ذكر

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

چون هدف از نوشتن اين كتاب، تنبيه بر فضيلت دعا و اشاره به وظايف دعا كننده بود كه بر اين اساس، مطالب به حد كفايت بيان شد، لذا مناسب ديديم بعد از آن، اشاره اى هم به مسئله ذكر داشته باشيم كه خود در فضيلت، هم مرتبه دعاست و تشويقاتى همانند تشويق به دعا بدان رسيده است. و نيز ذكر فوايد دعا را هم در بردارد، خواسته هاى انسان را بر آورده مى كند و بلاها را از او دور مى نمايد.
تشويق به ذكر
همچنانكه عقل و نقل هر دو ما را به لزوم دعا راهنمايى مى كردند، نسبت به ذكر نيز اين حكم را دارند. گذشت كه دعا موجب از بين رفتن بلاهاى موجود و دفع بديهاى موعود است. به واسطه دعاست كه منفعت براى انسان به دست مى آيد و از همين طريق، دوام مى يابد، ذكر هم همين فوايد را در بردارد، پس هم عقل و هم نقل ما را بدان تشويق مى نمايند:
اما عقل
هر انسانى كه به او نعمتى رسيده، عقلش حكم به لزوم شكر گزارى مى نمايد و شكر هم خود قسمى از اقسام ذكر است. علاوه بر اين، ذكر موجب دفع ضرر را احتمالى است و عقلا ضرورى است كه دفع احتمالى در صورت وجود قدرت، واجب است. دفع ضرر به واسطه ذكر را از روايات زير مى توان به دست آورد:
حسين بن زيد از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
621 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم -: ما من قوم اجتمعوا فى مجلس فلم يذكروا الله ولم يصلوا على نبيهم الا كان ذلك المجلس حسره و وبالا عليهم يوم القيامه.
يعنى: رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: هيچ قومى در مجلسى گرد هم جمع نشدند در حالى كه نه خدا را ياد كنند و نه پيامبرشان درود بفرستند مگر آنكه در روز قيامت، آن مجلس موجب حسرت و وبالشان خواهد گرديد.
از امام صادق - عليه السلام - روايت است كه فرمود:
- ما اجتمع قوم فى مجلس لم يذكروا الله ولم يذكرونا الا كان ذلك المجلس حسره عليهم يوم القيامه (1).
يعنى: هيچ قومى در مجلسى گرد هم جمع نشدند كه نه خداوند ياد شود و نه ما (اهل بيت) مگر آنكه روز قيامت، آن مجلس، موجب حسرتشان مى گردد.
و فرمود:
622 - يموت المومن بكل ميته الا الصاعقه لا تاخذه و هو يذكر الله.
يعنى: مومن به هر شكلى ممكن است بميرد مگر صاعقه (2)، كه اگر در حال ذكر خدا باشد، او را نمى گيرد.
اما نقل
از آيات قرآن:
- قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون (3).
يعنى: بگو خدا، سپس آنان را در گفتگوهاى لجاجت آميزشان رها كن تا بازى كنند.
- و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفه (4).
يعنى: پروردگارت را در دل خود، به تضرع و ترس ياد كن.
فاذكرونى اذكر كم (5).
يعنى: مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم.
- يا ايها الذين امنوا اذكروا الله ذكرا و سجوه بكره و اصيلا (6).
يعنى: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را فراوان ياد كنيد و هر بامداد و شبانگاه، تسبيحش نماييد.
از سنت
روايات زيادى در اين باب هست كه به خاطر طولانى نشدن مبحث، به ذكر تعدادى از آنها كفايت مى كنيم:
اول - محمد بن ابى عمير از ((هشام بن سالم از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده آيت كه فرمود:
623 - ان الله تعالى يقول: من شغل بذكرى عن مسالتى اعطيته افضل ما اعطى من سالنى.
يعنى: خداوند متعال مى فرمايد: اگر كسى به جاى درخواست از من، به ذكرم مشغول شود، به او بهترين چيزى كه به انسان درخواست كننده مى دهم، خواهم داد.
بدانكه اين خبر، به تنهايى براى رساندن مقصود ما كافى است، چون بر فضيلت ذكر بر دعا دلالت دارد، پس هر فايده اى در دعا باشد در ذكر نيز وجود دارد.
دوم - هارون بن خارجه از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
624 - ان العبد ليكون له الحاجه الى الله عزوجل فيبدا بالثناء والصلاه على محمد وال محمد حتى ينسى حاجته فيقضيها الله من غير ان يساله.
يعنى: گاهى اوقات بنده اى جهت طلب به درگاه خداوند عزيز و جليل مى رود و شروع به ثناى الهى و صلوات بر محمد و آل، محمد مى كند تا جايى كه اصل حاجت خود را فراموش مى نمايد، در اينجا خداوند سبحان حاجتش را روا مى نمايد بدون اينكه او چيزى خواسته باشد.
سوم - از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
625 - من شغلته عباده الله عن مسالته اعطاه الله افضل ما يعطى السائلين.
يعنى: كسى كه عبادت خداوند متعال او را تقاضاى از آن ذات مقدس باز دارد، خداوند سبحان، بهترين چيزى كه به درخواست كنندگان مى دهد به او خواهد داد.
چهارم - از امام صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
624 - قال الله تعالى: من ذكرنى فى ملا الناس، ذكرته فى ملا من الملائكه.
يعنى: خداوند متعال مى فرمايد: اگر كسى مرا در ميان جمع انسانها ياد آورى كند، من در ميان جمع ملائكه او را ياد آورى مى نمايم.
پنجم - ابن القداح از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود:
627 - ما من شى ء الا وله حد ينتهى اليه الا الذكر، فليس له حد ينتهى اليه، فرض الله افرائض فمن اداهن فهو حدهن، و شهر رمضان فمن صامه فهو حده، و الحج فمن حج فهو حده الا الذكر فان الله لم يرض فيه بالقليل ولم يجعل له حدا ينتهى اليه.
يعنى: هر چيزى حدى دارد كه بدان منتهى مى گردد مگر ذكر كه برايش حد و انتهايى نيست، خداوند متعال نمازهاى واجب را قرار داد كه هر كس آنها را ادا كرد، همان حدش خواهد بود. اگر كسى ماه مبارك رمضان را روزه گرفت، حدش را ادا كرده است اگر كسى حج را انجام داده، حدش را ادا نموده است، اما ذكر اينگونه نيست، خداوند سبحان در مورد ذكر، به كم راضى نشد و براى آن حد و انتهايى قرار نداده است.
انگاه حضرت اين آيه را تلاوت فرمود:
- يا ايها الذين امنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكره و اصيلا (7)، فلم يجعل الله له حدا ينتهى اليه.
يعنى: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خداوند را فراوان ياد كنيد و هر بامداد و شامگاه تسبيحش نماييد.
بنابر اين، خداوند متعال براى ذكر حد و انتهايى قرار نداده است سپس فرمود:
- و كان اى كثير الذكر، لقد كنت امشى معه و انه ليذكر الله، و اكل معه الطعام و انه ليذكر الله، ولو كان يحدث القوم ما يشغله ذلك عن ذكر الله، و كنت ارى لسانه لاصقا بحنكه يقول: لا اله الا الله، و كان يجمعنا فيامرنا بالذكر حتى تطلع الشمس، و كان يامر بالقراءه من كان يقرا منا و من كان لا يقرا منا امره بالذكر.
يعنى: پدر من كثير الذكر بود، با او راه كه مى رفتم، ذكر خدا مى كرد. با او غذا هم مى خوردم، ذكر خدا را داشت. و اگر با مردم هم سخن مى گفت: از ذكر خدا غافل نمى ماند. خودم ديدم كه زبان مبارك حضرت به كامش ‍ چسبيده لا اله الا الله مى گويد. ما را جمع مى كرد و دستور مى داد تا طلوع آفتاب، ذكر داشته باشيم. به هر يك از ما كه توانايى قرائت قرآن را داشت، دستور مى داد كه قرآن تلاوت كند و هر كس كه اين توانايى را نداشت، دستور مى داد كه ذكر بگويد.
- والبيت الذى يقرا فى القران و يذكر الله فيه تكثر بركته، و تحضره الملائكه، و تهجره الشياطين، و يضى ء لاهل السماء كما تضى ء الكواكب لا هل الارض.
يعنى: خانه اى كه در آن قرآن قرائت مى شود و خدا ياد مى گردد، بركتش ‍ زياد است، ملائكه در آنجا حاضر مى شوند و شياطين آنجا را ترك مى نمايند، چنين خانه اى براى اهل آسمان، نور مى دهد، همچنانكه ستارگان، براى اهل زمين نور مى رسانند.
- والبيت الذى لا يقرا فى القران ولا يذكر الله فيه تقل بركته و تهجزه الملائكه و تحضره الشياطين.
يعنى: و خانه اى كه در آن قرآن قرائت نمى گردد و خدا ياد نمى شود، بركتش كم است، ملائكه آنجا را ترك كرده، شياطين حاضر مى گردند.
و فرمود:
628 - جاء رجل الى النبى - صلى الله عليه و آله و سلم - فقال: من خير اهل المسجد؟ فقال: اكثرهم ذكرا.
يعنى: مردى نزد پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - آمد و گفت: در بين اهل مسجد، چه كسى بهتر است؟ فرمود: كسى كه بيشتر ذكر دارد.
ششم - ابو بصير از امام صادق - عليه السلام - رواست كرده است كه فرمود:
629 - شيعتنا الذين اذا خلوا ذكروا الله كثيرا.
يعنى: شيعيان ما كسانى هستند كه وقتى خلوت كردند، خدا را بسيار ذكر مى كنند.
هفتم - از همان حضرت روايت شده است كه فرمود:
630 - قال الله تعالى لموسى: اكثر ذكرى بالليل و النهار و كن عند ذكرى خاشعا.
يعنى: خداوند متعال به موسى - عليه السلام - فرمود: در شبانه روز مرا ياد ذكر كن و هنگام ذكر من خاشع باش.
هشتم - و نيز از آن حضرت است كه:
631 - قال الله تعالى: يا ابن ادم، اذكرنى فى ملا اذكرك فى ملا خير من ملاك.
يعنى: خداوند متعال مى فرمايد: اى فرزند آدم! مرا در ميان جمعيتى ذكر كن تا من تو را در ميان جمعيتى بهتر از آنان ذكر نمايم.
نهم - از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - رواست شده است كه فرمود:
632 - اربع لا يصيبهن الا مومن: الصمت و هو اول العباده، و التواضع لله سبحانه و تعالى، و ذكر الله على كل حال، و قله الشى ء.
يعنى: چهار چيز است كه جز مومن كسى بدان نمى رسد: سكوت كه اول عبادت است، تواضع براى خداوند سبحان، ذكر خدا در هر حالتى، و كم چيز بودن (يعنى كم مال بودن).
دهم - از حضرت صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
633 - يموت المومن بكل ميته: يموت غرقا، و يموت بالهدم، و يبتلى بالسبع، و يموت بالصاعقه، ولا يصيب ذاكر الله.
يعنى: مومن با هر نوع مرگى از دنيا مى رود: با غرق شدن، مى ميرد، با پرت شدن، مى ميرد، گرفتار درندگان مى شود، با صاعقه مى ميرد، اما چنين چيزى به ذاكر خدا نمى رسد.
در روايتى آمده است كه:
- ولا يصيبه و هو يذكر الله.
يعنى: چنين چيزى به مومنى كه ذكر خدا را دارد، نمى رسد.
يازدهم - در حديث قدسى آمده است:
634 - ايما عبد اطلعت على قلبه فرايت الغالب عليه التمسك بذكرى توليت سياسته و كنت جليسه و محادثه و انيسه.
يعنى: هر گاه در قلب بنده اى بيابم كه غالبا به ياد من است، تدبير كارهايش را بر عهده مى گيرم، خود همنشينش مى گردم و با او گفتگو كرده، انيسش مى شوم.
دوازدهم - از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
635 - قال الله سبحانه: اذا علمت ان الغالب على عبدى الاشتغال بى نقلت شهوته فى مسالتى و مناجاتى، فاذا كان عبدى كذلك فاراد ان يسهو، حلت بينه و بين ان يسهو اولئك اوليائى حقا، اولئك الابطال حقا، اولئك الذين ان اردت ان اهلك الارض عقوبه زويتها عنهم من اجل اولئك الابطال.
يعنى: خداوند سبحان فرمود: هرگاه بدنم كه بنده ام غالبا به من مشغول است، او را متمايل به درخواست و مناجات با خود مى نمايم، وقتى بنده اين چنين شد، اگر بخواهد خطايى مرتكب شود، مانعش مى شوم، آنان بحق، دوستان من هستند، آنان دليران واقعى هستند، آنان كسانى هستند كه هرگاه بخواهيم زمين را هلاك نمايم و عقاب كنم، به خاطر آن دليران، هلاك و عقوبت را مى دارم.
سيزدهم - از همان حضرت است كه فرمود:
636 - مكتوب فى التوراه التى لم تغير ان موسى سال ربه فقال: يا رب، اقريب انت منى فاناجيك ام بعيد فانا ديك؟ فاوحى اليه يا موسى، انا جليس من ذكرنى، فقال موسى: فمن فى سترك يوم لا ستر الا سترك؟ فقال: الذين يذكرونى فاذكرهم، و يتحابون فى فاحبهم، فاولئك الذين اذا اردت ان اصيب اهل الارض بسوء ذكرتهم فدفعت عنهم بهم.
يعنى: در كتاب توراتى كه تغيير (و تحريف) داده نشده، آمده: موسى - عليه السلام - از پروردگارش مى پرسيد: پروردگارا! آيه به من نزديكى تا با تو نجوا كنم، يا دور هستى تا صدايت بزنم؟ پس بر او وحى آمد: اى موسى! من همنشين كسى هستم كه به ياد من باشد. موسى گفت: آن روز كه جز پوشش ‍ تو نيست چه كسى را تحت پوشش خود قرار مى دهى؟ فرمود: آنانكه مرا ياد مى كنند و من نيز آنان را ياد مى نمايم، (كسانى كه) به خاطر من همديگر را دوست دارند و من نيز آنان را دوست مى دارم، آنان كسانى هستند كه اگر بخواهم به اهل زمين، بدى برسانم، به ياد اينان كه مى افتم، آن بدى را از اهل زمين به خاطر اينان دفع مى كنم.
چهاردهم - شعب انصارى و هارون بن خارجه گويند: امام صادق - عليه السلام - فرمود:
637 - حضرت موسى - عليه السلام - راه مى رفت و در اعمال بندگان، نظر مى كرد، به مردى رسيد كه بسيار اهل عبادت بود، چون شب شد، آن مرد درختى را كه در كنارش بود حركتى داد، ديد در آن دو انار هست، به موسى - عليه السلام - گفت: اى بنده خدا! تو كيستى؟ حتما بنده صالحى هستى؛ چون من مدتى است كه در اينجا هستم ولى در اين درخت بيش از يك انار نيافتم، اگر تو بنده صالح نبودى، در آن دو دانا يافت نمى شد.
موسى - عليه السلام - گفت: من مردى ساكن سرزمين موسى بن عمران هستم.
چون صبح شد از آن مرد پرسيد: آيا عابدتر از خودت كسى را سراغ دارى؟
گفت: بلى، فلان كس.
موسى - عليه السلام - به طرف آن فرد به راه افتاد تا به او رسيد، ديد از اولى بسيار بيشتر عبادت دارد، وقتى كه شب شد، دو قرص نان و آبى برايش ‍ آوردند، گفت: اى بنده خدا! تو كيستى؟ حتما بنده صالحى هستى، من مدتى در اينجا هستم ولى جز يك قرص نان برايم نمى آوردند، اگر تو بنده صالحى نبودى، برايم دو قرص نان نمى آمد، تو كيستى؟
موسى - عليه السلام - گفت: من مردى ساكن سرزمين موسى بن عمران هستم.
آنگاه از آن مرد پرسيد: آيا عابدتر از خودت كسى را مى شناسى؟
گفت: بلى فلان دربان، در فلان شهر.
موسى آن مرد را پيدا كرد ولى او اله عبادت بسيار نبود، اما ذاكر خداوند متعال بود، وقتى هنگام نماز رسيد، نمازش را به جاى آورد، چون شب شد به غله اش نظر كرد ديد دو برابر شده، گفت: اى بنده خدا! تو كيستى؟ تو حتما بنده صالحى هستى، من مدتى است در اينجايم و غله من فلان قدر معين بود، اما امشب دو برابر شده، تو كيستى؟
موسى - عليه السلام - گفت: من مردى ساكن سرزمين موسى بن عمران هستم.
آن مرد يك سوم آن غله را در راه خدا صدقه داد، يك سوم ديگرش را به مولايش رساند و با يك سوم آخر، غذايى خريد و به همراه موسى - عليه السلام - خورد، موسى اين صحنه را كه ديد، تبسمى كرد، مرد گفت: براى چه تبسم مى كنى؟
گفت: پيامبر بنى اسرائيل مرا به فلان فرد راهنمايى كرد، ديدم عابدترين خلق است، او به ديگرى راهنمايى نمود، ديدم از اولى عابدتر است، دومى مرا به سوى تو راهنمايى كرد و گمان نمود كه تو از وى عابدترى لكن شباهتى در تو، به آنان نمى بينم.
مرد گفت: من برده هستم، اما مگر نمى بينى به ياد خدا هستم؟ آيا نمى بينى نماز را به وقتش مى خوانم؟ اگر بعد از نماز، در عبادتگاهم بمانم، هم به غله مولاى خود و هم به كار مردم ضرر مى رسانم، آيا مى خواهى به سرزمين خودت باز گردى؟
گفت: آرى
در اين هنگام قطعى ابرى از آنجا گذشت، دربان به آن گفت: اى ابر! بيا.
ابر آمد، گفت: كجا مى روى؟
گفت: فلان سرزمين.
گفت: برو.
آنگاه ابر ديگرى آمد، بآن گفت: اين ابر!بيا.
ابر آمد، گفت: كجا مى روى؟
گفت: فلان سرزمين.
گفت: برو.
سپس ابر ديگرى آمد، گفت: اى ابر! بيا.
ابر آمد، گفت: كجا مى روى؟
گفت: سرزمين موسى بن عمران.
گفت: اين (مرد) را به آرامى بردار و در سرزمين موسى بن عمران بر زمين بگذار.
موسى چون بر سرزمين خود رسيد، گفت: پروردگارا؟ اين امر چه كرده است كه به اين مقام رسيد؟
خداوند متعال فرمود: اين بنده من در مقابل بلاهايم صبر مى كند، به قضاى من راضى است و بر نعمتهايم شكر گزارى مى نمايد.
پانزدهم - حسن بن ابى الحسن ديلمى در كتابش از وهب بن منبه روايت كرده است كه:
638 - اوحى الله تعالى الى داود: يا داود، من احب حبيا صدق قوله، و من رضى بحبيب رضى بفعله، و من وثق بحبيب اعتمد عليه، و من اشتاق الى حبيب جد فى السير اليه. يا داود، ذكرءللذاكرين، وجنتى للمطيعين، و حبى للمشتاقين، و انا خاصه للمحبين.
يعنى: خداوند متعال بر داود - عليه السلام - وحى كرد: اى داود! كسى كه دوستش را دوست دارد، سخنش را تصديق مى كند، كسى كه از دوستش ‍ راضى است از كار او نيز راضى مى باشد، كسى كه به دوستش اطمينان دارد، بر او اعتماد مى كند، كسى كه مشتاق دوستى است در حركت به سوى او تلاش مى كند.
اى داود!من تنها ذاكر كسانى هستم كه آنان نيز ذاكر من باشند، بهشت من مخصوص مطيعيى بوده، دوستى ام براى مشتاقان است و خودم به محبين و دوست داران اختصاص دارم.
خداوند متعال فرمود:
639 - اهل طاعتى فى ضيافتى، و اهل شكرى فى زيادتى، و اهل ذكرى فى نعمتى، و اهل معصيتى ايئسهم من رحمتى، ان تابوا فانا حبيبهم، و ان دعوا فانا مجيبهم، و ان مرضوا فانا طبيبهم اداويهم بالمحن و المصائب ولا طهرهم من الذنوب و المعائب.
يعنى: آنانكه اهل طاعت من هستند، در ميهمانى من بسر مى برند آنان كه شكر مرا به جاى مى آورند، نعمتشان افزون است، آنانكه اهل ذكر من مى باشند در نعمت من بسر مى برند و آنان كه معصيت مرا مرتكب مى شوند، از رحمتم من مايوسشان مى نمايم (اما) اگر توبه كنند و باز گردند، من دوستشان خواهم بود و اگر دعا كنند، اجابتشان مى نمايم، اگر مريض ‍ شوند، خود طبيبشان مى شوم و با سختيها و مصائب، درمانشان مى نمايم و از گناهان و عيبها پاكشان مى سازم.
شانزدهم - از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
640 - ما جلس قوم يذكرون الله الا ناداهم مناد من السماء: قوموا فقد بدلت سيئاتكم حسنات و غفرت لكم جميعا و ما قعد عده من اهل الارض ‍ يذكرون الله الا قعد معهم عده من الملائكه.
يعنى: هيچ قومى براى ذكر خدا كرد هم ننشستند مگر آنكه منادى از آسمان به ايشان ندا در داد: برخيزند كه گناهانتان به حسنات تبديل شد و تمام شما بخشيده شده ايد، هرگز عده اى از اهل زمين براى ذكر خدا ننشستند مگر آنكه عده اى از ملائكه با آنان همنشين گشتند.
هفدهم - روايت شده است كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - از منزل به سوى اصحابش خارج شده، فرموده است:
641 - ارتعوا فى رياض الجنه.
يعنى: در باغهاى بهشت بچرخيد.
اصحاب گفتند: يا رسول الله! باغهاى بهشت چيست؟ فرمود:
- مجالس الذكر، اغدوا ورو حوا و اذكروا و من كان يحب ان يعلم منزلته عند الله فلينظر كيف منزله الله تعالى ينزل العبد حيث انزل العبد الله من نفسه.
يعنى: (باغهاى بهشت) مجالس ذكر است صبح و شام كنيد و ذكر نماييد، آن كس كه مى خواهد بداند مقام و منزلتش نزد خدا چه مقدار است، ببيند خدا نزد او چه منزلتى دارد كه خداوند متعال به اندازه جايگاهش نزد بنده، او را مقام و منزلت مى دهد.
- واعلموا ان خير اعمالكم و ازكاها و ارفعها فى درجاتكم و خير ما طلعت عليه الشمس ذكر الله سبحانه فانه اخبر عن نفسه فقال: انا جليس من ذكرنى، و قال سبحانه: فاذكرونى اذكركم (8) بنعمتى و اذكرونى بالطاعه و العباده اذكركم بالنعم و الا حسان و ارحمه و الرضوان.
يعنى: و بدانيد كه بهترين اعمال و پاكترين و رفيعترين آنها در درجات و بهترين چيزى كه آفتاب بر آن طلوع كرد، خداوند سبحان است كه خود فرموده: من همنشين كسى هستم كه مرا ذكر كند و فرموده: مرا به ياد بياوريد تا با نعمت شما را به ياد بياورم، با طاعت و عبادت مرا ياد كنيد تا با نعمتها و احسان و رحمت و رضوان؛ به ديانتان بياورم.
هيجدهم - از معصومين - عليهم السلام - رسيده است كه:
642 - ان فى الجنه قيعانا فاذا الذاكر فى الذكر اخذت الملائكه فى غرس الا شجار، فربما وقف بعض الملائكه فيقال له: لم وقفت؟ فيقول: ان صاحبى قد فتر - يعنى عن الذكر -.
يعنى: در بهشت، سرزمينهايى است كه وقتى ذاكر، ذكرش را شروع مى كند، ملائكه شروع به كاشتن درخت مى كنند، گاهى اوقات، ملكى از درختكارى باز مى ايستد، به او گفته مى شود: چرا ايستادى؟ مى گويد: رفيق من درنگ كرد، يعنى از ذكر درنگ نمود.
----------------------------------------------------------------------------------
1-در حديث 648 خواهد آمد
2-به آتشى كه بر اثر رعد و برق شديد پديد آيد صاعقه گويند.
3-سوره انعام، آيه 91.
4-سوره اعراف، آيه 205.
5-سوره بقره، آيه 152.
6-سوره احزاب، آيه 41-42.
7-سوره احزاب، آيه 41-42.
8-سوره بقره، آيه 152.
----------------------------------------------------------------------------
جمال و السالكين شيخ احمد بن فهد حلى (قدس سره الشريف)
ترجمه: حسين غفارى ساروى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page