سب مولا على عليه السلام بر روى منابر و در خطبه ها

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

با وجود همه اينها كه گفته شد، حالا مظلومى على عليه السلام را ببينيد، كه به آن حضرت چه ها كه نگفتند! و چه دشنام ها كه ندادند و چه ستم ها كه نكردند، به خصوص معاويه - لعنت الله عليه - كه نه فقط خودش ‍ بالاى منبر و در خطبه نماز جمعه به او دشنام مى داد، بلكه به مردم نيز امر مى كرد، در منابر به او دشنام دهند و بخش نامه به فرماندارانش در شهرها كرد كه در منابر آن حضرت را سب و دشنام دهند و اين سنت سيئه حدود هشتاد سال يعنى تا زمان خلافت عمربن العزيز سال 99 هجرى ادامه داشت حتى اگر كسى يادش مى رفت بعد از نماز على عليه السلام را سب كند قضاى آن را به جا مى آورد اكنون مظلوميت حضرت را تماشا كنيد، خودش در نهج البلاغه مى فرمايد:
اما انه سيظهر عليكم بعدى رجل رحب البلعوم مندحق البطن ياءكل ما يجدو يطلب ما لايجد فاقتلوه و لن تقتلوه الا و انه سياءمركم بسبى و البرائة منى فاما السب فسبونى فانه لى زكاة و لكم نجاة و اما البرائة فلا تتبرءوا وامنى فانى ولدت على الفطرة و سبقت الى الايمان و الهجرة (1)
اى صاحب من! آگاه باشيد به زودى، مردى بعد از من بر شما مسلط خواهد شد كه گلوگشاد شكم بزرگ مى باشد (معاويه بن ابى سفيان) مى خورد آن چه مى يابد و مى خواهد آنچه نيابد (هرچه مى خورد سير نمى شد و مى گفت: تبعت و لاشبغت خسته شدم و سير نشدم. زيرا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وقتى دو سه مرتبه فردى را دنبال او فرستاد و او نيامد و مشغول غذا خوردن بود، فرمود: اللهم لاتشبع بطنه؛ خدايا شكم او را سير مگردان، و دعاى حضرت مستجاب شد، تا جايى كه از ايران براى او مغز سر گنجشك مى بردند). او را بكشيد! ولى هرگز شما او را نمى كشيد، آگاه باشيد! آن مرد شما را امر مى كند به دشنام دادن به من و به بيزارى جستن از من، اگر مجبور شديد، به من ناسزا بگوييد! زيرا اين امر براى من، سبب علو درجه مقام مى شود و براى شما سبب نجات. ولى از من بيزارى نجوييد(در دل و صميم قلب دوستدار من باشيد) زيرا من به فطرت اسلام تولد يافته ام (مانند ديگران كه اول كافر و بعد اسلام اختيار كرده اند، نيستم) و اول كسى هستم كه ايمان به رسول خدا آوردم و با او هجرت كردم.
سلام الله عليك يا اميرالمؤ منين. ابن ابى الحديد معتزلى در شرح نهج البلاغه راجع به اين كلام مفصلا بحث نموده و عبارتى را كه معاويه - لعنة الله عليه - در خطبه هاى جمعه به آن، حضرت را سب مى نمود نقل مى كند (كه من خجالت مى كشم آن را بازگو نمايم) و عده زيادى از دشمنان آن حضرت را نام مى برد، كه سب كرده اند، و جعل دروغ در شاءن حضرت نموده اند. (شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 4، ص 56؛ نهج الصباغه، ج 5، ص 251 منهاج البراعه، ج 4، ص 338).
و از ابوعثمان نقل مى كند كه جماعتى از بنى اميه به معاويه گفتند:
تو كه ديگر به مراد خود رسيدى، ديگر نمى خواهد به على دشنام دهى و او در پاسخ گفت: هرگز! به خدا قسم اين برنامه را ادامه مى دهم تا آن كه بچه هاى كوچك به آن ماءنوس شوند، و با آن بزرگ شوند و بزرگان پير شوند؛ تا آن كه ديگر هيچكس نباشد تا فضايل او را بيان كند.
بايد به او گفت بدبخت كور خواندى زيرا دنيا پر شده است از فضايل اميرالمؤ منين عليه السلام
شب پره گر نور آفتاب نخواهد

رونق بازار آفتاب نكاهد

ولى متاءسفانه اين رويه غلط همانگونه كه عرض كردم، حدود هشتاد سال (حداقل پنجاه و هشت سال) يعنى از سال خلافت آن ملعون در 41 هجرى تا سال 99 هق، خلافت عمربن عبدالعزيز، ادامه پيدا كرد، و آنچنان بين آن مردم بدبخت، رسم شده بود كه ابن عبدالعزيز، با طرح نقشه اى توانست آن را بردارد.
گفته اند: او به يك نفر يهودى گفت: تو در مسجد، در حضور، جمعيت، دخترم را از من خواستگارى كن. يهودى نيز همين كار را انجام داد. عمر گفت: تو يهودى هستى، چطور دختر من مسلمان را خواستگارى مى كنى؟ يهودى پاسخ داد: چطور پيامبر شما دختر را به على بن ابيطالب تزويج كرد؟ عمر گفت: ساكت باش! راستى على از بزرگان مسلمانان و اولين كسى است كه به رسول خدا ايمان آورد. يهودى گفت: پس چرا او را در منابر لعن و سب مى كنيد؟ در اين هنگام، عمر رو كرد به مردم و گفت: اى مردم! جوابش را بدهيد و چون جوابى نداشتند گفت: بايد از اين به بعد كسى به علم دشنام ندهد به جاى آن بگوييد ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان و لاتجعل فى قلوبنا غلا للذين آمنوا ربنا انك رؤ ف رحيم (2)(3).
يكى ديگر از كارهاى خوب عمر بن العزيز، در فدك به اولاد حضرت زهرا عليهاالسلام بوده است حالا آيا اين كارها جنبه سياسى داشته و يا واقعا عقيده داشته است نمى دانم؛ به هر حال عجيب اين است كه شيعه و سنى رواياتى نقل نموده اند، از رسول اكرم صلى الله عليه و آله مبنى بر اين كه هر كس به على بن ابيطالب عليه السلام دشنام دهد؛ گويى به من دشنام داده است و هر كس به من دشنام دهد، در واقع به خدا دشنام داده است.
مرحوم مجلسى در بحارالانوار، بابى باز نموده است تحت عنوان باب كفر من سبه او تبرء منه كه اولين روايت از امالى شيخ صدوق نقل مى كند. به سندى از سعيد از ابن عباس به اين صورت كه او روزى از كنار مجلسى، كه جماعتى از قريش على عليه السلام را سب مى كردند، عبور كرد. پس ابن عباس به دستكش خود(چون نابينا شده بود) گفت: اينها چه مى گويند؟ پاسخ گفت: به على ابن ابيطالب دشنام مى دهند. گفت: مرا نزديك آنها ببر، چون نزديك شد، به آنان گفت: كدامتان خدا را دشنام داديد؟ گفتند: سبحان الله! چه كسى جراءت دارد به خدا سب كند در حالى كه به خدا مشرك مى شود گفت: پس كدامتان رسول الله را سب كرد؟ گفتند: چه مى گويى؟ هر كس رسول الله صلى الله عليه و آله را سب كند كافر مى شود گفت: پس كدامتان على بن ابى طالب را سب نمود؟ گفتند: چرا اين موضوع بين ما بود. ابن عباس گفت: فاشهد بالله و اشهد الله لقد سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله يقول: من سب عليا فقد سبنى و من سبنى فقد سب الله عزوجل. الحديث شهادت مى دهم به خدا و خدا را شاهد مى گيريم به راستى شنيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود هر كس على را سب كند به راستى مرا سب نموده و به راستى هر كس مرا سب كند خداى عزوجل را سب نموده است.
بعد مجلسى همين حديث را از كتاب مناقب از محب الدين طبرى و العكبرى از علماى عامه نقل مى نمايد(4)
و همچنين از امالى شيخ طوسى، به سندى از ابى عبدالله الجدلى نقل مى كند كه گفت: من وارد شدم بر ام سلمه - همسر نبى اكرم صلى الله عليه و آله - پس ام سلمه فرمود:
ايسب رسول الله صلى الله عليه و آله فيكم فقلت: معاذالله فقالت: سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله يقول: من سب عليا فقد سبنى (5)
ام سلمه پرسيد: آيا در بين شما كسى رسول خدا صلى الله عليه و آله را سب مى كند؟ گفتم: به خدا پناه مى برم. فرمود: شنيدم: رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس على را سب كند، به تحقيق مرا سب نموده است.
نكته: عرض كردم حدود هشتاد سال اميرالمؤ منين عليه السلام را در خطبه ها و بعد از نماز و بالاى منابر سب مى كردند؛ ولى از بعض داستانها استفاده مى شود كه خيلى بيش از اين مدت اين سنت سيئه بين مردم بوده است به خصوص در خود شام و دمشق، حتى تا زمان خلافت عباسيان و زمان هارون الرشيد، (كه سال يك صد و هفتاد هجرى به خلافت رسيده است) (6). يعنى بيش از يك صد و پنجاه سال اين رويه غلط سب اميرالمؤ منين عليه السلام بر خلاف رضاى خدا و پيغمبر، متداول بوده است.
----------------------------------------------
1-نهج البلاغه، تحقيق شيخ محمد عبده، ج 1، ص 105 كلام 57، تحقيق فيض الاسلام ج 1، ص 137
2-سوره حشر آيه 10
3-البراهين، الاثنا عشر، ج 1، ص 364، به نقل از تاريخ الخميس، ج 2، ص 354
4-بحارالانوار، ج 39، ص 311
5-بحارالانوار، ج 39، ص 312
6-در شب 14 يا 18 ربيع الاول 170 هق موسى از دنيا رفت و برادرش هارون به خلافت رسيد و ماءمون همان شب به دنيا آمد و براى بنى عباس چنين شبى واقع نشد(تتمة المنتهى ص 227)
------------------------------------------
سيد محمد على جزايرى (آل غفور)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page