28 «يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّکِ بَغِيًّا»
ترجمه :
28. اى خواهر هارون! نبود پدر تو آدم بدى و نبود مادر تو اهل بَغْى و فساد.
تفسير :
[اختلاف در كلمه هارون]
(يا أُخْتَ هارُونَ) در كلمه هارون در ميان مفسرين اختلاف شديدى است بعضى گفتند: برادر مريم بود از طرف پدر نه از طرف مادر، چون مادرش فقط مريم را آورد و بسيار آدم خوبى و صالحى بود[1] . بعضى گفتند: برادر نسبى نبود يك نفر از بنى اسرائيل بود كه بسيار اهل عبادت و صالح بود[2] و تعبير به (أُخْتَ) يعنى در عبادت و صلاح مثل او بودى. بعضى گفتند: آدم فاسد فاسقى بود[3] ؛ يعنى تو هم مثل آن شدى اهل فساد و فسق گشتى لكن احتمال رابعى مىرود كه برادر رضاعى مريم بوده باشد و از مادر مريم شير خورده باشد (ما كانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ) پدر مريم عمران بود و از اوتاد[4] و احبار[5] و ابرار[6] بود بلكه ممكن است مقام نبوّت هم داشته باشد (وَ ما كانَتْ أُمُّکِ بَغِيًّا)، يعنى عمل زشت قبيح مثل زنا و بىعفتى و بىحيايى و امثال اينهاست، يعنى پدر و مادر و برادر تو تماماً صالح و نيك بودند، چون شد كه تو اين پسر را بدون شوهر آوردى و اهل بغى شدى؟
________________________________________________________________________________
[1] . تفسير مجمع البيان: ج6، ص419؛ تفسير السمرقندى: ج2، ص373.
[2] . همان.
[3] . تفسير مجمع البيان: ج6، ص419؛ تفسير الآصفى: ج2، ص739 و تفسير الصافى: ج3،ص279.
[4] . در اصطلاح متصوفه به كسانى گفته مىشود كه در سلسله مراتب اوليا مقامى فروتر ازقطب و امامان و افراد، و فراتر از ابدال و ابرار و اخيار دارند. اوتاد در لغت به معنى ميخهاست. در قرآن كريم از كوهها به عنوان اوتاد ياد شده است. (سوره نبأ: آيه 7). درروايات شيعه واژه اوتاد گاه به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمّه دوازدهگانه (علیه السلام) : و گاه به گروهى از اوليا اطلاق شده است كه در سلسله مراتب ابدال و عبّاد و سيّاح قرار دارند و از محبوب ترينبندگان خدا هستند.در روايات صوفيه اهل سنت اوتاد گروهى از اوليا شمرده شدهاند كه شمار آنها چهاريا هفت و يا چهل تن است كه بر خُلق موسى (علیه السلام) و يا بر قلب جبرئيل خلق شدهاند، و ياداراى يقينى همچون ابراهيم (علیه السلام) هستند كه به بركت ايشان باران مىبارد و بلا از زمين دورمىشود و مردم به واسطه ايشان روزى مىيابند.
[5] . احبار: واژهاى است عربى، جمع حِبر و حَبر، يعنى دانايان؛ دانشمندان. و به دانشمندان دينى يهود اطلاق مىشود.
[6] . ابرار: واژهاى است عربى، جمع بَرّ، يعنى نيكان ؛ نيكوكاران. ابرار شش بار در قرآن كريم تكرار شده است. مفسرين گفتهاند: ابرار آنانند كه طاعت خداى بزرگ را به تمامى به جاى آرند و او را از خود خشنود سازند. و آنانند كه فرايض خدا را به نيكى به جاى آورند. به گفته طبرسى مراد از ابرار على و فاطمه و حسن و حسين(علیهم السلام) : است و در اصطلاح متصوف هبه متوسطان از اهل سلوك گفته شده است كه در معرفت خدا و سير الى الله مدارجى طى كرده باشند.
آیه 28 «يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوکِ امْرَأَ .....»
- بازدید: 750