از قتاده روايت شده كه زنى برده و غلام خود را بهمسرى اختيار كرد و گفت من تاويل كردم آيه اى از كتاب خدا" او ما ملكت ايمانهم" يا آنچه را كه دستهاى شما مالك شود. پس او رانزد عمر بن خطاب آوردند و بعضى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله باو گفتند كه تاويل كرده آيه اى از كتاب خداى عز و جل را بر غير صورت آن گويد: پس آن غلام و برده را زد و سرش را تراشيد و گفت بانزن تو بعد از غلامت بر هر مسلمانى حرام هستى.
صورت ديگرى براى قرطبى:
زنى غلامش را بهمسرى گرفت پس اين را بعمر گفتندپس از آن زن پرسيد چه باعث شد كه تو اين كار را كردى گفت من خيال ميكردم كه او بسبب ملك يمين و خريدارى من حلال ميشود چنانچه بمرد حلال ميشود زنى را كه يملك يمين و خريدارى صاحب شده پس مشورت كرد عمر در سنگسار كردن آنزن با اصحاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پس گفتند تاويل كرده كتاب خداى عز و جل را بر غير تاويل آن رجم و سنگسارى بر او نيست پس عمر گفت: ناچار، بخدا قسم كه او را هرگز براى هيچ آزادى بعد از آن حلال نميكنم و آنزن را شكنجه نمود و حد را از او دور كرد و دستور داد كه آن غلام نزديك باو نشود.
امينى گويد: ايكاش من ميدانستم و خويشانم كه اين شكنجه هاى سنگين چيست بعد از سقوط حد از اين زن و غلام او بسبب نادانى و تاويل كتاب خدا، و چيست معناى شكنجه آنها بعد از عفو خداى سبحان از آنها و بكدام كتاب و يا بكدام سنتى اين غلام را زده و سر او را تراشيدندو بچه دليل و مدركى اين زن را بر هر مسلمانى حرام كرد و غلام را از نزديك شدن بمالكش نهى نمود. پس آيا دين خدا بخليفه واگذار شده يا اينكه اسلام نيست مگر راى تنهاى خليفه پس اگر اين يا آنست پس بر اسلام سلام" يعنى فاتحه اسلام را بايد خواند" و اگر نه اين است و نه آن پس آفرين بخلافت راشده و زهى باين آراء آزاد.
آنگاه اين شكنجه ها كجا است از صحيحه خود عمر و عايشه از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود: دور داريد حدودرا از مسلمين باندازه ايكه توان داريد، پس اگر يافتيد مسلمانى راه بيرون رفتنى پس راه او را باز گذاريدزيرا كه اگر امام در عفو و بخشودن خطا كند بهتر از آنيكه در عقوبت و شكنجه خطا كند.
راى خليفه درباره زني كه با غلامش آميزش كرده
- بازدید: 717