وَ هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ
ترجمه :
21. و آيا آمد تو را خبر مخاصمه كه وارد شدند بر داود موقعى كه در محراب اشتغال به عبادت داشت[1].
تفسير :
]داستان زن اورياء و تهمت ناروا به حضرت داوود 7[
كلمات مفسرين در اين قصه داود مختلف است و خبرى هم در اين باب وارد شده و نسبتهاى ناروايى به حضرت داود دادهاند كه مَلِكى به صورت طيرى خوش خط و خال آمد نزد محراب، داوود خواست او را بگيرد پرواز كرد بر بام رفت. بالاى بام كه او را اخذ كند، چشمش افتاد در منزل اورياء كه عيالش مشغول به غسل بود. عاشق آن شد و به تمهيداتى اورياء را در جنگ با كفار كشتند، پس عيال او را پس از انقضاى عدّه اختيار كرد[2] . لكن چون عصمت انبيا ثابت و محقق است، اين نسبت نارواست. حضرت داود نظر به بدن لخت اجنبيّه نمىكند ]اين كار از آن حضرت[ محال است، چنانچه در خبر از حضرت رضا7 است، در مجلس مأمون كه علماى اهل سنت جمع بودند و ارباب مقالات على بن جهم[3] بر ردّ عصمت انبيا اين قضيّه را به افتضاح تمام نقل كرد. حضرت دست به پيشانى خود زد و كلمه استرجاع را گفت و بيان مفصّلى كه نسبت به انبيا مىدهند تهاون در صلات و فاحشه و قتل نفس العياذ بالله، سپس حضرت بيانى فرمود كه خلاصه آن اين است كه حضرت داود گمان كرد كه عالِمى بالاتر از خود او نيست، چنانچه حضرت موسى هم اين خيال را كرده بود تا خضر[4] را ملاقات كرد[5] كه شرح آن را ما، در سوره كهف آيه 60 الى 82 بيان كرديم[6] .
خداوند براى امتحان فرستاد چند نفر در غير موقع قضاوت، موقع عبادت او، كه باعث خوف او شد كه شرحش مىآيد و داود بدون اينكه مطالبه بيّنه و دليل از مدّعى و بدون اينكه از طرف كه منكر بود سوال كند، يقين به دعوى پيدا كرد و حكم فرمود و اين يك ترك اولى بيش نبود و نظير آن ولو ترك اولى هم نبود، آيه شريفه خطاب به حضرت رسالت: (عَفَا اللهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَکَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ)[7] و اما نسبت به عيال اورياء اينكه در شريعت بنى اسرائيل بود كه اگر كسى مُرد يا كشته شد، اوليا و خويشان او سزاوارترند به ازدواج عيال او مگر آنكه اجازه دهند به غير كه ازدواج كند. و چون اورياء از دنيا رفت به موت يا قتل و عِدّه منقضى شد، داوود خُطبه كرد، اولياى اورياء از هيبت داود اجازه دادند و اين هم يك ترك اولى بود با اينكه نود و نه زن داشت او را هم ازدواج نمود و اين در نظر بنى اسرائيل خوشنما نبود[8] ، چنانچه در نظر مومنين در ازدواج عيال زيد خوشنما نبود با اينكه به امر الهى بود كه بدانند ادعياى شخص[9] حكم اولاد ندارند.
[1] . ترجمه ديگر: و آيا خبرِ داد خواهان چون از نمازخانه او بالا رفتند به تو رسيد؟
[2] . ر.ك: مجمع البيان: ج8، ص736.
[3] . مختصرى از زندگىنامه وى در همين تفسير: ج13، ص231، پاورقى(3) گذشت.
[4] . خضر، در قصص اسلامى از اوليا وبه گفته بعضى از مفسران از انبياست. مقدمتاً بايد گفتنام او به چهار تلفظ رايج است: الف. بر وزن سدر، ب. بر وزن خشن كه تلفظ اصلى وعربىآن است، پ. بر وزن خطر، ت. بر وزن چهل كه دو تلفظ اخير بيشتر در شعر فارسى به كاررفته است. در قرآن مجيد به عنوان مصاحب ومرشد موسى 7 به او اشاره واز رفتارمرموز او ياد شده است. از جمله بىدليل سوراخ كردن كشتى سالم وبىگناه كشتن يكجوان وبه ظاهر بيهوده تعمير كردن يك ديوار. موسى 7 با آنكه بارها قول داده بود كهطاقت شكيبايى در قبال رفتار او را داشته باشد، سرانجام بىتاب مىشود وخضر با گفتنرمز يا تأويل اين كارها از او جدا مىشود. (سوره كهف، 60 ـ 83). او همچنين در گذر ازظلمات وراه يافتن به سرچشمه آب حيات همراه ومصاحب ذوالقرنين بود وبر خلافذوالقرنين كه محروم از آب حيات بود، او در چشمه آب حيات غوطه زد واز آن نوشيدوحيات جاويد يافت. در علل الشرايع حديثى از امام صادق 7 روايت شده است به اينمضمون كه خضر نبى مرسل بوده است ومعجزه او اين بوده كه چون بر چوب يا شاخهخشك يا زمين باير مىنشست، آن شاخه يا نشستنگاه او سبز مىشد وبه همين جهتخَضِر (بر وزن خشن) ناميده مىشد. اسم اصلى او به نقل بسيارى از منابع: تاليا (يا: بليا) بنملكان بن عابر (يا: عامر) بن ارفخشد بن سام بن نوح 7 بود. موسى 7 پس از آنكهتورات بر او نازل شد وبا خداوند سخن گفت ومعجزات بسيار از او ظاهر شد، در دل خودگفت گمان دارم كه خدا بندهاى داناتر از من ندارد. خداوند به جبرئيل وحى كرد كه بنده منموسى را قبل از اينكه هلاك (يا گمراه) شود درياب وبه او بگو كه در ملتقاى دو دريا(مجمع البحرين) مردى عابد است، از او تبعيت كن وعلم بياموز. وپس از آن بود كه موسىو«فتاى» او (يوشع بن نون) ماهى شورى به عنوان زاد راه برگرفتند ودر طلب خضر آمدند.ر. ك: دانشنامه قرآن، مدخل «خضر».
[5] . ر.ك: عيون اخبار الرضا: ج2، ص171.
[6] . ر.ك: همين تفسير: ج12، ص326 ـ 354.
[7] . خدايت ببخشد، چرا پيش از آنكه حال راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان رابازشناسى، به آنان اجازه دادى؟ سوره توبه: آيه 43.
[8] . ر.ك: مجمع البيان: ج8، ص735.
[9] . ادعياى شخص : اينجا مراد كسى است كه ادعاى فرزند خواندگى ديگرى را مىكند ومنظور مفسر بزرگوار جريان زيد بن حارثه فرزند خوانده پيامبر مىباشد كه پيامبر با همسراو ازدواج نمود.
آیه 21 «وَ هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ ..»
- بازدید: 844