فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ
ترجمه :
72. پس زمانى كه تسويه او را نمودم و اسكلت او تمام شد و دميدم در او از روح خود، پس بيفتيد براى او سجده كنيد[1] .
تفسير :
]عظمت آفرينش انسان[
واقعاً قدرتنمايى حق را تماشا كنيد! روحى كه مجرد صرف است، خالى از صورت و ماده كه اصلاً نمىشود تصور كرد كه چيست چون صورت ندارد كه در ذهن درآيد و لذا گفتند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ»[2] . با يك جمادى كه يك مجسمه گلى بيش نيست، چنان خلطه و آميزش دهد، جل الخالق! لذا مىفرمايد : پس از انقلاب نطفه، علقه، مضغه، عظام، لحم (ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ)[3] در جاى ديگر مىفرمايد: (وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ ذلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ فَتَبارَکَ اللهُ رَبُّ الْعالَمِينَ)[4] .
(فَإِذا سَوَّيْتُهُ) تسويه آدم نه فقط يك صورت گِلى مجسمه باشد، بلكه اين گل را تبديل به گوشت و استخوان و اوراد و احشاء و امعاء[5] و اعضاء، اجزاء داخليه و تصوير صور ظاهريه از چشم و گوش و دست و پا و دهان و غير اينها به عين مثل يك انسان كه جديداً از دنيا رفته، فقط حواس ظاهره و باطنه ندارد. چشم نمىبيند، گوش نمىشنود، زبان نمىگويد، دست و پا حركت نمىكنند، قواى نفسانيه ندارد.
]دو بار دميدن روح در كالبد بدن[
(وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِى) روح خدا، مخلوق خدا كه هر بشرى روحى دارد، روح آدم دميده شد در كالبد بدن، چشم بينا شد، و گوش شنوا شد، زبان گويا شد، اعضاء به حركت درآمد، مرده زنده شد. و همين نحو خداوند فرداى قيامت نسبت به تمام افراد بشر مىنمايد كه پس از تماميت اسكلت آنها، صور دميده مىشود و ارواح آنها در كالبد بدن دميده مىشود ]و[ زنده مىشوند كه مىفرمايد: (ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ)[6] بلى دو فرق است: يكى آنكه صفات باطنيه ظاهر مىشود كه (يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ)[7] است، ديگر آنكه صورتها مختلف مىشود، بسا با صورت سياه، بسا به صورت حيوانات وارد مىشوند.
]تكريم شكوهمند انسان وناسپاسى او[
(فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ) اقسامِ سجده را مكرراً اشاره كردهايم[8] و در اينجا سجده تعظيم و تكريم و تمكين و قبول خلافة الله است و اطاعت و فرمانبردارى است، نه سجده عبوديّت كه مخصوص ذات اقدس حق است كه اُلوهيت مختص به ذات اوست؛ به عين شبيه سجده يعقوب و مادر يوسف و يازده برادرش بود نسبت به يوسف.
[1] . ترجمه ديگر: پس چون او را كاملاً درست كردم و از روح خويش در آن دميدم، سجدهكنان براى او به خاك بيفتيد.
[2] . هر كه خود را شناخت، خدايش را شناخته است. مصباح الشريعة: ص13؛ عيون الحكم والمواعظ: ص430؛ تفسير رازى: ج9، ص137 و بحارالأنوار: ج2، ص32، ح22.
[3] . آنگاه جنين را در آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگاناست. سوره مومنون: آيه 14.
[4] . و شما را صورتگرى كرد، صورتهاى شما را نيكو نمود و از چيزهاى پاكيزه به شماروزى داد. اين است خدا، پرودگار شما! بلند مرتبه و بزرگ است خدا، پروردگار جهانيان.سوره غافر (مومن): آيه 64.
[5] . اوراد (جمع وَرِيد): رگها. احشاء (جمع حَشْوَة): اعضاى درونى بدن؛ امعاء (جمع مَعِى) :رودهها.
[6] . سپس بار ديگر در آن دميده مىشود و بناگاه آنان بر پاى ايستاده مىنگرند. سوره زمر :آيه 68.
[7] . آن روز كه رازها همه فاش مىشود. سوره طارق: آيه 9.
[8] . ر. ك: همين تفسير، ج17، ص156، ضمن تفسير آيه 15 سوره سجده.
آیه 72 « فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ..»
- بازدید: 845