• همنشين تو از تو به بايد تا تو را عقل و دين بيفزايد
• تا تو را عقل و دين بيفزايد تا تو را عقل و دين بيفزايد
دوستى و دوست يابى يك ضرورت اجتماعى است، به همين جهت اهداف و شرايطى نيز دارد، نبايد با هر كسى طرح دوستى ريخت و با هر ناپاكى معاشرت نمود. اگر احتياط هاى لازم را رعايت نكنيم و با هر كسى دوست شويم و با هر انسان آلوده دامانى هم صحبت گرديم، دل بيمار خواهد شد و چشم بصيرت را از دست خواهيم داد و همه ى اينها عوامل سقوط و تباهى انسان خواهد بود.
از ديدگاه نهج البلاغه نمى توان با هر كسى دوست شد. با اهل ر- همان كسانى كه در گرفتارى، در پشت سر و پس از مرگ، مراقب دوست نيستند- با افراد فرومايه كه انسان را به بدبختى مى كشانند، با انسان هاى دنيا طلب، خطرناك، دروغگو، پست و فرومايه، چاپلوس، بخيل، فاسد، عيبجو، سخن چين، كسانى كه هر روز به رنگى در مى آيند و با آدم هاى احمق و نادان نمى توان دوستى و معاشرت نمود. فراموش نكنيم اگر با افراد نادرست دوستى كنيم از شرشان ايمن نخواهيم ماند و به سرنوشت دوستى با خاله خرسه دچار خواهيم شد.
باز هم به گلستان پر گل و هميشه سر سبز كلام دوست سرى بزنيم.
آيينه حديث
دوست بد: فى وصيه اميرالمومنين لولده الحسن عليه السلام انه قال فيها: و اياك و مواطن التهمه و المجلس المظنون به السوء، فان قرين السوء يغر جليسه [ بحار الانوار، ج 23، ص 55. ] اميرالمومنين عليه السلام ضمن وصاياى خود به امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: و از مراكز بد نام بپرهيز، از مجالسى كه مورد سوء ظن است دورى كن و بدان كه رفيق بد، دوست خود را فريب مى دهد و ميل او را به كارهاى ناپسند تحريك مى كند و سرانجام آلوده اش مى سازد.
• تو را از برگ گل هر چند دامن پاك تر باشد با بدان منشين كه صحبت بد آفتابى بدين بزرگى را لكه اى ابر ناپديد كند.] ]
• مشو با ناكسان همدم كه صحبت را اثر باشد گر چه پاكى تو را پليد كند لكه اى ابر ناپديد كند. لكه اى ابر ناپديد كند.
همنشين خطرناك: احذر مجالسه قرين السوء، فانه يهلك مقارنه و يردى مصاحبه [ غرر الحكم، ج 1، ص 142، ح 21. ] از همنشين و رفيق بد
• دورى كنيد، زيرا او رفيق تا توانى مى گريز از يار بد مار بد تنها همى بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند.] ]
• خود را فاسد و هلاك مى كند. يار بد بدتر بود از مار بد يار بد بر جان و بر ايمان زند. يار بد بر جان و بر ايمان زند.] ]
دروغگو: اياك و مصادقه الكذاب، فانه كالسراب يقرب عليك البعيد و يبعد عليك القريب [ نهج البلاغه، حكمت 38. ] از دوستى با دروغگو بپرهيز، زيرا دروغگو چون سراب است. دور را در نظر تو نزديك و نزديك را براى تو دور جلوه مى دهد.
بخيل: يا بنى، اياك و مصادقه البخيل، فانه يقعد عنك احوج ما تكون اليه [ غرر الحكم، ج 1، ص 148، ح 16. ] پسرم، از دوستى با بخيل پرهيز كن كه تو را از آنچه كه به آن شديدا نياز دارى باز مى دارد.
چاپلوس: لا تصحب المالق فيزين لك فعله و يود انك مثله [ نهج البلاغه، حكمت 293. ] با چاپلوس رفاقت نكن كه با او چرب زبانى تو را اغفال مى كند، كار نارواى خود را در نظرت زيبا مى نمايد و دوست دارد كه تو نيز مانند وى باشى.
فاسد و شرير: لا تصحب الشرير، فان طبعك يسرق من طبعه شرا و انت لا تعلم [ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 2، ص 272. ] از مصاحبت با مردم شرير و فاسد بپرهيز، كه طبيعت تو بدى و ناپاكى را از طبع منحرف او مى دزدد و تو از آن بى خبرى. و اياك و مصاحبه الفساق، فان الشر بالشر ملحق [ نهج البلاغه، نامه ى 69. ] از دوستى و همنشينى با بدان و افراد فاسق و فاسد بپرهيز، كه بدى با بدى و زشتى پيوسته است.
آلوده ى گناهكار: اياك و مصادقه الفاجر، فانه يبيعك التافه [ همان، حكمت 38. ] از دوستى با انسان آلوده ى گناهكار پرهيز كن، زيرا تو را به چيز كمى مى فروشد.
ناشناس: لا ترغبن فى موده من لا تكشفه [ غرر الحكم، ج 2، ص 800، ح 18. ] در دوستى كه او را نمى شناسى رغبت مكن.
دشمن دوست: لا تتخذن عدو صديقك صديقا فتعادى صديقك [ نهج البلاغه، نامه ى 31. ] هرگز دشمن دوست خود را به دوستى انتخاب مكن، زيرا با اين كار با دوستت به دشمنى برخاسته اى.
عيبجو: اياك و معاشره متتبعى عيوب الناس، فانه لم يسلم مصاحبهم منهم [ فهرست غرر، ص 286. ] از همنشينى و مجالست با عيبجويان پرهيز كن، كه همنشين آنان از آسيبشان سالم نمى ماند.
سخن چين: لا تعجلن الى صديق واش و ان تشبه بالناصحين، فان الساعى ظالم لمن سعى به، غاش لمن سعى اليه [ غرر الحكم، ج 2، ص 812، ح 176. ] به سوى دوست نمام و سخن چين مشتاب، اگر چه او خود را مانند پنددهنده جلوه دهد، زيرا كه شخص بد خواه و نمام، درباره ى آن كس كه در صدد بدى با اوست ظلم كننده است و به كسى كه بخواهد با آن سخن چين بدى كند خائن است.
آدم پست: لا تكثرن من اللئيم، فانه ان صحبتك نعمه حسدك و ان طرفتك نائبه قذفك [ غرر الحكم، ج 2، ص 814، ح 189. ] با ناكس و آدم پست، بسيار دوستى و رفاقت نكن، زيرا اگر نعمتى به تو برسد او بر تو رشك برد و اگر مصيبتى به تو راه يابد تو را بيندازد "و شادى كند".
نادان و احمق: موده الحمقى تزول كما يزول السراب و تقشع كما تقشع الضباب [ همان، ص 763، ح 118. ] دوستى نادان مانند سراب، زود از بين مى رود و همچون ابر زود پاره پاره مى شود.
صديق الاحمق فى تعب [ فهرست غرر، ص 83. ] كسى كه رفيق احمق دارد، همواره در رنج و ناراحتى است.
موده الاحمق كشجره النار ياكل بعضها بعضا [ غرر الحكم، ج 2، ص 763، ح 116. ] دوستى نادان همچون درخت آتش است كه بعضى از آنها بعضى ديگر را مى خورد.
اياك و مصادقه الاحمق، فانه يريد ان ينفعك فيضرك [ نهج البلاغه، حكمت 38. ] از رفاقت با نادان بپرهيز، زيرا مى خواهد به تو نفع برساند "اما" زيان مى رساند.
موده الجهال متغيره الاحوال و شيكه الانتقال [ غرر الحكم، ج 2، ص 764، ح 122. ] دوستى با نادان، هر آن و ساعتى به يك رنگ است و از بين رفتنش نزديك است.
صحبه الاحمق عذاب الروح [ همان، ج 1، ص 455، ح 31. ] همنشينى با نادان روح را رنج مى دهد. [ روح را صحبت ناجنس عذابى است اليم. ] صديق الاحمق معرض للعطب [ غرر الحكم، ج 1، ص 457، ح 46. ] دوست شخص نادن، هميشه در لب پرتگاه تباهى است.
احذر مجالسه الجاهل كما تامن من مصاحبه العاقل [ همان، ص 143، ح 29. ] از همنشينى با نادان كناره بگير، بدان گونه كه از نشست و برخاست با خردمند در امن و آسوده اى.
مشاوره الجاهل المشفق خطاء [ همان، ج 2، ص 767، ح 148. ] با دوست مهربان نادان مشورت كردن، خطاست.
دنيا دوستان: موده ابناء الدنيا تزول لادنى عارض يعرض [ همان، ص 763، ح 117. ] دوستى دنيا زدگان به كمترين چيزى كه پيدا شود و پيش آيد از بين مى رود.
------------------------------
جعفر شيخ الاسلامى
با چه كسانى دوست نشويم؟
- بازدید: 2925