50 «وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ»
ترجمه :
50. و مكر كردند آنها مكر بزرگى و ما هم مكر كرديم مكر مهمى و حال آنكه آنها شاعر نشدند و نفهميدند[1] .
تفسير :
[انواع مكر]
(وَ مَكَرُوا مَكْراً) «مكر» از انسان؛ حيله و تزوير و خدعه و پلتيك[2] وتقلب است به اينكه ضررى وارد كند به نحوى كه آن طرف متوجه نشود و مكر شيطان، وسوسه و نقشه و نفخه و پلتيك و حبائل و خيل و رجل اوست[3] و مكر الهى، بلا و عذاب است به نحوى كه طرف مستشعر نباشد، به زبان فارسى، غافلگير شود و ضمير (وَ مَكَرُوا) همان نُه نفر (تِسْعَةُ رَهْط) است با همدستان خود. بعضى گفتند مكر آنها اين بود كه آمدند چهل نفر حضرت صالح و اهلش را هلاك كنند [اما] خداوند ملائكه فرستاد، به آنها سنگ زدند تا هلاك شدند[4] ، بعضى گفتند حضرت صالح مأمور شد كه از ميانه آنها بيرون رود به نحوى كه آنها متوجه نشوند، سپس خداوند آنها را مستأصل نمود به عذاب و هلاك شدند[5] ، چنانچه پيغمبر هم مأمور به هجرت شد در همان ليلة المبيت، بعضى گفتند اينها رفتند در دامنه كوه به انتظار بقيه كه يك مرتبه بريزند صالح را به قتل رسانند كه يك مرتبه كوه بر سر آنها افتاد و هلاك شدند[6] .
بارى، به حيله و خدعه اراده قتل صالح را داشتند و خداوند نجات داد صالح را و مَن معه مِن المؤمنين[7] ، چنانچه مىفرمايد: (فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنّا وَ مِنْ خِزْىِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِىُّ الْعَزِيزُ * وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِى دِيارِهِمْ جاثِمِينَ)[8] [كه] در [اين آيه] سوره هود تعبير به صيحه فرموده، در سوره اعراف تعبير به رجفه فرموده: (فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِى دارِهِمْ جاثِمِينَ)[9] ، در سوره فصلت تعبير به صاعقه فرموده: (فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ)[10] .
و منشأ هلاكت آنها پى كردن ناقه صالح و فصيل[11] او بود كه سه روز بيشتر مهلت نداشتند كه مىفرمايد: (فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِى دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيّامٍ ذلِکَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ)[12] .
و دارد در خاندان رسالت سه نفر ياد ناقه صالح كردند: يكى، صديقه طاهره :
ما كانَ ناقَةُ صالحٍ و فَصيلُها بالفضلِ عِندَ اللهِ إلّا دُوني[13]
و يكى، ابى عبد الله در شهادت طفل رضيع[14] :
«رَبِّ لا يكونُ أهونُ عَلَيکَ مِن فصيلٍ»[15] .
يكى، حضرت هادى در مورد متوكل كه گفتند فرمود: شست پاى من افضل از ناقه صالح است[16] .
___________________________________________________________________________
[1] . ترجمه ديگر: و دست به نيرنگ زدند و ما نيز دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند.
[2] . واژه «پُليتيك (Politique)» فرانسوى و به معناى «سياست» است.
[3] . چنان كه در قرآن كريم سوره اعراف: آيه 20 آمده: پس شيطان آن دو را وسوسه كرد...ودر سوره اسراء: آيه 64 مىفرمايد: و از ايشان هر كه توانستى با آواى خود تحريك كن وبا سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده، و شيطان جز فريب به آنها وعده نمىدهد ودر سوره الناس: آيات 4 و5 مىفرمايد: ازشر وسوسهگر نهانى؛ آن كس كه در سينههاى مردم وسوسه مىكند.
[4] . ر. ك: تفسير التبيان: ج8، ص103.
[5] . مجمع البيان: ج7، ص355.
[6] . مجمع البيان: ج7، ص355 و زاد المسير: ج6، ص80.
[7] . و هر كس كه از مؤمنين با او بود.
[8] . پس چون فرمان ما در رسيد، صالح و كسانى را كه به او ايمان آورده بودند، به رحمت خود رهانيديم و از رسوايىِ آن روز نجات داديم، به يقين پروردگار تو همان نيرومند شكستناپذير است و كسانى را كه ستم ورزيده بودند، آن بانگ مرگبار فرا گرفت، و درخانههايشان از پا درآمدند. سوره هود: آيات 66 ـ 67.
[9] . آنگاه زمين لرزه آنها را فرا گرفت و در خانههايشان از پا درآمدند. سوره اعراف: آيه 78.
[10] . پس اگر روى برتافتند بگو: شما را از آذرخشى چون آذرخش عاد و ثمود برحذر داشتيم.سوره فصلت: آيه 13.
[11] . فصيل: بچه شتر.
[12] . پس آن ماده شتر را پى كردند و صالح گفت سه روز در خانههايتان برخوردار شويد، اين وعدهاى بىدروغ است. سوره هود: آيه 65.
[13] . شتر صالح و بچه آن نزد خداوند، از من با ارزشتر نيست. كلبه احزان (ترجمه بيت الأحزان): ص 192 و مجمع النورين: ص83.
[14] . رضيع: كودك شيرخوار.
[15] . خدايا (اين طفل) اعتبارش نزد تو كمتر از ناقه صالح نيست. مناقب آل ابى طالب: ج4،ص118 و بحار الأنوار: ج45، ص47.
[16] . ر. ك: عيون المعجزات: ص122؛ مدينة المعاجز: ج7، ص461 و بحار الأنوار: ج50،ص209.
آیه 50 «وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ»
- بازدید: 3781