23 «إِنِّى وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ»
ترجمه :
23. به درستى كه من يافتم زنى را كه سلطان آنها بود و به او داده شده بود از هر چيز و از براى او بود تختى با عظمت و بزرگى.
تفسير :
[شرح حال بلقيس]
(إِنِّى وَجَدْتُ امْرَأَةً) نامش بلقيس[1] بود دختر هدهاد كه از سلاطين يمن از ملوك حمير. پس از پدرش به مقام سلطنت رسيد و در دربارش كه طرف مشورت او بودند، هزار نفر كه هر يك [از] آنها هزار قشون داشتند كه جمعيت لشكرش دو كرور مىشود[2] هزار هزار و لفظ بلقيس مركّب است، مثل حضر موت[3] و سرّ تسميه او اين است كه پس از آنكه بعد از پدرش به تخت سلطنت رسيد رؤساى لشكر بعضى از بعضى سؤال كردند كه سيره اين با سيره پدرش چه نحوه است؟ آنها گفتند: بالقياس، يعنى مطابق با اوست، لذا معروفه شد به نام بلقيس[4] .
(تَمْلِكُهُمْ) يعنى سلطان آنها بود كه سلطان را مَلِك مىگويند، مثل ملوك قياصره و اكاسره[5] (وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ) از جواهرات و طلاجات و اراضى و باغات و فرشها و اموال بسيار.
[تخت شگفتانگيز]
(وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ) هدهد تخت سليمان را ديده بود و معذلك تخت بلقيس را عظيم مىشمارد، يعنى از تخت سليمان بالاتر و مهمتر بود. گفتند سى ذراع در سى ذراع و ارتفاعش سى ذراع[6] ، يعنى طول و عرض و ارتفاعش سى ذراع بوده كه حاصل ضربش بيست و هفت هزار ذراع مىشود. مقدّمش از طلا، مرصّع[7] به ياقوت احمر و زمرد (زبرجد) اخضر و مؤخّرش از نقره مكلّل[8] به الوان جواهرات و گفتند هفت بيت داشت و ابوابش مقفل بود[9] .
______________________________________________________
[1] . بلقيس: نامى كه در روايات اسلامى براى ملكه سباى مذكور در قرآن كريم، بر اساس آياتى از سوره نمل آمده است. سليمان (علیه السّلام) به وسيله هدهد از مردم خورشيدپرست سرزمينى آگاه شد كه زنى بر ايشان حكم مىراند؛ پس سليمان هدهد را با نامهاى كه مضمون آن دعوت به دين حق و يكتاپرستى بود روانه دربار آن ملكه كرد. ملكه چون نامه را خواند پس از مشاوره با بزرگان قوم خود، براى جلوگيرى از رسيدن هر گونه آسيبى به سرزمينش، هدايايى براى سليمان ارسال كرد كه سليمان آنها را نپذيرفت و از فرمانبرانخود خواست كه تخت او را بياورند و چنين كردند و بعد كه ملكه دعوت او را قبول كرد او را وارد قصرى شيشهاى كردند كه پنداشت آب است و ساق پاى او آشكار شد. پس تخت او را به او نشان داده بودند با تغييراتى كه در آن داده شده بود و از او پرسيدند كه تخت شماست؟ پاسخ داد كه ممكن است از آنِ او باشد. به هر روى ، ملكه به خداوند يكتا ايمان آورد و به دين سليمان درآمد.بلقيس را زنى از خاندان تبّع در يمن و فرزند هدهاد بن شرحبيل بن ذى حدن ياد كردهاند كه از آميزش بنى الجان با فرزند آدم به وجود آمد. او كه زنى بسيار عاقل و با كياست بود، با كشتن زهير بن عبد شمس نخستين شخص از خاندان تبع بود كه به جاى اوبه پادشاهى رسيد و ثروت و كارگزاران بسيار يافت. برخى به ازدواج سليمان و بلقيس با يكديگر اشاره كردهاند و گروهى گفتهاند كه بلقيس با كسب اجازه از سليمان با يكى ازاميران يمنى ازدواج كرد و به سرزمين خود بازگشت. در برخى از آثار نيز نام اين ملكه به صورت يلقمه آمده است. ر. ك : دايرة المعارف بزرگ اسلامى: ج12، ص488، مدخل«بلقيس».
[2] . ر. ك: تاريخ يعقوبى: ج1، ص196؛ تفسير الثعلبى: ج7، ص201؛ تاريخ مدينة دمشق :ج69، ص67؛ و الأعلام «زركلى»: ج2، ص474.
[3] . حضرموت: وادى است در يمن كه قوم هود بعد از اينكه عذاب بر آنها تثبيت شد،پرندگانى با سنگ در منقار آنها را دنبال كردند تا به حضرموت رسيدند و در آنجا سيلى آمد و همه غرق شدند.
[4] . مجمع البحرين: ج4، ص184 وتفسير غريب القرآن «طريحى»: ص69.
[5] . قياصره: قيصرها (پادشاهان رومى)؛ أكاسره : كسرى ها (پادشاهان ايرانى).
[6] . مجمع البيان: ج7، ص341.
[7] . مرصّع: جواهرنشان.
[8] . مكلّل : زيور داده شده.
[9] . مجمع البيان: ج7، ص341 و تفسير الكشاف «زمخشرى»: ج3، ص139.
آیه 23 «إِنِّى وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ .....»
- بازدید: 1041