30 «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِکَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ»
ترجمه :
30. پس بر پايدار صورت خود را از براى دينى كه حنيف، پاك و پاكيزه و خالى از هر عيب و نقصى است كه خداوند فطرت جميع ناس را بر او قرار داده و خلق فرموده، تغيير پذير نيست در امر خلقت الهى. اين است دين بر پا و ثابت، ولكن اكثر ناس نمى دانند[1] .
تفسير :
اخبار بسيارى داريم در تفسير فطرت به اسلام و به توحيد و به معرفت و به رسالت رسول و ولايت[2] و تمام اين ها بيان مصاديق است و ما بپردازيم به تفسير :
(فَأَقِمْ وَجْهَکَ) اقامه وجه، توجه است.
[معناى حنيف] [3]
(لِلدِّينِ حَنِيفاً) توجه به دين، حفظ دين است و نگاهدارى از آفات و مضرات به بيان عقايد و اخلاق و احكام شرع و عمل بر طبق آن، و دفع دشمنان دين، چه مشركين و كفار و ضالّين و مضلّين باشند چه فسّاق و فجّار و ظلمه يا به جهاد يا به اجراى حدود يا به مواعظ و نصايح يا به كشتن و كشته شدن.
ترويج دين به هر چه زمان اقتضاء كند گاهى به كشته گشتن و گاهى به كشتن است
و اين خطاب اگر چه متوجه پيغمبر است ولكن وظيفه تمام مسلمين است كه هم خود را نگاه دارند [و] قدمى بر خلاف دين بر ندارند ]و[ هم ديگران را حتىالمقدور[4] دَلالَت كنند[5] و اين دين مقدس اسلام حنيف است. تمام، عينِ صلاح و موافق با حكمت و مصلحت و خالى از فساد و عيب و نقص است كه مِلّت ابراهيم است.
[معناى فطرت] [6]
(فِطْرَتَ اللهِ الَّتِى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها) كه اصلاً خلقت جن و انس براى اين بود (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنْسَ إلّا لِيَعْبُدُونِ)[7] و در عالم ذر از تمام اقرار گرفت :
(وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى)[8] الآيه و از تمام انبيا عهد و ميثاق گرفت: (وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُوْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِى قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشّاهِدِينَ)[9] و از حضرت رسالت است فرمود :
«كُلُّ مُولُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ؛ حَتَّى يَكُونُ أَبَواهُ هُمَا الْلَّذَانِ يُهَوِّدانَهُ و يُنَصِّرَانَهُ و يُمَجِّسَانِهِ»[10] .
(لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ) تغيير پذير نيست (ذلِکَ الدِّينُ الْقَيِّمُ) دين ثابت پا بر جا تا دامنه قيامت.
(وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ) در كفر و شرك و ضلالت افتادند.
_______________________________________________________
[1] . ترجمه ديگر: پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خدا تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار، ولى بيشتر مردم نمىدانند.
[2] . ر. ك: تفسير فرات كوفى: ص322؛ الاعتقادات «صدوق»: ص36؛ امالى طوسى: ص660،ح10 و المحتضر: ص212.
[3] . حنيف: اين واژه دوازده بار در قرآن كريم به كار رفته است كه از مجموع آنها چنين برمىآيد كه مراد از آن، توحيد فطرى وروش ونگرش انبياى الهى مخصوصاً حضرت ابراهيم (علیه السّلام) است وبه نوعى نقطه مقابل شرك ومشركان شمرده مىشود. حضرت ابراهيم بارها در قرآن (سورههاى بقره: 135؛ آل عمران: 95؛ نساء: 125 ونحل: 120) حنيف شمرده شده است. حنيفيت، نه يهوديت است ونه مسيحيت و با مسلم بودن در معناى قبل ازاسلامى آن مترادف است. ابن منظور مىنويسد: بتپرستان جاهل هم خود را حنيف يعنى پيرو دين ابراهيم مىدانستند وبه كسى كه دو سنت يعنى حج وختنه را عمل مىكرد، حنيف مىگفتند وچون اسلام آمد مسلمانان را حنيف مىگفتند وحنيف كه در لغت به معناى كجى وميل است به اسلام نيز اطلاق شده است، چنانچه در حديث نبوى آمده است: «احب الاديان الى الله الحنيفية السهلة» وگفته شده ابن مسعود آيه نوزدهم سوره آل عمران (إِنَّالدِّينَ عِنْدَ اللهِ الاِْسْلامُ ) را به صورت «ان الدين عندالله الحنيفية» قرائت مىكرده است.زمخشرى حنيف را گراينده از هر دين باطل به دين حق معنى مىكند ونوشتهاند حنيفكسى بوده كه از عبادت اصنام وهر چه مربوط به ايشان است پرهيز مىجسته استوابراهيم را بانى دين حنيف مىدانستهاند. براى آگاهى بيشتر ر. ك: همين تفسير: ج11،ص558 و دانشنامه قرآن: ج1، ص966. مدخل «حنيف».
[4] . حَتّى الْمَقْدور: تا آنجا كه امكان دارد.
[5] . دَلالَت: راهنمايى.
[6] . فطرت : در لغت به معناى آفرينش، نهاد وسرشت است وتقريباً همه مفسران عقيده دارندكه فطرت در قرآن كريم عبارت از حالتى است كه خداوند متعال انسانها را براى پذيرش حق براساس آن آفريده است. به عبارت ديگر استعداد حقپذيرى و حقگرايى انسانها رادر اسلام فطرت گويند. از نظر اسلام خداوند چون در حق بندگان ستمى نمىكند، به همه آنان براى پذيرش حق استعدادى برابر ارزانى داشته است وتا وقتى خود را به گناه آلوده نكردهاند، نعمت هدايت را از آنان دريغ نمىكند كما اينكه پيامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سّلم) فرموده است: «كل مولودٍ يولد على الفطرة».برخى مفسران گفتهاند مراد از فطرت الهى عهدى است كه خداوند متعال از بنىآدم گرفته كه بايد به مفاد آن، كه حقگرايى و پذيرش اسلام است، عمل كنند، اما بر اثر وسوسه شيطان و اضلال غير، بسيارى از انسانها از فطرت خوبشان منحرف مىشوند. اينجا سؤالى مطرح مىشود كه اگر طبق مدلول «لا تبديل لخلق الله» آفرينش الهى تبديلناپذير است،چگونه امكان دارد برخى از فطرتى كه خداوند در آنان به وديعت نهاده منحرف شوند؟مفسران در پاسخ گفتهاند: عبارت «لا تبديل لخلق الله» خبر در معناى نهى است. گويى خداوند متعال فرموده: «لا تبدلوا دين الله بالشرک» صفحه جان ودل آدمى صفحهاى پاك وسفيد است كه مىتوان هر نوع نقشى در آن نوشت و كشيد. يا در آن ميوه و دارو مىرويد يا خار و...و مستعد پذيرش آيينهاى حق وناحق است، ولكن نفس انسانى بيشتر گرايش به حق وحقيقت دارد، اما مىتواند بر اثر اضلال غير، از حق منحرف شود. ر. ك: دانشنامه قرآن: ج2، ص1591. مدخل «فطرت».
[7] . وجِنّ وانس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند. سوره ذاريات: آيه 56.
[8] . وهنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذرّيه آنان را برگرفت و ايشان را برخودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا، گواهى داديم. سوره اعراف :آيه 172.
[9] . و ياد كن هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هرگاه به شما كتاب وحكمتى دادم، پس شما را فرستادهاى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد. البته به او ايمان بياوريد وحتماً يارىاش كنيد. آنگاه فرمود: «آيا اقرار كرديد ودر اينباره پيمانم راپذيرفتيد؟» گفت: «آرى، اقرار كرديم». فرمود: «پس گواه باشيد ومن با شما از گواهانم.»سوره آل عمران: آيه 81.
[10] . هر مولودى با فطرت مذهبى ومعرفت الهى متولد مىشود تا اينكه پدر ومادر، او را به آيين يهوديت ونصرانيت و مجوسيت بار مىآورند. ر. ك: شرح الأخبار: ج1، ص190؛امالى مرتضى: ج4، ص2؛ عدة الداعى: ص319؛ عوالى اللالى: ج1، ص35 و بحار الأنوار :ج58، ص187، ضمن ح52.
آیه 30 «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللهِ .....»
- بازدید: 1073