سورة المباركة الفرقان
[معرفى سوره]
سوره فرقان بيست و پنجمين سوره قرآن و شامل هفتاد و هفت آيه است و از لحاظ ترتيب نزول بعد از سوره يس و در مكه معظمه نازل شده است. در آيه اول اين سوره، از قرآن به فرقان تعبير شده است كه به معناى جدا كننده حق از باطل مىباشد، لذا اين سوره «فرقان»نام گرفته است.اين سوره شامل آياتى درباره بهانههاى مشركان و پاسخ آنان، سرگذشت اقوام پيشين مانند اصحاب رس، حسرت مردم در قيامت، نشانههاى توحيد و عظمت خداوند مىباشد كه در حقيقت مىتوان محتواى كلى اين سوره را در سه بخش خلاصه نمود:
بخش اول : كه آغاز اين سوره را تشكيل مىدهد منطق مشركان را شديداً در هم مىكوبد و بهانهجويىهاى آنها را مطرح مىكند و پاسخ مىگويد. (وَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إلّاَ إِفْکٌ افْتَراهُ وَأَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ) (آيه: 3) و خداوند در جواب مىفرمايد: (قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمواتِ وَالاَْرْضِ) (آيه: 6). در نتيجه آنها را از عذاب خداوند و حساب قيامت و مجازاتهاى دردناك دوزخ بيم مىدهد (بَلْ كَذَّبُوا بِالسّاعَةِ وَأَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِيراً) (آيه: 11).و به دنبال آن قسمتهايى از سرگذشت اقوام پيشين را كه بر اثر مخالفت با دعوت پيامبران گرفتار سختترين بلاها و كيفرها شدند، به عنوان درس عبرت براى اين مشركان لجوج بازگو مىكند: (وَقَوْمَ نُوحٍ لَمّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَجَعَلْناهُمْ لِلنّاسِآيَةً وَأَعْتَدْنا لِلظّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً * وَعاداً وَثَمُودَ وَأَصْحابَ الرَّسِّ وَقُرُوناً بَيْنَ ذلِکَ كَثِيراً) (آيه: 38).
بخش دوم : براى تكميل بخش اول قسمتى از دلائل توحيد و نشانههاى عظمت خداوند را در جهان آفرينش، از روشنايى آفتاب گرفته تا ظلمت و تاريكى شب،وزش بادها، نزول باران و زندن شدن زمينهاى مرده، آفرينش آسمانها و زمين درشش دوران سخن مىگويد. در حقيقت بخش اول مفهوم «لا إله» را مشخص مىكندو بخش دوم «إلّا الله» را. (وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً * لِنُحْيِىَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَنُسْقِيَهُ مِمّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَأَناسِىَّ كَثِيراً)(آيه: 49).
بخش سوم : بخش مهمى از آيات اين سوره در رابطه با ويژگىهاى «عباد الرحمن»يعنى بندگان راستين خداوند مىباشد كه از آيه 63 تا پايان سوره را در برگرفته است. اين صفات مجموعهاى از اعتقادات، عمل صالح، مبارزه با شهوات، داشتن آگاهى كافى و تعهد و احساس مسئوليت اجتماعى است. (وَعِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأَْرْضِ هَوْناً وَإِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً * وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِياماً * وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً * إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقاماً * وَالَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا) (آيات: 63 ـ 74).اميد آنكه با تلاوت و تدبر در اين آيات و اصلاح رفتار خود بر اساس اين صفات،زمينههاى دريافت الطاف الهى را در دنيا و آخرت فراهم سازيم.
پيامهاى سوره :
1. دفع ضرر بر جلب منفعت مقدم است (لا يَمْلِكُونَ لأَِنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلا نَفْعاً) (آيه: 3).
2. رهبر جامعه نبايد از جامعه جدا باشد. كسى كه اهل رفت و آمد با مردم است، بهترمىتواند آنها را ارشاد كند (وَيَمْشِى فِى الأَْسْواقِ) (آيه: 7).
3. مادىگرايان، حتى به پيامبران از زاويه ماديات مىنگرند (يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ) (آيه 8).
4. سرچشمه بهانههاى كفار بىاعتقادى به قيامت است (بَلْ كَذَّبُوا بِالسّاعَةِ) (آيه 11).
5. يكى از وسايل آزمايش مردم، خود مردم هستند (وَجَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةًأَتَصْبِرُونَ وَكانَ رَبُّکَ بَصِيراً) (آيه 20).
6. در قيامت وجدانها بيدار مىشوند (يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً) (آيه 27).
7. دوستى نامشروع امروز، فرداى خطرناكى دارد (يا وَيْلَتى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً) (آيه 28).
8. پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سّلم) يكى از شاكيان انسان در قيامت است (وَقالَ الرَّسولُ...) (آيه: 30).
9. تكيه فانى بر فانى، ضعيف بر ضعيف، جاهل بر جاهل لغو است (وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَىِّ الَّذِى لا يَمُوتُ) (آيه: 58).
10. بالاترين مدال براى انسان مدال بندگى خداست (وَعِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الاَْرْضِ هَوْناً وَإِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً) (آيه: 63).
[فضيلت سوره]
اما در فضيلت اين سوره كافى است حديث مروى از حضرت رضا(علیه السّلام) كه به اسحاق بن عمار[1] فرمود :
«يا بْن عمّار، لا تَدَعْ قِراءَةَ سُورَةِ (تَبارَکَ الّذي نَزَّلَ الفُرقَانَ عَلَى عَبْدِهِ) فإنّ مَن قَرَأَها في كلِّ ليلةٍ لم يُعَذِّبْهُ اللهُ أبداً، وَلم يُحاسِبْهُ وكانَ مَنزِلُهُ فِي الفِردَوسِ الأعلى»[2] .
________________________________________________________________________________
[1] . اسحاق بن عمار بن حيّان التغلبى، ابو صيرفى الكوفى: وى از خاندان آل حيان و به قبيله بنى تغلب كوفه منسوب مىباشد، خاندان وى اكثراً از محدثان بزرگ و مشهور شيعى مىباشند. اسحاق فرزند عمار داراى چهار برادر بوده به نامهاى اسماعيل، يونس، يوسف و قيس كه همه از محدثان شيعه مىباشند. در بين برادران، اسحاق از همه مشهورتر واعتبار بيشترى دارد. او روايات بسيارى در مسائل فقه، اخلاق، و كلام نقل كرده است و راويان پس از وى نيز به اعتبار صحت روايات نقل شده از او، از وى نقل حديث كردهاند.ايشان از اصحاب امام صادق و امام كاظم (علیهما السّلام) مىباشد كه در قرن دوم هجرى مىزيسته است و راويانى همچون محمد بن ابى عمير، حسن بن محبوب، عبدالله بن مسكان از وى نقل روايت كردهاند. گويند كه او داراى تأليفى به نام كتاب نوادر بوده است. بعضىها او را با اسحاق بن عمارموسى ساباطى فطحى مذهب اشتباه گرفته و بر اثر اين تشابه اسمى وى را به اشتباه فَطحى مذهب دانستهاند. ر. ك: دائرة المعارف بزرگ اسلامى: ج1، ص 693، مدخل «آل حيان تغلبى» و موسوعة طبقات الفقهاء: ج2، ص 57.
[2] . اى پسر عمّار: خواندن سوره فرقان را ترك نكن، به درستى كه هر كس اين سوره را در هرشب بخواند، خداوند او را عذاب نمىكند و حسابرسى از او نخواهد شد و جايگاه او درفردوس اعلى خواهد بود. ثواب الأعمال: ص138 و وسائل الشيعة: ج6، ص253، ح14.