علت اخفای کاربرد نام امیرالمومنین (ع) بر صاحب نظران

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

 پرسشی که فرا روی مخاطبان این بحث قرار می گیرد، علتِ پوشیده ماندن این موضوع بر بسیاری از صاحب نظران است. حقیقت این است که برخی از اندیشمندانِ متقدّم، حتی به گمان آن که نامِ مبارکِ حضرت امیرالمومنین (ع) در قرآن به کار نرفته است، به تحریفِ آخرین کتاب آسمانی رأی داده اند! برخی نیز در خصوصِ حکمت های عدم ذکر نام حضرت، مقاله یا کتابی مستقل تألیف نموده اند. بنابراین پس از اثبات ذکر نام حضرت امیرالمومنین (ع) در قرآن، پرداختن به این موضوع اهمیت ویژه ای می یابد. ما در این بخش می کوشیم تا به این پرسش پاسخ گوییم:
1: این امر بر بسیاری از صاحب نظران پوشیده نبوده است.
اوّلاً تمام روایاتی که ما از آن ها بهره گرفته ایم، در بیش از سی تفسیرشیعه و غیرِشیعه موجود است. بنابراین، این امر بر بسیاری از صاحب نظران پوشیده نبوده است. برخی از این مفسران در ذیل آیات 49 و 50 سوره ی مریم، تنها یک مطلب را مورد بررسی قرار داده اند، و آن هم همین نکته بوده است. علی بن ابراهیم قمی(م 307 ق) نمونه ای از همین مفسران است. حاکم حسکانی(م490 ق) در شواهد التنزیل نیز نمونه ای از اندیشمندان اهل تسنن است که گام در همین مسیر نهاده است. علاوه بر این گروه از مفسران که روایاتِ مربوط به این موضوع را گردآوری کرده اند، برخی از مفسران نیز به بحث های ادبی در این­باره پرداخته اند. علّامه لاهیجی(م1024ق) در تفسیرش، ذیل آیه 50 از سوره ی مریم چنین می نویسد:
«نامِ نامى و اسمِ سامى حضرت بعینه (عیناً) در قرآن مذكور شده، در اين صورت(عَلِيًّا) بدلِ(لِسانَ صِدْقٍ)است[1].»
غیر از مفسران، محدثان بسیاری از شیعه و اهل تسنن، دراین باره سخن گفته اند. امام المحدّثین شیخ صدوق، حدیثی صحیح را در «کمال­الدین و تمام النعمه» آورده است که از نظر گذشت. علّامّه ی شوشتریدر «احقاق الحق» تلاش هایی در خصوص جمع آوری این روایات داشته­است. بنابراین این امر چندان هم پوشیده نبوده است.
2: این آیه کمکی به موضوع خلافت امیرالمومنین (ع) نمی کند.
بسیاری از اندیشمندان، در مقام پاسخ به پرسشی دیگر، ذکر نام امیرالمومنین (ع) در قرآن را منتفی دانسته اند. بسیاری از محققان در واقع به این پرسش پاسخ گفتهاند که چرا نام حضرت به عنوان خلیفه ی پیامبر در قرآن به کار نرفته است. بنابراین در بسیاری از موارد، و حتی برخی روایات، بحث از تصریح به نام حضرت درخصوص خلافت و ولایت ایشان است. این امر از پاسخی که این محققان داده اند، روشن می شود. معمولاً در پاسخ به این پرسش فوراً آیاتی از قرآن که دلالت بر خلافت ایشان می کند، مطرح می شود: «آیه ی اطاعت»،«آیه ی ولایت»، «آیه ی اکمال»، و «آیه ی تطهیر». حتی گاهی در مقام پاسخ به این پرسش جریان غدیر به پیش کشیده  می شود! و این موارد نشان می دهد که جریان ولایت و خلافت حضرت مطرح بوده است، نه صرفِ کاربرد نام ایشان در قرآن. و گرنه چنانچه بحث در مورد آیاتی بود که در شأن حضرت نازل شده است، «لیله المبیت» و صدها آیه دیگر هم قابلیت طرح داشت! ولی تنها آیاتی که دلالت بر ولایت و خلافت حضرت دارند، در پاسخ ها آمده است.
از طرف دیگر، این آیه کمکی به بحث خلافت و ولایت حضرت نمی کند. از این رو چندان مورد اهتمام محققان قرار نگرفته است. بیشتر مباحثی که در خصوص حضرت امیرالمومنین در قرآن  مطرح  است، بر محور خلافت و ولایت آن حضرت گردش می کند.
3: اکتفا یا اعتماد به روایات ضعیف در خصوص عدم ذکر نام امیرالمومنین در قرآن:
برخی از محققان نیز با مشاهده ی روایتی در اصول کافی، دالّ بر عدم ذکر نام مبارک حضرت امیرالمومنین (ع)، بدون توجه به سند یا متن روایت مذکور، مدعای مطرح شده در آن را پذیرفته اند. در حالی که این روایت غیر از ضعف سند آنچنان که در بند قبلی توضیح گفته شد، درصدد پاسخ به پرسشی دیگر صادر شده است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَقَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاس سَيَقُولُون َفَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزّ َوَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ فِي عَلِيٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِي فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ فَلَمْ يُبَيِّنْ مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ لَادَّعَاهَا الُفُلَان وَ الُفُلَان وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزّ َوَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ تَصْدِيقاً لِنَبِيِّهِ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
فَكَانَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ تَحْتَ الْكِسَاءِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ ثَقَلِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ فَقَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ ثِقْلِي فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ كَانَ عَلِيٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِكَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخْذِهِ بِيَدِهِ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ يَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ علِيٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فِيكَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ و َبَلَّغَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ أَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَهُ عَنْكَ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ كَانَ الْحَسَنُ أَوْلَى بِهَا لِكِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُدْخِلَ وُلْدَهُ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ ذَلِكَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ فَيَجْعَلَهَا فِي وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَيْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِي كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ أَبِيكَ وَ بَلَّغَ فِيَّ رَسُولُ اللَّهِ كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ فِي أَبِيكَ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ  لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَدَّعِيَ عَلَيْهِ كَمَا كَانَهُ وَ يَدَّعِي عَلَى أَخِيهِ وَ عَلَى أَبِيهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ يَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَ لَمْ يَكُونَا لِيَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِينَ أَفْضَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ فَجَرَى تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ قَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّكُّ وَ اللَّهِ لَا نَشُكُّ فِي رَبِّنَا أَبَداً[2]
ترجمه: از ابو عبد اللَّه صادق (ع) تفسير اين آيه را پرسيدم كه مى‏گويد: «خدا را اطاعت كنيد و رسول خدا را اطاعت كنيد و صاحب الامر از مؤمنان را». ابو عبد اللَّه صادق گفت: اين آيه در شأن على و دو فرزندش حسن و حسين نازل شد. گفتم: مردمان مى‏گويند: از چه جهت نام على و خاندانش را نبرد؟ ابو عبد اللَّه گفت: شما در پاسخ آنان بگوئيد: دستور نماز خواندن بر رسول خدا نازل شد و سخنى از سه ركعت و چهار ركعت در ميان نيست، اين رسول خدا بود كه ركعات نماز را تفسير كرد. دستور پرداخت زكاة نازل شد و نگفت كه از چهل درهم يكدرهم،اين رسول خدا بود كه نصاب زكاة را تفسير كرد. دستور حج نازل شد و نگفت كه هفت نوبت طواف كنيد، اين رسول خدا بود كه مراسم طواف را تفسير كرد. بر همين پايه، فرمان خدا نازل شد كه: «از رسول خدا اطاعت كنيد و از آنان كه صاحب الامر باشند از شما مؤمنان» و حكم آن در باره على و حسن و حسين ثابت و بر جا ماند. در رابطه با اين دستور قرآن بود كه رسول خدا گفت: «هر مؤمنى كه من سرپرست و مولاى او هستم، على مولى و سرپرست او خواهد بود» و گفت: «به شما مؤمنان سفارش مى‏كنم كه از كتاب خدا و خاندان من جدا مشويد كه من از خدا درخواست كردم تا ميان قرآن و خاندانم جدائى نيفكند تا به قيامت كه بر حوض كوثر دست آنان را در دست من گذارد و خدا پذيرفت». و باز رسول خدا گفت: «به خاندان من درس مدهيد كه آنان از شما داناترند». و گفت: «خاندان من شما را از راه حق بدر نمى‏برند و به راه ضلالت نمى‏كشانند». اگر رسول خدا لب فرو مى‏بست و خاندان خود را معرفى نمى‏كرد، خاندان فلان و بهمان مدعى مى‏شدند كه ما صاحب الامر شمائيم. اما خداوند كه پايه عزّ و جلال او بلند باد براى اين كه سخن رسول را در معرفى خاندانش‏ تأييد كند، آيه‏اى نازل كرد و گفت: «خداوند مى‏خواهد رجس و پليدى را از شما خاندان رسول بزدايد و شما را پاك و مطهر سازد». در خاندان رسول خدا، فقط على بود با حسن و حسين و فاطمه كه خطاب «عَنْكُمُ‏ و يُطَهِّرَكُمْ‏» در باره آنان صادق بود، و لذا رسول خدا اين دسته خاص از اهل بيت را در خانه ام سلمه زير سايه عبا گرد آورد و گفت: «بار خدايا! هر پيامبرى، خاندانى دارد و چشم و چراغى كه از خود بجا مى‏گذارد، اينان خاندان من و چشم و چراغ من مى‏باشند». ام سلمه همسر رسول خدا گفت: «مگر من از خاندان تو نيستم»؟ رسول خدا گفت: «تو به سوى نيكى روانى. اما خاندان من و چشم و چراغ من همين چهار تن مى‏باشند». از اين رو موقعى كه رسول خدا بدرود حيات گفت؛ على از همه كس به سرپرستى حقوق مردم واپيشتر بود كه رسول خدا در باره او سفارش فراوان كرد و دست او را گرفت و در برابر مردم برافراشت و از اين رو بود كه چون على بدرود حيات مى‏گفت، نمى‏توانست و نه حاضر بود كه فرزندش محمد يا عباس يا يكتن ديگر از پسرانش را در زمره خاندان رسول وارد كند، و اگر چنين مى‏كرد، دو فرزندش حسن و حسين مى‏گفتند: خداوند تبارك و تعالى فرمان ولايت را در باره ما و تو يكسان نازل كرد، رسول خدا نيز درباره ما و تو يكسان تبليغ و سفارش كرد، رجس و پليدى از ما و تو يكسان زدوده شد (چرا ديگران را در رديف ما قرار مى‏دهى)؟ از اين رو موقعى كه على بدرود حيات گفت، حسن به امامت و صاحب الامرى واپيشتر بود، زيرا از حسين بزرگتر بود. و نيز از اين جهت بود كه چون حسن بدرود حيات مى‏گفت؛ نمى‏توانست و نه حاضر بود كه فرزندان خود را در امامت و صاحب الامرى شريك كند و يا بدين جهت كه خداوند عز و جل مى‏گويد: «در منشور الهى است كه برخى از خويشان رسول خدا واپيشتر و مقدم بر ديگران مى‏باشند» نمى‏توانست حق صاحب الامرى خود را در فرزندان خود برقرار كند و گر نه حسين مى‏گفت: خداوند به طاعت من فرمان داد چونان كه به طاعت تو و طاعت پدرت فرمان داد. رسول خدا در باره من تبليغ كرد چونان كه در باره تو و پدرت تبليغ كرد. و نيز خداوند، رجس و پليدى را از من زدود چونان كه از تو و از پدرت زدود (چرا ديگران را در رديف ما قرار مى‏دهى)؟ و چون امامت و صاحب الامرى به حسين رسيد، هيچ كس از خاندان رسول‏ نمى‏توانست بر او اقامه دعوى كند، آنسان كه حسين مى‏توانست بر حسن برادرش و بر على پدرش اقامه دعوى كند. بعد از آن كه امامت و صاحب الامرى به حسين رسيد، نص خصوصى پايان گرفت و تأويل اين آيه مصداق گرفت كه گويد: «در منشور الهى، برخى از خويشان رسول خدا واپيشترند به برخى ديگر» (حتى از مهاجرين و يا ساير مؤمنان). بعد از حسين امامت به على بن الحسين رسيد (كه تنها بازمانده او بود) و بعد از على بن الحسين به محمد بن على رسيد (كه از فرزندان ديگرش بزرگتر بود). ابو عبد الله صادق گفت: رجس و پليدى زائيده شك و بى‏اعتقادى است. بخدا سوگند كه ما در باره پروردگار خود هرگز شك نمى‏كنيم[3].
بررسی سند این روایت: این روایت دارای دو سند است که در هر دو سند، ترکیب «محمد بن عیسی» عن «یونس» موجود است. محمد بن عیسی در میان متقدمین، از سوی ابن الولید[4]، شیخ صدوق[5] و شیخ طوسی (هم در رجال و هم در فهرست) تضعیف شده است:
رجال‏ الطوسي / ص‏448 : ضعيف.
فهرست‏ الطوسي / ص‏402 : ضعيف. استثناه أبو جعفر ابن بابويه من رجال نوادر الحكمة و قال لا أروی ما يختص بروايته و قيل إنه كان يذهب مذهب الغلاة ‏.

غیر از ضعف ثابت شده در خود محمد بن عیسی[6]، روایت کردن او از کسانی چون «حسن بن محبوب» و «یونس بن عبدالرحمن»به واسطه ی ضایعه ی ارسال مورد طعن رجالیون قرار گرفته است[7]. به همین خاطر  آن دسته از رجالیون متأخر چون «ابن داود» که شخص محمد بن عیسی را ضعیف ندانسته اند، روایت کردن او از یونس را دارای «علت» و مستلزم واسطه دانسته اند[8]. بنابراین، سند این روایت علاوه بر ضعفِ یکی از رجال،«افتادگی» و ضایعه ی«ارسال» هم دارد.
دلالت روایت: غیر از ضعفی که در سند این روایت وجود دارد، متن روایت نیز به هیچ وجه در صدد بیانِ عدم ذکر نام مبارک حضرت (ع) نیست. زیرا همان گونه که در بند قبلی توضیح گفته شد، در این روایت سخن از بحث ولایت و مصداق «اولی الامر» است، نه شخص حضرت امیرالمومنین (ع) . ضمناً روی سخن ابوبصیر و امام صادق (ع) در خصوص نص الهی برای تمام اهل بیت است. از همین جهت است که امام صادق (ع) تا پدر بزرگوار خودشان را در این حدیث نام می برند. همچنین علاوه بر موارد مذکور، ضعف و سستی در متن حدیث آشکارتر از آن است که نیازی به بحث داشته باشد.

[1]. تفسیر شریف لاهیجی، ذیل آیه ی 50 از سوره ی مریم
[2]. الكافي، ج1، ص286، باب ما نص الله عز و جل و رسوله...
[3]. گزيده كافى، ج‏1، متن فرمان امامت از خدا و رسول خدا ..... ص : 72 تا 75
[4]. عن ابن الوليد أنه قال: ... و حديثه لا يعتمد عليه (رجال ابن داود)
[5]. استثناه أبوجعفر ابن بابويه من رجال نوادر الحكمة (فهرست شیخ)
[6]. شهید ثانی نیز وی را اهل تدلیس و متهم به حسادت نسبت به زراه کرده است. ر.ک: ترجمه و شرح کافی، باب الضلاله، سید جواد مصطفوی  و همان طور که دیده شده شد، شیخ صدوق وی را غالی  برشمرده است.
[7]. قال نصر بن الصباح: إن محمد بن عيسى بن عبيد من صغار منير و يعن ابن محبوب في السن. (رجال کشی)
[8]. رجال‏ ابن ‏داود / ص‏509 : ...أقول: لا يستلزم عدم الاعتماد على ما تفرد  به محمد بن عيسى عن يونس الطعن في محمد بن عيسى، لجواز أن يكون العلة في ذلك، أمرٌ آخر كصغر السن المقتضي للواسطة بينهما....

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page