ما كانَ لِى مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلاَِ الاَْعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ
ترجمه :
69. نبود از براى من از علم به ملأ اعلى زمانى كه مخاصمه مىكنيد[1] .
]توضيح :[
از على بن ابراهيم[2] مسنداً از اسماعيل جُعفى[3] مىگويد: خدمت حضرت باقر7 در مسجد الحرام بودم، سه مرتبه آيه شريفه (سُبْحانَ الَّذِى أَسْرى)[4] را تلاوت فرمود. پس از آن مسجد اقصى را تفسير فرمود به بيت المعمور كه در ليلة المعراج جبرئيل تنها گذاشت پيغمبر را و حضرتش بالا رفت تا رسيد به عالم انوار كه حضرت، ملأ اعلى را به همان عالم انوار تفسير فرموده كه حضرت رسالت مىفرمايد به آن عالم رسيدم ميان من از زمين تا آنجا حائل شد. خطاب رسيد: كه را انتخاب كردى بر خلافت؟ عرض كردم: على مرا از تمام خلق بيشتر دوست دارد. خطاب شد: مرا هم بيشتر دوست دارد و من على را انتخاب كردم بر وصايت و خلافت و امامت[5] ، اين خلاصه حديث است و الّا حديث مبسوط است ما براى شاهد ذكر كرديم. بپردازيم به تفسير آيه شريفه.
تفسير :
]روايت نصب حضرت على 7 به خلافت در ملأ الاعلى[
(ما كانَ لِى مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلاَِ الاَْعْلى) چون قبل از معراج حضرت به ملأ اعلى[6] نرفته بود، مىفرمايد من علم به ملأ اعلى نداشتم موقعى كه رسيدم به ملأ اعلى؛ عالم انوار كه در سوره نجم تعبير به افق اعلى فرموده كه مىفرمايد: (وَ هُوَ بِالاُْفُقِ الاَْعْلى * ثُمَّ دَنا فَتَدَلّى * فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى * فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى)[7] كه تمام علوم آنجا افاضه شد و تعيين خليفه شد و در ذيل حديث
مذكور كه اشاره شد، مىفرمايد خطاب به پيغمبر رسيد كه به على بشارت ده : «يا مُحمّد يا مُحمّد، بَشِّرهُ بأنَّهُ رايةُ الْهُدى وإمامُ أوْلِيائي وَنُورٌ لِمَنْ أطاعَني وَالْكَلِمَةُ الّتي ألْزَمْتُها لِلْمُتّقِينَ، مَنْ أحَبّهُ أحَبَّني وَمَنْ أبْغَضَهُ أبْغَضَني مَعَ ما أنّي أخُصُّهُ بِما لَمْ أخُصَّهُ بِهِ أحَدَاً، فَقُلتُ: يا رَبِّ، أخِي وصاحِبي ووَزِيري ووَارِثي؟ فَقالَ: إنَّهُ أمرٌ قَدْ سَبَقَ أنّهُ مُبتَلِي ومُبتَلَى بِهِ».
پس از آن دارد انگشتشمار چهار مرتبه خداوند فرمود :
«مَعَ ما أنِي قَد نَحَلْتُه ونَحَلْتُه ونَحَلْتُه ونَحَلْتُه أربعةُ أشياءٍ...»[8] الحديث.
(إِذْ يَخْتَصِمُونَ) خداوند خصم آنهايى باشد كه خصم على، و آل او هستند بالاخص نواصب.
خلاصه كلام اينكه نصب خليفه نه به اختيار رسول بوده و نه بهاختيار امت ونه به شورى، بلكه در ملاء اعلى؛ عالم انوار، خداوند متعال نصب فرموده.
* * *
[1] . ترجمه ديگر: مرا درباره ملأ اعلى هيچ دانشى نبود، آنگاه كه مجادله مىكردند.
[2] . مختصرى از زندگىنامه وى در همين تفسير: ج1، ص74، پاورقى(1) گذشت.
[3] . اسماعيل بن عبدالرحمان بن ابى سبره، يزيد بن مالك جعفى كوفى، او برادر خيثمه بنعبدالرحمان دوستِ عبدالله بن مسعود بود. وى از عامر بن واثله روايت مىنمود. ايشان ازاصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق 8 بود و از اين دو امام همام روايت مىنمود.جميل بن درّاج، ابان بن عثمان بجلى و حماد بن عثمان از وى روايت مىنمودند. اسماعيلاز فقها و بزرگان شيعه بود، لكن احاديث كمى از وى روايت نمودهاند. كلينى در كافى و شيخطوسى در تهذيب و استبصار از وى روايت نمودهاند. رواياتى كه او در سلسله سند آنهاقرار دارد به 89 روايت مىرسد. طبق روايتى از امام صادق 7، امام، بعد از وفاتش از وىبه نيكى ياد كرده است. ايشان در زمان حيات امام صادق 7 از دنيا رفتند، لكن سال وفاتايشان معلوم نيست. ر.ك: موسوعة طبقات الفقهاء: ج1، ص287.
[4] . منزّه است آن خدايى ]كه بندهاش را[ سير داد. سوره إسراء: آيه1.
[5] . ر. ك: تفسير قمى: ج2، ص213.
[6] . مَلأ اعلى: اصطلاحى قرآنى است كه دوبار در قرآن آمده است. يك بار در آيه 8 سورهصافات : (به اسرار ملاء اعلى گوش نتوانند داد و از هر سو رانده شوند). وبار ديگر در آيهمورد بحث فوق. برخى مفسران ملاء اعلى را به معنى فرشتگان، و ملاء اسفل را به معنىجنيان دانستهاند. برخى ديگر از مفسران آن را به معنى اشراف فرشتگان كه بر بعضى اسرارلوح محفوظ مطلعند دانستهاند. علامه طباطبايى مراد از ملأ اعلى را فرشتگان مكرمى كهسكنه آسمانهاى بالا را تشكيل مىدهند معنى كرده است. اين اصطلاح در ادبيات فارسىنيز به كار رفته است. ر. ك: دانشنامه قرآن: مدخل «مَلاَ أعلى».
[7] . در حالى كه او در افق اعلى بود، سپس نزديك آمد و نزديكتر شد، تا فاصلهاش به قدرِطول دو انتهاى كمان يا نزديكتر شد. آنگاه به بندهاش آنچه را بايد وحى كند، وحى فرمود.سوره نجم: آيات 7 ـ 10.
[8] . اى محمد، اى محمد، بشارت ده به اينكه او(على) پرچم هدايت و پيشواى دوستداران منو نور است براى كسى كه مرا اطاعت كند و علامتى است كه پرهيزگاران را به آن ملزمكردهام. كسى كه او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كه او را دشمن بدارد مرا دشمنداشته من او را به صفاتى اختصاص دادم كه ديگران را به اين صفات مختص نساختم. پسگفتم: اى پروردگارم، برادرم، همراهم، وزيرم و وارثم؟ پس گفت: بهدرستى آن امرى استكه قبلاً آمده است كه به درستى او (على) مورد ابتلا و امتحان و به واسطه او امتحان صورتمىگيرد همراه با اينكه من به او بخشيدم وبخشيدم وبخشيدم وبخشيدم چهار چيز، كه مختص اوست. ر.ك: تفسير قمى: ج2، ص214؛ تفسير الآصفى: ج2، ص1075 وبحارالأنوار: ج18، ص374.
آیه 69 «ما كانَ لِى مِنْ عِلْمٍ..»
- بازدید: 894