وَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَالْمُنافِقِينَ وَدَعْ أَذاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ وَكَفى بِاللهِ وَكِيلاً
ترجمه :
48. و اطاعت كفار و منافقين را نكن و فرو گذار اذيتهاى آنها را و توكل كن بر خداوند و كفايت مىكند به خداوند كه وكيل و عهدهدار انجام مقاصد تو باشد[1] .
تفسير :
]دستور به پيامبر به صبر وتوكل[
(وَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَالْمُنافِقِينَ) در اول سوره بيان كرديم[2] كه اسلام واين دين مقدس دو دسته دشمن دارد: دشمن خارجى، كفار ومشركين ودشمن داخلى، منافقين ظاهر مسلمان وباطن كافر ومثل دزد خارجى ودزد داخلى وضرر دزد داخلى هزار برابر دزد خارجى است وآنچه ضرر به اسلام ومسلمين وائمه طاهرين از صدر اسلام الى زماننا هذا وارد شده از همين دشمنهاى داخلى بوده. واين دو دسته توقعات بسيارى از پيغمبر داشتند كه در مقاصد آنها موافقت كند. خداوند براى رفع طمع آنها مىفرمايد: (وَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَالْمُنافِقِينَ). (وَدَعْ أَذاهُمْ) چه اذيتهاى ظاهرى از كفار ومشركين وچه داخلى از منافقين بايد تحمل كرد وصبر نمود ودر انجام مقاصد دينى كوتاهى نكرد.
(وَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ) مقام توكل[3] مقام بلندى است، از مراتب توحيد افعالى است كه خداوند به قدرت كامله خود دفع دشمنان مىكند وتو را يارى وظفر مىدهد وعَلَمِ اسلام را بلند مىفرمايد. بايد انسان چشم از اسباب ظاهريه بردارد ونظر به مُسَبّب إلاْسباب بيندازد.
(وَكَفى بِاللهِ وَكِيلاً)[4] هيچ امرى تا مشيت الهيه تعلق نگيرد واقع نمىشود ولو جن وانس در مقام برآيند واگر مشيت تعلق گرفت جن وانس نمىتوانند جلوگيرى كنند: «ما شَاءَ اللهُ كانَ وما لَمْ يَشَأ لَمْ يَكُن»[5] .
[1] . ترجمه ديگر: وكافران ومنافقان را فرمان مَبر، واز آزارشان بگذر وبر خدا اعتماد كنوكارسازى چون خدا، كفايت مىكند.
[2] . ر. ك: همين سوره، ذيل تفسير آيه 1.
[3] . توكل : در لغت به معناى واگذار كردن كار خويش به ديگرى است. در اصطلاح قرآنواخلاق به معنى اعتماد كردن وتفويض امور خود به خداوند قادر متعال است. توكل به دومعنى ولايتپذيرى واعتماد كردن به ديگرى به كار رفته است. برخى توكل را به معنىتسليم يا اظهار عجز كردن واعتماد نمودن به غير دانستهاند. مشتقات توكل در 48 آيه از27 سوره و70 مرتبه در قرآن تكرار شده است. توكل در چهار وجه در قرآن به كار رفتهاست: در هيئت وكيل به معناى پروردگار وخدا در سوره اسراء: آيه 2 وسوره مزمل: آيه 9؛به معنى نگاه دارنده وحافظ بندگان در نساء: آيه 109؛ اسراء: آيه 68؛ به معناى گماشتن درانعام: آيه 107 وبه معنى گواه وشاهد در نساء: 132، 172؛ هود: 12. مرحوم علامهطباطبايى درباره حقيقت توكل گفته است: حقيقت امر اين است كه تثبيت اراده انسانورسيدن به مقصود در زندگى اين جهانى، احتياج به اسباب وعلل طبيعى وروحى دارد.انسان آنگاه كه قصد ورود در كارى وانجام امر مهمى مىكند، اسباب طبيعى آن را مهياوآماده مىسازد وهيچ چيز بين او وخواستهاش حائل ومانع نمىشود مگر اسباب وعللروحى مانند ترس، سستى، بىفكرى ومانند اينها وچون به خداوند توكل مىكند، درحقيقت به يك سبب وعلتى توسّل مىجويد كه غير مغلوب است وهمين امر باعث تقويتاراده وقوّت روح وى مىگردد. در آيه 3 سوره طلاق آمده است: (ومن يتوكّل على اللهفه و حسبه) وهر كس بر خداوند توكل كند، همو وى را كافى است. يكى از اسماء الحسنىوصفات خداوند نيز وكيل است به اين معنى كه خداوند مدبر امور بندگان ووكيل روزىآنها وحفظ آنهاست. ر. ك: دانشنامه قرآن: ج1، ص818 مدخل «توكل».
[4] . وكيل : اين واژه از اسماء خداوند وبه معنى كارساز وكاردان مىباشد كه وزن صرفى آن ـصفت مشبّهه ـ دلالت بر دوام آن دارد. اين اسم چهارده مرتبه در كلام الهى ذكر شده كه دومرتبه قرين اسم ربّ گشته ويازده بار به طريقى با اسم الله آمده ويك بار به تنهايىاستعمال گرديده است. وكالت در موارد انسانى خود با حفظ دو شرط پسنديده است: 1)عجز موكّل از عمل به نحوى؛ 2) صفات كمالى موجود در وكيل كه مجموعاً در چهار امرمندرجند: علم، قدرت، شفقت، وتنزّه از هرگونه نقص. در اين صورت وكيل حقيقى، وكيلىاست كه خود نيازمند نبوده چه در وكالت او شائبه جبران نقص خود مىرود. از اين رو چونخداوند وجود صرف ومنبع تمام كمالات مىباشد، بهترين وكيل است: «وقالوا حسبنا اللهونعم الوكيل» (آل عمران: 173). به همين دليل مرتبه وكالت الهى در رتبه اسم الله كه دربردارنده تمام كمالات است قرار گرفت. نكته: اولين مرتبه استدعاى انسان در وكالتخداوند از مرتبه ذات واستعداد انسان سرچشمه گرفته، چه، مرتبه ذات انسانى مرتبهامكانى واستواى وجود وعدم است. از همين رو بقاى ذات وى در گرو وكالت به خداوندجهت خروج ذات وى از عدم صرف است، بدين جهت وكالت حقيقى خدا پس از ظهوراسم ربّ مىباشد كه خود از حيات ناشى مىگردد. وامّا چون كمالات الهى بىحد ونقصانانسان در كمال حدّت است، وى نيز در كسب هر كمالى، خداى خويش را در اعطاىكمالات وكيل مىنمايد، چه وكيل وى بر طبق اوصاف كمالى وكيل، از طرفى عالم بهاستعداد ذاتى او در كسب فيض بوده واز طرفى قادر به دادن استعداد جهت كسب كمالىاست كه خود اعطا مىكند، از اين رو در ظهور حقيقى اسم وكيل، مرتبه تفويض وتوكّلمطلق از ناحيه مخلوق معتبر است. دانشنامه قرآن: مدخل «وكيل».
[5] . آنچه خدا مىخواهد مىشود وآنچه نمىخواهد نمىشود.
آيه 48 «وَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَالْمُنافِقِينَ...»
- بازدید: 940