مرحوم شيخ كلينى در اصول كافى بخشى را به مسائل حجت و دليل شيعيان اختصاص داده و در يكى از اخبار آن بخش چنين نقل كرده:
منصوربن حازم گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: خداوند بالاتراز آن است كه به وسيله مخلوقاتش شناخته شود بلكه اين مخلوقاتند كه به وسيله خدا شناخته مىگردند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: راست گفتى.
گفتم: كسى كه دانست براى او پروردگارى است، پس سزاوار است كه بداند براى آن پروردگار رضا و سخطى است كه جز از راه وحى ورسول شناخته نمىگردند، پس اگر به كسى وحى نشد سزاوار است كه دست به دامان رسولان خدا شود، پس اگر آنها را ملاقات كرد، خواهدديد كه آنها حجت هستند و پيروى از ايشان واجب.
آنگاه به امام صادق(علیه السلام) مىگويد كه از مردم در مورد حجت بعد ازرسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) پرسيدم. آنها گفتند: قرآن، ولى من به آنها تذكردادم كه قرآن بدون سرپرست و قيم كفايت نمىكند، چرا كه گروه هاى مختلف از جمله مرجئه، قدريه و حتى زنادقه كه به قرآن ايمان هم ندارند براى سخن خويش به قرآن استدلال مى كنند و روى همين جهات است كه گفتم قرآن نياز به سرپرستى دارد كه هرچه در مورد آنبفرمايد حق باشد و در اين ميان كسانى چون ابن مسعود و عمر وحذيفه به عنوان سرپرست معرفى شدند اما من سوال كردم كه آيا تمام قرآن را مى دانستند؟ در جواب گفتند:
خير، تنها على بود كه آگاه به تمام قرآن بود. من گفتم: پس شهادت مى دهم كه على(علیه السلام) قيم و سرپرست قرآن است و پيروى از اوواجب و پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) حجت بر مردم است و آنچه در موردقرآن ابراز عقيده كند حق است.
امام صادق(علیه السلام) پس از شنيدن سخنان او و استدلال زيبا و محكم وى او را با گفتن «رحمك الله» ستود و دعايش كرد. (1)
سخنان جناب منصور را ضميمه كنيد به فرمايش حضرت اميرالمومنين كه مى فرمايد:(علیه السلام) «اين قرآن جز خطوطى كه ميان دو جلد نگاشته شده،چيزى نيست، به زبان سخن نمىگويد، ناچار بايد ترجمانى داشته باشد» (2)
در همين زمينه يكى از اصحاب امام صادق(علیه السلام) مىگويد:
شنيدم كه امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: «نحن ولاه امر الله و خزنهعلم الله و عيبه وحى الله.» (ما ولى امر «امامت و خلافت»خدا و گنجينه علم خدا و صندوق وحى خدائيم) (3)
پدر گرامى آنحضرت، امام باقر نيز (علیه السلام)مىفرمايد: نحن تراجمه وحى الله» (مامترجمان وحى خدائيم.) (4)
هرچه مىخواهى در قرآن بجوى
در قرآن مىخوانيم: «و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكلشىء...» (5)
امام صادق(علیه السلام) مىفرمايد: «خداوند در قرآن هرچيزى را بيان كرده است، به خدا سوگند آنچه كه مورد احتياج مردم بوده را كم نگذارده، تا كسى نگويد اگر فلان مطلب درست بود درقرآن نازل مىشد، آگاه باشيد همه نيازمندي هاى بشر را خدا در آننازل كرده است.» (6) آرى، قرآن كتاب تربيت و آدم سازى است.
تمام آنچه براى رسيدن به تكامل و قرب الهى لازم است در قرآن آمده، باطن قرآن نيز ژرفائى دارد كه براى رسيدن بدان علم اهلبيت لازم دارد و همچنين جزئيات احكام و مطالب مختلف در قرآن است كه همان علم خاندان وحى را مى طلبد.
امام صادق(علیه السلام) مىفرمايد:
«ما من امر يختلف فيه اثنان الا و له اصل فى كتاب الله عزوجل و لكن لا تبلغه عقول الرجال» (هيچ امرى نيست كه دو نفر در آن اختلاف پيدا كنند مگر آنكه اصل و ضابطه اى در قرآن دارد و ليكن عقول مردم بدان نمى رسد.) (7)
در جاى ديگر امام فرمود: معناى اين روايت كه «هيچ آيه اى از قرآن نيست مگر آنكه ظهر و بطنى دارد»
اين است كه: ظهر قرآن تنزيل آن و بطن آن تاويلش مى باشد كه بخشى از آن سپرى گشته و بخش ديگر هنوز نيامده ومانند خورشيد جريان دارد، آنچه از تاويل آمده همان گونه كه شامل مردگان مى گردد، زندگان را نيز شامل مى شود و خداوندمى فرمايد:
«تاويل آن را جز راسخان در علم نمىدانند» و ما از تاويل آن آگاهيم. (8)
آن امام(علیه السلام) همچنين مى فرمايد: من به كتاب خداوندآگاهم و گوئى در كف دستم قرار دارد، در آن خبر آسمان و زمين وخبرهاى آينده و كنونى موجود است، خداوند مىفرمايد: «نزلناعليك الكتاب تبيانا لكل شىء» (9)
اقسام ايمان در قرآن
امام صادق(علیه السلام) مى فرمايد: «ايمان» در قرآن چهارگونه مطرح گشته است:
1 اقرار زبانى:
خداوند مى فرمايد:«يا ايهاالذين آمنوا خذوا حذركم...» (اى كسانى كه «ايمان» آورده ايد با كمال دقت مراقب دشمن باشيد(تا غافلگيرنشويد) و در دسته هاى متعدد يا به صورت اجتماع،(براى مبارزه) به راه افتيد، در ميان شما افرادى (منافق) وجوددارند كه هم خودشان سست مىباشند و هم ديگران را به سستى مى كشانند، اگر مصيبتى به شما برسد مىگويند: خدا به ما نعمت داد كه با مجاهدان نبوديم تا شاهد صحنه هاى دلخراش گرديم. واگر با خبر شوند كه مومنان واقعى پيروز شدهاند و طبعا به غنائمى نيز دست پيدا كرده اند، همچون افراد بيگانه اى كه هيچ ارتباطى ميان آنها و مومنان نبوده، از روى حسرت مى گويند: اى كاش ما هم با مجاهدان بوديم و سهم بزرگى نصيب ما مىشد. ) (10)
امام مى فرمايد: اگر اهل شرق و غرب اين سخن را بر زبان جارى مى ساختند از دايره ايمان بيرون مىرفتند. اما با اين حال چون اقرار زبانى كرده بودند خداوند آنها را مومن ناميده و به همين جهت مومنان دعوت مىشوند كه ايمان آورند: «يا ايهاالذين آمنوا، آمنوا بالله و رسوله» (11) كه خداوند به خاطرا قرار زبانى آنها را مومن ناميده و به ايشان فرموده ايمان آوريد يعنى تصديق هم بنمائيد.
2 تصديق قلبى:
خداوندمى فرمايد: «الذين آمنوا و كانوا يتقون لهم البشرى فى الحياه الدنيا و فى الاخره» (آنها اولياى خدا كسانى هستندكه ايمان آورده و قلبا تصديق نمودند و بطور مداوم تقوا وپرهيزكارى را پيشه خود ساخته اند، براى ايشان در زندگى دنيا ودر آخرت بشارت است.) (12)
و همچنين در آنجا كه خداوند از قول بنى اسرائيل چنين نقل مىكند كه: «يا موسى لن نومن لك...» (13) يعنى اى موسى ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم (و تو راقلبا تصديق نمىكنيم) مگر آنكه خدا را (با چشم خود) آشكاراببينيم! و همچنين در آيه «يا ايهاالذين آمنوا» كه در قسمت اول گذشت.)
3 انجام واجبات:
خداوند مىفرمايد: «و ما كان الله ليضيع ايمانكم...» وقتى خداوند قبله پيامبرش را به طرف كعبه تغيير جهت داد، اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: (واى برما) نمازهايى كه به سوى بيت المقدس اقامه كرديم باطل گشت! خداوند در پاسخ، آيه فوق را نازل كرد وفرمود: «خداوند ايمان (نمازهاى) شما را تباه نخواهدساخت.» (14)
4 تاييد و حمايت:
خداوند مى فرمايد: «لا تجدقوما يومنون بالله و...» هيچ قوم و گروهى را كه ايمان به خداو روز قيامت دارد نمى يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هرچند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنهاباشند، ايشان كسانى هستند كه خدا ايمان (يعنى تاييد و حمايت خود) را بر لوح و صفحه قلوبشان نوشته و با روحى از جانب خودشآنها را تقويت فرموده...» (15)
اقسام كفر در قرآن
امام صادق(علیه السلام) مىفرمايد: در قرآن «كفر» به پنج معنا وارد شده است:
1 انكار (كه خود بر دوقسم است):
الف: از روى نادانى:
خداوند مىفرمايد: آنها (كفار نادان) گفتند:
چيزى جز همين زندگانى ما در دنيا چيز ديگرى نيست، گروهى از مامى ميرند و گروهى زنده مىشوند (و به دنيا مى آيند و جاى آنها رامى گيرند) و چيزى جز گذشت زمان ما را هلاك نمىكند. «و مايهلكناالا الدهر» در حالى كه آنها (كفار نادان) به اين سخن خود (كه معادى وجود ندارد) يقين نداشته و تنها گمانى بى اساس دارند.
«و مالهم بذلك من علم ان هم الا يظنون» (16) و همچنين آنجا كه خداوند مىفرمايد: آنهاى كه (از روى نادانى) كافرگشتند براىآنها تفاوت نمىكند كه آيا مرا از عذاب خدا بترسانى يا نترسانىايمان نخواهند آورد. (17)
ب از روى آگاهى
خداوند مى فرمايد:
هنگامى كه از طرف خداوند كتابى (قرآن) به آنها (يهود) رسيد كه موافق نشانه هايى بود كه با خود داشتند، با اينكه پيش از اينجريان، خود را به ظهور پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) دلگرم مىكردند و اميدپيروزى بر دشمنان خود را داشتند، اما با ظهور وى (همه چيز رافراموش كردند و با آگاهى) به او (حضرت محمد«صلی الله علیه وآله») كافر گشتند. (18)
آرى، چنين است كه هوا پرستى سبب مىگردد تا ا نسانى كه سالها در پى حقيقتبوده، از درك آن باز بماند و جالب است كه در زمان ما نيز عده اى كه پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى دم از ارزشها مىزدند اكنون وا زده و جامعه غرب را به رخ جامعه اسلامى ما مىكشند و از اينكه بوى ادكلن آنها ما را مست نكرده وهمچنان بر اصول خويش پا برجا مانده ايم تاسف مىخورند وغضبناكند و اينجاست كه بايد همان سخن ارزشمند شهيد دين وسياست آيه الله دكتر بهشتى را گفت كه خطاب به ارباب آنهافرمود: «به امريكا بگوئيد از ما عصبانى باش و از اين عصبانيت بمير.» «موتوا بغيظكم» (19)
2 بيزارى:
خداوند از قول حضرت ابراهيم(علیه السلام) چنين نقل مىكند:
شما غير از خدا براى خود بت هايى انتخاب كرده ايد كه در زندگى دنيا وسيله محبت و دوستى ميان شما گردند، اما بدانيد روزقيامت اين رشته علاقه و محبت گسسته گشته و هريك از شما ازديگرى بيزارى مىجويد «يكفر بعضكم ببعض» و يكديگر را لعن ونفرين مىكنند... (20)
3 ترك فرمان خدا:
خداوند مىفرمايد: بر ذمه عموم مردم است كه آهنگ خانه او كنند،آنها كه توانائى رفتن به سوى آن را دارند، حج بركسانى كه مستطيع باشند واجب است) و هركس كفر ورزد (و فرمان خدا را ترك گويد و حج بجاى نياورد، تنها به خويشتن ضرر زده، چرا كه)خداوند از همه جهانيان بى نياز است. (21)
4 كفران نعمت:
خداوند از قول سليمان چنين نقل مىكند: «و هركس خداى را شكرگذارد، به سود خويش شكر كرده و هركس كفر ورزد (و كفران نعمت هاى خدا نمايد، فقط به خويش خسارت وارد كرده، چرا كه)پروردگار من بى نياز و كريم است. (22)
رنگ خدايى
خداوند مىفرمايد: رنگ خدائى بپذيريد، و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر؟! «صبغه الله و من احسن من الله صبغه» (23)
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مراد از «رنگ خدايى» اسلام است. (24)
آرى،اگر مبانى و تعاليم آسمانى اسلام براى نسل جوان تبيين گرددآنان را شيفته خود كرده و روى از مكاتب ساخته دست بشر وبرآمده از هوا و هوس هايش رهايى مىيابند و اثر جلوه گريه اى سراب گونه و سم كشنده فرهنگ فاسد غرب در قالب خط و خال خوش رنگ از بين خواهد رفت.
معناى خشم و غضب خدا
خداوند (پس از بيان جنايات فرعون و پيروانش و مغالطه كاري هاى آنها در برابر حضرت موسى(علیه السلام) و عدم پذيرش ارشادات و مواعظ آن حضرت) مى فرمايد: پس آن هنگام كه ما را به خشم آورند، از ايشان انتقام گرفتيم و همه را غرق نموديم. «فلما آسفونا انتقمنا منهم فاغرقنا هم اجمعين) (25)
امام صادق(علیه السلام) مىفرمايد: خداوندمانند ما (انسانها) به خشم در نمى آيد بلكه براى خود، اوليا ودوستانى دارد كه آنها خشمگين و يا راضى مىگردند، و خداوندرضاى آنها را رضاى خود و خشم آنان را خشم خويش قرار داده، چراكه آنان را راهنماى به سوى خود محسوب داشته و فرموده است:
هركس به دوست من اهانت كند، با من به جنگ برخاسته و مرا به جنگ دعوت كرده است و همچنين خداوند فرموده است: كسى كه ازپيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پيروى كند خدا را پيروى كرده است. «من يطع الرسول فقد اطاع الله» (26) همچنين فرموده است: كسانى كه با تو بيعت مى كنند، در حقيقت با خدا بيعت نموده اند «ان الذين يبايعونك انما يبايعون الله» (27)
چرا دعاهاى ما مستجاب نمىشود؟
خداوند مىفرمايد: اى رسول ما هنگامى كه بندگانم از تو در بارهمن سوال كنند بگو كه من نزديكم. دعاى دعا كننده را آن هنگامكه مرا مىخواند اجابت مىكنم. پس آنها بايد دعوت مرا بپذيرند وبه من ايمان بياورند تا به سعادت راه يابند. (28) مردى نزدامام صادق(علیه السلام) آمد و همين آيه را مطرح نمود و گفت: من خدا رامىخوانم ولى دعايم به اجابت نمىرسد. چرا؟
امام فرمود: زيرا شما به عهد و پيمان خدا وفا دار نيستيد،خداوند مىفرمايد: به عهد من وفا كنيد تا به عهد شما وفا كنم.
«اوفوا بعهدى اوف بعهدكم.» (29) آنگاه چنين ادامه دادند: به خدا سوگند اگر شما به پيمان تان با خدا وفا دار باشيد (وفرامين او را اطاعت و نواهى او را ترك گوئيد) خدا به پيمان خود با شما وفا مىكند (و دعاهايتان را مستجاب و بهشت رانصيبتان مىگرداند.) (30)
كمترين اهانت به پدر و مادر، ممنوع!
خداوند مىفرمايد: پروردگارت فرمان داده جز او راپرستش مكنيد و به پدر و مادر احسان و نيكى نمائيد، هرگاه يكى از آنها، يا هردو ايشان، نزد تو به سن پيرى برسند، به آنها«اف» مگو. (كلمه اهانتآميز به زبان نياور) «فلا تقل لهما اف» و بر سر آنها فرياد مزن و گفتار كريمانه (لطيف وسنجيده) نثارشان گردان. امام صادق(علیه السلام) مىفرمايد: اگر چيزى كمتراز «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مىكرد و اين (كلمه اف) حداقل مخالفت و بى احترامى نسبت به پدر و مادر مىباشد... (31)
بهره هركس از قرآن، به اندازه خويش
امام صادق(علیه السلام) مىفرمايد:
معارف قرآن 4 دسته اند: عبارت، اشارت، لطائف و حقائق.
آرى، قرآن ظاهرى دارد و باطنى.
دسترسى به ظاهر قرآن براى كسانى كه با لغت عرب آشنايى دارندميسور است. اما از اين مرحله كه بگذريم يعنى اشارات و لطائف وحقائق قرآن در شعاع فكرى هركسى نمىباشد و تنها عدهاى مخصوص ازآنها بهره مىبرند.
هشدار به مدعيان دانش قرآن
امام صادق(علیه السلام) مىفرمايد:
بدانيد! خداى رحمتتان كناد! هرگاه كسى از كتاب خدا، ناسخ ومنسوخ، خاص و عام، محكم و متشابه، اسباب نزول،... آشكار وعميق، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها،... قطع و وصل،... و سياق كلام و... نداند آگاه به قرآن و اهل آن نيست و اگر كسى چنين ادعايى (بدون دليل) كرد، دروغگو و اهل افترا و تهمت بر خدا ورسولش مىباشد و جايگاه وى جهنم خواهد بود و بد سرانجامى است. (32)
________________________________________
1 اصول كافى، ج 1، ص 168، حديث
2 دارالكتب الاسلاميه تهران.
2 نهج البلاغه خطبه 125.
3 اصول كافى، ج 1، ص 192، حديث 1.
4 همان، حديث3.
5 نحل، آيه89.
6 تفسير نور الثقلين، ج3، ص 740.
7 همان، ج3، ص 75.
8 بصائرالدرجات، ص216.
9 اصول كافى، ج 1، ص229.
10 نساء، 71 تا73.
11 همان، آيه136.
12 يونس، آيات63 و 64.
13 بقره، آيه 55.
14 همان، آيه143.
15 مجادله، آيه 22. تفسير قمى، ج 1، ص 30، چاپ نجف.
16 جاثيه، آيه 24.
17 بقره، آيه6.
18 همان، آيه89.
19 آل عمران، آيه119.
20 عنكبوت، آيه 25.
21 آل عمران، آيه97.
22 نمل، آيه 40 و تفسير قمى، ج 1، ص 32، چاپ نجف.
23 بقره، آيه 138.
24 تفسير قمى، ج 1، ص 62.
25 زخرف، آيه 55.
26 نساء، آيه 80.
27 فتح، آيه 10 و توحيد صدوق، ص 168.
28 بقره، آيه186.
29 همان، آيه 40.
30 تفسير قمى، ج 1، ص46.
31 جامع السعادات، ج 2، ص 258.
32 همان، ج93، ص 2 و3.
سيد عليرضا جعفرى