حكايت تجسس و شبگردى او

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

از عمر بن خطاب نقل شده كه او شبى شبگردى ميكردپس بخانه اى گذشت و صدائى از آن شنيدپس مشكوك شد و از ديوار بالا رفت پس مردى را ديد در كنار زنى با ظرف مشروبى. پس گفت: اى دشمن خدا آيا خيال كردى كه خدا تو را ميپوشاند و تو بر معصيت او هستى پس مردى گفت:اى پيشواى مسلمين خيال نكن اگر من يك گناه و خطا كردم تو مسلما سه گناه كردى: 1- خداوند ميفرمايد: و لا تجسسوا و تفتيش نكنيد و تو جاسوسى كردى و فرمود 2- و اتو البيوت من ابوابها.خانه ها را از درهايش وارد شويد و تو از ديوار بالا آمدي و فرمود: 3- اذا دخلتم بيوتا فسلموا هر گاه داخل خانه اي شديد سلام کنيد، و تو سلام نکردي پس گفت: آيا پيش تو خيري هست اگر من ا ز تو صرف نظر کنم گفت: آري بخدا قسم ديگر بر نميگردم. پس گفت برو که من از تو گذشتم.

مدارک اين قضيه:
الرياض النضره ج 2 ص 46، شرح النهج ابن ابي الحديد ج 1 ص 61 و ج 69- الدر المنثور ج 6 ص 93- الفتوحات الاسلاميه ج 2 ص 477.
2- عمر بن خطاب در شب تاريکي بيرون رفت پس در برخي از خانه ها روشني چراغ ديد و صداي سخني پس ايستاد بر درب منزل که تفتيش کند پس غلام سياهي ديد که جلويش ظرفيست که در آن شراب است و با او جماعتي هستند پس کوشش کرد که از در وارد شود نتوانست درب منزل بسته بود پس از ديوار بالا رفت بر بام خانه و ا ز پلكان پائين آمد در حاليكه شلاقش دستش بود پس چرا او را ديدند برخاسته و در را باز كرده و همگى فرار كردند. پس غلام سياه ايستاد و گفت باو اى پيشواى مسلمين من خطا كرده و پشيمانم پس توبه مرا بپذير گفت من ميخواهم تورا براى گناهت بزنم. پس گفت اى رهبرمسلمين " اگر من گناه كردم تو سه گناه و خطا كردى " 1- خداوند تعالى ميفرمايد: " و لا تجسسوا " جاسوسى نكنيد و تو تجسس و تفتيش كردى و نيز فرموده 2- " و اتو البيوت من ابوابها " از درهاى منازل وارد شويد و تو از راه بام آمدى 3- و خداوند تعالى فرمود: " لا تدخلوا بيوتا غيربيوتكم حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها " داخل منزلى غير از منازل خودتان نشويد مگر آنكه مانوس باشيد وسلام كنيد بر اهل آنخانه و تو وارد شدى و سلام نكردى.

مدارك اين داستان
مستطرف شهاب الدين ابشيهى ج 2 ص 115 در باب 61 ظاهر ميشود از قرائن اين قضيه غير از حكايت پيشين است و الله اعلم.
م- و ابن جوزى اين قصه رسوا خيز زيان آميز را از مناقب عمر شمرده و شاعر نيل حافظ ابراهيم هم از آن پى گيرى كرده و در قصيده عمريه اش تحت عنوان مثال رجوع كردن او بحق بنظم درآورده است
و فتيه و لعوا بالراح فانتبذوا     لهم مكانا و جدوا فى تعاطيها
و جوانانيكه حريص بودند بميگسارى و براى خود منزلى را اختياركردند و كوشيدند در شرابخورى و دست بدست گردانيدن آن."
ظهرت حائطهم لما علمت بهم     و الليل معتكر الارجاء ساجيها
از ديوارشان بالا رفتى وقتى فهميدى كه ايشان مشغولند در حاليكه تاريكى شب همه جا را فرا گرفته بود.
حتى تبينتهم و الخمر قد اخذت     تعلو ذوايه ساقيها و حاسيها
تا آنكه روشن كردى ايشانرا كه شراب بالا برده بود مستى گرداننده و نوش كننده آنرا.
سفهت آرائهم فيها فما لبثوا     ان او سعوك على ما جئت تسفيها
تقبيح كردى عقايد آنانرا در آن پس درنگ نكردند كه تو را جا دهند بر آنچه آمدى كه ايشانرا كيفر دهى.
و رمت تفقيههم فى دينهم فاذا     بالشرب قد برعوا الفاروق تفقيها
و قصد كردى كه ايشانرا در دينشان آگاهى دهى چونكه بشراب خورى معتاد بودند و عمر فهميده بود آنرا.
قالوا: مكانك قد جئنا بواحده     و جئتنا بثلاث لا تباليها
گفتند: بجاى خودت آرام باش ما اگر يك گناه مرتكب شديم تو سه گناه مرتكب شدى و باكى هم ندارى.
فائت البيوت من الابواب يا عمر     فقد يزن من الحيطان آيتها
پس وارد خانه ها شويد از درهاى آن اى عمر پس تو گناه كردى كه از ديوار آن آمدى.
و استاذن الناس لا تغشى بيوتهم     و لا تلم بدار او تمحيها
و از مردم اجازه بگير و بدون آن وارد خانه آنها نشو و سركشى بخانه اى نكن يا آنرا ناديده بگير.
و لا تجسسها فهذى الاى قد نزلت     بالنهى عنه فلم تذكر نواهيها
و جاسوسى و تفتيش نكن پس اين آيات نازل شده بمنع از آن پس ياد نكردى نهى آنرا.
فعدت عنهم و قد اكبرت حجتهم     لما رايت كتاب الله يمليها
پس برگشتى از ايشان در حاليكه بزرگ داشتى دليل آنها را وقتى كه ديدى كتاب خدا گوياى آن دليلهاست.
و ما انفت و ان كانوا على حرج     من ان يحجك بالايات عاصيها
وخشونت نكردى هر چند كه ايشان بر زحمت بودند كه تو را به آيات قرآن كه عاصى بان بودى محكوم كردند.
امينى گويد: اين چنين حب و دوستى كور و كر ميكند و رذايل را كرامات قرار داده و گناه ها را تبديل بحسنات ميكند.
3- از عبد الرحمن بن عوف گويد: كه با عمر بن خطاب شبى را در مدينه پاسدارى ميكردند پس در همان ميان كه ميگشتند چراغى در خانه اى بر ايشان روشنائى داد پس رفتند بطرف آن تا آنكه نزديك شدند بان ناگاه درى را بسته ديدند بر مردميكه در آن صداها بلند  بود پس عمر گفت در حاليكه دست عبد الرحمن را گرفته بود گفت: آيا ميدانى خانه كيست. گفتم نه، گفت: اين خانه ربيعه بن اميه بن خلف است والان ايشان مشغول ميگساريند تو چه ميبينى، عبد الرحمن گفت: من ميبينم كه ما مرتكب شده ايم چيزيرا كه خدا نهى كرده و فرمود: " و لا تجسسوا تجسس و تفتيش نكنيد و ما تجسس كرديم پس عمر از ايشان رو گردانيده و ايشانرا بخود گذارد.
سنن كبرى بيهقى ج 8 ص 334، الاصابه ج 1 ص 531 الدر المنثور ج 6 ص 93، سيره حلبيه ج 3 ص293، فتوحات اسلاميه ج 2 ص 476.
4- عمر بن خطاب... وارد شد بر قوميكه ميگسارى ميكردند و آتش در ميكده كرده بودند پس گفت من شما را منع كردم از معتاد شدن بشراب و از آتش روشن كردن در ميكده و شما آتش روشن كرديد خواست كه آنها را تاديب كند، پس گفتند: اى رهبر مومنين خداوند تو را نهى كرد از تجسس پس تو تجسس كردى و تو را نهى كرد از داخل شدن بدون اذن پس تو وارد شدى بدون رخصت پس گفت: اين دو بان دو در و برگشت در حاليكه ميگفت: " كل الناس افقه منك يا عمر " همه مردم از تو داناترند اى عمر.
العقد الفريد ج 3 ص 416
5- عمر شبى شبگردى ميكرد در مدينه پس مردى را ديد با زنى بر عمل زشت پس چون صبح شد بمردم گفت: آيا ميبينيد شما كه اگر امام مردى و زنى را بر عمل زشت ببيند پس بر آنها حد جارى كند چه خواهيد كرد گفتند البته تو امامى. پس على عليه السلام فرموداين كار در اين وقت بر تو نيست بلكه در اين موقع بر تو حد جارى ميشود، بدرستيكه خداوند اين كار را بكمتر از چهار شاهد تامين و مقرر نكرده: پس عمر آنها را آن اندازه كه خدا ميخواست واگذارد واگذاشت سپس از آنهاسئوال كرد پس آنها مانند جواب نخست را دادند و على عليه السلام مثل پاسخ اول را داد. پس عمر قول على عليه السلام را گرفت
6- بيهقى در شعب الايمان از شعبى روايت كرده كه گفت: زنى پيش عمر آمدو گفت اى رهبر مسلمين. من كودكى را پيدا كردم و با او كيسه اى بود كه درآن صد دينار بود پس من آنرا برداشته وبراى آن كودك دايه اى گرفتم و بعد ديدم چهار نفر زن ميايند آن طفل را ميبوسند و نميدانم كدام آنها مادر اوست. عمر باو گفت هر گاه آنها آمدند مرا خبر كن. پس آنزن اين كار را كرد و آن زنها را به عمر معرفى نمود. پس عمر بيكى از آنها گفت كدامين شما مادر اين طفل است پس بعمرگفتند بخدا قسم خوب كارى نكردى اى عمر حمله ميكنى بر زنيكه خداوند پرده بر روى او كشيده و ميخواهى پرده او را پاره و او را رسوا كنى. گفت: راست گفتى، سپس بزن گفت: هر وقت آمدند نزد تو پس از چيزى از آنها نه پرس و به بچه آنها خوبى كن سپس منصرف شد.
شامينى گويد: در هر يك ازاين آثار بحثهاى مهمى است كه از خواننده ايكه تامل كند مخفى نيست. پس ما در اينجا اطاله كلام نميدهيم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page