قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُوالِ نَعْجَتِکَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِى بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلّاَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنّاهُ
ترجمه :
24. فرمود: هرآينه به تحقيق ظلم كرده تو را به سوال يك نعجه تو كه منضم به نعاج خود كند و به درستى كه بسيارى از شركا كه اموال آنها مخلوط به يكديگر است، بعضى به بعضى تعدّى و تجاوز مىكنند، مگر مومنين كسانى كه ايمان دارند و عمل صالح بهجا مىآورند كه بندگان صالح باشند و كم هستند اينها و درك كرد داود كه ما او را امتحان كرديم، پس افتاد در حال ركوع وانابه كرد در پيشگاه ما[1].
تفسير :
(قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُوالِ نَعْجَتِکَ إِلى نِعاجِهِ) ممكن است كه داود علم به صدق مدّعى پيدا كرد. از اين جهت اين فرمايش را فرمود و نبايد به علم خود حكم كند، چنانچه از پيغمبر اكرم 9 است كه فرمود :
«إنّما أقضي بَيْنَكُم بالْبَيّناتِ والاَْيمانِ»[2] .
و همچنين در باب شهادت، شهادت علمى كافى نيست، بلكه بايد حسّى باشد و در باب ايمان، به مجرد اظهار و اقرار بايد پذيرفت، چنانچه مىفرمايد : (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُوْمِناً)[3] و بعيد نيست كه بدون بيّنه و يمين و اقرار، موجب سوء ظن مىشود و همين ترك اولى است.
(وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ) كه با هم محشور هستند و اموال آنها مخلوط به يكديگر است. (لَيَبْغِى بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ) چنانچه بسيار مشاهده شده آب ديگرى را مىبرد يا در املاك مقدارى از مرز خود تجاوز مىكند يا در زمين مشترك، زايد بر حق خود تصرف مىكند يا در بازار زايد بر حق خود برمىدارد و امثال اينها و بغى، تعدّى و تجاوز است. (إِلّاَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ) كه متدين است، بلكه بسا از حق خود صرفنظر مىكند كه حق ديگرى از بين نرود (وَ قَلِيلٌ ما هُمْ) اين نوع ميان مردم بسيار كم هستند.
]ترك اولاى داوود 7 واستغفار آن حضرت[
(وَ ظَنَّ داوُدُ) ظاهراً مراد از «ظنّ»، اطمينان است كه تعبير مىكنيم به ظن متأخم به علم[4] و علم. ]در واقع[ عرفى است كه به احتمال خلافش اعتنا نمىكنند.
(أَنَّما فَتَنّاهُ) بعضى گفتند «ما» زايده است[5] ، يعنى «إنّا فَتَنّاهُ» و گفتهايم مكرر كه حرف زايده در قرآن نيست و بعيد نيست كه «إنّما» كلمه واحده باشد كه فهميد اينكه اين امتحان بوده و از ادات حصر باشد، لذا (فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ) استغفار انبيا براى ترك اولى است نه معصيت، زيرا معصوم خيال معصيت در ذهن نمىكند چه رسد به صدور معاصى، نه صغيره و نه كبيره و آنچه بعض مفسرين گفتند، چون معتقد به عصمت انبيا نبودند.
(وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ) ركوع مقابل سجده نيست به قرينه «خرّ» كه خود را انداخت به زمين كه همان به خاك انداختن است و انابه و گريه و إلحاح[6] در پيشگاه الهى نمود.
* * *
[1] . ترجمه ديگر: داوود گفت: قطعاً او در مطالبه ميش تو اضافه بر ميشهاى خودش، بر توستم كرده، و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مىدارند، به استثناىكسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، و اينها بس اندكند، و داوود دانست كه مااو را آزمايش كردهايم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو در افتاد و توبه كرد.
[2] . همانا در ميان شما به گواهان و قسمها حكم مىكنم. كافى: ج7، ص414، ح1؛ تهذيبالأحكام: ج6، ص228، ح552 و وسائل الشيعة: ج27، ص232، ح1.
[3] . و به كسى كه نزد شما اظهار اسلام مىكند؛ مگوييد: تو مؤمن نيستى. سوره نساء: آيه 94.
[4] . به تعبير ديگر: ظن بسيار نزديك به علم.
[5] . مجمع البيان: ج8، ص735.
[6] . إلحاح: خواستن چيزى با زارى والتماس.
آیه 24 «قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُوالِ ..»
- بازدید: 735