پيوند زناشويي علي و زهرا

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

و در اين شعر عبدى:
كان الاله وليها     و امينه جبريل خاطب
اشاره است، به اين كه خداى تعالى، فاطمه را به ازدواج على در آورد و اين پيوند را خود سرپرستى فرمود و جبرئيل امين نيز خطبه خوان آن بود. جه اين خبر از جابر بن سمره رسيده است كه گفت رسول خدا "ص" فرمود: آيا مى پنداريد كه من دخترم فاطمه را به ازدواج على بن ابى طالب در آوردم حال آنكه بزرگان قريش به خواستگارى وى آمدند و من نپذيرفتم؟ در اين كار به انتظار خبر آسمانى "وحى" بودم تا آنكه در شب بيست و چهارم ماه رمضان جبرئيل بسوى من آمد و گفت اى محمد، "خداى" على اعلى بر تو درود مى فرستد، او روحانيان و كروبيان را در جايگاهى كه به آن " افيح " گويند، بزير درخت طوبى جمع كرده، فاطمه را به ازدواج على در آورد. مرا نيز فرمان داد كه خطبه خوان اين پيوند باشم و خداى تعالى خود ولى "عقد" بود"الحديث" ص 164 كفايه الطالب محب الدين طبرى در ص 31 ذخائر از على "ع" روايت كرده است كه گفت، رسول خدا "ص" فرمود ملكى بر من فرود آمد و گفت: يا محمد ك همانا خداى تعالى بر تو درود مى فرستد و مى گويد: من دخترت فاطمه را، در ملاء اعلى به ازدوج على در آوردم تو نيز در زمين وى را بعقداو در آور.
" نسائى " و " خطيب " در ص 31 تاريخش، باسناد از عبد الله بن مسعود "رض" آورده اند كه گفت: در بامداد عروسى، فاطمه دختر پيغمبر را لرزش در بدن افتاد رسول خدا "ص" بوى فرمود:
اى فاطمه م ترا به ازدواج و مردى" كه در دنيا، سرور و در آخرت از صالحان است، در آوردم و چون خواستم ترا به على دهم خداوند جبرئيل را مامور كرد و او در آسمان چهارم بپاخاست و فرشتگان صف ها بستند، پس جبرئيل براى آنان خطبه خواند و خداوند ترا بعقد على در آورد. سپس به درخت بهشت فرمان داد تا زيب و زيور ببار آورد آن را بر فرشتگان ببارد و هر فرشته اى كه "اين زيب و زيور ها" را بيشتر يا بهتر از ديگران برداشت، تا روز قيامت، به آن مى نازد. " ام سلمه " گفت: فاطمه بر ديگر زنان سر افرازى ميكرد، به اينكه نخستين خطبه خوان "عقدش" جبريل بوده است.
اين روايت را " گنجى " در ص 16 كفايه آورده و گفته است: اين، حديثى حسن و عالى است و ما آن را بهمين طريق روايت كرديم محب الدين طبرى هم در ص 32 ذخائر آن نقل كرده است.
و صفورى در ص 225 ج 2، نزه المجالس، آورده است كه جبرئيل به رسول خدا گفت: همانا خداوند رضوان را فرمان داد. تا منبر كرامت را بر باب بيت المعمور بگذارد و فرشته اى بنام " راحيل " را فرمود. تا بر آن منبر بالا رود او بر منبر نشست و خدا را به سزاوارى، ثنا و ستايش نمود. پس در آسمانها نشاط و سرور بر پا شد و بمن وحى فرمود كه عقد اين پيوند را ميخوانم.
من فاطمه كنيز خود و دختر پيغمبرم محمد را به ازدواج على در آوردم، پس من عقد كردم و فرشتگان را بر آن گواه گرفتم و شهادت ايشان را در اين پارچه حرير نوشتم. اينك من مامور آن را بر شما عرضه كنم و به خاتمى از مشك سپيد مهر نمايم و به رضوان خازن جنان بسپارم. در اين باره اخبار بسيار ديگرى نيز هست.