مجموع بخشهاى پيشين، در رويکرد عصر جديد به مسأله (مدينه فاضله) روايتگر يک معناى اساسى است. همان طور که ديديم، عصر جديد با تفکرات نوينى درباره مقوله هاى مختلف که نقش اساسى در زندگى انسان دارند آغاز مى گردد. سلسله حوادث وپيامدهاى گوناگون، اعم از حوادث دوره رنسانس، تحول افکار فلسفى اروپا، انقلاب کبير فرانسه، انقلاب صنعتى اروپا، پيدايش تفکر سرمايه دارى وهمينطور انديشه هاى سوسياليستى، بر يک مبناى مشترک، همگى در مجموع به ما نشان مى دهد که انسان عصر جديد، انسانى است که سخت خود وخواسته هاى خويش را باور کرده است. مسيرى طولانى را از مذموم بودن تا معبود بودن، طى کرده است. او، که تا ديروز در حاشيه بود، امروز در متن قرار گرفته وبراى فردا به عنوان آرمان وعشقى ابدى مطرح است. در نوشتار حاضر، که در پى يافتن تصوير مذهبى مدينه فاضله ايم مى خواهيم بدانيم، تعاليم دينى در بردارنده چه مواضعى در برابر اين نگرش نسبت به انسان هستند. نسبت وارتباط تفکر دينى وتفکر انسان مدار در چيست؟ کشف توافق ويا تقابل اين دو با يکديگر مى تواند در گشودن گرههاى بسيارى، در عرصه مسائل جديد انسانى راهنما وهدايتگر ما باشد. پيش از قضاوت، با گنجاندن مقدمه ديگرى به بحث، به ارزيابى دوباره اين نکته خواهيم پرداخت.
جمع بندى
- بازدید: 899