اللهم عرفنى حجتک فانک ان لم تعرفنى حجتک ضللت عن دينى

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

چنانکه قبلاً بيان شد (حجت)، بر دليلى که به وسيله آن بر طرف مقابل احتجاج مى شود وسبب غلبه بر او مى گردد، اطلاق مى شود. چنانکه در تفسير آيه شريفه: (قل فلله الحجة البالغة).(1) روايت شده است که روز قيامت بنده اى آورده مى شود وبه او گفته مى شود:
(هلا عملت: چرا عمل نکردى؟) اگر بگويد نمى دانستم، به او گفته مى شود (هلا تعلمت: چرا نياموختى؟).
واين حجت بالغه است وهمچنين به همه مخلوقات از موجودات نامرئى مثل جن وملائکه ومخلوقاتى که فقط با چشمهاى مسلح به وسائلى مثل ميکروسکپ وتلسکوپ ديده مى شوند وموجودات کوچک وبزرگى که با چشم ديده مى شوند، حجت گفته مى شود، چون اولاً ـ به همه آنها وحرکات ونظاماتى که دارند، بر وجود خدا ووجود هدف در خلقت اين عالم استدلال مى شود.
ففى کل شيء له
ولله فى کل تحريکة
آية تدل على أنه واحد
وفى کل تسکينة شاهد
وثانياً ـ خدا بر هر کدام از بندگانش که بر حسب حکمت لازم باشد، به کل اين عالم واجزاى آن احتجاج مى نمايد وبه وسيله انسان هم بر خود انسان احتجاج مى فرمايد چنانکه در حديث است (الصورة الانسانية هى أکبر حجج الله على خلقه).(2)
مع ذلک اطلاق حجت، مثل امام بطور مطلق بر ائمه معصومين: در احاديث وروايات وادعيه وزيارات وکلمات علما واشعار شعراى شيعه بحدى شده است که وقتى بطور مطلق حجت وامام گفته مى شود ائمه معصومين: از آن به ذهن متبادر مى گردد وگاه هم از آن اعم از امام ونبى اراده مى شود. چنانکه در احاديثى که دلالت دارند بر اينکه زمين خالى از حجت نبوده وخالى از حجت نخواهد ماند همين معنى مراد است.
مثل اين حديث که ثقه الاسلام کلينى بسند خود از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است:
قال: (ما زالت الارض الا ولله فيها حجة يعرف الحلال والحرام ويدعوا الناس الى سبيل الله(3) زمين هيچگاه نخواهد ماند مگر آنکه در آن از براى خدا حجتى است که مى شناسد حلال وحرام را ومى خواند مردم را به سوى راه خدا).
ودر حديث ديگر مى فرمايد:
(ان الله أجل وأعظم من أن يترک الارض بغير امام عادل(4) به تحقيق که خدا جليل تر وعظيم تر است از اينکه زمين را بدون امام عادل بگذارد). ونيز در کافى از حضرت امير المؤمنين 7 روايت است که فرمود:
(اللهم انک لا تخلى أرضک من حجة لک على ما خلقک(5) خدايا به تحقيق که تو خالى نمى گذارى زمينت را از حجتى از طرف تو بر خلقت).
ونيز از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده است که فرمود:
(ان الارض لا تخلو الاّ وفيها امام کيما ان زاد المؤمنون شيئاً ردّهم وان نقصوا شيئاً أتموا لهم: به تحقيق که زمنى خالى نخواهد ماند مگر آنکه در آن امامى باشد که اگر مؤمنين چيزى را در دين زياد نمايند ايشان را برگرداند واگر چيزى را کم کنند تمام کند از براى ايشان). واخبار معتبر در اين معنى بسيار است، حتى در اين احاديث است که اگر در روى زمين باقى نماند مگر دو نفر، يکى از آنها حجت وامام بر ديگرى خواهد بود. واز جمله نصوصى که دلالت دارد بر اينکه زمين هيچ زمانى خالى از وجود حجت وامام نيست اين فقره از دعاى 47 صحيفه سجاديه است.
(اللهم انک أيدت دينک فى کل أوان بامام أقمته علماً لعبادک ومناراً فى بلادک بعد أن وصلت حبله بحبلک والذريعة الى رضوانک وافترضت طاعته وحذرت معصيته وأمرت بامتثال أوامره والانتهاء عند نهيه والاّ يتقدمه متقدم ولا يتأخر عنه متأخر فهو عصمة اللائذين وکهف المؤمنين وعروة المتمسکين وبهاء العالمين).
يعنى: خدايا به تحقيق که تو دين خودت را در هر زمان به امامى تأييد کردى که او را علامتى براى بندگانت بر پا ونصب کردى (که گمراه نگردند، وگمشدگان به آن راه يابند) ونشانى باشد در شهرهاى تو (تا مردم در هنگام اشتباه حق وباطل وکاوش از حق به او رجوع نمايند) بعد از آنکه ريسمان او را به ريسمان خودت متّصل کردى (يعنى سبب وصول ورسيدن به خودت قرار دادى يا ولايت او را ولايت خودت قرار دادى) وقرار دادى او را وسيله اى به سوى رضوان وخوشنودى خودت. وطاعت او را واجب گردانيدى واز معصيت او تحذير کردى وبه امتثال اوامر او وپذيرفتن نهى او فرمان دادى واينکه هيچ متقدم وپيش روى بر او تقدم وپيشى نگيرد وهيچ متأخر وعقب مانده اى از او عقب نماند ومتاخر نگردد. (يعنى براى احدى نيست که از فرمان او تخلف کند وبر آنچه او امر مى کند وهدايت مى نمايد چيزى بيفزايد يا از آن چيزى کم کند) پس او (يعنى امام) مستمسک پناهندگان (يعنى آنها را به سبب هدايت به سوى راه است، از انحراف وافتادن در افراط وتفريط مانع مى شود) وپناهگاه مؤمنان است (يعنى مؤمنان در حوادث وهنگام بروز شبهه ها به او ملتجى مى شوند) ودستگيره متمسکين است (يعنى هرکس را که به او تمسک بجويد واقتداء به او بنمايد نجات مى دهد) وبها وجمال جهانيان است (يعنى نظام عالم وجمال جهان وانتظام امور به وجود او قائم است).
اين فقره دعا که دلالت بر عظمت شأن امام دارد اگر مقصود از (دين) در کلمه (دينک) دعوتى باشد که تمام انبياء به آن رسالت داشتند، دلالت بر اين دارد که در هر عصر وزمانى امامى که يا شخص پيغمبر يا وصى وجانشين او است از سوى خدا نصب شده است. واگر مقصود از دين، دين اسلام باشد چنانکه شايد ظاهر در همين باشد مقصود اين است که در هر عصر وزمان دين اسلام به امامى که خليفه پيغمبر ومنصوب از سوى خدا است، مؤيد مى باشد.
ومخفى نماند که از اين بيانات وارشاداتى که در احاديث وادعيّه است، نياز مردم به وجود امام وحجت در هر عصر وزمان معلوم مى شود، زيرا شرح وبيان نواحى مختلف دين آن هم دينى مثل دين اسلام وتفسير مجمل ومفصل ومحکم ومتشابه وخاص وعام وناسخ ومنسوخ کتاب وسنت ودقايق مسائل عقايد واحکام، امورى نيست که بر غير بشر مؤيد عند الله مکشوف باشد پس بايد در بين امت در هر عصر شخصى باشد که مرجع در تمام امور باشد وقولش حجت وقاطع هر گونه اختلاف وامان از گمراهى وضلال باشد.
چنانکه احاديث متواتر مثل احاديث متواتر ثقلين نيز بر اين معنى دلالت دارد وحضرت زين العابدين (عليه السلام) بيانى طولانى دارند که ابن حجر از أن حضرت نقل مى نمايد ودر ضمن آن به اين نکته لطيف اشاره مى فرمايد که اگر اهل بيت: (که پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) مردم را به آنها ارجاع فرمود) نباشند وهدايتها وارشادات آنها حجت نباشد، پس هدايت چه کس وچه مقامى در اختلافاتى که بين امت در مسائل اسلامى پيدا مى شود، حجت خواهد بود؟
بطور مثال در تفسير قرآن سؤال مى کنيم که در تفسير آيات، بين مفسرين اختلاف زيادى است حتى در مثل آيه (واتبعوا ما تتلوا الشياطين)(6) (پيروى کردند آنچه را که شياطين مى گفتند). در سوره بقره بر حسب شمارش بعضى احتمالاتى که در تفسير آن داده مى شود يک ميليون ودويست وشصت هزار احتمال است آيا در تعيين آن احتمالى که مصاب ومراد است، اگر قول آنان که عملشان از علم خدا ورسول ومعصوم از اشتباه هستند، حجت نباشد کدام احتمال از يک ميليون ودويست وشصت هزار احتمال را مى توان ترجيح داد وچگونه بر ترجيحاتى که پشتوانه تأييد شده از جانب خدا وپيغمبر نداشته باشد مى توان اعتماد کرد.
وناگفته نماند که يکى از امتيازات بزرگى که مذهب شيعه دارد وبرنامه هاى شرع را قابل قبول وخردپسند مى نمايد همين است که پس از پيغمبر افرادى هستند که دين را براى مردم تعريف کنند وتعريفشان حجت باشد والاّ هر عاقلى مى داند که بيان کليه مسائل دين وشرح وتوضيح آنها بطور تفصيل در ظرف بيست وسه سال براى پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) با آن همه مزاحمات، موانع، درگيريها واشتغال به غزوات وغيره فراهم نبوده، واگر چه دين اکمال شده وهمه چيز تبليغ شده است، امّا شرح وبيان آن بر عهده ائمه: گذارده شده است.
وچه بسا احکامى که در تبليغ آنها به امير المؤمنين (عليه السلام) اکتفا شده باشد تا آن حضرت واوصياى بعد از آن بزرگوار به مردم برسانند واز اين جهت در جريان تاريخى غدير آيه (اکمال دين) نازل گرديد، اين اکمال نه به آن جهت بود که کل آنچه بايد به مردم ابلاغ گردد وتفصيلات ودقائق آنها ابلاغ شده باشد بلکه به اين جهت که شخصى که به کل آنچه بر پيغمبر وحى شده عالم است، به مردم معرفى شود تا همه جا کلامش حجت باشد.
اشتباه نشود مقصود ما از اين بيان نيست که دين ناقص بوده وبه وسيله امامان: کامل گرديده است حاشا وکلاّ، بلکه مقصود اين است که تکميل ابلاغ دين که بر پيغمبر نازل شد، به امر خدا از سوى پيغمبر به عهده امامان گذارده شد که به مردم برسانند، چنانکه هر نسلى بايد آنچه را که از دين مى داند به نسل بعد منتقل سازد وابلاغ نمايد همانطور که ابلاغ دين به تمام مردم عصرهاى آينده وتمام مردم عصر بعثت حضرت خاتم الانبياء ميسّر نبود، همين طور ابلاغ کل احکام وتفاصيل ومسائلى که مربوط به اختلاف واستفاده از کتاب وسنت به مرور زمان پيش مى آيد در همان عصر بعثت ميسر نبود، لذا بر حسب حکمت بالغه الهى وقاعده لطف، بايد بعد از پيغمبر افرادى باشند که ابلاغ دين واتمام حجت را کامل کنند ومردم را از تحيّر وسرگردانى نجات بدهند.
واگر اين نظام امامت نبود، دين ناقص وناتمام بود لذا با ابلاغ ولايت، دين کامل گرديد.
پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) در تبليغ رسالت کوتاهى نفرمود وهر چه را از وحى خدا متحمل شد يا مستقيماً به امت رسانيد ـ مثل اصول عقايد ومعارف واحکام کلى وبسيارى از فروع دين ـ ويا به على (عليه السلام) ابلاغ کرد، تا او وامامان بعد از او در مناسبات مقتضى ودر موقع مراجعه امت ويا نياز آنها، بيان کرده وشرح وتفسير نمايند ويکى از معانى اينکه آن بزرگواران خازن علم خدايند همين است; چنانکه يکى از معانى اينکه حجت خدايند، نيز همين است که اين بزرگواران مرجع وملاذ وملجأ ووسيله وراهنما وروشن کننده راه وعلامت براى عباد وروشنى بخش ديار وبلادند.
عالم جليل، صاحب رياض السالکين (شرح صحيفه) در شرح دعاى عرفه بياناتى دارد که چون متضمن بيان معنى حجت است، اصل فقره اى را که متضمن آن است با نقل شرح ايشان بطور اجمال وفشرده در اينجا منعکس مى نمائيم. اين فقره دعا نيز از فقرات دعاى عرفه است:
(رب صل على أطائب أهل بيته الذين اخترتهم لامرک وجعلتهم خزنة علمک وحفظة دينک وخلفائک فى أرضک وحججک على عبادک وطهرتهم من الرجس والدنس بارادتک وجعلتهم الوسيلة اليک والمسلک الى جنتک).
عالم ياد شده که از مفاخر شيعه وکتاب شرح صحيفه اش يکى از بهترين کتابهائى است که علماى اسلام تأليف کرده اند وسزاوار است عموم مسلمانان به آن افتخار کنند، در اين شرح اين بند از دعاى عرفه پس از اينکه فرموده است: مراد از (اطائب) اهل بيت (اهل کساء وساير ائمه معصومين) مى باشند وپس از بيان اين نکته ادبى که اضافه (اطايب) به (اهل بيت): يا اضافه صفت به موصوف است يا بيانه است مى فرمايد:
امام (عليه السلام) در اينجا براى اطايب اهل بيت، هفت صفت بيان فرموده است که اين صفات جهات وعلل استحقاق صلوات از خداى سبحان برايشان است. سپس اين هفت صفت را برشمرده که ما نيز بطور اقتباس از بيانات آن شخصيت بزرگ واضافه چند نکته بر آن اين هفت صفت را بيان مى نمائيم.
صفت اولى اين است که: خدا ايشان را براى امر خود ودينش در عالم ودر هدايت خلق برگزيد که برگشتش به اين است که رياست کامله عامّه را به ايشان افاضه فرموده است وبه تعبير اين ناچيز چون کلمه (امر) مطلق است، دلالت دارد بر اينکه آنها را براى هر کار خدائى وعملى که مشيّت الله بر آن تعلق مى گيرد برگزيده است، خواه امر دين باشد، يا دنيا.
دوم اين است که: آنها را خازنان وحافظان علم خود قرار داده که آن را از ضايع شدن، وآلودگى به افکار باطل وانديشه هاى شيطانى ونادرست حفظ نمايند، وچنانکه هست وبايست به بندگان خدا تعليم نمايند.
سوم اينکه: ايشان را حافظان ونگبهانان دين خود قرار داده است تا از تبديل وتحريف، آن را مصون بدارند.
چهارم اينکه: آنها را جانشينان وخلفاى خود در زمين قرار داده است که به انفاذ واجراى اوامر او در عالم وسياست مردم وجذب نفوس ناطقه به سوى او وتکميل ناقصان قيام نمايند.
پنچم اين است که: آنها را حجتهاى خود بر بندگانش قرار داده است، که اين معنى در اينجا مورد استناد واستفاده ما است. در اينجا سيّد مى فرمايد:
حجت بر حسب لغت غلبه است وبطور مجاز يا حقيقت عرفى استعمال آن در بُرهان شايع گرديده است ودر احاديث وعرف متشرعه اطلاق آن بر کسى که خدا او را براى دعوت خلق ودعوت انسان به سوى او وبراى احتجاج به او منصوب فرموده است، شيوع دارد.
ششم اين است که: ايشان را از هر رجس وآلودگى پاک قرار داده است.
هفتم اين است که: آنها را وسيله اى به سوى خود مقرر کرده است.
وهشتم اين است که: آنها راه به سوى بهشت مى باشند پس هر کس به راه آنها رفت نجات مى يابد چنانکه مثل احاديث سفينه وامان بر آن دلالت دارد.(7)
از مجموع اين توضيحات معلوم شد که بر ائمه معصومين: بطور مطلق اطلاق حجت الله وامام، در احاديث شيوع دارد ودر هنگامى که بدون قرينه گفته شوند ائمه معصومين: به ذهن متبادر مى شود.
وهمچنين معلوم شد که مقام حجت اللهى وخليفة اللهى وولايت وامامت، اعظم مقامات ودرجات است که بدون ايمان به آن، نجات ميسر نيست.
چنانکه در حديث است که از مؤمن سؤال مى شود: آيا آزادى وبرائت خودت را (از آتش) گرفته اى ودر زندگى دنيا به عصمت کبرى متمسک شده اى؟
پاسخ مى دهد: بله. آن کس که مورد سؤال قرار گرفت، مى پرسد که آزادى وامان وعصمت کبرى چيست؟ جواب مى دهد: ولايت على بن ابيطالب (عليهما السلام) پس به او مى گويد: راست گفتى. پس او را امان ميدهد وبشارت مى دهد به آنچه که او را مسرور سازد.
واز کافر سؤال مى شود، هم چنانکه از مؤمن سؤال شد واو جواب مى دهد: نه. پس او را به خشم وعذاب وآتش خدا بشارت مى دهد.(8)
ومؤيد اين روايت است، حديثى که شيعه وسنى از حضرت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت نموده اند:
(لا يجوز أحد الصراط الاّ من کتب له علي الجواز(9) احدى از صراط نمى گذرد مگر کسى که على (عليه السلام) براى او جواز عبور نوشته باشد).

 - پاورقی -

(1) سوره انعام، آيه149.
(2) صورت انسان، بزرگترين حجّت خدا بر خلقش مى باشد. تفسير صافى، قسمت تفسير سوره حمد.
(3) کافى، جلد اول، ص178، ح، م.
(4) کافى، ج1، ص178.
(5) کافى، ج1، ص178.
(6) سوره بقره، آيه102.
(7) مخفى نماند که اگر چه در ابتداء، اوصاف را هفت تا فرموده است، اما در مقام شرح وتفصيل به هشت رسانيده است ـ قدس الله سره ـ.
(8) رياض السالکين، روضه42.
(9) رياض السالکين، روضه 42.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page