يا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِيفَةً فِى الاَْرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّکَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُواْ يَوْمَ آلْحِسَابِ
ترجمه :
26. يا داود، محققاً ما تو را مقرر داشتيم خليفة الله باشى در روى زمين، پس حكم كن بين ناس به حق و متابعت نكن هواى نفس را، پس گمراه مىكند تو را از سبيل و راه الهى. به درستى كه كسانى كه گمراه شدند از راه الهى از براى آنهاست عذاب شديد سختى به واسطه آنكه فراموش كردند روز حساب را[1] .
تفسير :
]مباحثى پيرامون مسئله خلافت[
(يا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِيفَةً فِى الاَْرْضِ) انبيا و رسل خليفة الله هستند به دليل قوله تعالى: (وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّى جاعِلٌ فِى الاَْرْضِ خَلِيفَةً)[2] الآية وخليفه خدا را بايد خدا جعل فرمايد ]و اين مسئله مهم[ به دست بشر نيست و همچنين خليفه رسول را بايد رسول معيّن فرمايد. ]همانطور كه[ نايب السلطنه را سلطان معيّن مىكند، نايب رئيس را رئيس تعيين مىنمايد. نمىدانم ابوبكر را كى معيّن كرد براى خليفةاللهى؟ يك دسته منافقين و معاندين اميرالمومنين7 ]اين كار را كردند[.
(فَاحْكُمْ بَيْنَ النّاسِ) پس از جعل خلافت چون واجب است اطاعت او و حرام است مخالفت او، پس آنچه حكم فرمايد، حكم الهى است ]و[ بايد عملى شود. چنانچه خليفه امام را امام معيّن مىفرمايد، چه نايب خاص باشد مثل نواب اربعه[3] و نواب ائمّه و چه نايب عام باشد، مثل مجتهد جامع الشرايط كه حضرت باقر7 فرمود :
«اُنظُروا إلى رجلٍ مِنكُم رَوى حديثَنا ونَظَرَ في حَلالِنا وحَرامِنا فَاجْعَلُوُه حَكَماً فإنّي جاعلٌ لكُم حَكَماً فإذا حَكَمَ فاتَّبِعُوهُ والرادُّ عَلَيهِ كالرَادِّ عَلَينا والرادُّ عَلَينا كالرادِّ على اللهِ والرادُّ على اللهِ في حَدِّ الشِرْکِ بِاللهِ»[4] . منقول بالمعنى و از حضرت بقية الله (عجّل الله فرجه) است در توقيع شريف :
«وَأمّا الحَوادِثُ الوَاقِعَةُ فارْجِعُوا فِيها إلى رُواةِ أَحادِيثِنا فإنَّهُم حُجَّتي عَلَيكُم وأَنَا حُجّةُ اللهِ»[5] .
(بِالْحَقِّ) از روى بيّنه و يمين و اقرار.
]سه دشمن دين وايمان[
(وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى) گفتيم دشمن دين و ايمان سه دشمن است :
اول، دنيا كه خود را جلوه مىدهد به طورى كه انسان آخرت را به كلى فراموش مىكند. دويم، هواى نفس است كه انسان را به متابعت خود دعوت مىكند. سيّم، شيطان كه راه نشان مىدهد و بزرگترين آنها هواى نفس است، زيرا دشمن داخلى است. اگر مخالفت هواى نفس كند، نه دنيا مىتواند او را فريب دهد و نه شيطان، چنانچه مىفرمايد: (أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ)[6] .
(فَيُضِلَّکَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ) هواى نفس مايل به سبيل شيطانى است و صدّ عن سبيل الله (إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ) زيرا سبيل شيطانى رو به جهنم است و مانع از طريق بهشت و علت عذاب شديد (بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ) به كلى قيامت را فراموش مىكند و اين خطاب اگر به ظاهر به داوود است، لكن از باب «إياکَ أعْنِي و اسْمَعِي يا جارَةَ»[7] است و الّا داود معصوم است و از اين مخاطرات مصون است.
[1] . ترجمه ديگر: اى داوود، ما تو را در زمين خليفه و جانشين گردانيديم، پس ميان مردم بهحق داورى كن و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در كند. در حقيقتكسانى كه از راه خدا به در مىروند، به سزاى آنكه روز حساب را فراموش كردهاند، عذابىسخت خواهند داشت.
[2] . و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى خواهم گماشت. سوره بقره :آيه 30.
[3] . نواب اربعه امام عصر كه در زمان غيبت صغرى رابطين امام 7 و مردم بودند. نامهاىآنها عبارتند از: عثمان بن سعيد عمرى، محمد بن عثمان عمرى، حسين بن روح نوبختى وعلى بن محمد سمرى.
[4] . به مردى از خودتان كه احاديث ما را روايت مىكند و در حلال و حرام ما نگاه كرده واحكام را مىشناسد، بنگريد و او را حاكم خود قرار دهيد، زيرا من چنين فردى را حاكمقرار دادم. هر كس اين فرد را رد كند، ما را رد كرده و كسى كه منكر ما باشد، خدا را انكاركرده و كسى كه خدا را رد كند، همچون مشرك به خداست. كافى: ج1، ص67، ح10؛تهذيب الاحكام: ج6، ص218، ح6 و بحارالأنوار: ج101، ص262، ح1.
[5] . و در حوادث و پيشآمدهاى زمان به راويان احاديث ما رجوع نماييد. پس آنهاحجتهاى من بر شما مىباشند و من حجت خدا هستم. كمال الدين و تمام النعمه: ج2،ص484؛ الغيبة «شيخ طوسى»: ص291؛ وسائل الشيعة: ج27، ص140، ح9 و بحارالأنوار :ج2، ص90، ح13.
[6] . پس آيا ديدى كسى كه هوس خويش را معبود خود قرار داد. سوره جاثيه: آيه 23.
[7] . براى آگاهى از توضيح اين مثل به ج16، ص225، پاورقى (2)، ذيل تفسير آيه 86 سورهقصص، مراجعه فرماييد.
آیه 26 «يا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِيفَةً..»
- بازدید: 887