحيم قصير مى گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود: (وقتى قائم ما قيام کند، حميراء (عايشه) برگردانده مى شود تا آن حضرت بر او حد جارى کند وانتقام فاطمه عليهما السلام، دختر محمد را از او بگيرد).(26)
گفتار ما
از غير اين روايات وروايت مفضل بن عمر وجابر جعفى(27) وروايات بازگشت مؤمنان ناب وکافران خالص،(28) چنين بر مى آيد که زنان وخانواده ى کافران ومؤمنان ناب به دنيا رجعت مى کنند وهيچ بعيد هم نيست. وخلاصه آنکه در روايات غيبت، ظهور ورجعت، وقايعى که اتفاق مى افتد جز به اشاره ذکر نشده است وما، غير از آنچه ذکر کرديم، درباره ى زنان، همسران وکودکان، چيزى نيافتيم وشايد ائمه عليهم السلام در اين قضيه تعمدى داشته اند يا اينکه مطالبى فرموده اند ولى به دست ما نرسيده است. در هر حال خدا به اصل امور آگاه است.
در پايان رجعت چه اتفاق مى افتد؟
از حديث مفضل بن عمر(29) بر مى آيد که پايان رجعت، قيامت، با همه ى اوصافى که خداوند در قرآن برايش ذکر کرده، مى باشد.
ترجمه ى متن روايت
عاصم بن حميد از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (خداوند تبارک وتعالى يکى ويگانه است ووحدانيت را مخصوص خود قرار داده است.
آن گاه به کلمه اى تکلم فرموده، آن کلمه، نور گشته واز آن نور، محمد صلى الله عليه وآله وسلم ومن وفرزندانم را آفريد. بعد از آن، کلمه اى ايجاد فرمود وآن کلمه، روح شد وخداوند آن روح را در آن نور مستقر کرد وآن را در بدنهاى ما قرار داد، پس ما روح خدا وکلمات او هستيم وبه وسيله ى ما بر مخلوقاتش حجت را تمام فرمود. پس ما پيوسته در قبه وسايه ى خضراء بوديم، آنجا که نه خورشيدى بود ونه ماهى ونه از شب خبر بود وبه از روز ونه چشمى بر آن افتاده بود. ما او را مى پرستيديم وتسبيح وتقديس مى کرديم واين قضيه، قبل از آفرينش مخلوقات وپيمان گرفتن از پيامبران به ايمان آوردن به ما ويارى ما بود که خداى عز وجل فرموده است: (واذ أخذ الله ميثاق النبيين لما آتيتکم من کتاب وحکمة ثم جائکم رسول مصدق لما معکم، لتؤمنن به لتنصرنه)(30) يعنى تا اينکه به محمد ايمان آورده وجانشينش را يارى کنيد، والبته، به زودى همگى او را يارى خواهيد کرد.
وخداوند از من ومحمد صلى الله عليه وآله وسلم بر يارى يکديگر، پيمان گرفته است؛ من محمد را يارى کردم، در رکاب آن حضرت جهاد کردم، دشمنش را کشتم وبه عهد وپيمانى که خداوند بر يارى محمد صلى الله عليه وآله وسلم از من گرفته بود وفا کردم، وچون پيامبران را خداوند قبض روح فرموده بود، هيچکدام مرا يارى نکردند، اما به زودى ياريم خواهند کرد، وآن وقتى است که در شرق وغرب عالم، خداوند تمام پيامبران نسل آدم تا محمد صلى الله عليه وآله وسلم را زنده کند تا پيشاپيش من، سرهاى زندگان ومردگان جن وانس را با شمشير قطع کنند...
اى عجب! وچگونه عجيب نباشد که خداوند، مردگان را زنده مى کند وگروه گروه با (لبيک لبيک يا داعى الله) گويان نداى پروردگار را اجابت مى کنند، به کوچه وخيابانهاى کوفه وارد مى شوند در حالى که شمشيرهاى آماده را بر دوش نهاده، با آنها گردن کفار، ستمگران وپيروان آنان را از اولين تا آخرين آنها قطع مى نمايند تا اينکه وعده ى الهى محقق شود که فرمود: (وعد الله الذين آمنوا وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الأرض کما استخلف الذين من قبلهم ولنمکنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم أمنا يعبد وننى لا يشرکون بى شيئا)؛(31) يعنى با امنيت کامل مرا بپرسند واز هيچيک از بندگان من نترسند واز هيچکدام تقيه نکنند.
ومن بارها وبارها رجعت خواهم کرد وصاحب رجعتها وحمله ها ومصيبت بر کافران وداراى قدرتهاى شگفت انگيز خواهم بود، من اميرى آهنين، بنده ى خدا وبرادر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم هستم.
من امين وخزانه دار وحافظ وپرده دار اسرار الهى، وجه الله، صراط خدا وميزان او هستم. من گردآورنده ى مردم به سوى خدا و(کلمة الله)ى هستم که پراکنده ها به وسيله آن مجتمع مى شوند ومجتمع شده ها از هم متفرق مى گردند.
من اسماء حسناى خدا، نمونه هاى برتر او وآيات بزرگش هستم، من صاحب بهشت ودوزخم، بهشتيان را در بهشت وجهنميان را در جهنم قرار مى دهم خوشيهاى بهشتيان وناراحتى دوزخيان به دست من است،(32) ومن آن بازگشتى هستم که هر چيزى بعد از پايان يافتن هستى اش به آن برمى گردد، حساب همه ى خلق با من است، بخششها به دست من است، من مؤذن وبانگ برآورنده ى بر اعراف، ظاهر کننده ى خورشيد، من دابة الارض وتقسيم کننده آتش ونگهبان بهشتها صاحب اعراف هستم.
من اميرمؤمنان، رئيس متقيان، نشانه وآيه براى پيشينيان، وزبان گوياى گويندگان وآخرين جانشينان ووارث پيامبران، خليفه ى پروردگار جهانيان، صراط مستقيم پروردگار واردوگاه او در زمين هستم. من حجت خدا بر اهل آسمانها وزمين وموجودات بين آسمان وزمين هستم، من آن کسى هستم که خداوند در آغاز آفرينشتان به واسطه ى من بر شما حجت را تمام کرد، من گواه روز جزا هستم، من آن کسى هستم که دانش خوابها، اتفاقات وداوريها را دارم، سخن حق ونسبهاى صحيح مردم پيش من است ومن نگاهبان آيات واحکام الهى پيامبران ورسولانى هستم که در نزد مردم کوچک شمرده شده اند.
من صاحب عصا وآهن گداخته هستم ومن آنم که ابرها ورعد وبرق، تاريکى وروشنى، بادها وکوهها ودرياها، وستارگان وخورشيد وماه در اختيار من است. من امير پولادين، جداگر حق وباطل از هم در ميان امت، وهدايت کننده ى مردم هستم. من کسى هستم که با دانشى که پروردگار در سينه ام نهاده است وبا رازى که در دل محمد صلى الله عليه وآله وسلم نهاده وپيامبر در دل من قرار داده است، عدد هر چيزى را مى دانم ومن آنم که پروردگارم اسم وکلمه وحکمت ودانش وفهمش را به من عنايت کرده است.
اى جمعيت مردم! قبل از آنکه مرا نيابيد، هر چه مى خواهيد از من بپرسيد، خدايا من تو را گواه مى گيرم ودر برابر آنها از تو يارى مى جويم، ولا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم وحمد وسپاس مى گويم خدا را در حالى که امر وفرمانش را تابعم واطاعت مى کنم).(33)
گفتار ما
درباره ى اين روايت وروايتهاى ديگرى که از زبان امامان معصوم عليهم السلام به ما رسيده است يک نکته لازم به يادآورى است وآن اين است که وقتى معصوم عليه السلام سخنى را آغاز مى فرمايد، در همان آغاز مى داند وتوجه دارد که در پايان کلام چه خواهيد فرمود ونيز در حين سخن گفتن، اوضاع واحوال شنوندگان يا کسانى را که در آينده، آن کلام به آنها خواهد رسيد در نظر مى گيرد وگاه مصلحت را در آن مى بيند که کلام را به گونه اى رها کند تا مورد انکار منکران قرار نگيرد. بعد از ذکر اين نکته، اينک مى گوئيم:
امام على بن ابى طالب عليه السلام در اين روايت، ابتدا به توحيد خداى تعالى ويگانگى آن ذات مقدس پرداخته، سپس خلقت نورى خودش قبل از پيامبران عليهم السلام را مطرح کرده، آن گاه فضيلتها ومقام بلند خود را عنوان مى فرمايد وبا اين همه، تاکيد مى کند که او بنده ى خدا وبرادر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم است، سپس حول وقوه را منحصر به خدا دانسته، او را حمد وستايش مى کند وخود را تابع امر پروردگار معرفى مى نمايد وتمام اين مقدمه چينيها ومطالب براى اين است که بيان کند که اگر کار خارق عادت انجام مى دهد يا چندين بار رجعت مى کند همه به اذن پروردگار وقدرت اوست وهمچنان که نمى توان قدرت خدا را انکار کرد، هر کارى هم که به اذن خدا انجام گيرد قابل انکار نيست.
روشن است که اينکه، آن حضرت، کمالات وفضيلتهايى را در اين روايات براى خود مطرح مى فرمايد به اين معنى نيست که پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم وامامان ديگر عليهم السلام داراى اين کمالات نيستند، بلکه منظور اين است که على عليه السلام مامور اجرا وبه ظهور رساندن اين کمالات است واين يک ويژگى است که خداوند به آن حضرت اختصاص داده است. وخداوند سبحان اراده فرموده است که آن حضرت، با همه ى پيامبران وامتهاى گذشته، رجعت کند وبه اذن واراده ى خدا از ستمکاران اول وآخر عالم انتقام بگيرد، ودر عين حال خداى سبحان فعال مايشاء است وسررشته ى همه کارها، يکسره به دست اوست، ولا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم. والحمد لله رب العالمين.
آنچه از آيه ها وروايتهاى مربوط به غيبت وظهور ورجعت که در نظر بود ذکر شود، آورده شد ودر هر فصلى، توضيح مختصرى درباره ى آنها بيان شد.
اميد است اين تلاش ناچيز مورد قبول حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه- قرار گيرد وخداوند، آن را براى خوانندگان وکسانى که اهل دقت وتوجه هستند، مفيد قرار دهد.
از خوانندگان ارجمند، انتظار مى رود که به ديده ى عفو واغماض بنگرند واين نويسنده وپدر ومادرم را از دعا وطلب مغفرت ورحمت فراموش نفرمايند.
هو الغفور

 

پاوزقی:

(27) مائده: 14- از آنان که گفتند معتقد به آئين عيسى هستيم، پيمان گرفتيم، آنها بهره ى بزرگى از آنچه به ايشان يادآورى شده بود از دست دادند وما آتش دشمنى وکينه را تا قيامت در ميان ايشان درانداختيم وبزودى خداوند، ايشان را به آنچه انجام مى داده اند آگاه خواهد ساخت.
(28) مائده: 64- يهود گفتند: دست خدا بسته است، دست خودشان بسته وبه کيفر آنچه گفتند، لعنت ودور باش از رحمت پروردگار بر آنان باد... ودشمنى وکينه را تا قيامت، در ميان ايشان درانداختيم!.
(29) بحار الانوار، ج 51، ص 29، روايت 2.
(30) بحار الانوار، ج 52، ص 376، روايت 177.
(31) اثبات الهداة، ج 3، ص 496، روايت 260.
(32) اثبات الهداة، ج 3، ص 473، روايت 152.
(33) اثبات الهداة، ج 3، ص 477، روايت 172.
(34) اثبات الهداة، ج 3، ص 478، روايت 175.
(35) توبه:33 وصف: 9- او خدايى است که پيامبرش را براى هدايت مردم به دين حق بر مى انگيزد تا بر تمام اديان پيروز شود، هر چند مشرکان آن را ناخوش دارند.
(36) اثبات الهداة، ج 3، ص 492، روايت 239.
(37) اثبات الهداة، ج 3، ص 524، روايت 414.
(38) اثبات الهداة، ج 3، ص 524، روايت 416.
(39) آل عمران:83- آنچه در آسمانها وزمين است خواه ناخواه تسليم اوست.
(40) اثبات الهداة، ج 3، ص 549، روايت 551.
(41) آل عمران: 83 - آخر آيه به اين صورت است: (اليه يرجعون).
(42) اثبات الهداة، ج 3، ص 549، روايت 552.
(43) بحار الانوار، ج 26، ص 337، روايت 1.
(44) توبه:33- تا اينکه او را بر همه اديان پيروز کند.
(45) انفال: 39- آنها را بکشيد تا اينکه فتنه وآشوبى در زمين باقى نماند ودين خدا تماما غالب شود.
(46) بحار الانوار، ج 53، ص 33، روايت 1.
(47) اثبات الهداة، ج 3، ص 558، روايت 613.
(48) حجر: 37 و38، ص 79 و80- هر دو آيه به اين صورت است: (فانک من المنظرين).
(49) اثبات الهداة، ج 3، ص 551، روايت 567.
(50) ليل: 1 و2 - سوگند به شب، آنگاه که تاريکى فراگير مى شود وسوگند به روز هنگامى که درخشش پيدا مى کند.
(51) ليل: 1 و2 - سوگند به شب، آنگاه که تاريکى فراگير مى شود وسوگند به روز هنگامى که درخشش پيدا مى کند.
(52) اثبات الهداة، ج 3، ص 566، روايت 662.
(1) بحار الانوار، ج 53، ص 42، ذيل روايت 12.
(2) بحار الانوار، ج 53، ص 11، از روايت 1.
(3) بحار الانوار، ج 52، ص 381، روايت 191.
(4) بحار الانوار، ج 52، ص 330، روايت 51.
(5) بحار الانوار، ج 52، ص 364، روايت 139.
(6) اثبات الهداة، ج 3، ص 450، روايت 57.
(7) اثبات الهداة، ج 3، ص 452، روايت 66.
(8) اثبات الهداة، ج 3، ص 494، روايت 247.
(9) اثبات الهداة، ج 3، ص 584، روايت 788.
(10) اثبات الهداة، ج 3، ص 527، روايت 430.
(11) اثبات الهداة، ج 3، ص 555، روايت 595.
(12) اثبات الهداة، ج 3، ص 559، روايت 619.
(13) به بحار الانوار، ج 60، ص 201، باب 36 مراجعه نماييد.
(14) به بحار الانوار، ج 60، ص 214، روايت 28.
(15) اثبات الهداة، ج 3، ص 448، روايت 47.
(16) اثبات الهداة، ج 3، ص 454، روايت 76.
(17) اثبات الهداة، ج 3، ص 482، روايت 19.
(18) اثبات الهداة، ج 3، ص 560، روايت 628.
(19) اثبات الهداة، ج 3، ص 540، روايت 502.
(20) اثبات الهداة، ج 3، ص 544، روايت 529.
(21) حج: 41- کسانى که وقتى به آنان در زمين قدرت داديم، نماز را به پا مى دارند وزکات را ادا مى کنند.
(22) اثبات الهداة، ج 3، ص 563، روايت 641.
(23) ملک: 30- بگو اگر آبى که مى آشاميد- فرو رود- چه خواهيد کرد؟.
(24) اثبات الهداة، ج 3، ص 568، روايت 676.
(25) اثبات الهداة، ج 3، ص 588، روايت 805.
(26) اثبات الهداة، ج 3، ص 449، روايت 51.
(27) اثبات الهداة، ج 3، ص 403، روايت 15.
(28) انعام: 164، اسراء: 15 وفاطر: 18- هيچ باربرى مسوول حمل بار مشخص ديگرى نيست.
(29) اثبات الهداة، ج 3، ص 455، روايت 83.
(30) اسراء: 33- آنکه مظلوم کشته شده است براى ولى او حکومت وسلطنتى قرار داديم، پس در کشتار اسراف نکند.
(31) اثبات الهداة، ج 3، ص 530، روايت 454.
(32) اثبات الهداة، ج 3، ص 532، روايت 462.
(33) اثبات الهداة، ج 3، ص 493، روايت 243.
(34) اثبات الهداة، ج 3، ص 517، روايت 374.
(35) اثبات الهداة، ج 3، ص 521، روايت 401.
(36) اثبات الهداة، ج 3، ص 523، روايت 409.
(37) اثبات الهداة، ج 3، ص 495، روايت 253.
(38) اثبات الهداة، ج 3، ص 556، روايت 598.
(39) شايد مقصود از اين افراد، همان کسانى باشند که در حديث ابى فاخته از آنها ياد شده است، به اثبات الهداة، ج 3، ص 496، روايت 259 مراجعه شود.
(40) اثبات الهداة، ج 3، ص 573، روايت 712.
(41) سفينة البحار، ج 2، ص 227، ماده ى علم.
(1) سفينة البحار، ج 2، ص 214، ماده عقل.
(2) روم: 33- فطرت الهى که خداوند، مردم را بر آن آفريده وهيچ تبديلى در خلقت خدا راه ندارد، دين محکم واستوار همين است، اما بيشتر مردم از درک آن دورند.
(3) توبه: 108- مسجدى که از روز نخست بر تقوا بنا شده باشد براى حضور مسلمانان واقامه ى نماز، شايسته تر است.
(4) توبه، 17 و18- مؤمنان را نرسد که در حالى که خود گواه کفر خويشند مساجد را آباد کنند...آبادانى مساجد منحصرا از آن کسانى است که به خدا وروز قيامت ايمان آورده اند.
(5) اين احتمال نيز وجود دارد که مقصود از تخريب مساجد، مساجد ملعونه باشد، اين مساجد در سفينةالبحار باب مسجد نام برده شده اند. به خصوص که در خبر عيسى بن هاشم از سالم از امام باقر عليه السلام نقل شده است که چهار تا از اين مساجد ملعونه در کوفه به شکرانه ى وشاد باش کشته شدن امام حسين عليه السلام تجديد بنا شده اند. ترجمه ى خصال صدوق، باب خصلتهاى چهارگانه - مترجم.
(6) بحار الانوار، ج 51، ص 35، روايت 4.
(7) اثبات الهداة، ج 3، ص 450، روايت 59.
(8) اثبات الهداة، ج 3، ص 505، روايت 308.
(9) اثبات الهداة، ج 3، ص 557، روايت 605.
(10) اثبات الهداة، ج 3، ص 557، روايت 606.
(11) اثبات الهداة، ج 3، ص 559، روايت 662.
(12) اثبات الهداة، ج 3، ص 573، روايت 703.
(13) اثبات الهداة، ج 3، ص 573، روايت 706.
(14) اثبات الهداة، ج 3، ص 573، روايت 708.
(15) اثبات الهداة، ج 3، ص 584، روايت 789.
(16) اثبات الهداة، ج 3، ص 478، روايت 174.
(17) اثبات الهداة، ج 3، ص 495، روايت 254.
(18) اصول کافى، ج 2، ص 352، روايت 7- حماد بن بشير مى گويد: از حضرت امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: خداى عز وجل مى فرمايد: هر که دوستى از دوستان مرا خوار وخفيف کند قطعا براى جنگ با من کمين کرده است وهيچ بنده اى به واسطه ى چيزى به من تقرب نجويد که آن چيز نزد من از آنچه بر او واجب کرده ام محبوبتر باشد، او به واسطه ى نوافل ومستحبات تا جايى به من نزديک مى شود که او را دوست بدارم ووقتى او را دوست بدارم گوش او مى شوم، همان گوشى که با آن مى شنود وچشم او مى شوم که با آن مى بيند وزبان او مى شوم که با آن سخن مى گويد ودست او مى شوم که با آن اظهار قدرت کند واگر مرا بخواند اجابتش کنم وهر چه بخواهد به او بدهم ومن در هيچ کارى مانند مرگ مؤمن ترديد نکرده ام زيرا او مرگ را ناخوش دارد ومن ناخوش بودن او را ناخوش دارم.
(19) کامل الزيارات، ص 200، زيارت 2- (ارادة الرب فى مقادير أموره تهبط اليکم وتصدر من بيوتکم والصادق (الصادر) عما فصل من أحکام العباد).
(20) اثبات الهداة، ج 3، ص 504، روايت 305.
(21) اثبات الهداة، ج 3، ص 517، روايت 374.
(22) اثبات الهداة، ج 3، ص 524، روايت 414.
(23) به سوره ى حج، آيه ى 47 مراجعه شود.
(24) اثبات الهداة، ج 3، ص 528، روايت 440.
(25) اثبات الهداة، ج 3، ص 528، روايت 441.
(26) اثبات الهداة، ج 3، ص 555، روايت 591.
(27) اثبات الهداة، ج 3، ص 556، روايت 597.
(28) اعراف: 96- آغاز آيه به اين صورت است: (ولو أن أهل القرى..).ترجمه: اگر اهل کتاب ايمان آورده وتقوا پيشه مى کردند برکاتى از آسمان وزمين برآنان مى گشوديم اما آنان حقيقت را تکذيب کردند وما به واسطه ى آنچه انجام مى دادند آنان را عقوبت کرديم.
(29) اثبات الهداة، ج 3، ص 495، روايت 255.
(30) اثبات الهداة، ج 3، ص 473، روايت 152.
(31) اثبات الهداة، ج 3، ص 587، روايت 804.
(32) بحار الانوار، ج 14، ص 348، روايت 10.
(33) نساء: 159- هيچيک از اهل کتاب باقى نمى ماند مگر اينکه قبل از مرگ به او ايمان مى آورد.
(34) بحار الانوار، ج 14، ص 349، روايت 13.
(35) نساء: 158- خداوند او را به سوى خود بر کشيد.
(36) براى تحقيق پيرامون اين آيه واحتمالات آن به الميزان، ج 5، ص 133 مراجعه شود.
(1) بحار الانوار، ج 53، ص 100، روايت 121.
(2) بحار الانوار، ج 53، ص 100، روايت 122.
(3) اثبات الهداة، ج 3، ص 574، روايت 722.
(4) هود: 105 و108- بعضى از مردم بدبخت وبرخى خوشبخت هستند، اما بدبختها براى هميشه تا آسمان وزمين باقى است با آه وناله در دوزخند مگر اينکه اراده ى خدا چيز ديگرى باشد وخدا هرچه بخواهد مى کند واما آنها که خوشبخت هستند براى هميشه، تا آسمان وزمين باقى است در بهشتند مگر اينکه اراده ى خدا چيز ديگرى باشد وبخشش ودهش او قطع ناشدنى است.
(5) بحار الانوار، ج 53، ص 34، روايت 1.
(6) اثبات الهداة، ج 3، ص 516، روايت 372.
(7) اثبات الهداة، ج 3، ص 524، روايت 414.
(8) اثبات الهداة، ج 3، ص 547، روايت 542.
(9) اثبات الهداة، ج 3، ص 528، روايت 439.
(10) اسراء: 6- آن گاه، نوبتى ديگر شما را بر آنها غالب کنيم.
(11) بحار الانوار، ج 53، ص 93، روايت 103.
(12) بحار الانوار، ج 53، ص 103، از روايت 130.
(13) اثبات الهداة، ج 3، ص 529، روايت 447.
(14) يونس: 39- بلکه آنچه را به آن دانشى ندارند دروغ شمردند وهنوز باطن آن براى آنها روشن نشده است.
(15) بحار الانوار، ج 53، ص 40، روايت 4.
(16) نمل: 83- روزى که از هر امتى گروهى را محشور نمائيم.
(17) بحار الانوار، ج 53، ص 40، روايت 6.
(18) انبياء: 95- وبر هر قريه اى که آنها را نابود ساختيم حرام است وآنها رجعت نمى کنند.
(19) بحار الانوار، ج 53، ص 52، روايت 29.
(20) بحار الانوار، ج 53، ص 59، روايت 45.
(21) بحار الانوار، ج 53، ص 103، روايت 130.
(22) بحار الانوار، ج 53، ص 121، روايت 161.
(23) بحار الانوار، ج 53، ص 121، روايت 161.
(24) بقره: 210- آيا انتظار دارند که خداوند با ملائکه در هاله اى از ابر بر آنها نازل شود، کار از کار گذشته وحکم صادر شده وهمه به سوى خدا بازگشت مى نمايند.
(25) الميزان، ج 2، ص 106.
(26) به بحار الانوار، ج 53، ص 63، روايت 53 مراجعه شود: از امام صادق عليه السلام: ايام الله سه تاست: روزى که قائم عليه السلام قيام کند و....
(27) پايان بخشى از کلام استاد علامه طباطبايى که از تفسير شريف الميزان برگرفته شد.
(28) ابوالخطاب، ابتدا در مسير صحيح بوده وبعدها منحرف شده وجزء غاليان شده است، آنچه از او وديگر منحرفين، قبل از انحرافشان نقل مى شود، پذيرفته است، به تلخيص از بحار، ج 53، ص 39. مترجم.
(29) بحار الانوار، ج 53، ص 39، روايت 1.
(30) آل عمران: 81- وقتى خدا از پيامبران پيمان گرفت.
(31) بحار الانوار، ج 53، ص 41، روايت 9.
(32) مؤمن: 51- ما پيامبرانمان وکسانى را که در دنيا ايمان آوردند يارى مى کنيم، وروزى که شاهدان، قيام کنند.
(33) ق: 41 و42- گوش فرادار روزى که فريادگر، از جايى نزديک، صدا مى کند، روزى که فرياد دعوت به حق را مى شنوند، آن روز، روز خروج است.
(34) بحار الانوار، ج 53، ص 65، روايت 57.
(35) بحار الانوار، ج 53، ص 39، روايت 2.
(36) مدثر: 1 و2- اى در لباس پيچيده برخيز وبيم ده.
(37) مدثر: 34 و35- آن يکى از امور بزرگ است که ترسانند بشر است.
(38) سبا: 28- ما تو را براى هدايت تمام بشر فرستاديم. آيه به اين صورت است: (وما أرسلناک الا کافة للناس).
(39) بحار الانوار، ج 53، ص 42، روايت 10.
(40) قصص: 85- آنکه قرآن را بر تو فرض گردانيد تو را به جايگاه برگشت، بر مى گرداند.
(41) بحار الانوار، ج 53، ص 56، روايت 33.
(42) خلفاى ناحق وستمکار بنى اميه وبنى عباس، خود را امير المؤمنين ناميدند. امامان معصوم ما على رغم داشتن ولايت الهى، هيچکدام خود را امير المؤمنين نناميده اند وفرموده اند که اين لقب، مخصوص على بن ابى طالب عليهما السلام است. مترجم.
(43) آل عمران: 81- آن هنگام که خداوند درباره ى کتاب وحکمتى که به شما داده شد، از پيامبران پيمان بگيرد...و من با شما، از شاهدان خواهم بود.
(44) بحار الانوار، ج 53، ص 70، روايت 67.
(45) بحار الانوار، ج 53، ص 43، روايت 13.
(46) مائده: 20- شما را پيامبران وپادشاهان قرار داد. آيه به اين صورت است: (اذ جعل فيکم أنبياء وجعلکم ملوکا).
(47) بحار الانوار، ج 53، ص 45، روايت 18.
(48) آل عمران:83- آنکه در آسمانها وزمين است، خواه وناخواه تسليم امر اوست.
(49) نحل: 37 و38 - به خداوند، سوگند شديد خوردند که خداوند، آن کسى را که مى ميرد بر نمى انگيزد، بلکه چنين نيست واين وعده ى حقى است که خداوند مقرر فرموده است ولى بيشتر مردم ايمان نمى آورند.
(50) بحار الانوار، ج 53، ص 50، روايت 21.
(1) بحار الانوار، ج 53، ص 92، روايت 101.
(2) بحار الانوار، ج 53، ص 337، روايت 1.
(3) بحار الانوار، ج 53، ص 92، روايت 99.
(4) بحار الانوار، ج 53، ص 92، روايت 100.
(5) صحيفه ى سجاديه، دعاى 45.
(6) کامل الزيارات، ص 195، از زيارت 1.
(7) کامل الزيارات، ص 199، از زيارت 2.
(8) کامل الزيارات، ص 202، از زيارت 3.
(9) کامل الزيارات، ص 218، از زيارت 13.
(10) کامل الزيارات، ص 230، از زيارت 18.
(11) اقبال الاعمال، ص 632 از زيارت مخصوص به ماه رجب.
(12) بحار الانوار، ج 53، ص 97، روايت 112.
(13) يونس: 39- بلکه آنچه را به آن دانشى ندارند دروغ معرفى کردند وحقيقت آن، هنوز برايشان روشن نشده است.
(14) بحار الانوار، ج 53، ص 39، روايت 1.
(15) اسراء: 6- سپس شما را بار ديگر بر آنها مسلط کنيم وبا مال وفرزندان يارى رسانيم وتعدادتان را افزونتر کنيم.
(16) بحار الانوار، ج 53، ص 76، روايت 78.
(17) نباء: 18- روزى که در صور دميده شود گروه گروه خواهيد آمد.
(18) بحار الانوار، ج 53، ص 103، روايت 130.
(19) بحار الانوار، ج 53، ص 103، روايت 130.
(20) کامل الزيارات، ص 196، از زيارت 1.
(21) کامل الزيارات، ص 217، از زيارت 3.
(22) اقبال الاعمال، ص 689.
(23) اعراف: 14- مرا تا روز قيامت مهلت ده.
(24) حجر:37 و38 وص 80 و81- به تو تا روز معين مهلت داده مى شود.
(25) اشاره به آيه ى 210 سوره ى بقره: (هل ينظرون الا أن يأتيهم الله فى ظلل من الغمام والملائکة) (آيا انتظار دارند که خداوند با ملائکه در هاله اى از ابر بر آنها نازل شود).
(26) به سوره ى انفال آيه ى 48 وسوره ى حشر آيه 16 مراجعه شود.
(27) بحار الانوار، ج 3، ص 42، روايت 12 - حديث به طور کامل در آخر کتاب خواهد آمد.
(28) بحار الانوار، ج 53، ص 46، روايت 20.
(29) توبه:33، وصف: 9- تا دينش را على رغم ميل مشرکان بر تمام اديان مسلط کند. ودر هر دو جا آيه به اين صورت است: ليظهره...
(30) بحار الانوار، ج 53، ص 74، روايت 75.
(31) فرق گذارنده وتميزدهنده ى بين حق وباطل. مترجم.
(32) شايد مقصود نشر وباز کردن اولين رايت وآخرين رايت باشد.مترجم.
(33) بحار الانوار، ج 53، ص 98، روايت 114.
(34) قصص: 5 و6- اراده کرده ايم که بر مستضعفان زمين منت گذاريم وآنها را پيشوايان ووارثان زمين گردانيم ودر زمين، قدرت دهيم وبه فرعون وهامان ولشگريانش، همان چيزى را که از ناحيه آنان بيم داشتند بنمايانيم.
(35) نور: 55- خداوند، مؤمنان شما را وعده داده است که به جانشينى در زمين بگمارد همان طور که ديگران را قبل از ايشان به جانشينى گماشت، وتا دين آنها را که براى ايشان پسنديده است قدرت دهد وترسشان را به امنيت بدل کند تا، بدون هيچ شرکى، مرا بپرستند.
(36) معارج: 4- روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است.
(37) نمل: 82- هنگامى که وعده ى عذاب کافران به وقوع پيوندد جنبنده اى از زمين برانگيزيم که با آنان سخن گويد که مردم به آيات ما يقين نداشته اند.
(38) بحار الانوار، ج 3، ص 52، روايت 20.
(39) نمل: 82.
(40) هزاران نفر از مردم، جماعت، مجمع البحرين، ماده ربب.
(41) هود: 17- گواهى صادق، آن را تلاوت مى کند.
(42) اشاره به آيه 43 سوره ى رعد.
(43) اشاره به آيه 33 سوره ى زمر.
(44) بحار الانوار، ج 53، ص 668، روايت 66.
(45) بحار الانوار، ج 53، ص 101، روايت 123.
(46) بحار الانوار، ج 53، ص 110، روايت 4.
(47) انعام: 158- ايمان کسى که قبلا ايمان نياورده برايش فايده اى ندارد واگر بعد از ايمان، کار خيرى هم انجام دهد پذيرفته نيست.
(48) بحار الانوار، ج 52، ص 194، از روايت 26.
(1) رحمن: 62 و64 - دو باغ بهشت سبزينه.
(2) بحار الانوار، ج 53، ص 43، روايت 12.
(3) بحار الانوار، ج 53، ص 43، روايت 14.
(4) بحار الانوار، ج 53، ص 61، روايت 52.
(5) بحار الانوار، ج 53، ص 63، روايت 54.
(6) بحار الانوار، ج 53، ص 68، روايت 65.
(7) بحار الانوار، ج 53، ص 100، روايت 121.
(8) سوره ى معارج، آيه ى 4.
(9) بحار الانوار، ج 53، ص 103، روايت 130.
(10) ر، ک: بحار الانوار، ج 53، ص 29، از ابواب رجعت، روايت 70،68،59،58،55،8،5 و73.
(11) مصباح المتهجد، ص 612.
(12) بحار الانوار، ج 53، ص 95، روايت 109.
(13) نمل: 83- روزى که از هر امتى، گروهى را محشور کنيم.
(14) بحار الانوار، ج 53، ص 40، روايت 5.
(15) آل عمران: 157- اگر در راه خدا کشته شويد يا بميريد، بهتر است...
(16) بحار الانوار، ج 53، ص 40، روايت 8.
(17) نمل: 38- با تاکيد به سوگند خوردند که خداوند، کسى را که مرد زنده نمى کند، بلکه وعده ى خدا حق است، اما بيشتر مردم ايمان نمى آورند.
(18) بحار الانوار، ج 53، ص 92، روايت 102.
(19) اسراء: 6- سپس بار ديگر شما را بر آنها مسلط کنيم.
(20) بحار الانوار، ج 53، ص 93، روايت 103.
(21) بحار الانوار، ج 53، ص 97، روايت 113.
(22) بحار الانوار، ج 53، ص 40، روايت 7.
(23) بحار الانوار، ج 53، ص 76، روايت 81.
(24) اشاره به آيه 59 سوره اعراف: (ومن قوم موسى أمة يهدون بالحق وبه يعدلون): (از قوم موسى گروهى هستند که به حق هدايت مى شوند وبه آن مى گروند).
(25) بحار الانوار، ج 53، ص 90، روايت 95.
(26) بحار الانوار، ج 53، ص 44، روايت 16.
(27) بحار الانوار، ج 53، ص 95، روايت 109.
(28) طه: 124- براى او زندگى سختى در پيش است.
(29) بحار الانوار، ج 53، ص 51، روايت 28.
(30) آل عمران: 185، انبياء: 35 وعنکبوت: 57- هر نفسى چشنده ى مرگ است.
(31) سجده: 21- عذاب کوچکتر را قبل از عذاب بزرگتر به آنها مى چشانيم.
(32) مدثر: 1- اى جامه به خود پيچيده برخيز وبيم ده.
(33) مدثر: 35 و36- آن يکى از دو نشانه ى بزرگ است که بيم دهنده ى بشر است.
(34) حجر: 2- کفار دوست داشتند که کاش مسلمان مى بودند.
(35) بحار الانوار، ج 53، ص 64، روايت 55.
(36) بحار الانوار، ج 53، ص 102، روايت 125.
(37) طارق: 15 تا 17- آنان مکر ورزيدند ومن هم با آنان مکر کنم، (تو اى پيامبر!) کافران را مهلتى ده.
(38) بحار الانوار، ج 53، ص 120، روايت 154.
(39) کهف: 47 و48- آنها را جمع کنيم وهيچيک را وانگذاريم...
(40) بحار الانوار، ج 53، ص 51، روايت 27.
(41) اسراء: 5 و6- چون وعده ى اول آنها فرا رسد، بندگانى سر سخت ونيرومند را بر شما برانگيزيم که تا درون خانه هاى شما را جستجو کنند واين وعده اى حتمى است وآنگاه شما را بر آنها برگردانيم وغلبه دهيم وبا مال وفرزندان نيرومند يارى کنيم وعده ى شما را افزون کنيم.
(42) کهف: 49- وپروردگار تو به کسى ظلم نمى کند.
(43) قصص: 5 و6- وما اراده کرده ايم که بر مستضعفان زمين منت نهيم وآنها را پيشوايان ووارثان زمين گردانيم ودر زمين نيرومندشان گردانيم وبه فرعون وهامان ولشگريان آنها، آنچه را از آن مى ترسيدند، از ناحيه آنان وبه دست ايشان، بنمايانيم.
(44) بحار الانوار، ج 53، ص 142، روايت 62.
(1) روايت شانزدهم از صل پنجم از باب سوم، نيز بر کشته شدن شيطان به دست قائم عليه السلام دلالت مى نمود.
(2) قصص: 5 و6- وما اراده کرده ايم که بر مستضعفان زمين منت نهيم وآنها را پيشوايان ووارثان زمين گردانيم ودر زمين نيرومندشان گردانيم وبه فرعون وهامان ولشگريان آنها، آنچه از آن مى ترسيدند، از ناحيه آنان وبه دست ايشان، بنمايانيم.
(3) نور:55- خداوند، مؤمنان شما را وعده داده است که به جانشينى در زمين بگمارد همان طور که ديگران را قبل از ايشان به جانشينى گماشت، وتا دين آنها را، که براى ايشان پسنديده است، قدرت دهد وترسشان را به امنيت بدل کند.
(4) آل عمران: 81- وقتى خدا از پيامبران پيمان گرفت.
(5) آنچه بين علامت()آمده، بر طبق تفسير عياشى، ج 1، ص 181، اضافه شده است.
(6) بحار الانوار، ج 53، ص 41، روايت 9.
(7) غافر (مؤمن): 51- پيامبرانمان وکسانى را که در دنيا ايمان آوردند يارى مى کنيم، وروزى که شاهدان قيام کنند.
(8) بحار الانوار، ج 53، ص 65، روايت 57.
(9) مدثر: 1 و2- اى در لباس به خود پيچيده، بر خيز وبيم ده.
(10) مدثر: 36- 35.
(11) بحار الانوار، ج 53، ص 42، روايت 10.
(12) آل عمران: 81- آن هنگام که خداوند درباره ى کتاب وحکمتى که به شما داده شد، از پيامبران پيمان گرفت...من با شما از شاهدان خواهم بود.
(13) بحار الانوار، ج 53، ص 70، روايت 67.
(14) مائده:20 - شما را پيامبران وپادشاهان قرار داد. آيه ى شريفه اين گونه است: (وجعل فيکم أنبياء).
(15) بحار الانوار، ج 53، ص 45، روايت 18.
(16) بحار الانوار، ج 53، ص 46، روايت 2.
(17) اعراف: 14- مرا تا روز قيامت مهلت ده.
(18) اعراف: 15- به تو تا روز معين مهلت داده مى شود.
(19) بحار الانوار، ج 53، ص 42، روايت 12.
(20) بحار الانوار، ج 53، ص 94، روايت 107.
(21) بحار الانوار، ج 53، ص 95، روايت 109.
(22) بحار الانوار، ج 53، ص 90، روايت 94.
(23) بحار الانوار، ج 102، ص 111.
(24) بحار الانوار، ج 53، ص 77، روايت 83.
(25) بحار الانوار، ج 53، ص 89، روايت 91.
(26) بحار الانوار، ج 53، ص 90، روايت 93.
(27) به فصل 9 از باب 3 روايت 19 و20 مراجعه شود.
(28) به فصلهاى قبلى باب چهارم مراجعه شود.
(29) به فصل بيست ويک از باب سوم، مراجعه شود.
(30) آل عمران: 81- آن هنگام که خداوند درباره ى کتاب وحکمتى که به شما داده شد، از پيامبران پيمان گرفت، آن گاه رسولى که به راستى کتاب وشريعت شما گواهى مى داد به سوى شما آمد تا ايمان آورده واو را يارى کنيد.
(31) نور: 55- خداوند، مؤمنان شما را وعده داده است که به جانشينى در زمين بگمارد همان طور که ديگران را قبل از ايشان به جانشينى گماشت وتا دين آنها را، که براى ايشان پسنديده است قدرت دهد وترسشان را به امنيت بدل کند تا بدون هيچ شائبه ى شرکى، فقط مرا بپرستند.
(32) در متن روايت (تزويج أهل الجنة) آمده است، لکن به نظر مى رسد (ترويج أهل الجنة) مناسبتر باشد. مترجم.
(33) بحار الانوار، ج 53، ص 46، روايت 20.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page