ادْعُوهُمْ لاِبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِى الدِّينِ وَمَوالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ فِيما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكانَ اللهُ غَفُوراً رَحِيماً
ترجمه :
5. بخوانيد و نسبت دهيد ادعيا و پسرخواندگان خود را به پدرانشان. او سزاوارتر است نزد خداوند و اگر نمىشناسيد پدران آنها را، پس برادران شما هستند در دين؛ برادر دينى و مواليان شما هستند و بر شما باكى نيست در آنچه خطا و اشتباه كرده نفوس شما، ولكن آنچه قلباً و عمداً قلوب شما بر آن هست مورد مواخذه است و خداوند غفور و رحيم است[1] .
تفسير :
مسئله فرزند خواندگى
(ادْعُوهُمْ لاِبائِهِمْ) مثل زيد بن حارثة بن سرافيل الكلبى از بنى عَبْدِوَدّ كه پدر واجدادش معلوم هستند.
(هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللهِ) معنى اين نيست كه غير اين هم قسط[2] باشد، اين مثل «الإيمانُ خَيرٌ مِنَ الكُفرِ، والجَنّةُ خَيرٌ مِنَ النَارِ، والحَقُّ أَحَقُّ أنْ يُتَّبَعَ»[3] وامثال اينهاست. غير از اين، قسط نيست، باطل وظلم است. كأنّه جاى سوال است كه بسيارى از اين بچهها كه سر راهها گماردند وديگران برداشتند وتَبَنّى كردند[4] پدران آنها معلوم نيست، مىفرمايد: (فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِى الدِّينِ). سوال ديگر، اگر اطفالى از كفار را اسير كردند در حق آنها چه بگوييم كه پدران آنها معلوم نيست؟ مىفرمايد: (وَمَوالِيكُمْ) غلامان شما يا آزاد كردههاى شما هستند.
(ولَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ فِيما أَخْطَأْتُمْ بِهِ) كه اشتباه كرديد وخيال كرديد كه نسايى كه ظهار كرديد حكم مادر دارند وديگر نمىشود نزد آنها رفت يا تزويج كرد واطفالى كه تبنّى كرديد حكم فرزند دارد نمىتوان عيال آنها را پس از طلاق تزويج كرد، چنانچه پيغمبر9 زوجه زيد را تزويج فرمود كه در همين سوره آيه 37 بيايد چون از راه خطا بوده مواخذه ندارد، لكن پس از نزول آيه ومعرفت حكم اگر باز به همين عقيده باقى باشيد مورد مواخذه واقع مىشويد.
(وَلكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ) واينكه در مورد خطا مواخذه ندارد براى اين است كه (وَكانَ اللهُ غَفُوراً) گناه شما را مىبخشد (رَحِيماً) مشمول رحمت خود مىگرداند.
[1] . ترجمه ديگر: آنان را به نام پدرانشان بخوانيد، كه اين نزد خدا عادلانهتر است، واگرپدرانشان را نمىشناسيد پس برادران دينى وموالى شمايند، ودر آنچه اشتباهاً مرتكب آنشدهايد بر شما گناهى نيست، ولى در آنچه دلهايتان عمد داشته است مسئوليد وخداستكه همواره آمرزنده مهربان است.
[2] . قسط : در معنى «داد وراست ودرست» است ودر قرآن در موارد متعدد بر لزوم عمل بهقسط وقضاوت وحكم كردن به قسط تأكيد وسفارش شده است؛ مشتقات واژه قسط 25بار در قرآن به كار رفته است. رعايت قسط درباره ايتام «نساء127:». در شهادت دادن«بقره282:». قيام براى برپايى قسط «نساء135:؛ مائده42:؛ حديد25:». حكم وقضاوت براساس قسط «مائده42:؛ يونس: 47 و54». رعايت قسط در پيمانه وترازو «انعام: 152؛ هود :85 ورحمان: 9». خدا مقسطين را دوست دارد «مائده42:؛ حجرات9: وممتحنه8:». در قرآنقاسطون به معنى كژراهان دوبار در آيات 14و15 سوره جن به كار رفته است. كه با مقسطينتفاوت دارد، گرچه از يك ريشه است. در آيه 29 سوره اعراف آمده است: (قُلْ أمَرَ رَبّىبِالْقِسِط) بگو پروردگارم به دادگرى فرمان داده است. اكثر مفسران قسط را به معناىعدالت وراستى دانستهاند؛ برخى ديگر قسط را به معنى توحيد يا طاعات وقرب به خدادانستهاند، برخى هم قسط را به معناى راه ميانه در هر كار دانستهاند كه معناى دومصحيحتر به نظر مىرسد. ر. ك: دانشنامه قرآن: ج2، ص1755، مدخل «قسط».
[3] . ايمان از كفر وبهشت از جهنم بهتر است وحق سزاوارتر است كه پيروى شود.
[4] . تَبَنّى : در لغت وهمچنين در اصطلاح فقه اسلامى به معناى «كسى را پسر خود گرفتنوپسر خويش خواندن» است. در قرآن كريم تبنى مردود شمرده شده است از جمله درهمين سوره آيات 4 و5. خداوند متعال در اين دو آيه هيچگونه حقوقى بر تَبَنّى مترتبنساخته وبه مؤمنان فرمان مىدهد افراد را به نام پدرانشان بخوانند، نه به نام كسى ديگر.خداوند در آيه 37 همين سوره در مقام تأكيد عدم ترتب احكامى بر تبنّى تصريح مىكند،كسانى كه جز فرزندش را به او نسبت دادهاند، مىتوانند با همسران مطلّقه آنان ازدواجكنند. دانشنامه قرآن: ج1، ص473، مدخل«تبنى».
آيه 5 «ادْعُوهُمْ لاِبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللهِ»
- بازدید: 925