ضلال وضلالت

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

عدول از راه راست ومنحرف شدن از آن، خواه کم باشد يا زياد وخواه عمدى باشد يا قهرى، (ضلالت) است وضد آن (هدايت) مى باشد وهر يک از ضلالت وهدايت بر دو قسم است:
اول; ضلال وهدايت در علوم ومعارف اعتقادى، مثل معرفت خدا ووحدانيّت وساير صفات جلال وجمال او ـ جلّت عظمته ـ ومعرفت نبوت وامامت ومعاد وغيره که انکار آنها وعدول از حق در آنها ضلالت است. چنانکه در قرآن مجيد مى فرمايد:
(ومن يکفر بالله وملائکته وکتبه ورسله واليوم الاخر فقد ضلّ ضلالاً بعيداً)(12) (هر که به خدا وفرشتگان وکتابهاى آسمانى ورسولان وروز قيامت کافر شود، سخت به گمراهى فرو مانده (واز راه نجات وسعادت) دور افتاده است).
وايمان واعتراف به آنها هدايت است، چنانکه مى فرمايد:
(فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للاسلام)(13) (هر که را خدا هدايت او را خواهد، قلبش را به نور اسلام روشن ومنشرح گرداند).
دوم; ضلال وهدايت در علوم عملى وفقه به احکام شرعى است. بديهى است که ضلالت وهدايت در هر دو قسم، مراتب ودرجاتى دارد وبه حسب موارد است. يعنى ممکن است شخصى در موردى حتى نسبت به يک حکم استحبابى يا کراهتى گمراه باشد ودر موارد ديگر هدايت يافته باشد.
واضح است که ضلال وضلالت مطلق بدترين هاويه هاى سقوط بشر است که مصداق کامل (ظلمات بعضها فوق بعض اذا خرج يده لم يکد يراها)(14) (ظلمتها چنان روى هم قرار گيرد که اگر (کسى) دست خود را بيرون آرد هيچ نتواند ديد) است و(هدايت مطلق) بالاترين مرتبه اوج بشر وپرواز روح او واتصالش به علوم لوح محفوظ است که مصداق أکمل واشرف آن حضرت خاتم الانبياء (صلى الله عليه وآله وسلم) مى باشند وپس از ايشان ساير انبياء واوصياء وحجتهاى الهى مظهر هدايت مطلق مى باشند.(15)
وهمچنين اصحاب خاص وپرورش يافتگان مکتب آن بزرگواران وعلماى ربانى طبق درجاتى که دارند از مظاهر هدايتند.
يکى از مباحثى که در ضلالت وهدايت مطرح است، اين مبحث است اختيار بشر در ضلالت وهدايت خودش تا چه حد مؤثر است، آيا اصلاً در اين موضوع داراى اختيار است يا مختار نيست واگر داراى اختيارى است معنى آياتى که دلالت دارد بر اضلال ظالمين وبلکه بر اينکه هر کس را خدا بخواهد هدايت مى کند وهر کس را بخواهد گمراه مى نمايد چيست؟
مثال اين آيات: (ويضل الله الظالمين)(16) (خدا ستمگران را گمراه مى گرداند). و(کذلک يضلّ الله من يشاء)(17) (خدا هر کس را بخواهد، اين چنين گمراه مى کند). و(کذلک يضلّ الله من هو مسرف مرتاب)(18) (خدا مردم ستمگرى را که در شک وريبند اين چنين گمراه مى گرداند)؟.
جواب اين است که بشر در انتخاب راه خود در اين دنيا مختار است واين بشر است که هر عقيده اى که خواست مى پذيرد وراه وروش خود را به اختيار خود بر مى گزيند. چنانکه در آيات متعدد ضلالت خودش واضلال غير به فعل او نسبت داده شده است مثل: (وأضلّهم السامرى)(19) (سامرى آنان را گمراه کرد). ومثل (ومن ضلّ فانما يضل عليها)(20) (هر کس بر راه گمراهى رفت زيانش بر خود او است). ومثل (ومن يعص الله ورسوله فقد ضلّ ضلالاً مبيناً)(21) (هر کس نافرمانى خدا ورسولش را بکند به تحقيق در گمراهى سختى افتاده است). ومثل (هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله)(22) (خدا کسى را که از راه او گمراه شده وآنکه هدايت يافته بهتر مى داند). ومثل (وأضلوا کثيراً وضلّوا عن سواء السبيل)(23) (بسيارى را گمراه کردند واز راه راست به دور افتادند).
واما آياتى مثل (يضل الله) و(أضلّه الله) با توجه به آيات بسيار ديگر قرآن دلالت بر اضلال به معنى (اجبار بر عدول از حق وانحراف) ندارد وآياتى که بعضى از آنها توهم جبر وسلب اختيار کرده اند، به هيچ وجه دلالتى بر اين معنى ندارند وضلالتى که اختيارى نباشد واضلالى که سلب اختيار نمايد وجود ندارد. چنانکه در اضلال بعضى از افراد بشر بعضى ديگر را واضلال شيطان نيز مسأله سلب اختيار در بين نيست وغير از دعوت به ضلالت وتزيين آن واغوائاتى که اگر پيروى شود ضلالت خواهد بود، جبر وخلاف اختيارى نيست; (فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليکفر)(24) (هر که مى خواهد ايمان بياورد وهر که مى خواهد کافر شود).
واما اضلالى که به خدا نسبت داده مى شود، عبارت است از خذلان وواگذار شدن بنده به خود وقطع کمکهاى غيبى والهامات وعناياتى که موجب نجات از مهالک مى شود، مادامى که بنده اهليّت خود را براى قبول اين عنايات ورسيدن مددها حفظ نمايد ودر راه مجاهده باشد به مقتضى (والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا)(25) (آنان که در راه ما کوشش کردند، به راه خويش هدايتشان مى کنيم). هدايتهاى الهى به او مى رسد وبه راههاى او راهنمائى مى گردد، ولى وقتى طغيان وسرکشى کرد ومانند آنکه بى نياز از خدا باشد عمل نمود وامر خدا را سبک شمرد، به خود واگذارده مى شود ومصداق (سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لا يؤمنون)(26) (چه آنها را بترسانى وچه نترسانى ايمان نخواهند آورد) مى گردند. در اينجا هم شخص عاصى وگناهکار به اختيار، خود را از صلاحيّت درک فيوض غيبى ساقط نموده ولذا پس از آنکه به خود واگذاشته شد، به اختيار خود در تيه ضلالت گرفتار شده است وواگذار شدن او به حال خود ومحروم شدنش از کسب درجات معنوى وقرب درگاه ربوبى نيز نتيجه طبيعى ووضعى اعمال خود او است وعاقبتى است که خود براى خود فراهم مى نمايد چنانکه در قرآن کريم مى فرمايد:
(ثم کان عاقبة الذين أساءوا السوأى أن کذبوا بآيات الله وکانوا بها يستهزئون)(27) (سرانجام کار آنان که به اعمال زشت پرداختند، اين شد که کافر شده وآيات خدا را تکذيب وتمسخر کردند).
ملائکه از او دورى مى جويند وقلب او تاريک مى شود وهر چه گناه وطغيان (بالخصوص اگر از روى سرکشى وبى اعتنائى به امر منعم حقيقى واصرار بر مخالفت باشد) زياد شود دورى ملائکه از صاحب اين معاصى بيشتر شده وقلبش تاريک تر مى گردد وزمينه مصاحبت شياطين جنى وانسى با او فراهم مى شود.
چنانکه هر چه اطاعت وفرمانبرى وخود نبينى وخدا بينى در شخص افزايش يابد، ملائکه که جنود الهى ومأمور کمک به بندگان صالح هستند وبه او تا حدى نزديک مى شوند که از همه سو او را فرا مى گيرند وراه را بر شياطين مى بندند.
لذا در احاديث است که مؤمن وقتى به نماز مى ايستد، ملائکه به او اقتدا مى کنند. (المؤمن وحده جماعة) بعکس، وقتى هم که بنده اى معصيت کند ملائکه از او دور مى شوند وصلاحيّت نزول برکات غيبى از او سلب يا ضعيف مى گردد.
جواب ديگر اين است که مسأله اين اضلالات هم جزء مسائل قضا وقدر الهى است که آگاهى به تفاصيل آن براى غير آنانکه مؤيد من عند الله باشند، يعنى رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) وساير معصومين: فراهم نمى شود وشايد که از فروع (امر بين امرين) باشد ومسأله توفيقات وهدايتهاى خاصه که منتهى به وصول به مطلوب مى شود نيز از همين مسائل است وخدا خود عالم به چگونگى آن است.
آنچه که مسلم است واز آيات قرآن مجيد وحکمت ونزول کل آن وحکمت نبوّات وفرستادن پيغمبران استفاده مى شود اين است که بشر در هدايت وضلالت مختار است وغير مختار بودن او نافى تمام حکمتهاى مرقوم است واگر مرحله سلب اختيار جلو مى آيد، به سوء اختيار خود او است واينکه مقدمات آن را فراهم مى کند.
بنا بر اين با قطع نظر از آيات ديگر وقرائن حالى ومقامى که در استظهار ومراد هر متکلم از کلامش مورد اتکاء است، آيه يا حديثى که دلالت بر نفى اختيار نمايد، بايد با توجه به آيات ديگر وقرائن حال ومقام، ظهور آن را دريافت نمود ونمى توان يک جمله اى را گرفت وبدون توجه بر منطق گوينده وهدف او ومقاصدى که از گفتارش دارد وقرائنى که به آن اعتماد مى کند آن را معنى نمود وعلى هذا مى گوئيم: هدايت واضلال هر دو از جانب خدا است اما بر حسب حکمت ونظامات وتقديرات اليه; بطورى که با حکمتهاى ديگر بارى تعالى منافى نباشد جريان خواهد داشت.
پاسخ سوم به اين اشکال اين است که اضلال وارشاد هر دو در اين عالم طبيعت وتکليف، وجود پيدا مى کنند. به عبارت ديگر ضلالت وهدايت هر دو موجود مى شوند وتمام مردم به دو گروه ودو فرقه تقسيم مى گردند وچون کل عالم مخلوق خدا است، اضلال وارشادى که در عالم هست وبر اساس جريان اسباب ومسببات فراهم مى شود وبايد هم بشود، لذا به او نسبت داده مى شود يعنى قاعده وقانون وسنت الهى است که وقتى اسباب وعلت ضلالت يا هدايت فراهم شد معلول آن که ضلالت يا هدايت است نيز فراهم شود. لذا نسبت اضلال وارشاد به او جايز است هر چند فعل به واسطه او نباشد، وفعل حقيقى غير باشد. چون کل عالم فعل او است واو است که انسان را به نوعى آفريده است که وقتى راه راست وروش نيکوئى را پيش گرفت به آن انس مى يابد وبر هدايتش افزوده مى شود واگر راه باطل را گرفت وبه آن انس پيدا کرد هر چه آن را ادامه داد ضلالتش افزون مى گردد وتاريکى وتيرگى قلب او بيشتر مى شود واگر غير از اين باشد عالم ناقص است وتکليف وآزمايشى که منظور است انجام نمى گيرد. بندگان نيز به اختيار خود، خود را در معرض اضلال يا هدايت وتأثير آنها قرار مى دهند.
پاسخ چهارم اين است که: اصلاً ضلالت وگمراهى از امور عدمى است وپر واضح است که به اعدام وشرور ايجاد تعلق نمى گيرد، ضلالت وگمراهى عدم توفيقات وفرصت ها وعناياتى است که به جهت تکميل مراتب هدايت ويا اتمام حجّت وقطع عذر شامل حال بندگان مى شود وبه سلب اين فيض ها ومحروميت از اين رعايتها اضلال مى گوئيم لذا مى فرمايد: (ان الله لا يهدى القوم الفاسقين)(28) (همانا خدا قوم فاسق را هدايت نخواهد کرد). چنانکه مى فرمايد:
(يضل الله الکافرين)(29) (خداوند کافران را گمراه مى گرداند). و(ويضلّ الله الظالمين).(30)
واين هدايت، غير از هدايتى است که نسبت به همگان وهر عاقلى به وسيله عقل وانبياء وساير حجج الهى انجام شده است ودر برابر آن اضلال متصور نيست.
وپاسخ پنجم اين است که (اضلال) بر دو نوع است: يک نوع آن اين است که (اضلال) سبب ضلال وگمراهى شود، مثل اينکه براى کسى باطل را زينت بدهند وآن را به صورت حق جلوه دهند تا او را فريب بدهند واين آن اضلالى است که خدا واولياء خدا از آن منزه مى باشند. نوع ديگر اين است که (ضلال) سبب اضلال گردد وآن به اين است که کسى گمراه گردد وخدا يا غير خدا بر او به گمراهى حکم کند. ودر بسيارى از آيات محتمل است که مراد از اضلال همين حکم به ضلال وگمراهى باشد.

 - پاورقی -

(12) سوره نساء، آيه136.
(13) سوره انعام، آيه125.
(14) سوره نور، آيه40.
(15) ابن خالويه در کتاب (اعراب ثلثين) (سوره حمد، ص28، ط مصر) در تفسير (اهدنا الصراط المستقيم) به سند خود از امير المؤمنين (عليه السلام) روايت کرده که در (لکل قوم هاد) فرمود: (أنا هو) يعنى منم آنکه خدا در شأنش فرموده (لکل قوم هاد) يعنى براى هر قومى هدايت کننده اى هست. واين تفسير با صدر آيه که خطاب به پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: (انما أنت منذر) کاملاً متناسب است وتفسيرى از اين استوارتر نيست. ومسلم است که مقصود حضرت از اينکه فرمود: من اويم. انحصار به شخص خودشان نيست بلکه مقصود اين است که هادى قوم اين عصر منم ولذا هادى هر قوم وهر عصر، امام آن عصر است که بايد به صفت هدايت وعصمت از ضلالت، متصف باشد ودر روايات متعدد در ذيل حديث دارد که فرمود: (بک ياعلى يهتدى المهتدون: يا على به وسيله تو هدايت شدگان، هدايت مى يابند). ومخفى نماند که روايات در تفسير اين آيه به امير المؤمنين وساير ائمه معصومين: از طرق عامه متواتر است وتنها حاکم حسکانى در (شواهد التنزيل) 19 روايت نقل کرده است وطبرى در (تفسير) وسيوطى در (الدر المنثور) وابن مردوديه وابن عساکر واحمد بن حنبل وجمعى ديگر از علماى بزرگ اهل سنت اين حديث را که دلالت دارد بر اينکه منصب هدايت خلق وامامت امت پس از پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به آن حضرت اختصاص دارد روايت کرده اند.
(16) سوره ابراهيم، آيه27.
(17) سوره مدثر، آيه31.
(18) سوره مؤمن، آيه34.
(19) سوره طه، آيه85.
(20) سوره يونس، آيه108.
(21) سوره احزاب، آيه36.
(22) سوره نحل، آيه125.
(23) سوره مائده، آيه82.
(24) سوره کهف، آيه29.
(25) سوره عنکبوت، آيه69.
(26) سوره بقره، آيه6.
(27) سوره روم، آيه9.
(28) سوره منافقون، آيه6.
(29) سوره غافر، آيه74.
(30) سوره ابراهيم، آيه27.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page