بخش سوم روایات و گفتار ما

(زمان خواندن: 51 - 102 دقیقه)

 روايات
1- يحيى بن سالم مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (صاحب الامر، کم سن ترين ما وگمنام ترين ماست). عرض کردم: (چه موقع چنين خواهد شد - زمان فرج خواهد آمد-؟) فرمود: (وقتى فوجهاى سواره آماده بيعت شوند ودر آن هنگام هر- جولا، يا پيرزنى - بيرقى بر دارد، در آن موقع منتظر فرج باشيد).(27)
2- جابر جعفى مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (اى جابر! بنى عباس رايتى - بيرقي- دارند وديگران هم بيرقهايى دارند. پس واظب باش وبپرهيز! باز هم بپرهيز، بيشتر مراقب باش!، تا اينکه فرزندى از نسل حسين را مى بينى که در بين رکن ومقام با او بيعت مى شود، سلاح، کلاه جنگى وزره پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم با اوست).(28)
3- مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (از گردنگشى وبرترى طلبى بپرهيزيد! بدانيد که دوره اى از زندگى تان، امام شما از ديدگانتان پنهان خواهد شد). تا اينکه فرمود: (دوازده بيرق مشکوک بر پا خواهد شد که از هم بازشناخته نمى شوند ومعلوم نمى شود هر کدام متعلق به چه کسى - وجريانى - است).مفضل مى گويد من گريه کردم. امام عليه السلام فرمود: اى ابا عبد الله چه چيز تو را به گريه انداخت؟) تا اينکه فرمود: (به خدا قسم امر ما از خورشيد روشنتر وواضحتر است).(29)
4- عبد الله عمر مى گويد: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (قيامت برپا نخواهد شد تا اينکه حدود شصت دروغگو پيدا شوند که هر کدام ادعا کند که: (من پيامبر هستم).(30)
5- ابو خديجه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم خروج نخواهد کرد تا اينکه دوازده نفر از بنى هاشم خروج کنند که هر کدام از آنها مردم را به خود دعوت کند).(31)
6- امام باقر عليه السلام فرمود: (اولين سرزمينى که خراب شود، شام است، سه بيرق در آن منطقه در تردد خواهد بود: بيرق اصهب (سرخ وسفيد)، بيرق ابقع (سياه وسفيد) وبيرق سفيانى).(32)
7- حسن بن جهم مى گويد: مردى از امام رضا عليه السلام درباره ى فرج سوال کرد: حضرت فرمود: (زياد ومفصل بگويم يا مختصر؟) آن مرد گفت: (مايلم مطلب را برايم کامل کنى). حضرت فرمود: (وقتى است که بيرقهاى قيس در مصر وبيرقهاى کنده در خراسان به حرکت در آمدند- احتمالا چيز ديگرى غير از کنده هم ذکر فرمود-).(33)
8- امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم ما قيام نخواهد کرد تا اينکه دوازده نفر قيام کنند که همه مدعى هستند امام را ديده اند وهر کدام ديگرى را تکذيب مى کند).(34)
9- مالک بن اعين از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (هر بيرقى که قبل از قيام قائم برپا شود طاغوت است). ودر روايت ديگرى: (صاحب آن بيرق، طاغوت است).(35)
10- در روايتى آمده است: (وقتى خداوند بخواهد آل محمد را بر عالم چيره کند، در تمام مناطق جنگ شروع مى شود وآن آغاز خروج مهدى عليه السلام است).(36)
گفتار ما
از بررسى مجموع روايات معلوم مى شود که در دوره ى غيبت، طرفداران مسلکها ومرامهاى باطل انقلابها وقيامهايى غير خدايى بر مى انگيزند که رايتها وبيرقهاى طاغوتى، همانها هستند. ونيز مقصود از بيرقهاى طاغوتى در روايت نهم، بيرقها ودعوتهاى باطلى هستند که در روايات قبل از آن ذکر شد نه اينکه هر پرچم وبيرقى منظور باشد. دليل مطلب هم اين است که پرچمى که براى زنده کردن احکام الهى واقامه معروف واز بين بردن منکرات، بر پا شود مسلما، آن پرچم وپرچمدار طاغوتى نيستند، بلکه چنين کسى به تکليف الهى عمل کرده است زيرا مسلمانان موظفند که از احکام الهى پاسدارى نمايند ودر برابر تهاجمات دشمنان، از اسلام دفاع نمايند. ونيز از آنجا که احکام اسلام، صرفا احکام فردى وشخصى نيستند که هر کسى به تنهايى مامور اجراى آنها باشد، بلکه داراى جنبه هاى اجتماعى قوى وبارزى چون امر به معروف، ونهى از منکر وقيام براى حفظ مصالح اسلام ومسلمين هستند، پرچمى که به اين منظور افراشته شود پرچمى طاغوتى نيست.(37)
در رواياتى که پس از اين، ذکر خواهد شد نيز مطالبى در همين زمينه، بيان مى شود.
روايات
1- بزنطى مى گويد: امام رضا عليه السلام فرمود: (قبل از اين امر (فرج) قتل ببوح واقع خواهد شد). عرض کردم: (بيوح چيست؟) فرمود: (پيوسته وبدون فاصله).(1)،(2)
2- امام باقر عليه السلام (قبل از اين امر دو نشانه واقع خواهد شد: گرفتگى ماه در روز پنجم وگرفتگى خورشيد در روز پانزدهم، واز زمان هبوط آدم تاکنون چنين اتفاقى نيافتاده است ودر آن روز است که حساب منجمين بهم مى ريزد).(3)
3- سليمان بن خالد مى گويد: از امام صادق شنيدم که فرمود: (قبل از قيام قائم دو نوع مرگ واقع مى شود: (مرگ سرخ ومرگ سفيد، به طورى که از هر هفت نفر پنج نفر مى ميرند، اما مرگ سرخ، مرگ با شمشير است ومرگ سفيد، طاعون است).(4)
4- امام صادق عليه السلام فرمود: (قبل از قيام قائم عليه السلام، خورشيد در پنجم ماه رمضان مى گيرد).(5)
5- جابر مى گويد: به امام باقر عرض کردم: (اين امر (فرج) چه موقع خواهد بود؟) فرمود: (چه موقع خواهد بود؟ اى جابر! آن هنگامى است که بين حيره وکوفه کشتار زياد مى شود).(6)
6- مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد آيه ى (ولنذيقنهم من العذاب الادنى دون العذاب الاکبر)،(7) (قبل از عذاب بزرگتر، از عذاب کوچکتر به آنها خواهيم چشانيد). سؤال کردم. فرمود: عذاب کوچکتر، گرانى است وعذاب بزرگتر، خروج مهدى با شمشير است.(8)
7- از امام صادق عليه السلام سوال شد که هنگام خروج قائم چه موقع است؟ فرمود: (وقتى که حکومت در دست بيضه کشيده شدگان، وزنان بيفتد)(9) وعلامتهاى ديگرى را نام برد تا اينکه فرمود: (آن موقع وقت خروج قائم ما اهل بيت است).(10)
8- از امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش نقل مى فرمايد: على عليه السلام فرمود: (وقتى آتش در حجاز بيفتد وسيل در نجف جارى شود منتظر ظهور قائمتان باشيد).(11)
9- محمد بن مسلم مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم فرمود: (قبل از قيام قائم براى مؤمنان نشانه هايى از طرف خداى تعالى آشکار خواهد شد).گفتم: (فدايت شوم!آن نشانه چيستند؟) فرمود: (ولنبلونکم بشىء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرين)،(12) وفرمود: (ولنبلونکم بشى ء من الخوف)، ترس از ناحيه بنى فلان در آخر سلطنتشان است، (والجوع) آزمايش يا گرسنگى، به گرانى وبالا بودن قيمتهاست، و(نقص من الاموال) به از بين رفتن وتباهى بازرگانى ومعاملات وبهره ورى کم در آنهاست، (ونقص... الانفس)، عبارت از مرگ سريع وآشکار است، و(ونقص من...الثمرات) نيکو نشدن کشت وزرع وبى برکتى آن است، و(بشر الصابرين) بشارت صابران به تعجيل در خروج قائم ماست، سپس فرمود: اى محمد اين تاويل آيه است وخداوند مى فرمايد: (وما يعلم تاويله الا اله والراسخون فى العلم)(13) (حقيقت نهانى آن را جز خدا وآنان که دانش در سينه هايشان آرام يافته است کسى نمى داند).(14)
10- ابو بصير درباره ى آيه ى (ان نشا ننزل عليهم من السماء آيه فظلت اعناقهم لها خاضعين)،(15) (اگر بخواهيم از آسمان نشانه اى بر آنان فرو فرستيم که شرمگينانه بر آن گردن نهند). از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (خداوند به زودى اين کار را درباره ى آنان انجام خواهد داد. ابوبصير مى گويد: عرض کردم (آنان چه کسانى هستند؟ فرمود: (بنى اميه وپيروان آنها)، گفتم: (آن نشانه چيست؟) فرمود: (توقف خورشيد بين ظهر تا عصر وآشکار شدن چهره ونيم تنه ى مردى در قرص خورشيد که به نام ونشانش شناخته مى شود، واين کار در زمان سفيانى انجام خواهد شد که در آن موقع، نابودى او وقومش فرا رسيده است).(16)
11- امام صادق عليه السلام فرمود: (قبل از قيام قائم عليه السلام به واسطه ى آتشى که در آسمان پيدا مى شود، سرخى که هوا را فرا مى گيرد، گرفتگى ماه در بغداد وبصره، خونهايى که ريخته مى شود، ويرانى منازل وساکنانش وترسى که به دل مردم عراق مى افتد که آرام وقرار ندارند، مردم از گناه باز داشته مى شوند).(17)
12- امام باقر عليه السلام فرمود: (قائم ظهور نمى کند تا اينکه در شام، فتنه وآشوبى دامن مردم را بگيرد که راه نجاتى از آن نيابند وکشتار بين حيره وکوفه واقع شود، کشته هاى آنها مثل هم هستند،(18) ومنادى از آسمان ندايى در دهد).(19)
13- امام صادق عليه السلام فرمود: (اين امر واقع نخواهد شد تا اينکه هر گروهى از مردم، به حکومت بر مردم دست يابد وطورى نباشد که گروهى بگويند: (اگر ما حکومت داشتيم به عدالت رفتار مى کرديم). آن وقت است که قائم به حق وعدل قيام مى کند).(20)
گفتار ما
نشانه هايى که براى ظهور حضرت قائم عليه السلام ذکر شده است بر دو نوع است: حتمى وغير حتمى.
هر چند تعبير (نشانه هاى غير حتمى) در روايات نيامده است، اما از آنجا که بعضى از نشانه ها، در روايات، به نشانه هاى حتمى موسوم شده اند، نشانه هاى ديگر را نشانه هاى غير حتمى ناميده اند. آنچه در اينجا ذکر کرديم وآنچه در حوادث مربوط به قرآن وسنت ومسلمانان وطرفداران باطل نقل شد بيانگر نشانه هاى غير حتمى هستند.
در اين زمينه، روايات ديگرى نظير، روايت عمار ياسر،(21) روايت عامر بن واثله،(22) روايت جابر جعفى،(23) روايت جذام بن بشير(24) وروايت معاويه بن سعيد،(25) ونيز بيانى از ارشاد مفيد در مورد نشانه هاى قبل از قيام قائم عليه السلام، که شيخ حر عاملى در اثبات الهداه آن را نقل کرده،(26) وجود دارد که به خاطر جلوگيرى از به درازا کشيدن مطلب از نقل آنها خوددارى نموديم.
در اين روايات نکته قابل وجهى وجود دارد وآن اينکه: گرفتگى ماه در پنجم، وگرفتگى خورشيد در پانزدهم وطلوع خورشيد از مغرب - که در امور حتمى آمده است - وتوقف خورشيد، در آن از آيات الهى هستند وبا محاسبات معمول سازگارى ندارند از همين رو فرموده اند: (از زمان هبوط آدم تاکنون چنين اتفاقى نيفتاده است). و(در آن موقع، حساب منجمين به هم مى ريزد).
روايات
1- زيد العمى مى گويد: امام زين العابدين عليه السلام فرمود: (در يکى از سالها، قائم ما براى گرفتن حق مردم قيام مى کند). وفرمود: (آيا قيام قائم بدون ظهور سفيانى واقع مى شود؟ ظهور قائم، از ناحيه خداوند، حتمى است، وظهور سفيانى - نيز از ناحيه خداوند- حتمى است وظهور قائم بدون ظهور سفيانى شدنى نيست).عرض کردم (فدايت شوم! امسال چنين چيزى واقع مى شود؟) فرمود: (هر چه خدا بخواهد) عرض کردم: (سال آينده چنين خواهد شد؟) فرمود: (خداوند، هر چه بخواهد انجام مى دهد).(27)
2- عمر بن حنظله مى گويد: از امام صادق شنيدم که فرمود: (قبل از قيام قائم، پنج نشانه ى حتمى ظاهر مى شود: ظهور يمانى، ظهور سفيانى، صحيفه (فرياد آسمان)، کشته شدن نفس زکيه، خسوف وگرفتگى در بيابان).(28)
3- عامر بن واثله از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: قبل از قيامت، ده چيز قطعا اتفاق مى افتد: ظهور سفيانى، آمدن دجال، پيدا شدن دود در آسمان، خروج دابه، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب، گرفتگى در مشرق، خسوف در جزيره العرب، خروج آتشى از دور دست در عدن که مردم را به يک جا مى راند وجمع مى کند).(29)
4- امام صادق عليه السلام فرمود: (در يک سال، يک ماه ويک روز سه نفر خروج خواهند کرد: خراسانى، سفيانى ويمانى، ودر بين آنها از بيرق يمانى، رهيافته تر وبه حق نزديکتر، رايتى نيست).(30)
5- امام صادق عليه السلام فرمود: (نداى آسمانى، ظهور سفيانى، کشته شدن نفس زکيه وپيدا شدن دستى در آسمان، از امور حتمى است).(31)
6- ابو هاشم جعفرى مى گويد: نزد حضرت امام محمد تقى عليه السلام نشسته بوديم صحبت از سفيانى وحتمى بودن ظهور او - در روايات - به ميان آمد. به امام جواد عليه السلام عرض کردم: (آيا در امر حتمى بداى الهى جارى مى شود؟) فرمود: (آرى)عرض کردم: (آيا نمى ترسيد که در قيام قائم بدا جارى شود) فرمود: (قيام قائم، ميعاد است وخدا از وعده تخلف نمى فرمايد: (والله لا يخلف الميعاد).(32)
گفتار ما
اينها بخشى از احاديثى بودند که بيانگر نشانه هاى حتمى ايام نزديک ظهور حضرت حجه عليه السلام هستند، اما تمام اين نشانه ها، چه حتمى وچه غير حتمى، بر حسب اينکه در قضاء الهى رقم خورده باشند يا در قدر الهى تعيين شده باشند، قطعى تخلف ناپذير نيستند وقابل تغييرند ومشيت وبداى الهى ممکن است در آنها جارى شود واساسا هيچکدام واقع نشوند، چنانکه در قرآن کريم فرموده است: (خداوند آنچه را بخواهد از صفحه ى وجود پاک مى کند وآنچه را بخواهد برقرار مى نمايد وام الکتاب ولوح اصلى حاکى از هستى وعدم نزد اوست).(33) وحديث ابو هاشم جعفرى که در آخر همين روايات نقل شد شاهد ديگرى بر اين مطلب است.
آرى، قيام قائم عليه السلام از چيزهايى است که بدا در آن جارى نمى شود، زيرا قيام قائم از مصاديق ميعاد است وخداوند ميعاد را قطعا عملى مى سازد.
روايات
1- مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (...سپس حسنى، جوان خوش چهره ونورانى از طرف ديلم خروج مى کند وبا صدايى رسا فرياد مى کند: (اى آل احمد به نداى مظلوم که از جانب حرم، بلند است پاسخ دهيد).، آن گاه گنجهاى طالقان، او را پاسخ مى گويند، چه گنجهايي!از طلا ونقره نيستند، بلکه مردانى چون پاره هاى آهن بر اسبهاى ابلق سوار وسلاحى در دست دارند، پيوسته ستمکاران را مى کشند تا اينکه بيشتر زمين را پاک مى کنند ووارد کوفه مى شوند وآن را خيمه گاه ومحل استقرار خود قرار مى دهند. بعد از آن، خبر آمدن حضرت مهدى عليه السلام به او ويارانش مى رسد ويارانش به او مى گويند: (اى پسر رسول خدا! اين کيست که به محل ما آمده است؟، آن گاه حسنى مى گويد: برويم او را ببينيم وخواسته اش را بدانيم، والبته او خود مى داند که آن حضرت، مهدى عليه السلام است وايشان را مى شناسد ولى مقصودش اين است که آن حضرت را به اصحابش معرفى نمايد.
سپس حسنى خارج مى شود وخطاب به آن حضرت مى گويد: (اگر تو مهدى آل محمد عليهم السلام هستى پس عصاى جدت، انگشتر، ردا، زره، عمامه، اسب بلند قامت، شتر (ناقه ى عضباء)، دُلدُل، استر آن حضرت، يعفور، چارپاى آن بزرگوار، براق، اسب حضرت وقرآن امير المؤمنين کجاست؟ حضرت مهدى عليه السلام آنها را نشان مى دهد، حسنى عصا را مى گيرد ودر سنگ سخت فرو مى برد وآن را مى شکافد(34) ومقصودش آن است که فضل حضرت مهدى را به يارانش نشان دهد بعد از آن که سنگ از هم شکافت حسنى مى گويد: (الله اکبر، يا بن رسول الله، دستت را دراز کن تا با تو بيعت کنيم).آن حضرت دستش را دراز مى کند، حسنى وبقيه لشگريانش با آن حضرت بيعت مى کنند فقط چهل هزار نفر که به زيديه معروفند بيعت نمى کنند ومى گويند: (اين جز يک سحر بزرگ، چيز ديگرى نيست).(35)
گفتار ما
از اين حديث چهار مطلب روشن مى شود:
1- حسنى کيست؟
2- از کجا خروج مى کند؟
3- مقصد وهدفش چيست؟
4- از روبرو شدن با حضرت حجت وسوال وجواب با آن حضرت چه منظورى دارد؟
روايات
1- ابو بصير از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (خروج سفيانى ويمانى وخراسانى، در يک سال، يک ماه ويک روز، به طور منظم مثل رشته تسبيح ودنبال هم انجام مى گيرد. از هر جهت قوى وشجاعند، واى بر کسى که به قصد دشمنى با آنها روبرو شود).
در ميان بيرقها، رهيافته تر از بيرق يمانى، بيرقى نيست، آن، بيرق هدايت است زيرا مردم را به صاحب شما فرا مى خواند. وقتى يمانى خروج کند فروختن سلاح بر مردم وتمام مسلمانان حرام است؛ هر گاه يمانى خروج کرد به آنان بپيوند که بيرقشان، بيرق هدايت است وبر هيچ مسلمانى جايز نيست که با آن مقابله واز آن ممانعت کند واگر چنين کند اهل جهنم خواهد بود زيرا يمانى، به حق وراه راست دعوت مى کند..).(36)
روايات
1- اين اذينه از امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش عليه السلام نقل مى کند که امير المؤمنين - صلوات الله عليه - فرمود: پسر آکله الاکباد- زن خورنده جگرها- از سرزمين خشک خروج مى کند، مردى ميان قامت، بد شکل، کله گنده، که در صورتش زخمهاى چرکين دارد که وقتى نگاهش مى کنى خيال مى کنى يک چشم است، نامش عثمان ونام پدرش عنبسه واز نسل ابو سفيان است، خروج مى کند تا اينکه به زمين (قرار ومعين)(37) مى رسد وبر منبر بالا مى رود).(38)
2- عمر بن يزيد مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: (اگر سفيانى را ببينى پليدترين مردم با چهره اى قرمز مايل به کبودى، را ديده اى، پناه بر خدا، پناه بر خدا از آتش. آتش سفيانى در پليدى به آنجا رسيده است که همسرش را، از ترس اينکه او را معرفى کند، زنده به گور مى نمايد).(39)
3- امام صادق عليه السلام فرمود: (موضوع خروج سفيانى از امور حتمى ووقوع آن در ماه رجب است).(40)
4- عبد الله بن ابى منصور مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد نام سفيانى سوال کردم فرمود: (به اسمش چه کار داري؟) وقتى پنج شهر شام، دمشق، حمص، فلسطين، اردن وقنسرين را به تصرف در آورد، آن موقع، منتظر فرج باشيد). گفتم: آيا نه ماه مالک آنهاست؟ فرمود: (نه، بلکه فقط هشت ماه، حتى يک روز هم بيشتر نمى شود).(41)
5- عمر بن ابان کلبى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: گويا سفيانى، يا رفيق سفيانى، را مى بينم که در محله رحبه در کوفه، بار انداخته ومنادى، از طرف او، ندا مى دهد که: هر کس سر شيعه اى را براى من بياورد هزار درهم جايزه دارد، بعد از آن، همسايه به همسايه اش يورش مى برد ومى گويد اين شيعه است، گردنش را مى زند وهزار درهم مى گيرد..).(42)
6- فضل بن شاذان از امام صادق صلى عليه السلام نقل مى کند: (امام قائم عليه السلام، تشريف مى آورد تا اينکه وارد نجف مى شود. در يک روز چهارشنبه لشگر سفيانى ويارانش در حالى که مردم هم با او هستند از کوفه به سوى امام عليه السلام روان مى شوند. امام عليه السلام آنها را مخاطب قرار داده به حق خودش ايشان را سوگند مى دهد- که حق را بشناسند وجانب حق را نگه دارند- ومظلوميت خود را به آنان اعلام مى کند ومى فرمايد: (هر کس مجادله ونزاعش با من، در راه خداست بداند که من نزديکترين ومقربترين مردم در پيشگاه خدا هستم..). آنها مى گويند: (از هر جا آمدى به همان جا برگرد، ما به تو نيازى نداريم، ما شما را آزموده وتجربه کرده ايم - وديگر به شما ميلى نداريم -) آن گاه بدون جنگيدن پراکنده مى شوند وروز جمعه بر مى گردند. در آن روز تيرى رها شده ويکى از مسلمانان کشته مى شود، فرياد بلند مى شود که فلانى کشته شد، آن گاه امام عليه السلام بيرق رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم را به اهتزاز در مى آورد وملائکه اى که در جنگ بدر به يارى مسلمانان شتافتند فرود مى آيند؛هنگام ظهر، بادى موافق مى وزد، آن گاه امام عليه السلام ويارانش بر آنان حمله مى برند وبر آنها غالب مى شوند، آنها فرار مى کنند، امام ويارانش ايشان را مى کشند تا اينکه به خانه هاى کوفه وارد مى شوندو منادى از طرف امام فرياد بر مى آورد که: (هر کس را که فرار کرده ودست از مقاومت کشيده است نکشيد، مجروحان را آسيبى نرسانيد) وبا آنان همان گونه عمل مى کند که على عليه السلام در جنگ بصره با دشمنانش رفتار کرد).(43)
7- جابر بن يزيد از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (وقتى به سفيانى خبر برسد که امام قائم عليه السلام از کوفه به سوى او روان است، با عده اى از سوارانش به ديدار حضرت قائم مى رود. امام عليه السلام مى فرمايد: (پسر عمويم را به سوى من بفرستيد)، سفيانى از بين سواران خارج مى شود، امام عليه السلام با او صحبت مى فرمايد، سفيانى با امام بيعت مى کند، آن گاه نزد يارانش بر مى گردد. دوستانش از او مى پرسند: چه کردي؟ مى گويد اسلام آورد وبيعت کردم، دوستانش مى گويند: رويت سياه باد، تو خليفه اى بودى که از تو اطاعت وپيروى مى شد اينک دنباله رو شدى). سفيانى براى جنگ با امام آماده مى شود، شب را صبح مى کنند وفرداى آن روز به جنگ با امام قائم بر مى خيزند.
خداوندا امام قائم واصحابش را بر آنان مسلط مى کند تا ريشه ى آنان را مى کنند به طورى که کسى از آنها در پشت يا در درون درختى يا سنگى مخفى مى شود وسنگ ودرخت فرياد مى زنند: (اى مؤمن، اين کافر اينجاست، او را بکش). پس آن مؤمن او را مى کشد. وفرمود: (درندگان وپرندگان از گوشتشان سير مى شوند، پس امام قائم آنچه اراده دارد انجام مى دهد..).(44)
8- عبد الاعلى حلبى از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (...آن گاه (امام قائم عليه السلام) وارد کوفه مى شود، وهيچ مؤمنى نيست مگر اينکه در کوفه است يا مشتاق کوفه است، واين مطلبى است که امير المؤمنين عليه السلام از آن خبر داده است، سپس (امام) به اصحابش مى فرمايد: به سمت اين ستمگر کوچ کنيد، ومردم را به کتاب خدا وسنت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم دعوت مى کند، سفيانى با او بيعت مى کند، عده اى از دايى هايش به او مى گويند: (اين چه کارى بود انجام دادى، به خدا قسم ما بر اين کار از تو اطاعت نمى کنيم). سفيانى مى گويد: (چه کنم؟) به او مى گويند: (با او مقابله کن) بعد به مقابله با امام بر مى خيزد. امام عليه السلام مى فرمايد: (آماده باش که من تو را مى کشم) جنگ در مى گيرد. خداوند امام را بر آنان مسلط مى کند، سفيانى اسير وکشته مى شود).(45)
9- امام باقر عليه السلام فرمود: ظهور سفيانى وقائم در يک سال واقع مى شود).(46)
گفتار ما
از اين روايات، وضعيت سفيانى وويژگيهايش آشکار مى شود واحتياج به توضيح ديگرى نيست.
روايات
1- نزال بن سبره مى گويد: على بن ابى طالب عليه السلام براى ما خطبه ايراد فرمود، خدا را حمد وثنا گفت وفرمود: (مردم، قبل از اينکه مرا نيابيد، هر چه مى خواهيد، از من بپرسيد).- سه بار اين مطلب را فرمود- آن گاه اصبغ بن نباته بلند شد وگفت: (اى امير المؤمنين!دجال کيست؟) فرمود: (بدانيد که دجال، صائد بن صيد (صائد) است، بدبخت کسى است که او را تصديق کند وبپذيرد، وخوشبخت کسى است که او را تکذيب کند ودروغگو بشمارد. او از شهرى به نام اصبهان - اصفهان - از روستايى يهودى، خروج مى کند، چشم راستش از حدقه صاف است - حدقه ندارد- وچشم چپش در پيشانى است که مثل ستاره ى صبح مى درخشد، درون آن پاره ى گوشت خون آلوده اى است، بين دو چشمش طورى نوشته شده است: (کافر) که هر باسواد وبيسوادى مى تواند آن را بخواند.
در درياها فرو مى رود وخورشيد هم با او حرکت مى کند، پيشاپيش او کوهى از دود وپشت سرش کوهى سفيد است که مردم آن را غذا مى پندارند، در زمانى که قحطى شديد است خروج مى کند، چهارپاى سفيد رنگى دارد که هر قدمش يک ميل است وراهها را منزل به منزل طى مى کند، از کنار هيچ آبى نمى گذرد مگر اينکه آن آب، تا قيامت به زمين فرو مى رود.
با فرياد بلندى که جن وانس وشيطانها، بين مشرق وغرب عالم، آن را مى شنوند مى گويد: (دوستان من، نزد من بياييد، من آن خدايى هستم که موجودات را خلق کرد ونظام داد وهمه چيز را به ميزان معين کرد وهدايت نمود، من پروردگار بلند مرتبه ى شما هستم). او دشمن خداست ودروغ مى گويد، يک چشم است، شکم دارد وچيزى مى خورد ودر بازارها راه مى رود، در حالى که خداوند وپروردگار شما، يک چشم نيست، غذا نمى خورد، راه نمى رود واز بين رفتنى نيست - او برتر وبلند مرتبه تر از اين حرفهاست-.
بيشتر پيروان دجال، حرامزادگانى هستند که طيلسان(1) سبز مى پوشند، خداوند، قبل از نيمروز روز جمعه، در دره اى به نام افيق در شام، به دست کسى که حضرت مسيح عيسى بن مريم در نماز به او اقتدا مى کند، دجال را مى کشد..).(2)
2- مردى از اهل بلخ بر امام باقر عليه السلام وارد شد، آن حضرت به وى فرمود: (اى خراساني! آيا منطقه ى فلان وفلان منطقه را مى شناسي؟)عرض کرد: (آرى)، امام به او فرمود: (آيا در فلان منطقه، دره اى با اين خصوصيات مى شناسي؟) گفت: (آرى)، امام عليه السلام فرمود: (دجال از آن جا خروج مى کند).(3)
گفتار ما
اولا: اگرچه - به علت اينکه ما از حقايق امور بى اطلاعيم - تصور بياناتى که به معصومين نسبت داده شده براى ما مشکل است، اما قبول اينکه خداوند مقدر کرده باشد که روزى اين حوادث، اتفاق بيفتد هيچ اشکالى ندارد، کما اينکه در گذشته، امور خارق العاده اى در جهان اتفاق افتاده که اگر به گفتار کسانى که آنها را مشاهده کرده اند يا اخبارش را نقل کرده اند اعتقاد نداشتيم، يا آثار باقيمانده از آن را نمى ديديم، ممکن نبود آن را باور کنيم، نسبت به مسائلى که در آينده ممکن است اتفاق بيفتد عينا همين وضع وجود دارد- وبعيد بودن وغير ممکن به نظر رسيدن چيزى، نبايد ما را يکسره به وادى انکار بکشاند- به خصوص آنکه کسى که از اين امور خبر داده است به حقايق عالم وآنچه بوده وهست وخواهد بود آگاه است.
ثانيا: ممکن است مقصود از نشانه هايى که براى دجال ذکر شده است کنايه از وسايل وابزار پيشرفته امروزى مثل هواپيماها، موشکها، قمر مصنوعى، راديو، تلويزيون ويا دست ساخته هاى ديگر انسان که هنوز به ميدان اختراع پانگذاشته يا حتى مخترعش متولد نشده است باشد، وبنا بر احتمال، امام عليه السلام با چشم حقيقت بين خويش، آنچه را در دوره ى نزديک به ظهور واقع مى شود مشاهده فرموده است، اما چون آن دوره فهم ودرک اين پيشرفتها را نداشته اند وتصور آن برايشان ميسر نبوده است امام عليه السلام با اين تعبيرات به آنها اشاره فرموده است، وهر چند بعضى از جملات حديث، با اين بيان سازگارى ندارد اما در هر حال چنين احتمالى مردود نيست.
در هر حال صرفا به خاطر عجيب وغريب بودن اين مسائل وامکان بحث ومناقشه وخدشه وارد کردن در سند احاديث، نمى توان مضامين اين گونه روايات را انکار کرد، زيرا در رواياتى که از پيامبر واهل بيت عليهم السلام نقل شده است نظير اين مطالب، بسيار زياد است.
روايات
1- مفضل بن عمر مى گويد: از مولايم امام صادق عليه السلام پرسيدم: (آيا براى - ظهور- امام منتظر، حضرت مهدى عليه السلام وقت مشخصى هست که مردم بدانند؟) فرمود: (منزه است خداوند از اينکه براى ظهور- حضرت حجت - وقتى قرار دهد که شيعيان ما از آن مطلع باشند). عرض کردم: (مولاى من! علت چيست؟) فرمود: (زيرا زمان ظهور همان ساعتى است که خداوند تعالى فرمود: (ويسئلونک عن الساعه ايان مرسيها قل انما علمها عند ربى لا يجليها لوقتها الا هو، ثقلت فى السموات والارض)(4) وآن زمان ظهور، همان ساعتى است که خداوند فرمود: (يسئلونک ايان مرسيها)(5) وفرمود: (عنده علم الساعه)،(6) (علم آن ساعت فقط نزد اوست)، ونفرمود نزد کس ديگرى هست، وفرمود: (فهل ينظرون الا الساعه ان تاتيهم بغته، فقد جاء اشراطها)(7) وفرمود: (اقتربت الساعه وانشق القمر)(8) وفرمود: (وما يدريک لعل الساعه تکون قريبا)(9) وفرمود: (يستعجل بها الذين لا يومنون بها والذين آمنوا مشفقون منها ويعلمون انها الحق، الا ان الذين يمارون فى الساعه لفى ضلال بعيد).(10)
عرض کردم: (معنى (يمارون) چيست؟)، (اينکه مجادله مى کنند يعنى چه؟)، فرمود: (مى گويند: کى متولد شده؟ چه کسى او را ديده؟ کجاست؟ کى ظهور خواهد کرد؟ وهمه اينها به خاطر عجله داشتن در امر الهى وشک وايراد در قضا وقدرت اوست. آنها کسانى هستند که در دنيا زيان کرده اند وکافران به بد جايگاهى برخواهند گشت).
عرض کردم: (آيا مى شود براى آن وقتى معلوم کرد؟) امام فرمود: (اى مفضل، من وقتى تعيين نمى کنم، وقت آن هم تعيين شدنى نيست، هر کس براى ظهور مهدى ما وقتى تعيين کند در علم خدا خود را شريک دانسته ومدعى اطلاع از اسرار الهى شده است. وهيچيک از اسرار الهى که در ميان اين خلق گمراه واز اولياء خدا بريده موجود است، پنهان نشده است، مگر اينکه اولياء خدا به دانستن آن راز مخصوص شده اند وآن راز نزد ايشان موجود است تا بر آنان حجت باشد).(11)
2- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام درباره ى آيه ى (فاذا نقر فى الناقور)،(12) (آن گاه که در صور دميده شود). نقل مى کند که فرمود: (از ما اهل بيت امامى پيروز وپنهان وجود دارد که وقتى خداوند بخواهد او را آشکار کند، به دلش الهام نمايد واو به امر خداى تبارک وتعالى ظهور نمايد).(13)
3- ابو بصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد قائم سوال کردم، فرمود: آنها که وقت - براى ظهور- تعيين مى کنند دروغگويند، ما اهل بيت، هيچ گاه وقت تعيين نمى کنيم).(14)
4- در روايت ابى وائل از امير المؤمنين عليه السلام آمده است: در حالى که مردم در حيرت وبى توجهى، حق در حال نابودى وباطل غالب است، ظهور مى نمايد..).(15)
5- حکيمه دختر امام جواد عليه السلام از امام عسکرى عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (...اى عمه! او در حمايت پروردگار وپناه او زير پرده غيب اوست تا اينکه به او اجازه ى ظهور بدهد، پس هرگاه خداوند مرا ميراند وديدى شيعيانم دچار اختلاف شدند، معتمدان شيعه را خبر کن، پيش خودت وآنها مخفى بماند، خداوند ولى خودش را از ديده ى مردم پنهان مى کند، هيچکس او را نمى بيند تا اينکه جبرئيل اسبش را تقديم کند تا آنکه آنچه شدنى است خداوند به انجام رساند).(16)
6- مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (وقتى به امام، اذن خروج داده شود، خدا را به اسم عبرانى حق مى خواند، سيصد وسيزده نفر از اصحابش مثل پاره هاى ابر خزانى وپراکنده، به دورش هجوم مى برند وآنها داراى ولايت هستند..).(17)
7- زراره بن اعين مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد آيه (هل ينظرون الا الساعه ان تاتيهم بغتة)(18) فرمود: (آن ساعت قيام قائم است که ناگهان فرا مى رسد).(19)
8- محمد بن حنفيه از پدرش امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند که فرمود: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (مهدى، از ما اهل بيت است، خداوند در يک شب، امر فرجش را مهيا سازد).(20)
9- عبد الله بن عمر مى گويد: شنيدم که حسن بن على عليهما السلام فرمود: (اگر از دنيا غير از يک روز باقى نمانده باشد، خداوند، همان يک روز را طولانى مى کند تا مردى از نسل من ظهور کند که بعد از پر شدن زمين از جور وتباهى، آن را از عدل وداد سر شار نمايد، اين مطلب را به همين شکل، از پيامبر شنيدم).(21)
10- ابو بصير مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (امام قائم عليه السلام، روز شنبه عاشورا، روزى که امام حسين عليه السلام کشته شد، خروج مى نمايد).(22)
11- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (امام قائم عليه السلام قيام نمى کند مگر يکى از سالهاى فرد، نه، سه، پنج ويک).(23)
12- معلى بن خنيس در حديث نوروز، از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (آن روزى است که، در آن، قائم ما اهل بيت وواليان حکومت الهى ظهور مى کنند وخداوند، قائم عليه السلام را بر دجال پيروز مى نمايد واو را بر خرابه هاى کوفه به دار مى آويزد، هيچ نوروزى نمى آيد مگر اينکه ما در آن روز، منتظر فرج هستيم، زيرا که نوروز از روزهاى ماست، ايرانيها آن را حفظ کردند وشما آن را ضايع نموديد).(24)
گفتار ما
اگر کسى در احاديثى که ذکر شد دقت نمايد متوجه مى شود که نه رواياتى که بر ظهور امام بعد از پر شدن زمين از عدل وداد، دلالت دارد ونه رواياتى که نشانه هاى حتمى ظهور را بيان مى کند ونه هيچيک از روايات ديگر، براى ظهور، وقت تعيين نمى کنند، بلکه فقط درصدد بيان علائم ظهور وآثار آن هستند.
اما در مورد علم امام عليه السلام به زمان ظهور؛ معلوم است که بر اساس رواياتى که دلالت دارد بر اينکه امام به همه ى حقايق عالم وآنچه بوده وهست وخواهد بود،(25) آگاه است امام عليه السلام زمان ظهور را مى داند والبته اين مطلب با رواياتى که ذکر شد منافاتى ندارد زيرا مقصود از آن روايات اين است که امام عليه السلام تعيين وقت نمى فرمايد نه اينکه وقت ظهور را نمى داند، بلکه مى توان گفت، جمله ى انتهايى روايت اول که فرمود: (هيچيک از اسرار الهى نيست مگر اينکه اولياء خدا به دانستن آنها مخصوص شده اند وآن راز نزد ايشان موجود است تا بر آنان حجت باشد). دلالت بر اين مى کند که امام عليه السلام از زمان ظهور، مطلع است.
روايات
1- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (... صيحه (فرياد آسمانى)، جز در ماه مبارک رمضان نخواهد بود، وآن نداى جبرئيل به سمت مردم است).
سپس فرمود: فريادگرى از آسمان به نام قائم عليه السلام ندا در مى دهد که هر کس در شرق وغرب عالم است مى شنود واز هول وهراس آن، هر که خواب است بيدار مى شود، هر که برپا ايستاده بر زمين مى نشيند وهر که نشسته است از جا بر مى خيزد. هر کس که به اين صدا توجه کند وبه آن پاسخ گويد مورد رحمت پروردگار واقع مى شود. صداى اول، همانا صداى جبرئيل روح الامين است..).(26)
2- امام صادق عليه السلام فرمود: (... صداى آسمانى در شب جمعه بيست وسوم ماه مبارک رمضان به گوش مى رسد، در آن هيچ شک نکنيد، بشنويد واطاعت کنيد، ودر آخر روز صداى ابليس ملعون به گوش مى رسد که مى گويد: (آي! فلانى کشته شد) تا اينکه مردم را به شک بيندازد وآنها را بفريبد، آن روز چقدر افراد گيج وسرگردان ودودل پيدا مى شوند که در آتش سقوط کرده اند! هر گاه در ماه رمضان ندا را شنيديد ترديد به دل راه ندهيد که صداى جبرئيل است ونشانه ى آن اين است که به نام قائم عليه السلام وپدرش ندا مى دهد تا جايى که دختران پشت پرده، صدا را مى شنوند وپدران وبرادرانشان را تحريک به خروج مى نمايند..).(27)
3- امام صادق عليه السلام فرمود: (...قطعا قبل از خروج قائم، اين دو صدا به گوش مى رسد: صدايى از آسمان، که صداى جبرئيل است وصدايى که از زمين که صداى ابليس ملعون است، که نام شخصى را مى بردو مى گويد مظلوم کشته شد، ومقصودش از اين حرف، ايجاد فتنه وآشوب است، از نداى اولى اطاعت کنيد واز صداى دومى بپرهيزيد که مبادا شما را بفريبد..).(28)
4- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: (...وقتى خورشيد طلوع کند وآفتاب بدرخشد، ندايى از جانب خورشيد، به زبان عربى روشن ورسا، به طورى که هر که در آسمانها وزمين است بشنود، مردم را مخاطب قرار داده مى گويد: (اى مردم! اين مهدى آل محمد است، او را به نام وکنيه ى جدش پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى نامد ونسبش را از امام حسن عسکرى عليه السلام به امام حسين - صلوات الله عليهم اجمعين - مى رساند، با او بيعت کنيد که به راه راست هدايت شويد واز امر او سرپيچى نکنيد که گمراه خواهيد شد..).(29)
5- امام صادق عليه السلام: (...اولين کسى که دست او (قائم) را مى بوسد، فرشتگان، سپس جنيان وبعد از آن برگزيدگان بشر هستند ومى گويند: (شنيديم واطاعت کرديم)، وهيچ صاحب گوشى در عالم نمى ماند مگر اينکه آن صدا را مى شنود، وهمه ى مردم، شهرى وبيابانى، اهل خشکى ودريا همه طاعتش را پذيرا مى شوند وبعضى از همديگر در مورد صدايى که شنيده اند توضيح مى خواهند.
وقتى غروب خورشيد نزديک مى شود، فريادى از مغرب بلند مى شود که:
(اى مردم! پروردگار شما از دره ى يابس از سرزمين فلسطين ظهور کرده است، او عثمان بن عنبسه اموى از نسل يزيد بن معاويه است، با او بيعت کنيد تا به حق راه يابيد ومخالفت نکنيد که گمراه مى شويد). فرشتگان، جنيان وبرگزيدگان بشر در پاسخ، او را تکذيب کرده، حرفش را دروغ مى شمارند ومى گويند: (کلامت را شنيديم وزير پا گذاشتيم) ودر آن هنگام، هيچ شکاک، دو دل ومنافق يا کافرى باقى نمى ماند مگر اينکه با اين صداى آخرى گمراه مى شود..).(30)
6- عثمان بن سعيد عمرى از امام عسکرى عليه السلام نقل مى کند: (...سپس او خروج مى کند وگويا من بيرقهاى سفيد را مى بينم که بر بالا ى سرش، در نجف به اهتزاز در آمده اند).(31)
7- عبد الکريم جلاب مى گويد: در خدمت امام صادق عليه السلام، سخن از امام قائم عليه السلام به ميان آمد، فرمود: (بدانيد که وقتى او قيام کند، مردم مى گويند: (اين ديگر کجا بود واز کجا آمده است؟ اين مدتهاست استخوانهايش هم پوسيده است).(32)
8- على بن ابى حمزه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (وقتى قائم قيام کند، مردم او را انکار خواهند کرد، زيرا در سيماى جوانى مؤمن ظهور خواهد کرد، وهيچکس بر اعتقاد به او ثابت نمى ماند مگر کسى که خداوند، در عالم ذر، از او پيمان گرفته است).(33)
9- سيف بن عميره مى گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود: وقتى قائم عليه السلام قيام کند، مؤمن در قبرش مطلع مى شود وبه او گفته مى شود: صاحب تو قيام کرده است، اگر مى خواهى به او ملحق شوى، ملحق شو واگر مى خواهى همچنان در نعمت وبزرگداشت پروردگارت بمانى، بمان).(34)
10- ام سعيد احمسيه مى گويد: به امام عليه السلام عرض کردم: (نشانه اى از خروج قائم برايم بيان فرما). امام عليه السلام فرمود: (اى سعيد! هرگاه قرص تمام ماه، در ماه رجب گرفت ومردى در آن هنگام خروج کرد، آن موقع، وقت خروج قائم است).(35)
گفتار ما
در فصلهاى بعد نيز، احاديث ديگرى ذکر خواهد شد که به موضوع نشانه هاى ظهور مربوط است.
قابل ذکر است که هر چند محتوا ومضمون احاديث مربوط به صيحه (فرياد آسمانى) با هم اختلاف دارند، اما همه آنها اصل واقع شدن صيحه را اثبات مى کنند وشايد اين اختلاف جزئى از ناحيه ى راويانى باشد که احاديث را نقل کرده اند.(36)
روايات
1- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم عليه السلام از مکه خروج نخواهد کرد تا اينکه حلقه اى گرداگردش را فرا گيرد). عرض کردم: (تعداد حلقه چند نفر است؟) فرمود: (ده هزار نفر؛ جبرئيل از سمت راست، وميکائيل از سمت چپ، آن گاه امام عليه السلام پرچم غلبه وپيروزى را به اهتزاز در آورده آن را به حرکت در آورد، در شرق وغرب عالم کسى نمى ماند مگر اينکه آن را لعنت مى کند، در حالى که آن، همان پرچم پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم است که جبرئيل در روز جنگ بدر آن را فرود آورد). سپس فرمود: (اى ابا محمد! به خدا قسم، آن پرچم از نخ، کتان، ابريشم ويا حرير نيست). عرض کردم: (پس، از چه چيزى است؟) فرمود: (از برگهاى بهشتى است که پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم، در روز جنگ بدر، آن را باز کرد، سپس پيچيد وبه على عليه السلام داد، پرچم نزد على عليه السلام بود تا اينکه در جنگ جمل، امير المؤمنين عليه السلام آن را باز کرد وخداوند، فتح وپيروزى نصيب او فرمود، سپس آن حضرت، بيرق را در هم پيچيد، هم اکنون آن پرچم نزد ماست وهيچکس آن را نمى گشايد تا اينکه قائم عليه السلام قيام کند، وقتى امام قائم عليه السلام قيام کرد پرچم را باز مى کند، ودر شرق وغرب عالم کسى نمى ماند مگر اينکه آن را لعنت مى کند، در فاصله اى به اندازه ى حرکت يک ماه، از چهار طرف، ترس از آن بيرق، همه را فرا مى گيرد.(37)
2- ابو حمزه ثمالى مى گويد:امام باقر عليه السلام به من فرمود: (اى ثابت گويا قائم اهل بيتم را مى بينم که به نجف شما مشرف شده وبا دستش به طرف کوفه اشاره مى کند، وقتى به نجف وارد شود پرچم پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را باز مى کند وبا باز شدن آن بيرق، فرشتگانى که در جنگ بدر پيامبر را يارى کردند، فرود مى آيند). عرض کردم: (پرچم رسول الله چيست؟) فرمود: چوب تيرک آن از عمود عرش ورحمت پروردگار است وبقيه ى قسمتهاى آن از نصرت ويارى الهى، بر هيچ چيزى فرود نمى آيد مگر اينکه خداوند، آن را نابود مى کند). عرض کردم: (آيا آن پرچم نزد شما پنهان است؟ آيا آن حضرت، پرچم را مى يابد يا برايش مى آورند؟) فرمود: (برايش مى آورند) عرض کردم: (چه کسى برايش مى آورد؟) فرمود: (جبرئيل عليه السلام).(38)
3- عمر بن شمر مى گويد: نزد امام باقر عليه السلام از مهدى عليه السلام نام برده شد، امام عليه السلام فرمود: در حالى وارد کوفه مى شود که سه بيرق، اوضاع کوفه را درهم ريخته است، آن گاه همه چيز، خالص تحت ولايت او قرار مى گيرد).(39)
گفتار ما
در بعضى از روايات مثل روايت سوم، مقصود از بيرق ورايت، همان بيرق ظاهرى است اما در بعضى روايات ديگر، مثل روايت ابو بصير وابو حمزه، مقصود پرچمهايى که معمولا براى ترساندن دشمنان به اهتزاز در مى آيد وچرخانده مى شود نيست، بلکه مقصود پرچم معنوى است که رعب ووحشت ويژه اى ايجاد مى کند به طورى که اهل باطل در شرق وغرب عالم، آن را لعنت مى کنند واين مطلب از عبارت: (چوبش از عمود عرش ورحمت پروردگار وبقيه قسمتهاى آن از نصرت الهى است) پيداست.
روايات
1- امام باقر عليه السلام فرمود: (ايام الله سه روز است، روز قيام قائم، روز رجعت، وروز قيامت).(1)
2- ابوالجارود مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض کردم: (فدايت شوم، از صاحب الامر چيزى برايم بگو). فرمود: (شب هنگام بيش از همه مردم در خوف وهراس است وصبح بيش از هر کسى امنيت دارد واين خوف وامن هر روز وهر شب به او الهام - وحي- مى شود).عرض کردم: (اى ابا جعفر! آيا به او وحى مى شود؟) فرمود: (اى ابا جارود، اين وحى، وحى پيامبرى نيست، اما همان طور که به مريم دختر عمران، مادر موسى وبه زنبور عسل وحى شد به او هم وحى مى شود. اى ابا جارود! قائم، در نزد خداوند، از مادر عيسى ومادر موسى وزنبور عسل گرامى تر است!).(2)
3- عبد الاعلى حلبى مى گويد:امام باقر عليه السلام فرمود: (صاحب الامر در يکى از اين دره ها غيبتى خواهد داشت). سپس با دستش به منطقه ى ذى طوى اشاره کرد، تا اينکه فرمود: (به خدا قسم، گويا او را مى بينم که به سنگ تکيه زده است وخدا را به حق خودش سوگند مى دهد).(3)
4- مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (وقتى خداوند بلند مرتبه به قائم عليه السلام اجازه ى خروج بدهد، او بر منبر بالا مى رود ومردم را بسوى خود فرا مى خواند..).(4)
5- عبد الرحمن بن کثير از امام صادق عليه السلام در مورد آيه (اتى امر الله فلا تستعجلوه)(5) نقل مى کند که فرمود: (آن امر، امر ما، يعنى قيام قائم ماست، خداوند به ما امر فرموده است که در آن شتاب نکنيم وهر گاه که سه لشگر فرشتگان، مؤمنان ورعب بر او نازل شدند، اين امر به انجام مى رسد، وخروج امام عليه السلام، مثل خروج رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم از شهر مکه است که خدا مى فرمايد: (کما اخرجک ربک من بيتک بالحق))(6).(7)
6- محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام درباره ى آيه شريفه (امن يجيب المضطر اذا دعاه)(8) نقل مى کند که فرمود: (اين آيه در مورد امام قائم عليه السلام است، آن گاه که خروج کند عمامه به سر بندد، نزد مقام ابراهيم نماز گزارد وبه پيشگاه پروردگارش زارى کند، آن گاه هيچ چيز وهيچ کس از تحت سلطه وغلبه ى او خارج نخواهد شد).(9)
7- از امام زين العابدين نقل شده است که فرمود: (سپس در حالى که مردم اطرافش گرد آمده اند به سمت مکه خروج مى کند، خود به تنهايى قيام مى کند ومى گويد: (اى مردم! من فلانى فرزند فلانى هستم، من پسر پيغمبر خدا هستم، شما را به همان چيزى دعوت مى کنم که پيامبر خدا، شما را به آن فرا خواند).(10)
8- سماعه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: گويا قائم عليه السلام را مى بينم که در ناحيه ى ذى طوى روى پاهايش ايستاده وهراسان ونگران است، همان طور که موسى چنين حالتى داشت، تا اينکه به نزد مقام ابراهيم مى آيد ومردم را - به حق - فرا مى خواند).(11)
9- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (چرا در خروج قائم شتاب مى کنيد؟ به خدا قسم، او جز لباس خشن نمى پوشيد وجز غذاى ناگوار نمى خورد، او جز شمشير - ومظهر مبارزه - چيزى نيست، ومرگ در سايه شمشير، گريبان مردم را مى گيرد).(12)
10- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم عليه السلام از مکه خروج نخواهد کرد تا اينکه حلقه اى گرداگردش را فرا گيرد). عرض کردم: (تعداد حلقه چند نفر است؟) فرمود: (ده هزار نفر، جبرئيل از سمت راست، ميکائيل از سمت چپ، آن گاه امام عليه السلام، پرچم غلبه وپيروزى را به اهتزاز در آورده، با آن به راه مى افتد).(13)
11- ابو حمزه ثمالى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم که در مورد آيه ى (ولمن انتصر بعد ظلمه)فرمود يعنى قائم ويارانش، (فاولئک ما عليهم من سبيل)(14) وقائم هنگامى که قيام کند، خود ويارانش، از بنى اميه، دروغگويان ودشمنان عداوت پيشه انتقام مى گيرند).(15)
گفتار ما
علاوه برآنچه در اين فصل ذکر شد، در بابهاى اول ودوم وفصلهاى قبلى همين باب نيز درباره ى چگونگى خروج امام عليه السلام مطالبى وجود داشت ودر فصلهاى آينده نيز، مطالبى در اين باره خواهد آمد.
روايات
1- امام رضا عليه السلام فرمود: (امام نشانه هايى دارد، دانشمندترين مردم، حکيمترين، با تقواترين، حليمترين وپر تحمل ترين، شجاعترين، عابدترين، بخشنده ترين آنان است. مختون، پاکيزه وبدون عيب متولد مى شود، همان طور که از روبرو مى بيند از پشت سر هم مى بيند، سايه ندارد، وقتى از مادر متولد مى شود روى رانها به زمين مى نشيند وصدايش را به شهادتين بلند مى کند، شيطان در خواب به او راه ندارد، چشمش مى خوابد ولى دلش نمى خوابد، با او- از سوى خدا وفرشتگان - سخن گفته مى شود، زره پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بر اندام واندازه است، از او ادرار ومدفوع ديده نشده است زيرا خداوند به زمين فرمان داده است که هر چه از او خارج شود در خود فرو برد، بوى او از مشک خوشتر است، نسبت به مردم، از خودشان، اولى وداراى حق بيشترى است، از پدر ومادر بر آنان مهربانتر است وبيش از همه ى مردم، براى خداوند، فروتنى دارد وبيش از همه از دستورات او اطاعت مى کند واز آنچه نهى فرموده دورى مى جويد، دعا ودرخواستش پذيرفته است به طورى که اگر صخره اى را نفرين کند از وسط به دو نيم خواهد شد، سلاح پيامبر نزد اوست، شمشيرش ذوالفقار است، کتابى که نامهاى تمام شيعيان ونيز کتابى که نامهاى تمام دشمنان، تا قيامت، در آن نوشته شده است؛ جامعه، که صحيفه اى است با هفتاد ذرع طول وتمام نيازهاى بنى آدم در آن موجود است نزد اوست، جفر اکبر، جفر اصغر، پوست بز وميشى که در آنها تمام علوم، حتى ديه ى خراشى که بر پوست افتد، تا حد يک تازيانه ونصف تازيانه وثلث تازيانه، در آن موجود است، ونيز مصحف حضرت فاطمه عليهما السلام، نزد او موجود است).(16)
2- ابا صلت هروى مى گويد: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: (نشانه ى قائم شما چيست؟) فرمود: (نشانه اش اين است که از نظر سنى، پير ودر قيافه وسيما، جوان است به طورى که هر کس او را نگاه مى کند، او را مردى چهل ساله يا کمتر مى داند واز نشانه هايش آن است که با گذشت زمان، پير نمى شود تا اينکه اجلش برسد).(17)
3- ابوالجارود از امام باقر از پدران بزرگوارش نقل مى کند که امير المؤمنين عليه السلام بر بالاى منبر فرمود: (در آخر الزمان از نسل من فرزندى متولد مى شود که داراى چهره اى درخشنده، سينه اى ستبر، پاهايى قوى، شانه هايى پهن وتناور است که در پشتش دو علامت دارد، يکى همرنگ پوست خودش وديگرى همرنگ علامتى که پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم داشت، او دو اسم دارد، يکى پنهان وديگرى آشکار، آن اسم پنهان احمد واسم آشکارش محمد است، هرگاه رايت وبيرقش را تکان دهد هر چه بين شرق وغرب عالم است برايش روشن وآشکار مى شود، وقتى دستش را بر سر بندگان خدا بکشد هيچ مؤمنى نيست مگر اينکه دلش از پاره ى آهن محکمتر مى شود ونيروى چهل مرد پيدا مى کند، تمام مردگان، در آن هنگام، در دل خويش احساس شادى مى نمايند ودر قبرها به ديدار يکديگر رفته، قيام قائم را به يکديگر تبريک مى گويند).(18)
4- جابر جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم که فرمود: عمر بن خطاب از امير المؤمنين عليه السلام در مورد حضرت مهدى ونامش، سوال کرد حضرت فرمود: (حبيبم رسول الله از من پيمان گرفته است که تا زمانى که خداوند او- حضرت مهدى - را مبعوث مى نمايد نامش را ذکر نکنم).عمر گفت: (اوصافش را برايم بيان کن).حضرت فرمود: (جوانى ميان قامت، خوشرو ونيکو موى است که مويش بر شانه هايش ريخته ونور چهره اش بر سياهى محاسن وموى سرش غلبه کرده است، پدرم فداى پسر بهترين کنيزان باد).(19)
5- امام باقر عليه السلام فرمود: پيامبر در روز غدير فرمود: (اى مردم! من پيامبرم وعلى جانشين من است، بدانيد که پايان امامت با مهدى قائم است، او در دين غالب است واز ستمکاران انتقام مى گيرد، بدانيد که او گشاينده ى دژها وويران کننده ى آنهاست، او بر قبايل مشرکين پيروز مى شود، خوانخواه خون به ناحق ريخته ى اولياء خداست، او ياريگر دين است، او از درياى ژرف آب مى کشد وهر صاحب فضل وهنر را به فضلش وهر جاهلى را به جهلش مى شناسد ومى نامد، او برگزيده خداوند است، او وارث هر علمى ومسلط به هر دانشى است، اطلاعات او از ناحيه پروردگار است، او رشيد وکامل است وتمام امور در اختيار اوست، او حجت باقى است وديگر بعد از او حجتى نيست، حق جز با او ونور وروشنى جز در نزد او يافت نمى شود، او پيروز ومسلط است وکسى بر او غالب نمى شود، او ولى خدا در زمين وحاکم او در بين مردم وامين خداوند در آشکار ونهان است).(20)
گفتار ما
مقصود از آوردن روايات اين فصل، توجه دادن خوانندگان محترم وشيعيان امام عليه السلام وبه صفات ونشانه هاى آن حضرت است تا اينکه به دنبال ادعاى مدعيان دروغگو، در دوره ى غيبت وظهور، به گمراهى نيفتند، به ويژه آنکه در بعضى از روايات بر شناخت آثار ونشانه هاى امام، براى نيفتادن به ورطه ى گمراهى، جدا تاکيد شده است.
روايات
1- ابو بصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (سنتهايى که براى پيامبران در دوره ى غيبتشان جارى شده است عينا در مورد قائم ما اهل بيت جارى مى شود).(21)
2- سعيد بن جبير مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (در مورد قائم ما، سنتهايى از سنن پيامبران جارى مى شود: سنتى از آدم، سنتى از نوح، سنتى از ابراهيم، سنتى از موسى، سنتى از عيسى، سنتى از ايوب وسنتى از محمد صلى الله عليه وآله وسلم، اما سنتى که از آدم ونوح درباره ى قائم عليه السلام انجام مى شود طول عمر است، از ابراهيم، مخفى بودن ولادت وکناره گيرى از مردم، از موسى، خوف وهراس وغيبت، از عيسى، اختلاف مردم درباره ى او، از ايوب، فرج وگشايش بعد از آزمايش ومصيبت واز محمد، خروج با شمشير).(22)
3- محمد بن مسلم طحان مى گويد: بر امام باقر عليه السلام وارد شدم، در حالى که قصد داشتم در مورد قائم آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم، از ايشان سوال کنم. آن حضرت ابتدائا - بدون اينکه من قصدم را در ميان بگذارم - فرمودند: (اى محمد بن مسلم! در قائم آل محمد به پنج تن از پيامبران شباهتهايى وجود دارد: يونس بن متى، يوسف بن يعقوب، موسى، عيسى ومحمد صلى الله عليه وآله وسلم، اما شباهتش به يونس، بازگشتش به ميان مردم است در حالى که با وجود سن زياد، جوان به نظر مى رسد، اما شباهتش به يوسف، غايب شدن از ديد عام وخاص ومخفى بودن از برادرانش ومشکل شدن کار بر پدرش يعقوب عليه السلام است، با اينکه فاصله بين او وخانواده وشيعيانش نزديک است، اما شباهتش به موسى، دوام ترس وهراس وبه درازا کشيدن غيبت، مخفى بودن ولادت، رنج وسختى شيعيانش وناراحتى ومصيبتى است که کشيدند تا اينکه خداوند به او اجازه ى ظهور داد وياريش کرد وبر دشمنش غلبه داد، اما شباهتش به عيسى، اختلافى است که درباره ى او واقع شد وگروهى گفتند: (متولد نشده است)، عده اى گفتند: (مرده است). بعضى گفتند: (کشته شده وبه دار آويخته شده است).، اما شباهتش به جدش مصطفى صلى الله عليه وآله وسلم خروجش، با شمشير وکشتن دشمنان خدا ودشمنان پيامبر وستمکاران وگردنگشان است واينکه با شمشير وافتادن ترس به دل دشمنان، خداوند او را يارى مى کند آن گاه هيچ چيز وهيچ کس از تحت سلطه وغلبه او خارج نخواهد ماند).(23)
4- در سوالى که احمد بن اسحق بن سعد اشعرى از امام عسکرى عليه السلام پرسيده آمده است: (...از خضر وذوالقرنين چه سنتى در مورد آن حضرت جارى مى شود؟) امام عليه السلام در جواب فرموده است: (به درازا کشيدن غيبت، اى احمد!..).(24)
5- حنان بن سدير به نقل از پدرش از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (قائم ما غيبتى دارد که طولانى مى شود). عرض کردم: (يا بن رسول الله! علت آن چيست؟) فرمود: (خداوند نمى خواهد اين امر انجام شود مگر اينکه تمام سنتهايى را که پيامبران در غيبتهايشان داشته اند، در اين غيبت قرار دهد واى سدير!- بنابراين بايد تمام مدت مجموع غيبتهاى پيامبران، در اين غيبت وجود داشته باشد. خداوند مى فرمايد: (لترکبن طبقا عن طبق)(25) (مرحله اى پس از مرحله ى ديگر را سير خواهد کرد). مقصود اين است که سنتهاى گذشتگان در مورد شما جارى خواهد شد).(26)
گفتار ما
آنچه از مجموع اين روايات به دست مى آيد اين است که سنتهايى از سنن پيامبران عليهم السلام درباره ى حضرت حجت عليه السلام جارى مى شود وآن حضرت در بعضى مسائل ووقايع با آنها مشابهتى دارد. علت اين مطلب براى ما روشن نيست وفقط شايد بتوان گفت که اين سنتها، نشانه ها واشاره هايى بر امامت وولايت آن حضرت است تا اينکه پيروان حق وطرفداران خط هدايت، راه را گم نکنند. چنانکه روايت هشتم از باب سوم شاهد خوبى بر درستى اين احتمال است.
اما روايت اول وپنجم درصدد بيان مطلب ديگرى است وآن مطلب - احتمالا- اين است که غيبتهاى پيامبران براى آزمايش امتشان بوده است ومقدار طولانى شدن دوره ى آزمايش هر امت بر حسب نقص وکمال عقلى وايمان واقبال وتوجه به آنان به فطرت توحيدى خودشان است واز آن جا که امت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم، از اين جهات، کاملترين امتها هستند، هم در زمان خود پيامبر وهم در زمان جانشينان ايشان به قدر کمالاتشان مورد امتحان قرار گرفته اند وبعد از آن نيز چون روز به روز کمال عقلى بيشترى يافته اند با غايب شدن امام دوازدهم وطولانى شدن غيبتش تحت آزمايش بزرگترى واقع شده اند وبعد از سپرى شدن اين دوره ى آزمايش، زمان ظهور قائم وغايب منتظر فرا مى رسد وهنگامه ى تحقق وعده ى الهى وچيره شدن دين اسلام بر همه ى اديان بر پا مى گردد وبرترين مصداق آيه شريفه که فرمود: (هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين کله ولو کره المشرکون)(27) نمايان مى شود.
روايات
1- امام باقر عليه السلام فرمود: (عصاى موسى از آن آدم بود، بعد به شعيب رسيد وسپس به دست موسى بن عمران افتاد، هم اکنون نزد ماست، چندى قبل آن را ديدم، مثل وقتى که از درخت کنده شده بود تر وتازه است، اگر از آن سوالى بشود جواب مى دهد، آماده ى استفاده ى قائم ماست، با آن همان کارى را خواهد کرد که موسى بن عمران انجام مى داد..).(28)
2- ابو سعيد خراسانى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: امام باقر عليه السلام فرمود: (هنگامى که قائم، در مکه قيام کند وقصد رفتن به کوفه را داشته باشد، منادى آن حضرت ندا مى دهد که: (اى مردم! کسى با خود، غذا ونوشيدنى نياورد) وسنگ حضرت موسى، که بار شترى است، همراه اوست، به هر جا مى رسند، چشمه اى از وسط آن مى جوشد، که هر گرسنه اى از آن بخورد سير مى شود وهر تشنه اى را سيراب مى نمايد، توشه ى آنها همين است تا اينکه از طرف کوفه وارد نجف شوند).(29)
3- امام باقر از پدران بزرگوارش از على عليه السلام نقل مى کند: (پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (مهدى از نسل من است، او غيبت وگمگشتگى دارد که مردم، در آن دوره، به گمراهى مى افتند، ذخيره وگنجينه ى پيامبران را با خود دارد، زمين را همان طور که از ستم وبيداد پر شده است از عدل وداد سرشار خواهد نمود).(30)
4- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام، در روايت پيراهن يوسف، نقل مى کند: عرض کردم: (پيراهن يوسف به چه کسى رسيد؟) فرمود: (به اهلش، ووقتى قائم ما خروج کند، پيراهن پيش اوست). سپس فرمود: (هر پيامبرى، علم يا هر چيز ديگرى به ارث گذاشته باشد به حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم رسيده است).(31)
5- عبد الله بن سنان مى گويد: از امام صاقد عليه السلام شنيدم که فرمود: (عصاى موسى از چوب آس درخت بهشتى بود که وقتى به سمت مدين رفت جبرئيل برايش آورد، وآن عصا وتابوت آدم در درياچه طبرستان است، نه مى پوسند ونه تغيير حالت پيدا مى کنند تا اينکه وقتى قائم قيام کند، آنها را بيرون آورد).(32)
6- زياد بن منذر مى گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمود: (وقتى قائم عليه السلام ظهور کند، بيرق رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، انگشتر سليمان، وسنگ وعصاى موسى را به همراه خود آشکار مى سازد).(33)
7- امام باقر عليه السلام فرمود: (امام قائم عليه السلام اول از انطاکيه شروع مى کند، تورات، عصاى موسى وانگشتر سليمان را از غارى در آنجا بيرون مى آورد..).(34)
8- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم از مکه خروج نخواهد کرد تا اينکه حلقه اى گرداگردش را فرا گيرد) عرض کردم: تعداد حلقه چند نفر است؟ فرمود: (ده هزار نفر، جبرئيل را از سمت راست وميکائيل از سمت چپ، آن گاه امام عليه السلام پرچم غلبه وپيروزى را به اهتزاز در آورده با آن به راه مى افتد، در شرق وغرب عالم، همه آن را لعنت مى کنند، در حالى که آن، همان پرچم پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم است که جبرئيل در روز جنگ بدر، آن را فرود آورد). تا اينکه امام عليه السلام فرمود: (پيراهنى که رسول الله در روز جنگ احد به تن داشت، عمامه وزره بلند آن حضرت به تن قائم عليه السلام است وذوالفقار، شمشير رسول الله، در دست اوست).(35)
9- على بن حسين مسعودى در کتاب اثبات الوصيه نقل مى کند: (در سال دويست وپنجاه ونه، امام عسکرى عليه السلام به مادرش فرمود که حج به جا بياورد وآنچه را در سال دويست وشصت واقع مى شود به او خبر داد، وصاحب الامر عليه السلام را خواست، به او وصيت فرمود، اسم اعظم وديگر مواريث وسلاح را به او تحويل داد، آن گاه، مادر امام عسکرى عليه السلام همراه صاحب الامر عليه السلام به سمت مکه رفتند).(36)
گفتار ما
آنچه ذکر شد بعضى از روايات است که مى فرمايد، ميراثهاى پيامبران نزد حضرت حجت، - عجل الله تعالى فرجه - است. اگر کسى بپرسد فايده ى اين ميراثها وبودن آنها در دست حضرت مهدى عليه السلام چيست؟ مى توان گفت: همان طور که از روايت اول فصل پنجم همين باب بر مى آيد، اين ميراثها، نشانه ها واشاره هايى بر امامت حضرت مهدى عليه السلام وحجت بودن ايشان در روى زمين است - تا مردم گمراه نشوند- وآن حضرت براى استفاده در رسيدن به اهدافش، آنها را به کار مى گيرد، چنانکه پيامبران پيشين نيز - آن طور که از دقت در روايات قبلى بر مى آيد- چنين مى کردند.
روايات
1- امام باقر عليه السلام فرمود: (قائم از راه گردنه ى ذى طوى فرود مى آيد، سيصد وسيزده نفر - به تعداد مجاهدان بدر- همراه او هستند، تا اينکه پشتش را به حجر الاسود تکيه مى دهد وبيرق پيروزى را به اهتزاز در مى آورد).(37)
2- صالح بن عقبه از قول امام صادق عليه السلام در مورد آيه ى (امن يجيب المضطر اذا دعاه ويکشف السوء ويجعلکم خلفاء الارض)(38) نقل مى کند که فرمود: (درباره ى قائم آل محمد نازل شده است که در مقام ابراهيم، دو رکعت نماز مى گزارد، وخداوند را مى خواند، خدا او را پاسخ مى گويد وناراحتى او را برطرف مى نمايد واو را خليفه وجانشين خود در روى زمين قرار مى دهد).(39)
3- مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (مولاى قائم ما به کعبه تکيه مى زند ومى گويد: (اى مردم! بدانيد! که هر کس مى خواهد به آدم وشيث بنگرد، همانا من، آدم وشيث هستم، هر که مى خواهد نوح وفرزندش سام را ببيند، بداند که من نوح وسام هستم، هر که مى خواهد ابراهيم واسماعيل را نظاره کند، من ابراهيم واسماعيل هستم، هر که ميل نگاه به چهره ى موسى ويوشع دارد، بداند که من موسى ويوشع هستم، هر که جمال وکمال عيسى وشمعون را طالب است، من عيسى وشمعون هستم، هر که مى خواهد به محمد وامير المؤمنين صلوات الله عليهما بنگرد- ومعنى حسن وکمال را دريابد- من محمد وامير المؤمنين هستم وهر که مى خواهد جلوه ى حسن وحسين عليهما السلام را درک کند، من حسن وحسين هستم، وهر که مى خواهد امامان سلاله ى حسين عليهم السلام را بنگرد، من آن امامان هستم، درخواست ودعوت مرا پاسخ مثبت گوئيد، من به شما از همان چيزى خبر مى دهم که به شما خبر داده شده است وشما به گوش نگرفته ايد. هر کس اهل خواندن کتابها وصحف آسمانى وفهم آنهاست، پس به من گوش بسپارد).
سپس شروع به خواندن صحفى که خداوند بر آدم وشيث عليهما السلام نازل کرده، مى نمايد. امت آدم صفوه الله وشيث هيبه الله مى گويند: (به خدا قسم که بى هيچ ترديدى، اين همان صحف است، به ما چيزى نماياند که از آن بيخبر بوديم وبر ما پوشيده بود، وهيچ چيز از آن کم نشده، عوض نشده وتحريف نگشته است). سپس صحف نوح وابراهيم وتورات وانجيل وزبور را مى خواند، آن گاه اهل انجيل وتورات وزبور مى گويند: (به خدا قسم که بى هيچ ترديدى، اين همان صحف نوح وابراهيم عليهما السلام است وچيزى از آن کم نشده، عوض نشده وتحريف نگشته است، وبه خدا قسم اين همان تورات وزبور وانجيل کامل ودست نخورده است وبيش از آن چيزى است که به دست ما رسيده بود). سپس، آن حضرت قرآن را تلاوت مى فرمايد، آن گاه مسلمانان مى گويند: (به خدا قسم، بدون هيچ ترديدى، اين همان قرآنى است که خداوند بر محمد صلى الله عليه وآله وسلم نازل کرده است وهيچ چيز از آن کاسته نشده، عوض نشده وتحريف نگشته است).(40)
گفتار ما
شايد همان طور که از روايت پنجم فصل چهارم از همين باب بر مى آيد، علت خروج وقيام حضرت مهدى عليه السلام از کعبه، تأسى وپيروى آن حضرت از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم باشد، علاوه بر آنکه شهر مکه، در تمام ايام سال، محل تجمع مسلمين وگردهمايى آنان در طواف است واحتمال اين نيز هست که در دوره ى ظهور حضرت حجت به واسطه ى مسائل سياسى وارتباطات بين المللى، طرفداران مذاهب مختلف، با همه ى اختلافى که در نظريات وعقايدشان دارند، بيش از امروز، به مکه علاقه نشان دهند وبه آن، رو بياورند،(1) چنانکه روايت سوم نيز از اشاره به اين مطلب خالى نيست.
در فصل چهارم همين باب نيز، رواياتى درباره ى اين موضوع ذکر شده است.
روايات
1- امام صادق عليه السلام فرمود: (...امام قائم عليه السلام به کعبه تکيه مى زند، دستش را دراز مى کند، (بيضاء من غير سوء)(2) بدون هيچ عيب ومرضى، نورانى ديده مى شود ومى گويد: (اين دست خدا واز جانب خدا وبه امر خداست). سپس اين آيه را تلاوت مى کند: (ان الذين يبايعونک انما يبايعون الله، يدالله فوق ايديهم، فمن نکث فانما ينکث على نفسه..).(3)
اول کسى که دست او را مى بوسد وبا او بيعت مى کند جبرئيل است، سپس فرشتگان ونجباء (برگزيدگان) جنيان بيعت مى کنند وآن گاه نقباء (بزرگان) دست بيعت مى دهند..).(4)
2- محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ى (أمن يجيب المضطر اذا دعاه)(5) نقل مى کند که فرمود: (درباره ى قائم عليه السلام وجبرئيل که روى ناودان وبه صورت پرنده اى سفيد به عنوان اولين مخلوق پروردگار با او بيعت مى کند وبعد از آن سيصد وسيزده نفر از مردم با او بيعت مى کنند، نازل شده است).(6)
3- ابو خالد کابلى مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (در مکه، براى عمل به کتاب خدا وسنت پيامبرش با امام عليه السلام بيعت مى شود، آن گاه امام عليه السلام، حاکمى در مکه مى گمارد وبه سمت مدينه حرکت مى کند..).(7)
4- ابو بصير مى گويد: مردى از امام صادق عليه السلام سوال کرد: چند نفر با قائم عليه السلام خروج مى کند؟ مردم مى گويند با او سيصد وسيزده نفر به تعداد مجاهدان بدر خروج مى کنند) فرمود: جز در بين عده اى اولى قوه (نيرومند) خروج نمى کند واولوالقوه (نيرومندان) کمتر از ده هزار نفر نيست).(8)
5- عوام بن زبير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم عليه السلام با چهل وپنج نفر از نه قبيله (منطقه يا محله)خروج مى کند، از يک قبيله يک نفر، از قبيله اى دو نفر، از قبيله اى سه نفر، از قبيله اى چهار نفر، از قبيله اى پنج، از قبيله اى شش از قبيله اى هفت، از قبيله اى هشت واز قبيله اى نه نفر تا اينکه چهل وپنج نفر تمام شود).(9)
6- طبرسى، صاحب مجمع البيان، ذيل آيه شريفه ى (أينما تکونوا يأت بکم الله جميعا)(10) مى نويسد: (در اخبار اهل بيت عليه السلام نقل شده است که مقصود، اصحاب مهدى عليه السلام در آخر الزمان است، وامام رضا عليه السلام فرمود: (به خدا قسم، وقتى قائم ما قيام کند، خداوند همه شيعيان ما را از تمام مناطق به دور او جمع خواهد کرد.(11)
7- طبرسى در ذيل آيه (ان الأرض يرثها عبادى الصالحون)(12) از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: آنها ياران مهدى عليه السلام در آخر الزمان هستند).(13)
8- ابوبصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (عده ى کمى از عرب با قائم همراهند). به آن حضرت عرض شد: (عده ى زيادى از آنها در اين باره حرف مى زنند). فرمود: (مردم، ناگزير، بايد آزمايش شوند، سره از ناسره ومؤمن از غير مؤمن بازشناخته شود وغربال شوند، وعده زيادى از مردم از غربال خارج خواهند شد).(14)
9- امام صادق عليه السلام فرمود: (از عرب بپرهيزيد، در مورد آنها خبر ناگوارى هست، بدانيد که يک نفر هم از آنها همراه قائم خروج نخواهد کرد).(15)
10- ريان بن شبيب در حديث فضل الحسين عليه السلام، از قول امام رضا عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (هفت هزار فرشته براى يارى امام حسين به زمين فرود آمدند، اما به آنها اجازه يارى وجنگ داده نشد، آنها غبارآلود وپريشان در کنار قبر آن حضرت آماده اند تا اينکه قائم قيام کند وآنها او را يارى کنند).(16)
11- امام صادق عليه السلام فرمود: (قائم عليه السلام در ميان کمتر از فئه (گروه) خروج نخواهد کرد وفئه از ده هزار نفر کمتر نيست).(17)
12- عمر بن شمر مى گويد: نزد امام باقر عليه السلام از مهدى عليه السلام نام برده شد، امام فرمود: در حالى وارد کوفه مى شود که سه بيرق، اوضاع کوفه را در هم ريخته است آن گاه همه چيز، خالص تحت ولايت او قرار مى گيرد..).(18)
13- عبد الرحمن بن حجاج از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (وقتى قائم قيام کند، به دشت کوفه مى آيد وبه محلى اشاره کرده مى گويد: (اينجا را حفر کنيد). آن جا را حفر مى کنند ودوازده هزار زره، دوازده هزار شمشير ودوازده هزار کلاه خود جنگى که هر کلاه خود دو طرف دارد بيرون مى آورند، سپس دوازده هزار نفر از موالى وعجم را فرا مى خواند وآن لباسها را به تن آنها مى پوشاند ومى گويد: (هر کس اين لباس را بر تن نداشت، او را بکشيد).(19)
14- امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى قائم از پشت اين خانه ظهور کند خداوند بيست وهفت مرد را با او بر مى انگيزد که چهارده تن آنها از قوم موسى عليه السلام هستند..).(20)
15- امام باقر عليه السلام فرمود: (وقتى قائم ظهور کند وبه کوفه وارد شود، خداوند از وراى کوفه، هفتاد هزار صديق را بر مى انگيزد که يار وياورش باشند).(21)
16- امام باقر عليه السلام فرمود: (گويا قائم اهل بيتم را مى بينم که به نجف شما وارد مى شود وبيرق رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم را مى گشايد ووقتى بيرق را باز کرد فرشتگانى که در جنگ بدر پيامبر را يارى کردند فرود مى آيند).(22)
17- محمد بن مسلم مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند دو شهر، يک در شرق ويکى در مغرب، دارد،(23) در آنها مردمى هستند که ابليس را نمى شناسند واز خلقت او بى اطلاعند، هميشه آنها با ما ديدار مى کنند، آنچه را نياز دارند از ما مى پرسند، ما هم به آنها مى آموزيم، از ما مى خواهند برايشان دعا کنيم ودر مورد زمان ظهور قائم ما، از ما سوال مى کنند، اهل عبادت ومجاهده ى شديد هستند). تا آنجا که فرمود: (گروهى از آنها هستند که از زمانى که منتظر قائم هستند سلاح را کنار نگذاشته اند، از خدا درخواست مى کنند که آن حضرت رابه ايشان بنماياند.(24)
18- هشام بن سالم مى گويد:امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند در مشرق شهرى دارد به نام جابلقا که دوازده هزار دروازده ى طلايى دارد وبين هر دروازه با دروازه ى مجاورش يک فرسخ فاصله است. هر درى برجى دارد که در آن دوازده هزار رزمنده با اسبهاى آماده وسلاح برنده منتظر قيام قائم ما هستند، وخداوند در مغرب شهرى دارد به نام (جابلصا)،(25) سپس امام عليه السلام فرمود که آنهم مثل جابلقاست ودر انتظار قائم ما هستند).
19- مفضل مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (همراه با قائم عليه السلام سيزده نفر زن هستند). عرض کردم: (به آنها چه کارى واگذار مى کند؟) فرمود: (آنها مجروحان را مداوا واز بيماران نگهدارى وپرستارى مى کنند، همچنانکه در زمان پيامبر چنين بود).،(26) در ادامه حديث نامهاى آنها ذکر شده است.
20- جابر جعفى از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (...به خدا قسم، سيصد وچند ده نفر که پنجاه نفر زن در ميان آنها هستند، بدون قرار قبلى، مثل تکه هاى ابر پاييزى که به سرعت باد در حرکتند، يکى پس ديگرى وارد مکه مى شوند وگرد هم مى آيند وآن مصداق همين آيه شريفه است که فرمود: (أينما تکونوا يأت بکم الله جميعا ان الله على کل شىء قدير)(27)).(28)
گفتار ما
علاوه بر مقامات بلند آن حضرت عليه السلام وتائيد الهى وى با نيروهاى غيبى وتقويت ياورانش با نيروى فوق العاده وفراتر از معمول، مطلب ديگرى که از روايات بر مى آيد اين است که آن حضرت از بين فرشتگان وانسانها وجنيان وديگران هم ياران ودوستدارانى دارد.
اما ما از جابلقا وجابلصا اطلاعى نداريم تا اينکه ساکنانش را بشناسيم، فقط چيزى که هست، در روايات از آنها زياد نام برده شده است،(29) - وقابل انکار نيست- وشايد از اين پس اوضاع به گونه اى سير وتحول پيدا کند که موجب شود آنها را بشناسيم، چنانکه امامان معصوم عليهم السلام از چيزهايى خبر داده اند که گذشتگان ما از آنها اثرى نيافتند وما بعضى از آنها را به چشم خود ديديم وبعضى ديگر يا بهتر بگوييم بيشتر آنها، هنوز آشکار نشده است وبيشتر حوادثى که در دوران ظهور ورجعت رخ مى دهد از همين قبيل است.
اما زنان به طور کلى ويا زنان مؤمن در چه حالى هستند؟ آيا با وجود تعداد زيادشان حضرت حجت را يارى مى نمايند يا خير؟
تاکنون غير از دو روايتى که بر مداواى مجروحان ورسيدگى به بيماران، توسط زنان، دلالت مى کند به دليل ديگرى که بر يارى کردن با يارى نکردن آنها، حضرت حجت را، دلالت کند دست نيافته ايم.
اين احتمال نيز هست که آن زنان، همان پيرزنانى باشند که خداوند تعالى درباره ى آنها فرموده است: (والقواعد من النساء اللاتى لا يرجون نکاحا فليس عليهن جناح ان يضعن ثيابهن غير متبرجات بزينه وأن يستعففن خير لهن والله سميع عليم).(30)
روايات
1- امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (ياران مهدى جوان هستند وپير در ميان آنها وجود ندارد مگر به مقدار سرمه در چشم ونمک در غذا، وکمترين چيز در غذا نمک است).(31)
2- امام صادق عليه السلام فرمود: (گويا قائم عليه السلام را بر منبر کوفه مى بينم که سيصد وسيزده تن از يارانش، به عدد مجاهدان بدر، گرداگردش را گرفته اند، آنها ياران بيرقها (32) وحکام خدا در روى زمين هستند..).(33)
3- امام باقر عليه السلام فرمود: (گويا اصحاب وياران امام قائم عليه السلام را مى بينم که شرق وغرب را پر کرده اند، هيچ چيز در عالم پيدا نمى شود مگر اينکه از آنها اطاعت مى کند، وحتى درندگان وپرندگان وحشى نيز مطيع آنها هستند، همه چيز در روى زمين خواهان به دست آوردن رضايت آنهاست تا جايى که قطعه اى از زمين بر قطعه اى ديگر افتخار مى کند ومى گويد: (امروز مردى از ياران قائم عليه السلام از روى من عبور کرد).(34)
4- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (اينکه لوط عليه السلام به قومش گفت: (لو أن لى بکم قوه أو اوى الى رکن شديد)،(35) چيزى جز آرزوى داشتن نيروى حضرت قائم، وتکيه به قدرت ياران آن حضرت نبود، به هر مردى از ياران امام عليه السلام، نيروى چهل مرد داده شده ودلش از پاره هاى آهن محکمتر وقويتر است، اگر از کوهها عبور کنند، کوهها از هم مى پاشند، تا خداوند عز وجل راضى نشود شمشيرهايشان را غلاف نخواهند کرد).(36)
5- مفضل بن عمر مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: آيه ى (أينما تکونوا يأت بکم الله جميعا)(37) درباره ى آن عده از اصحاب امام قائم عليه السلام، که غايب هستند نازل شده است که ناگاه شب هنگام از بسترهايشان غايب مى شوند وصبح در مکه هستند، بعضى از آنها در ميان ابر حرکت مى کنند، اسم آنها، نام پدرشان وسيما وقيافه ونسبشان شناخته مى شود). مفضل مى گويد: عرض کردم: فدايت شوم، ايمان کدام يک از آنها قويتر است؟ فرمود: (آنکه روز در ميان ابر حرکت مى کند).(38)
6- جابر جعفى مى گويد: امام باقر عليه السلام فرمود: (در بين رکن ومقام، سيصد وچند نفر، به تعداد مجاهدان بدر، با امام بيعت مى کنند، که برگزيدگان مصر، شايستگان اهل شام، ونيکان عراق در ميان آنها وجود دارند، آن گاه آنچه خداوند اراده کند به دست امام قائم بر پا مى شود).(39)
7- ابان بن تغلب مى گويد: با امام محمد باقر در مسجد کوفه - مسجد الحرام - بودم، آن حضرت در حالى که دستم را گرفته بود فرمود: (اى ابان سيصد وسيزده نفر به اين مسجد خواهند آمد، مردم مکه مى دانند که هنوز پدران واجداد آن افراد هم به دنيا نيامده اند، شمشيرهايى با خود دارند که روى هر کدام، نام صاحب شمشير به دنيا نيامده اند، شمشيرهايى با خود دارند که روى هر کدام، نام صاحب شمشير ونام پدرش وحسب ونسبش نوشته شده است، آن گاه منادى ندا مى دهد که: (اين مهدى است که چون داوود وسليمان قضاوت مى کند، ودر قضاوت کردن احتياجى به دليل وشاهد ندارد).(40)
8- امام باقر عليه السلام فرمود: (...شمشيرهايى بر خود بسته اند که بر روى هر کدام هر هزار کلمه نوشته شده وهر کلمه کليد هزار کلمه است، باد از هر ناحيه اى وزيدن مى گيرد ندا مى دهد که: (اين مهدى است که همچون داوود قضاوت مى کند وبه شاهد ومدرک احتياج ندارد).(41)
9- امام باقر عليه السلام فرمود: (ياران قائم، سيصد وسيزده نفر از فرزندان عجم هستند، بعضى از آنها به هنگام روز در ميان ابر حرکت مى کنند، به اسم خودشان ونام وپدرشان وحسب ونسب شناخته مى شوند، بعضى از آنها بر بستر خوابيده اند ولى ناگهان بدون قرار قبلى در مکه گرد هم مى آيند).(42)
10- حسين بن ثوير بن ابى فاخته از پدرش از امام زين العابدين نقل مى کند که فرمود: (وقتى قائم ما قيام کند خداوند مرض وناراحتى را از شيعيان ما مى برد ودلهاشان را چون پاره هاى آهن، محکم قرار مى دهد ونيروى هر مردى را با نيروى چهل نفر برابر مى گرداند وآنها را حاکم ورئيس بر مردم قرار مى دهد).(43)
11- امام صادق عليه السلام فرمود: اصحاب حضرت موسى طبق آيه (ان الله مبتليکم بنهر)،(44) با خوردن از آب نهرى امتحان شدند، ياران قائم نيز تحت چنين امتحانى واقع خواهند شد).(45)
گفتار ما
از نه حديث اول، ويژگيهاى ياران خاص آن حضرت واز حديث دهم، خصوصيات عموم اصحابش شناخته مى شود وحديث يازدهم گواه آن است که تمام ياران امام مورد آزمايش واقع مى شوند.
چگونگى امتحان اصحاب امام از روايت يازدهم فهميده مى شود واز آيه بعد (ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض ولکن الله ذو فضل على العالمين)(46) نيز بر مى آيد که وجود اصحاب سرافراز در امتحان، فضل ومنتى است که خداوند بر جهانيان مى گذارد وبه دست آنها فساد ومفسدان را از زمين بر مى دارد.
اينکه در حديث يازدهم آمده است که اصحاب مهدى مثل اصحاب موسى امتحان مى شوند، بر حسب ظاهر دلالت دارد که آزمايش ياران حضرت، نظير آن چيزى است که براى لشگر طالوت واقع شد وبا آن مشابهت دارد، اما کاملا عين همان آزمايشها نيست، واين مطلب از کلمه ى (مثل) در روايت، فهميده مى شود.(47)
در بعضى از روايات اشاراتى بر اين مطلب وجود دارد: مثلا ابو بصير از امام باقر عليه السلام نقل مى کند که فرمود: (قائم عليه السلام احکامى اجرا مى فرمايد که بعضى، آنها را نادرست مى دانند وانکار مى کنند، مثل کسى که طبق حکم آدم عليه السلام، در برابر حضرت کشته مى شود، عده اى انکار مى کنند ونادرست مى شمارند، آنها را پيش مى کشد وگردن مى زند؛ بر طبق حکم داوود عليه السلام، کسى در برابر آن حضرت با شمشير کشته مى شود، طبق حکم ابراهيم عليه السلام، در برابر آن حضرت با شمشير کشته مى شود، عده اى آن را نادرست مى دانند، آنها را پيش مى کشد وگردن مى زند، آن گاه بر طبق حکم محمد صلى الله عليه وآله وسلم حکمى مى فرمايد، هيچکس آن را انکار نمى کند ونادرست نمى شمارد).(48)
روايات
1- جابر مى گويد: گروهى بوديم که بعد از انجام مناسک، بر امام باقر عليه السلام وارد شديم وبا ايشان خداحافظى کرده عرض کرديم: (يا بن رسول الله! توصيه اى بفرمائيد). پس امام عليه السلام فرمود: (امر ما وآنچه از جانب ما به شما رسيده است مراعات کنيد، اگر آن را موافق قرآن يافتيد به آن عمل کنيد واگر آن را موافق قرآن نيافتيد رد کنيد واگر امر بر شما مشتبه شد ونداستيد چه کنيد، تامل کنيد وآن را به ما برگردانيد تا اينکه برايتان تفسير کرده مطلب را روشن نمائيم. اگر آن طور که ما توصيه کرديم عمل نموديد واز آن تخطى نکرديد، در اين صورت هر يک از شما، قبل از خروج قائم ما از دنيا برود شهيد به حساب مى آيد واگر قائم ما را درک کند ودر رکاب او کشته شود اجر دو شهيد را دارد وهر کس در کنار او، دشمنى از دشمنانش را بکشد پاداش بيست شهيد دارد).(49)
2- عبد الحميد واسطى مى گويد: به امام باقر عرض کردم: (خداوند سالمت بدارد، ما در انتظار اين امر، بازارها وکسبمان را ترک کرديم تا جايى که نزديک است بعضى از ما، به احتياج ودرخواست بيفتد). فرمود: (اى عبد الحميد!آيا فکر مى کنى کسى که خود را براى خدا در گرفتارى ومشقت افکنده است، خداوند، راه خلاصى برايش قرار نمى دهد؟ آرى به خدا قسم، خدا برايش گريزگاهى از گرفتارى قرار خواهد داد، رحمت خداوند بر کسى که به خاطر ما، خود را به گرفتارى بيندازد، رحمت خداوند بر کسى که به خاطر ما، خود را به گرفتارى بيندازد، رحمت خداوند بر کسى که امر ما را زنده بدارد). عرض کردم: (اگر قبل از اينکه قائم را درک کنم از دنيا بروم چطور؟) فرمود: (هر کس از شما که بگويد: (اگر قبل از اينکه قائم آل محمد را درک کنم او را يارى مى کنم)، او مثل کسى است که در کنار او شمشير زده است. وکسى که در کنار او شهيد شود، دو شهادت نصيبش شده است - يا ثواب دو شهادت را داردـ.(50)
3- ابى الجارود از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (بدان که بنى اميه، سلطنتى دارند که مردم نمى توانند آن را از ايشان بگيرند واهل حق، دولت وحکومتى دارند که وقتى زمان برقرارى آن برسد، خداوند هر کس از ما اهل بيت را که بخواهد، ولايت مى دهد، هر کس از شما که آن دولت وولايت را درک کند، با ما در اوج اعلى است، وهر کس که قبل از رسيدن آن، خداوند جايش را بگيرد، خير او را اراده فرموده است).(51)
4- ابو حمزه از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (از مسائل حتمى وتغيير ناپذير در نزد خداوند، قيام قائم ماست وهر که در آنچه مى گويم، شک کند، در حال کفر خدا را ملاقات خواهد کرد). تا اينکه فرمود: (اى ابا حمزه! هر کس او را درک کند وهمان طور که تسليم ودر اختيار محمد وعلى بوده است، تسليم ودر اختيار او باشد، بهشت بر او واجب است وهر که تسليم او نباشد از بهشت محروم است وجايگاهش جهنم است، وجايگاه ستمکاران، بد جايگاهى است).(52)
گفتار ما
اين احاديث نشانگر شرافت وعظمت جهاد در رکاب امام زمان عليه السلام است، همان طور که از روايت چهارم پيداست اين فضل وشرف از آن کسى است که همان گونه تسليم ودر اختيار آن حضرت باشد که به امر پيامبر وعلى تن مى داده است.
روايات
1- ابو بصير مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم که فرمود: صاحب الامر، سنتى از موسى، وسنتى از عيسى وسنتى از يوسف وسنتى از محمد صلى الله عليه وآله وسلم را جارى مى کند... اما سنتى که از محمد جارى مى کند قيام به سيره ى آن حضرت وبيان آثار وروش آن جناب است، آن گاه، هشت ماه شمشير بر دوش دارد وپيوسته دشمنان خدا را مى کشد تا خدا خشنود شود). عرض کردم: (از کجا مى فهمد که خدا خشنود شده است؟) فرمود: (رحم به دلش مى اندازد).(1)
2- امام صادق عليه السلام فرمود: (اهل سيزده شهر وطائفه با امام قائم نبرد مى کنند: اهل مکه، اهل مدينه، اهل شام، بنى اميه، اهل بصره، اهل دشت ميشان، کردها، عربها، ضبه، غنى، باهله، ازد بصره، واهل رى).(2)
3- يحيى بن علاء رازى مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (... وآنقدر مى کشد که افراد نادان مى گويند اگر اين از نسل پيامبر بود، رحم مى کرد).(3)
زراره مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض کردم: (مردى از صالحين را برايم نام ببر)، منظورم قائم عليه السلام بود. امام فرمود: (نام او نام من است). عرض کردم: (آيا طبق سيره ى محمد صلى الله عليه وآله وسلم عمل خواهد کرد؟) فرمود: هيهات! هيهات!، نه چنين است، اى زراره، طبق سيره ى او عمل نخواهد کرد). بعد اضافه فرمود: (سيره ى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم در ميان مردم، منت ورحمت والفت با مردم بود ولى قائم عليه السلام، در بيت آنان کشتار به راه مى اندازد. در مرقومه اى که نزد اوست به اين کار مامور شده است کسى را به توبه دعوت نمى کند واى بر کسى که با او دشمنى ورزد).(4)
5- محمد بن مسلم مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم فرمود:اگر مردم مى دانستند که قائم عليه السلام وقتى خروج کند چه کشتارى از مردم راه مى اندازد بيشتر آنها دوست مى داشتند که او را نبينند، بدانيد که او از قريش شروع مى کند وجز با شمشير با آنها معامله نمى کند تا اينکه بيشتر مردم مى گويند: (اين از آل محمد نيست، اگر از آل محمد بود رحم داشت).(5)
6- از امام صادق عليه السلام نقل شده است که (کذب بالحسنى)(6) مقصود تکذيب ولايت على است ومقصود از نار در آيه (وأنذرتکم نارا تلظى)(7) قائم عليه السلام است در آن هنگامى که با شمشير قيام مى کند واز هر هزار نفر نهصد ونود ونه نفر را مى کشد..).(8)
7- کابلى از امام سجاد عليه السلام نقل مى کند: (قائم، از اهل مدينه آنقدر مى کشد که به اجفر مى رسد ومردم آنجا به گرسنگى وقحطى شديد مبتلا مى شوند).(9)
گفتار ما
در فصل دوم از باب دوم، ويژگى هاى سفيانى - که يکى از محاربان با امام عليه السلام است - ذکر شد، ودر فصل هاى بعد نيز مطالبى که به صراحت ويا به طور ضمنى به اين بحث مربوط باشد، خواهد آمد.
روايات
1- عبد الله بن شريک مى گويد: امام حسين عليه السلام بر گروهى از بنى اميه که در مسجد پيامبر نشسته بودند گذشت وفرمود: (به خدا قسم!، دنيا تمام نمى شود تا اينکه خداوند از نسل من مردى را بر انگيزد که هزار تا هزار تا از اينان بکشد). عرض کردم: (اينها فرزندان فلانى هستند وتعدادشان به اين حد نمى رسد).فرمود: (اى واى بر تو، در آن زمان از نسل هر مردى فلان وفلان تعداد آدم متولد شده است به طورى که غلامانشان هم از بين خودشان هستند).(10)
2- عبد الله بن مغيره مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (وقتى قائم آل محمد قيام کند، پانصد نفر از قريش را گردن مى زند، بعد از آن پانصد نفر ديگر وتا شش بار اين کار را تکرار مى کند). عرض کردم: (آيا تعداد اينها به آن حد مى رسد؟)فرمود: (آرى، از خودشان وغلامانشان).(11)
3- ابى الجارود از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (وقتى قائم قيام کند به سمت کوفه مى رود وچند هزار نفر از آنها را که تبريه ناميده مى شوند بيرون مى آورد) تا اينکه فرمود: (اول تا آخر را به دم شمشير مى سپارد، سپس وارد کوفه مى شود وهر منافق شکاکى را مى کشد وکاخهايشان را ويران مى کند وآن قدر از آنها مى کشد که خدا راضى مى شود).(12)
4- از امام صادق در مورد آيه ى (ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتل)(13) نقل شده است که فرمود: آن قائم آل محمد است که خروج مى کند وبه خونخواهى حسين، دشمنان را مى کشد، واگر تمام اهل زمين را بکشد، اسراف نکرده است ودر مورد: (فلا يسرف فى القتل) فرمود: (کارى نمى کند که اسراف باشد) آرى، امام صادق عليه السلام فرمود: به خدا قسم، فرزندان قاتلان حسين را به خاطر عمل پدرانشان مى کشد).(14)
5- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: (...شمشير برهنه را هشت ماه به دوش مى کشد، از بنى شيبه شروع مى کند، دستهايشان را قطع مى کند وبه کعبه مى آويزد ومنادى آن حضرت ندا مى کند که: (اينان دزدان خدا هستند). سپس به قريش مى پردازد، بين او وآنها جز شمشير چيزى حکومت نمى کند، وقائم خروج نمى کند مگر اينکه دو نوشته - کتاب - خوانده شود: نوشته اى در بصره ونوشته اى در کوفه در بيزارى از على عليه السلام).(15)
6- مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که فرمود: (وقتى قائم ما قيام کند از کسانى که شيعيان را تکذيب مى کنند ودروغگو مى پندارند شروع مى کند وآنها را مى کشد).(16)
7- ابو بصير از امام صادق عليه السلام در مورد آيه: (فاصبر على ما يقولون)(17) نقل مى کند که فرمود يعنى اى محمد، تو را تکذيب مى کنند ودر برابر تکذيبشان صبر پيشه کن، من به وسيله ى مردى از نسل تو از آنها انتقام مى کشم، او قائم من است که بر خون ستمکاران مسلطش کرده ام).(18)
8- ابو حمزه ثمالى از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم در حديثى به على عليه السلام فرمود: (بدان که پسرم از کسانى که به تو وشيعيانت ستم کرده اند انتقام مى گيرد وخداوند در آخرت آنها را عذاب مى نمايد..).(19)
9- جابر بن عبد الله انصارى از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى کند: (... سپس عيسى مى ميرد مهدى منتظر آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم باقى مى ماند، در دنيا به راه مى افتد، شمشيرش را بر دوش مى کشد ويهود ونصارى واهل بدعت را مى کشد).(20)
گفتار ما
در فصل دهم نيز رواياتى در همين زمينه ذکر شد ودر فصلهاى آينده نيز نظير همين روايات خواهد آمد.
با توجه به اين روايات، معلوم مى شود که براى تعجب وبعيد دانستن اين مطلب که در حديث ششم از فصل دوازدهم مى فرمايد وقتى قائم قيام کند از هر هزار نفر، نهصد ونود ونه نفر را مى کشد، جايى باقى نمى ماند.
روايات
1- حارث اعور همدانى مى گويد: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (پدرم فداى پسر بهترين کنيزان باد- يعنى قائم از نسل آن حضرت - ذلت را به آنها (دشمنان اهل بيت) مى چشاند وجام خفت را به آنها مى نوشاند وجز شمشير چيزى نصيبشان نمى کند). تا اينکه فرمود: (از آنها دست بردار نيست تا اينکه خدا راضى شود).(21)
2- ابو بصير از امام باقر عليه السلام نقل مى کند: (...کار او جز با شمشير نيست، هيچکس را به توبه دعوت نمى کند ودر راه خدا ودين او از سرزنش هيچکس پروايى ندارد).(22)
3- بشير نبال از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: (واى بر اين مرجئه!، فردا که قائم ما قيام کند، اينها به چه کسى پناه خواهند برد؟) تا اينکه فرمود: (به خدايى که جانم در دست اوست، مثل قصابى که سر گوسفندش را مى برد، آنها را سر خواهد بريد) وبه حلقش اشاره فرمود، يعنى اين طور ذبحشان مى کند).(23)
4- امام صادق عليه السلام فرمود: (...ما بر شيوه ى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم هستيم تا اينکه خداوند تعالى اجازه دهد که دينش بر همه غالب شود، آن گاه ما مردم را به دين فرا مى خوانيم وهمان گونه که در آغاز پيامبر بر روى آنها شمشير کشيد ما هم براى بازگشت به دين، آنها را با شمشير مى کشيم).(24)
5- در نوشته اى به خط امام حسن عسکرى عليه السلام آمده است: (... حجت خدا بر مردم، با شمشير برهنه ظهور خواهد کرد تا حق را غلبه بخشد..).(25)
6- در نوشته ديگرى به خط امام عسکرى عليه السلام: (...بزودى شمشير وقلم در بين ما حاکم مى شود).(26)
گفتار ما
در روايت دوم از فصل ششم اين باب آمده بود که قائم به سنت محمد با شمشير خروج مى کند، ودر روايت سوم ذکر شد که شباهت قائم به جدش از نظر خروج با شمشير وکشتن دشمنان خدا ورسول، ونيز ستمکاران وسرکشان ويارى شدن آن حضرت به وسيله ى شمشير ورعب در دل دشمن است، ودر فصل نهم از قول امام صادق ذکر شد که قائم دوازده هزار زره وشمشير از دشت کوفه خارج مى نمايد ودر فصل دوازدهم آمد که با قريش جز با شمشير رفتار نمى کند.
از ظاهر اين روايات بر مى آيد که خداوند اراده کرده است که همان گونه که پيامبران پيشين وپيامبر خود ما - صلى الله عليهم اجمعين - را يارى کرده، حضرت حجت را نيز به همان شيوه، يارى کند وبر دشمن پيروز نمايد، از اين روست که هر چه پيش آنها بوده است در خدمت حضرت حجت، وجود دارد وآن حضرت هم به همان نحو که پيامبران، از آن وسايل استفاده کرده اند، ازآنها بهره مى برد وبنابراين چاره اى نيست جز اينکه بگوييم: آلات وابزارهاى معمول ورايج در زمان ما ويا آنچه از وسايل جنگى وارتباطى پيشرفته که انسان، در آينده، خواهد ساخت، در زمان ظهور امام عليه السلام، بدون استفاده خواهد ماند واز رونق خواهد افتاد، حال ممکن است اين مساله به خاطر علتهاى معنوى باشد يا علتهاى ظاهرى ومادى که باعث خواهد شد آنها از کار بيفتند. در هر حال فقط خداوند به حقيقت اوضاع آگاه است وبس.

 

پاورقی:

(27) اثبات الهداه، ج 3، ص 464، روايت 117.
(28) اثبات الهداه، ج 3، ص 467، روايت 128.
(29) اثبات الهداه، ج 3، ص 468، روايت 131.
(30) اثبات الهداه، ج 3، ص 468، روايت 132.
(31) اثبات الهداه، ج 3، ص 473، روايت 155.
(32) اثبات الهداه، ج 3، ص 475، روايت 162.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 477، روايت 171.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 479، روايت 180.
(35) اثبات الهداه، ج 3، ص 482، روايت 188.
(36) اثبات الهداه، ج 3، ص 482، روايت 189.
(37) اثبات الهداه، ج 3، ص 488، روايت 20.
(1) عصر: 3- 1.
(2) اثبات الهداه، ج 3، ص 492، روايت 236.
(3) اثبات الهداه، ج 3، ص 499، روايت 278.
(4) اثبات الهداه، ج 3، ص 510، روايت 329.
(5) ظاهرا مقصود امام موسى بن جعفر عليه السلام باشد. مترجم.
(6) توبه: 16- آيا گمان کرديد که بدون آزمايش الهى ومشخص شدن مجاهدانتان، از شما دست برداشته مى شود؟.
(7) آل عمران: 142.
(8) اثبات الهداه، ج 3، ص 510، روايت 330.
(9) ظاهرا مقصود از کلمه ى (ناس، مردم) در روايت، شيعيان باشند نه تمام مردم.مترجم.
(10) اثبات الهداه، ج 3، ص 510، روايت 331.
(11) اثبات الهداه، ج 3، ص 510، روايت 332.
(12) اثبات الهداه، ج 3، ص 510، روايت 334.
(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 523، روايت 412.
(14) در روايت ديگرى شبيه اين روايت، اثبات الهداه، ج 3، ص 527، روايت 490، جمله ى ديگرى نيز اضافه شده است که عبارت است: واى بر سرکشان عرب از شرى که به زودى دامن ايشان را مى گيرد.
(15) اثبات الهداه، ج 3، ص 537، روايت 489.
(16) اثبات الهداه، ج 3، ص 537، روايت 491.
(17) عنکبوت: 2و3 - آيا مردم گمان مى کنند همينکه به زبان بگويند ايمان آورديم، دست از سر آنها بر مى داريم وديگر آزمايش نمى شوند؟ مردمى را که قبل از ايشان بودند نيز آزموديم وخداوند مى داند که چه کسانى راستگو وچه کسانى دروغگويند - ودر امتحان، درست يا نادرست از آب در مى آيند-.
(18) اثبات الهداه، ج 3، ص 442، روايت 14.
(19) ظاهرا عبارت ديگرى براى اصطلاح معروف تولى وتبرى است که در اين جا به عنوان يک اصل جدى براى سالم ماندن وباقى ماندن بر دين ائمه عليهم السلام، به آن توصيه شده است.مترجم.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 424، روايت 156.
(21) اثبات الهداه، ج 3، ص 474، روايت 157.
(22) اثبات الهداه، ج 3، ص 475، روايت 161 - ترجمه ى دعا: اى خدا، اى رحمت گستر، اى مهربان، اى گرداننده وزير ورو کننده ى دلها، دل مرا بر دين خود استوار بدار.
(23) اثبات الهداه، ج 3، ص 427، روايت 168.
(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 478، روايت 174.
(25) اثبات الهداه، ج 3، ص 499، روايت 275.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 519، روايت 384.
(27) اثبات الهداه، ج 3، ص 536، روايت 488.
(28) بحار الانوار، ج 52، ص 122، روايت 4.
(29) بحار الانوار، ج 52، ص 129، روايت 25.
(30) بحار الانوار، ج 52، ص 146، روايت 70.
(31) در ذيل حديث دهم آمده است که: (انتظار الفرج من اعظم الفرج)، انتظار فرج، بزرگترين فرج است؛ يا، بخش زيادى از فرج است.
شايد از اين بيان امام عليه السلام بتوان نتيجه گرفت که وظيفه ى عمده ى شيعه، انتظار فرج است، نه روز شمارى به اصطلاح معمول، نه تعيين وقت کردن، نه اشکال وايراد وارد کردن به علائمى از ظهور که محقق شده يا نشده ونه فقط ادعاى دوستى حضرت مهدى عليه السلام.
ونيز همان طور که از روايت دوم، پنجم ونهم وروايات ديگر فهميده مى شود، انتظار، يک زندگى همراه با تقوا، ورع، محاسن اخلاق، اعتقاد به غيبت، توجه جدى ودائمى به حضرت مهدى وغيبت آن جناب وتولى وتبرى به معنى واقعى است.
در روايت هشتم وروايات مشابه آن فرموده اند که شخص عارف به امام ومنتظر ظهور، اگر عمرش به زمان ظهور هم نرسد، دير وزود شدن زمان ظهور، برايش ضررى ندارد؛ بنابراين معلوم مى شود که براى ما، مهمترين مساله، انتظار فرج است وياد گرفتن مفهوم انتظار، وزندگى کردن بر طبق آن.
در حال حاضر، براى ما، از اصل فرج مهمتر، انتظار فرج وتوجه عميق به اين است که حجت خدا در روى زمين زنده، با ما وشاهد وناظر اعمال ما وواسطه ى فيض بين خدا وماست. فرج به خداوند مربوط است که هر موقع صلاح بداند عملى خواهد شد، وانتظار فرج به ما مربوط است. ما بايد تکليف خودمان را خوب انجام دهيم، خداوند به حکمت خدايى ومصالح بندگان بهتر واقف است وچيزى از علم او خارج نيست.
در بقيه ى معارف نيز، مطالبى شبيه اين مطلب وجود ندارد. مثلا ما بايد دعا کردن ودرخواست وشرايط آن را ياد بگيريم ودرست عمل کنيم، استجابت با رب العالمين است واو خود به مصالح بندگان آگاه است اينکه بنده به جاى دعا وتضرع، براى خداوند تکليف معين کند، خلاف بندگى است.
در زيارت شريف امين الله مى خوانيم: (خدايا! درهاى اجابت به روى بندگان باز است، ودعاى کسى که تو را مى خواند مستجاب است، وتوبه ى انابه کنندگان به درگاهت، قبول است، وگريه ى گريه کنندگان، مورد رحمت است و...و سرچشمه هاى آب براى تشنگان، جوشان است..). واز اينجا معلوم مى شود که ما بايد دعا کردن، توبه وگريه کردن را بياموزيم، استجابت، قبول ورحمت، پيشاپيش تضمين شده است، ما بايد تشنگى بياموزيم وتشنه بودن را تجربه کنيم، دنبال آب رفتن لازم نيست، جوشش سرچشمه هاى آب، قبلا انجام گرفته است، واگر از اين سرچشمه ها بهره اى نمى بريم، علت آن، تشنه نبودن است ونه نبودن آب؛ به دروغ اظهار تشنگى مى کنيم، اگر تشنگى حاصل شود، سرچشمه هاى آب، از همه جا فوران مى کند، به قول مولوي:
آب کم جو تشنگى آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا وپست
اگر ما نياز به مهدى را در خود نيابيم وجدى نگيريم، واز منتظران واقعى به حساب نياييم، حتى اگر آن حضرت تشريف بياورد، بهره ى کامل را نخواهيم برد، زيرا او طبيب دردمندان است، وبيدردها يا کسانى که درد احساس نمى کنند از مراجعه به طبيب، خود را بى نياز مى دانند.
طبيب عشق مسيحا دم است ومشفق ليک
چو درد در تو نبيند که را دوا بکند
مترجم.
(32) اثبات الهداه، ج 3، ص 460، روايت 104.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 464، روايت 115.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 466، روايت 127.
(35) اثبات الهداه، ج 3، ص 470، روايت 142.
(36) اثبات الهداه، ج 3، ص 471، روايت 143.
(37) بحار الانوار، ج 52، ص 126، روايت 17.
(38) بحار الانوار، ج 52، ص 131، روايت 32.
(39) بحار الانوار، ج 52، ص 141، روايت 53.
(1) مولف محترم براى علت ثوابها ومقام معتقدان به غيبت وولايت، که در روايات آمده است، وجوهى ذکر فرموده اند، لکن خود ثوابها ومقامات را- على رغم آنکه از سيره ى ايشان در گفتارهاى پيشين انتظار مى رفت - از روايات استخراج نکرده وتوضيحى نفرموده اند.
اين آثار وثوابها عبارت بودند از:
الف - رفاقت با پيامبر ومودت با ايشان، وکريمترين وعزيزترين افراد بودن در نزد ايشان.
ب - با پيامبر وهم درجه پيامبر بودن در قيامت.
ج - اجر هزار شهيد از شهداى بدر واحد داشتن.
د - قرب الى الله.
ه- بمنزله ى مجاهد جنگاور بودن در رکاب پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم.
و- شريک بودن در مجاهدات امير المؤمنين عليه السلام واصحابش.
ز- در رديف افراد آماده در اردوگاه وحتى زير پرچم امام عليه السلام بودن.
(وفى ذلک فليتنافس المتنافسون)
مى توانيم ادعا کنيم که مفهوم ظاهرى بعضى از اين ثوابها را تا حدودى درک مى کنيم اما بعضى ديگر مثل رفاقت با پيامبر، معيت پيامبر، همدرجه پيامبر بودن وقرب الى الله، از مقاماتى هستند که در محدوده ى اين ادعا نمى گنجد وبهتر است خوانندگان، از خود مولف محترم، وديگرانى که اهل اين معانى هستند جويا شوند.
در مورد (معيت پيامبر) آن طور که از بعضى افاضات شفاهى مولف محترم فهميده مى شود، شايد يکى از معانى آن، نوعى توجه شديد، هميشه، همه جا، در هر حال وهر کار به وجود مقدس پيامبر وعشق به آن حضرت باشد.مترجم.
(2) اثبات الهداه، ج 3، ص 477، روايت 172.
(3) اثبات الهداه، ج 3، ص 564، روايت 649.
(4) وسائل الشيعه، ج 11، ص 460، روايت 2، باب 24.
(5) وسايل الشيعه، ج 11، ص 460، روايت 6، باب 24.
(6) وسايل الشيعه، ج 11، ص 462، روايت 11، باب 24.
(7) وسايل الشيعه، ج 11، ص 465، روايت 25، باب 24.
(8) وسايل الشيعه، ج 11، ص 460، روايت 3، باب 24.
(9) کهف: 95 - بين شما وآنها سدى قرار دهم.
(10) کهف: 97- نتوانند از آن بالا بروند ودر آن رخنه اى ايجاد کنند.
(11) وسايل الشيعه، ج 11، ص 467، روايت 33، باب 24.
(12) وسايل الشيعه، ج 11، ص 461، روايت 8، باب 24.
(13) وسايل الشيعه، ج 11، ص 464، روايت 21، از باب 24.
(14) وسايل الشيعه، ج 11، ص 468، روايت 1، از باب 25.
(15) وسايل الشيعه، ج 11، ص 470، روايت 9، از باب 25.
(16) بقره: 163.
(17) وسايل الشيعه، ج 11، ص 475، روايت 12، از باب 28.
(18) وسايل الشيعه، ج 11، ص 477، روايت 8، از باب 29.
(19) وسايل الشيعه، ج 11، ص 478، روايت 10، باب 29.
(20) وسايل الشيعه، ج 11، ص 483، روايت 1، از باب 31.
(21) وسايل الشيعه، ج 11، ص 483، روايت 2، از باب 31.
(22) حديث ديگرى که در آن پايه هاى دين بيان شده است، حديث عمرو بن حريث است که به امام صادق عرض کرد: (آيا دينم را به شما عرضه کنم؟) فرمود: (آرى، عمرو گفت: (به يگانگى خداوند واحد بدون شريک گواهى مى دهم وبه اينکه محمد پيامبر اوست وبه اقامه ى نماز ودادن زکات وروزه ى ماه رمضان وحج خانه خدا، وولايت وائمه عليهم السلام معتقدم. آنگاه امام عليه السلام فرمود: اى عمرو! اين دين خدا ودين پدران من ودينى است که من در نهان وآشکار بر آن هستم..). وسايل الشيعه، ج 1، ص 8، روايت 4.
(23) اينکه گفتيم در توحيد، تقيه نيست مقصود تا وقتى است که به خونريزى واز بين رفتن جان بى گناهى منجر نشود، اما اگر کار به اينجا برسد تقيه در توحيد نيز جايز است، چنانکه قضيه اظهارات عمار ياسر در زير شکنجه وآيه ى (الا من اکره وقلبه مطمئن بالايمان) که در آن مورد نازل شده گواه اين مطلب است.
(24) رواياتى که دلالت مى کنند بر اينکه ولايت جزء توحيد است بسيارند از آن جمله: روايتى است از امام رضا عليه السلام از پدرش از جدش امام زين العابدين که درباره ى آيه ى (فطرت الله التى فطر الناس عليها) فرمود: (آن فطرت، توحيد، نبوت محمد صلى الله عليه وآله وسلم وولايت على امير المؤمنين عليه السلام است، حد توحيد اين مقدار است. بحار الانوار، ج 3، ص 277، روايت 3 ونيز مراجعه شود به بحار الانوار، ج 3، ص 280، روايت 18.
(25) اثبات الهداه، ج 3، ص 443، روايت 19.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 477، روايت 170.
(27) اثبات الهداه، ج 3، ص 480، روايت 181.
(28) اثبات الهداه، ج 3، ص 490، روايت 229.
(29) اثبات الهداه، ج 3، ص 506، روايت 315.
(30) اثبات الهداه، ج 3، ص 532، روايت 463.
(31) اثبات الهداة، ج 3، ص 534، روايت 475.
(32) به بحار الانوار، ج 52، ص 159 وج 3، ص 200 مراجعه نماييد.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 469، روايت 138.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 490، روايت 229.
(35) اثبات الهداه، ج 3، ص 490، روايت 228.
(36) اثبات الهداة، ج 3، ص 490، روايت 230.
(37) اثبات الهداة، ج 3، ص 509، روايت 328.
(38) بحار الانوار، ج 51، ص 33، روايت 8.
(39) بحار الانوار، ج 51، ص 33، روايت 9.
(40) بحار الانوار، ج 51، ص 33، روايت 10.
(41) بحار الانوار، ج 51، ص 33، روايت 11.
(42) وسايل الشيعه، ج 11، ص 489، روايت 14.
(43) وسايل الشيعه، ج 11، ص 489، روايت 15.
(44) وسايل الشيعه، ج 11، ص 489، روايت 16.
(45) وسايل الشيعه، ج 11، ص 490، روايت 20 ونيز مراجعه شود به ج 11، ص 491، روايت 21.
(46) وسايل الشيعه، ج 11، ص 491، روايت 22.
(47) وسايل الشيعه، ج 11، ص 491، روايت 23.
(1) مقصود از حکم تعبد ى محض، حکمى است که چه به علت وفلسفه ى صدور حکم دسترسى پيدا کنيم وچه از آن بى اطلاع باشيم، چه عقل ما از درک آن عاجز باشد وچه عقل، با استدلال ومحاسبه به آن برسد، در هر حال حکم لازم الاجر است وبايد اطاعت شود. اما در مقابل، اگر حکمى تعبد ى نباشد در هر جا موضوع آن مسلم است وعلتى براى جارى شدن آن وجود دارد جارى مى شود واگر زمينه وعلت جارى شدن وجود نداشته باشد يا مشکوک باشد جارى نمى شود. در موضوع مورد بحث، چون در حال حاظر هيچ ضرورتى براى مخفى ماندن نام ايشان وجود ندارد وخطراتى که از اين نظر متوجه وجود مقدس حضرت بوده است هم اکنون منتفى است فلذا حکم مخفى ماندن نام ايشان که - حکمى غير تعبد ى است - لازم الاجرا نيست ودر هر زمانى که تابع موضوع وعلت است.مترجم.

(2) بحار الانوار، ج 52، ص 92، روايت 6.
(3) بحار الانوار، ج 52، ص 92، روايت 7.
(4) بحار الانوار، ج 52، ص 92، روايت 8.
(5) لقمان: 20- ونعمتهاى ظاهرى وباطنى خود را بر شما تمام کرده است.
(6) اثبات الهداه، ج 3، ص 581، روايت 763.
(7) اثبات الهداه، ج 3، ص 500، روايت 282.
(8) اثبات الهداه، ج 3، ص 527، روايت 436.
(9) اثبات الهداه، ج 3، ص 550، روايت 559.
(10) اقبال الاعمال، ص 298.
(11) اثبات الهداه، ج 3، ص 453، روايت 72.
(12) اثبات الهداه، ج 3، ص 583، روايت 776.
(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 578، روايت 748.
(14) اثبات الهداه، ج 3، ص 579، روايت 749.
(15) اثبات الهداه، ج 3، ص 478، روايت 173: ريان بن الصلت مى گويد: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: (آيا شما صاحب الامر هستيد؟) فرمود: (من صاحب الامر هستم، اما نه آن صاحب الامرى که زمين را بعد از پر شدن از ظلم وستم، از عدل وداد سرشار مى سازد، وبا اين ضعف بدنى که در من مى بينى چگونه مى توانم آن صاحب الامر باشم؟ قائم، آن کسى است که وقتى خروج کند، در سن پيران، داراى سيمايى جوان واندکى قدرتمند است به طورى که اگر دست دراز کند، بزرگترين درخت روى زمين را از جا مى کند واگر در بين کوهها فريادى بکشد، صخره هاى کوهها در هم شکسته واز هم مى پاشد).
(16) بحار الانوار، ج 52، ص 366، روايت 147.
(17) بحار الانوار، ج 52، ص 190، روايت 21.
(18) بحار الانوار، ج 52، ص 260- 254، روايت 147.
(19) بحار الانوار، ج 52، ص 181، روايت 2.
(20) بحار الانوار، ج 52، ص 184، روايت 9.
(21) بحار الانوار، ج 52، ص 190، روايت 20.
(22) بحار الانوار، ج 52، ص 190، روايت 21.
(23) بحار الانوار، ج 52، ص 211، روايت 58.
(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 533، روايت 465.
(25) بحار الانوار، ج 52، ص 254، روايت 147.
(26) بحار الانوار، ج 52، ص 192، روايت 26.
(27) اثبات الهداه، ج 3، ص 535، روايت 481.
(28) اثبات الهداه، ج 3، ص 588، روايت 808.
(29) اثبات الهداه، ج 3، ص 719، روايت 16.
(30) اثبات الهداه، ج 3، ص 725، روايت 44.
(31) اثبات الهداه، ج 3، ص 726، روايت 47.
(32) اثبات الهداه، ج 3، ص 727، روايت 51.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 728، روايت 61.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 738، روايت 112.
(35) اثبات الهداه، ج 3، ص 532، روايت 461.
(36) اثبات الهداه، ج 3، ص 578، روايت 742.
(37) پيداست که منظور از رايت (بيرق)، فقط پرچم پارچه اى نيست واز قرينه ى (کلهم يدعوا الى نفسه)، (هر کدام مردم را به خود دعوت مى کند) واز قرينه عقلى پيداست که منظور، هر باشگاه وگروه ودسته وجمعيت وسازمان وحزب وصدا وسيما ونشريه وروزنامه، وهر عامل ديگرى است که از نظر سياسى وفرهنگى، نظامى، اقتصادى، اجتماعى ومذهبى مردم را به خود دعوت مى کند، (مَنِ) خود را تبليغ مى کند وعليه ديگران فعاليت مى نمايد، چه پرچمى در کار باشد وچه نباشد، چه از جنس پارچه، کاغذ، شيشه، امواج صوتى وتصويرى، ملقب به نوعى ايسم وامثال آن باشد يا نباشد. مترجم.
(1) بحار الانوار، ج 52، ص 183، روايت 6.
(2) مقصود کشتارهاى پى در پى وبدون وقفه است. مترجم.
(3) بحار الانوار، ج 52، ص 207، روايت 41.
(4) بحار الانوار، ج 52، ص 207، روايت 42.
(5) بحار الانوار، ج 52، ص 207، روايت 43.
(6) بحار الانوار، ج 52، ص 209، روايت 50.
(7) سجده:21.
(8) اثبات الهداه، ج 3، ص 564، روايت 646.
(9) شايد کنايه از نامردها وافراد بى غيرت باشد چنانکه در کلام مولى على عليه السلام آمده است: (يا اشباه الرجال ولا رجال).مترجم.
(10) اثبات الهداه، ج 3، ص 578، روايت 741.
(11) اثبات الهداه، ج 3، ص 578، روايت 746.
(12) بقره: 155- وقطعا شما را به نوعى از ترس وگرسنگى وزيان مالى وجانى وکمبود محصول مى آزماييم وصابران را نويد ده.
(13) آل عمران: 7.
(14) اثبات الهداه، ج 3، ص 731، روايت 76.
(15) شعراء: 4.
(16) اثبات الهداه، ج 3، ص 732، روايت 82.
(17) اثبات الهداه، ج 3، ص 733، روايت 87.
(18) احتمالا مقصود اين است که هر دو دسته بر باطل واهل آتش هستند.مترجم.
(19) اثبات الهداه، ج 3، ص 739، روايت 118.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 739، روايت 118.
(21) بحار الانوار، ج 52، ص 207، روايت 45.
(22) بحار الانوار، ج 52، ص 209، روايت 48.
(23) اثبات الهداه، ج 3، ص 727، روايت 51.
(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 727، روايت 52.
(25) اثبات الهداه، ج 3، ص 730، روايت 69.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 740، روايت 11.
(27) بحار الانوار، ج 52، ص 182، روايت 5.
(28) بحار الانوار، ج 52، ص 204، روايت 34.
(29) بحار الانوار، ج 52، ص 209، روايت 48.
(30) بحار الانوار، ج 52، ص 210، روايت 52.
(31) بحار الانوار، ج 52، ص 233، روايت 98.
(32) اثبات الهداه، ج 3، ص 740، روايت 123.
(33) رعد، 39: (يمحو الله ما يشاء ويثبت وعنده ام الکتاب).
(34) شايد هم معنى اين باشد که عصاى خشک را در سنگ فرو مى برد، چوب خشک در دل سنگ، سبز مى شود وبرگ وبار مى دهد. واين معنى براى توجه به قدرت وفضل آن حضرت، مناسبتر به نظر مى رسد. مترجم.
(35) بحار الانوار، ج 53، ص 16- 14 بخشى از روايت 1.
(36) بحار الانوار، ج 52، ص 232، روايت 96.
(37) مؤمنون: 50.
(38) بحار الانوار، ج 52، ص 205، روايت 36.
(39) بحار الانوار، ج 52، ص 204، روايت 32.
(40) بحار الانوار، ج 52، ص 204، روايت 32.
(41) بحار الانوار، ج 52، ص 206، روايت 38.
(42) بحار الانوار، ج 52، ص 215، روايت 72.
(43) بحار الانوار، ج 52، ص 387، روايت 205.
(44) بحار الانوار، ج 52، ص 388، روايت 206.
(45) بحار الانوار، ج 52، ص 344، روايت 91.
(46) اثبات الهداه، ج 3، ص 737، روايت 105.
(1) طيلسان جامه ى بلندى است که تمام بدن را مى پوشاند وفاقد دوخت وبرش است. مجمع البحرين، مترجم.
(2) بحار الانوار، ج 52، ص 194- 192، روايت 26.
(3) بحار الانوار، ج 52، ص 192، روايت 19.
(4) اعراف:186- با اين تفاوت که در اول آيه شريفه حرف واو نيست. ترجمه: از تو درباره ى زمان وقوع (قيامت يا ظهور) سوال مى کنند، بگو علم آن نزد خداست وکسى جز او نمى داند، امر آن بر آسمانها وزمين سنگينى مى کند.
(5) نازعات: 42- از تو مى پرسند که آن - قيامت يا ظهور- کى واقع خواهد شد.
(6) لقمان:42 وزخرف: 85- با اين تفاوت که يک واو آيه بيشتر دارد. ترجمه: اطلاع از آن زمان، منحصر به اوست.
(7) محمد: 18- آيا منتظرند که آن ساعت ناگهان فرا رسد؟علائم آن نزديک است.
(8) قمر: 1- زمان نزديک شده وماه شکافت.
(9) احزاب: 63- چه مى داني؟ شايد زمان نزديک باشد.
(10) شورى: 18- آنها که ايمان ندارند عجله مى کنند وآنها که ايمان دارند، از آن (ساعت قيامت) مى ترسند ومى دانند که حق است، بدانيد کسانى که در مورد آن مجادله ونزاع مى کنند در گمراهى آشکارند.
(11) بحار الانوار: ج 53، ص 1، روايت 1.
(12) مدثر: 8.
(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 447، روايت 39.
(14) اثبات الهداه، ج 3، ص 447، روايت 40.
(15) اثبات الهداه، ج 3، ص 505، روايت 308.
(16) اثبات الهداه، ج 3، ص 506، روايت 315.
(17) اثبات الهداه، ج 3، ص 548، روايت 547.
(18) محمد: 18، وزخرف: 66.
(19) اثبات الهداه، ج 3، ص 565، روايت 654.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 459، روايت 100.
(21) اثبات الهداه، ج 3، ص 465، روايت 122.
(22) اثبات الهداه، ج 3، ص 491، روايت 233.
(23) اثبات الهداه، ج 3، ص 514، روايت 354.
(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 571، روايت 693.
(25) برخى از اين روايات در کتاب فروغ شهادت صفحات 100- 90 ذکر شده است.
(26) بحار الانوار، ج 52، ص 230، روايت 96.
(27) بحار الانوار، ج 52، ص 230، روايت 96.
(28) بحار الانوار، ج 52، ص 230، روايت 96.
(29) بحار الانوار، ج 53، ص 8، روايت 1.
(30) بحار الانوار، ج 53، ص، روايت 1.
(31) اثبات الهداه، ج 3، ص 482، روايت 189.
(32) اثبات الهداه، ج 3، ص 533، روايت 467.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 536، روايت 483.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 574، روايت 721.
(35) اثبات الهداه، ج 3، ص 575، روايت 724.
(36) براى کسانى که همه چيز را با معيارهاى مادى مى سنجند وقدرت خداوند را هم در چارچوب ابزارهاى دنيوى واسباب مادى بررسى مى نمايند، روزى اين اشکال مطرح شده است که چگونه ممکن است شخصى در کنار کعبه فريادى بزند يا صيحه اى در نقطه اى بلند شود وتمام مردم دور ونزديک، آن صدا را بشنود در حالى که نه افراد نزديک، از شدت صدا آسيبى ببينند ونه افراد دور، مشکلى در شنيدن داشته باشند. اما امروزه که سلطه انسان بر امواج به جايى رسيده که شخصى در دورترين فاصله، به همان راحتى نزديکترين افراد، ودر همان زمان، صداى يک نفر را مى شنود وتصوير او را مى بيند، ديگر اين اشکال، خود بخود مرتفع شده است، به خصوص اگر به اين نکته توجه داشته باشيم که هرچه در عالم هست مقهور اراده امام عليه السلام است.
ضمن آنکه تازه، کيفيت اين ندا وانتقال آن هنوز معلوم نيست به استفاده از قوانين کشف شده فعلى هم احتياجى باشد. در هر حال، انکار واشکالتراشى در امکان اين امور، فقط ناشى از سر سختى در پذيرش حق، اعتماد به ديده ها وملموسات وانکار غير آنها، وداشتن روحيه استبعاد ولجاج است. مترجم.
(37) اثبات الهداه، ج 3، ص 545، روايت 533.
(38) اثبات الهداه، ج 3، ص 545، روايت 534.
(39) اثبات الهداه، ج 3، ص 555، روايت 588.
(1) اثبات الهداه، ج 3، ص 560، روايت 624.
(2) اثبات الهداه، ج 3، ص 585، روايت 798.
(3) اثبات الهداه، ج 3، ص 550، روايت 559.
(4) اثبات الهداه، ج 3، ص 555، روايت 592.
(5) نحل: 1- امر خدا واقع شدنى است، شتاب مکنيد.
(6) انفال:5- همان گونه که خداوند ترا به حق از خانه ات بيرون برد.
(7) اثبات الهداه، ج 3، ص 562، روايت 635.
(8) نمل: 62- کيست که آن هنگامى که مضطر ودرمانده او را مى خواند پاسخ گويد؟.
(9) اثبات الهداه، ج 3، ص564، روايت 644.
(10) اثبات الهداه، ج 3، ص 582، روايت 771.
(11) اثبات الهداه، ج 3، ص 583، روايت 779.
(12) اثبات الهداه، ج 3، ص 540، روايت 503.
(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 545، روايت 533.
(14) شورى: 41- آنان که بعد از ستمى که کشيده اند، انتقام مى گيرند، گناهى بر ايشان نيست.
(15) اثبات الهداه، ج 3، ص 553، روايت 578.
(16) اثبات الهداه، ج 3، ص 716، روايت 9.
(17) اثبات الهداه، ج 3، ص 722، روايت 29.
(18) اثبات الهداه، ج 3، ص 722، روايت 32.
(19) اثبات الهداه، ج 3، ص 730، روايت 71.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 558، روايت 613.
(21) اثبات الهداه، ج 3، ص 473، روايت 152.
(22) اثبات الهداه، ج 3، ص 466، روايت 124.
(23) اثبات الهداه، ج 3، ص 468، روايت 132.
(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 479، روايت 180.
(25) انشقاق: 19.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 486، روايت 212.
(27) توبه: 33، وصف:9- اوست که پيامبر را براى هدايت بشر وحاکميت دين حق فرستاد تا على رغم ميل مشرکان، بر همه ى اديان پيروز شود.
(28) اثبات الهداه، ج 3، ص 439، روايت 2.
(29) اثبات الهداه، ج 3، ص 440، روايت 3.
(30) اثبات الهداه، ج 3، ص 461، روايت 105.
(31) اثبات الهداه، ج 3، ص 494، روايت 251.
(32) اثبات الهداه، ج 3، ص 540، روايت 508.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 541، روايت 509.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 584، روايت 786.
(35) اثبات الهداه، ج 3، ص 545، روايت 533.
(36) اثبات الهداه، ج 3، ص 579، روايت 750.
(37) اثبات الهداه، ج 3، ص 547، روايت 541.
(38) نمل: 62- کيست که آن هنگامى که مضطر ودرمانده او را مى خواند پاسخ مى گويد، وبلا ورنجورى را مى گرداند، وشما را جانشينان روى زمين مى کند؟!.
(39) اثبات الهداه، ج 3، ص 553، روايت 576.
(40) بحار الانوار، ج 53، ص 9 و10 از روايات طولانى باب 25.
(1) اگر چنين احتمالى واقعيت پيدا کند، شايد هم به اين علت باشد که طرفداران مذاهب مختلف، اجتماع مردم در مکه را موقعيت مناسبى براى نشر افکار وجلب هوادار براى خودشان ببينند. در اين صورت اگر صاحبان بيرقها، که سابقا از آنها ياد شد، نيز به سمت مکه روان شوند، ودر آنجا حقشان به امام بپيوندد وباطلشان به دست ايشان نابود شود، بر صحيح بودن اين علت براى رو آوردن به مکه، بيشتر مى توان اعتماد کرد.مترجم.
(2) اشاره به آيه ى 32 سوره ى قصص است که خداوند به موسى فرمود: دست در گريبانت فرو بر وآن را نورانى، بدون عيب، بيرون آر. حضرت حجت نيز عينا همين عمل را انجام دهد.
(3) فتح: 10- آنها که با تو بيعت کنند همانا با خدا بيعت کرده اند، قدرت پروردگار از تمام قدرتها برتر است وهر که نقض بيعت کند به زيان خويش پيوند گسسته است.
(4) بحار الانوار، ج 53، ص 8، از روايت 1.
(5) نمل: 62- يا کيست که دعاى درمانده را چون بخواندش، اجابت مى کند؟!.
(6) اثبات الهداه، ج 3، ص 546، روايت 538.
(7) اثبات الهداه، ج 3، ص 583، روايت 774.
(8) اثبات الهداه، ج 3، ص 491، روايت 234.
(9) اثبات الهداه، ج 3، ص 496، روايت 258.
(10) بقره: 148- هر جا باشيد همه شما را يک جا گرد مى آورد.
(11) اثبات الهداه، ج 3، ص 524، روايت 415.
(12) انبياء: 105- زمين را بندگان صالح من به ارث مى برند.
(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 525، روايت 419.
(14) اثبات الهداه، ج 3، ص 537، روايت 489.
(15) اثبات الهداه، ج 3، ص 517، روايت 376.
(16) اثبات الهداه، ج 3، ص 456، روايت 85.
(17) اثبات الهداه، ج 3، ص 548، روايت 549.
(18) اثبات الهداه، ج 3، ص 555، روايت 588.
(19) اثبات الهداه، ج 3، ص 558، روايت 611.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 573، روايت 707.
(21) اثبات الهداه، ج 3، ص 584، روايت 788.
(22) اثبات الهداه، ج 3، ص 548، روايت 548.
(23) مقصود از اينکه خداوند شهر هايى دارد، شايد اين باشد که مردم از آنها بى اطلاعند وفقط خداوند به حال آنها عالم است، يا اينکه خداوند به آنها عنايتى ويژه دارد، يا هر دو، وگرنه تمام هستى از آن خداست واختصاص دو شهر به خدا معنى ندارد. والله العالم. مترجم.
(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 522، روايت 405.
(25) اثبات الهداه، ج 3، ص 522، روايت 406.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 575، روايت 725.
(27) بقره: 148- هر جا باشيد خداوند شما را گرد هم آورد که او بر هر کارى تواناست.
(28) تفسير البرهان، ج 2، ص 164، روايت 10.
(29) به بحار الانوار، ج 12، ص 206، ج 27، ص 43 و47، ج 44، ص 41 و56، ج 57، ص 324 و329، 333، 334، 336 مراجعه کنيد.
(30) نور: 60- وآن زنان بازنشسته واز تک وتا افتاده که اميدى به ازدواج- يا ميل وتوانى براى امور جنسي- ندارند، بر آنان ايرادى نيست که، بدون زينت وخودنمايى، لباس خود را کنار گذراند، وپوشش جدى لازم براى جوانترها را نداشته باشند، والبته اگر عفاف پيشه کنند، وهمان حجاب را رعايت کنند، براى آنها بهتر است وخداوند به همه ى امور شنوا وداناست.
(31) اثبات الهداه، ج 3، ص 517، روايت 377.
(32) در متن روايت، عبارت (أصحاب الألويه) است که ما، ياران بيرقها ترجمه کرديم ولى ظاهرا، به قرينه ى اينکه آنها در زمين حاکم هستند وروايت در مقام بيان قدرت آنهاست، چنانکه در روايت ششم از فصل اول همين باب نيز چنين است، ممکن است (أصحاب الولايه) يعنى داراى ولايت، بوده باشد، واين با معنى بقيه قسمتهاى روايت سازگارتر است. مترجم.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 494، روايت 247.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 494، روايت 248.
(35) هود: 80- اى کاش در برابر شما نيرويى داشتم يا به شخص قابل اعتماد وقدرتمندى پناه مى بردم.
(36) اثبات الهداه، ج 3، ص 494، روايت 249.
(37) بقره: 148- هر جا که باشيد همه ى شما را گرد هم مى آورد.
(38) اثبات الهداه، ج 3، ص 493، روايت 246.
(39) اثبات الهداه، ج 3، ص 517، روايت 378.
(40) اثبات الهداه، ج 3، ص 546، روايت 537.
(41) اثبات الهداه، ج 3، ص 546، روايت 539.
(42) اثبات الهداه، ج 3، ص 547، روايت 540.
(43) اثبات الهداه، ج 3، ص 496، روايت 259.
(44) بقره: 249- خداوند شما را به نهر آبى مى آزمايد.
(45) اثبات الهداه، ج 3، ص 516، روايت 367.
(46) بقره: 249 تا 251 - اگر خداوند ضرر وفساد بعضى از شما را به وسيله ى بعضى ديگر از ميان بر ندارد فساد وتباهى، زمين را فرا مى گيرد اما خداوند بر تمام جهانيان فضل ورحمتش را فرو مى ريزد.
(47) يعنى ممکن است در جزئيات، مکان، زمان وساير مشخصات تفاوتى وجود داشته باشد، اگرچه در اصل نحوه ى امتحان مشابهت وجود دارد. مترجم.
(48) اثبات الهداه، ج 3، ص 585، روايت 796.
(49) بحار الانوار، ج 52، ص 122، روايت 5.
(50) بحار الانوار، ج 52، ص 126، روايت 16.
(51) اثبات الهداه، ج 3، ص 536، روايت 486.
(52) اثبات الهداه، ج 3، ص 571، روايت 692.
(1) اثبات الهداه، ج 3، ص 468، روايت 134.
(2) اثبات الهداه، ج 3، ص 544، روايت 530.
(3) اثبات الهداه، ج 3، ص 504، روايت 305.
(4) اثبات الهداه، ج 3، ص 539، روايت 500.
(5) اثبات الهداه، ج 3، ص 539، روايت 500.
(6) ليل:9- نيکى را تکذيب کرد.
(7) ليل: 14- شما را از آتشى که زبانه کشد بيم دادم.
(8) اثبات الهداة، ج 3، ص 568، روايت 671.
(9) اثبات الهداة، ج 3، ص 585، روايت 793.
(10) اثبات الهداة، ج 3، ص 505، روايت 309.
(11) اثبات الهداة، ج 3، ص 527، روايت 433.
(12) اثبات الهداة، ج 3، ص 528، روايت 437.
(13) اسراء: 33- هر که مظلوم کشته شده است براى وليش سلطنت وقدرتى قرار داديم که در کشتار، اسراف نکند.
(14) اثبات الهداة، ج 3، ص 530، روايت 454- براى فهم بهتر حديث ورفع شبهات احتمالى، به حديث دوازدهم از فصل هفدهم همين باب مراجعه شود.مترجم.
(15) اثبات الهداة، ص 545، روايت 533.
(16) اثبات الهداة، ج 3، ص 561، روايت 630.
(17) طه: 130 وق: 39- بر آنچه مى گويند (وبر تلخى وسختى وناحق بودنش) صبر کن.
(18) اثبات الهداة، ج 3، ص 564، روايت 648.
(19) اثبات الهداة، ج 3، ص 569، روايت 679.
(20) اثبات الهداة، ج 3، ص 587، روايت 804.
(21) اثبات الهداة، ج 3، ص 539، روايت 497.
(22) اثبات الهداة، ج 3، ص 540، روايت 502؛ وص 543، روايت 524.
(23) اثبات الهداة، ج 3، ص 540، روايت 502؛ وص 543، روايت 524.
(24) بحار الانوار، ج 26، ص 254، روايت 29.
(25) بحار الانوار، ج 26، ص 264، روايت 49.
(26) بحار الانوار، ج 26، ص 264، روايت 50.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page