امام زمان(عليه السلام) گشاينده مشكلات

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

1 ـ علامه حلّى در محضر امام زمان(عليه السلام)
مرحوم ميرزا محمّد تنكابنى(رحمه الله) مى گويد كه در السنه و افواه اشتهار دارد (. . . و خود ايشان به واسطه مرحوم آخوند لاهيجى از آقا سيّد محمّد «فرزند آقا سيّد على» صاحب «مناهل» نقل مى كنند) كه علاّمه حلّى در شب جمعه به تنهايى به زيارت سيّد الشهداء(عليه السلام)مى رفت،

در حالى كه بر الاغى سوار بود و تازيانه اى در دست مبارك داشت. در اثناى راه، شخص عربى پياده به همراه علاّمه راه افتاد و با هم به مكالمه مشغول شدند. چون قدرى با هم سخن گفتند، بر علاّمه معلوم شد كه اين شخص مرد فاضلى است.
پس در مسائل علمى با هم صحبت نمودند و علاّمه فهميد كه آن شخص، صاحب علم وفضيلتِ بسيار ومتبحّر درعلوم است. لذامشكلاتى راكه براى او در علوم مانده بود، يك به يك از آن شخص سؤال مى كرد و او حلّ مى نمود تا اين كه سخن در مسئله اى واقع شد و آن شخص فتوايى گفت. علاّمه منكر آن شد و گفت: حديثى بر طبق اين فتوا نداريم.
آن مرد گفت: شيخ طوسى در تهذيب حديثى در اين باب ذكر كرده است. شما از كتاب تهذيب فلان مقدار از اوّل بشماريد كه در فلان صفحه و فلان سطر، اين حديث مذكور است.
علاّمه در حيرت شد كه اين شخص كيست؟ پس از آن مرد پرسيد: «آيا در زمان غيبت كبرى مى توان حضرت صاحب الامر(عليه السلام)را ديد يا نه؟»
در اين هنگام تازيانه از دست علاّمه افتاد. آن حضرت خم شد و تازيانه را از زمين برگرفت و در ميان دست علاّمه گذاشت و فرمود: «چگونه صاحب الزمان را نمى توان ديد و حال آن كه دست او در ميان دست توست؟!»
علاّمه بى اختيار خود را از مركب به زمين انداخت كه پاى آن حضرت را ببوسد. پس غش نمود و چون به هوش آمد، كسى را نديد و پس از آن كه به خانه بازگشت، رجوع به كتاب تهذيب نمود و آن حديث را در همان ورق و همان صفحه و همان سطر كه آن حضرت نشان داده بودند، يافت.
علاّمه به خطّ خود در حاشيه كتاب تهذيب در آن مقام نوشت: اين حديث را حضرت صاحب الامر(عليه السلام) با ذكر صفحه و سطر و محلّ آن، نشان دادند».
مرحوم تنكابنى(رحمه الله) مى گويد كه آخوند لاهيجى مى گفت: «من همان كتاب را ديدم و در حاشيه آن حديث، خطّ علاّمه را مشاهده كردم كه به مضمون سابق بود»(1).
2 ـ حلّ مسائل مقدّس اردبيلى(رحمه الله)
سيد جزائرى مى فرمايد: مطمئن ترين استاد من در علم و عمل ـ مقدّس اردبيلى ـ شاگردى داشت از اهل تفرش به نام مير علاّم كه درنهايت فضل و ورع بود. او مى گفت كه من در مدرسه اى حجره داشتم كه گنبد شريف امير المؤمنين(عليه السلام)از آن جا ديده مى شد. در يكى از شب ها كه از مطالعه فراغت يافتم، در حالى كه پاسى از شب گذشته بود، از حجره بيرون آمدم و به اطراف بارگاه مطهّر امام(عليه السلام) نگاه مى كردم و آن شب بسيار تاريك بود.
در اين هنگام مردى را ديدم كه رو به سوى حرم مى آيد. پس از جايگاه خود بيرون آمدم و به نزديكى او رفتم. او مرا نمى ديد. او رفت و نزديك درب حرم مطهّر ايستاد. در اين هنگام ديدم كه قفل گشوده شد و درب دوّم و سوّم نيز باز شد. وارد حرم شد و سلام كرد. از جانب قبر مطهّر جواب سلام او داده شد.
صداى او را شناختم كه با امام(عليه السلام) در مسئله علمى سخن مى گفت. آن گاه از شهر بيرون رفت و به سوى مسجد كوفه متوجّه گرديد. من از پى او رفتم، ولى او مرا نمى ديد. چون به محراب مسجد رسيد، شنيدم كه با ديگرى راجع به همان مسئله سخن مى گفت. آن گاه برگشت. من از پى او بازگشتم تا به دروازه شهر رسيد كه صبح شد و هوا روشن شد و او مرا مشاهده نمود. پس گفتم: اى مولاى ما! من از اوّل تا آخر با تو بودم. اكنون مرا آگاه كن كه شخص اوّل كه در حرم مطهّر با او سخن مى گفتى، چه كسى بود؟ و آن شخص كه در مسجد كوفه با او هم سخن بودى كه بود؟
پس، از من عهد و پيمان گرفت تا زنده است راز او را به كسى خبر ندهم. آن گاه فرمود كه اى فرزند! گاهى بعضى از مسائل بر من مشتبه مى شود و بسا هست كه در شب به نزد قبر اميرالمؤمنين على(عليه السلام)مى روم و در آن مسئله با آن حضرت سخن مى گويم و جواب مى شنوم. در اين شب، مرا حواله به حضرت صاحب الزمان(عليه السلام)نمود و فرمود: «فرزندم مهدى(عليه السلام)امشب در مسجد كوفه است. برو به نزد او و اين مسئله را از او بپرس». و اين شخص، حضرت مهدى(عليه السلام) بود(2).
3 ـ دستگيرى امام زمان(عليه السلام) از مرحوم آية اللّه ميرزا مهدى اصفهانى
اين عالم بزرگوار در محرّم 1303 (هـ .ق) در اصفهان متولّد و در نوزدهم ذيحجّه سنه 1365 (هـ .ق) در مشهد مقدّس وفات يافت. ايشان دوران تحصيلات عالى خود را در نجف اشرف در محضر مرحوم آية اللّه سيد كاظم يزدى صاحب كتاب «عروة الوثقى» و مرحوم آقاى نائينى گذراندند. در آغاز به كسب عرفان اشتغال داشت، امّا آن را سازگار با آيات قرآن و روايات نمى ديد و چون هيچ پناهگاهى كه بتواند رو به او آورده و مشكل خود را با او در ميان گذارد، همانند حضرت بقيّة اللّه(عليه السلام) نمى يافت، متوسّل به آن حضرت شد و در مسجد سهله و جاهاى ديگر به آن حضرت استغاثه نمود.
او خود مى گويد: يك موقع در نزد قبر جناب هود و صالح(عليهما السلام) در حال تضرّع و توسّل به حضرت بقيّة اللّه(عليه السلام) بودم. در بيدارى آن حضرت را ديدم كه ايستاده بود و كاغذى كه اطراف آن با آب طلا مزيّن شده بود، روى سينه آن حضرت بود. نظر كردم، ديدم وسط صفحه به خطّ سبز و نور نوشته شده است:
«طلب المعارف من غيرنا أهل البيت(عليهم السلام) مساوق لإنكارنا».
«طلب كردن معارف دين از غير ما اهل بيت نبوّت، در حدّ انكار امامت ما مى باشد».
چون كاغذ را ديدم، به خطّ ريزترى امضا شده بود:
«وقد أقامني اللّه وأنا حجّة بن الحسن».
«خداوند مرا به پا داشته است و منم حجّة بن الحسن».
از خواندن اين نامه مبارك چنان روشن شدم كه چون متوجّه خود گرديدم، نورانيّتى را در خود احساس كردم(3).
4 ـ حلّ مطالب شيخ انصارى(رحمه الله) با تشرّف به حضور امام زمان(عليه السلام)
يكى از شاگردان مرحوم شيخ انصارى درباره ارتباط ايشان با امام عصر(عليه السلام) و تشرّف ايشان به منزل آن حضرت، چنين گفته است:
در يكى از زيارات مخصوصه حضرت ابى عبد اللّه الحسين(عليه السلام) به كربلا مشرّف شده بودم. بعد از نيمه شب براى رفتن به حمام از منزل بيرون آمدم. چون كوچه ها گِل بود چراغى همراه برداشتم. از دور، شخصى را شبيه به شيخ ديدم. چون قدرى نزديك رفتم، ديدم آرى، شيخ است. در فكر فرو رفتم كه ايشان در اين موقع از شب، آن هم در اين گل و لاى، با چشم ضعيف به كجا مى رود؟ من براى اين كه مبادا كسى او را كمين كرده باشد، آهسته در پى او روان شدم تا بر در خانه مخروبه اى ايستاد و زيارت جامعه را با توجّه خاصّى خواند و سپس داخل آن خانه گرديد!
من ديگر چيزى نمى ديدم، ولى صداى شيخ را مى شنيدم. گويا با كسى صحبت مى كرد. به حمام رفتم و بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شيخ را در حرم مطهّر ديدم. بعد از پايان مسافرت، در نجف اشرف خدمت شيخ رسيدم و جريان آن شب را به عرض وى رساندم. اوّل شيخ انكار كرد. پس از اصرار زياد فرمود:
گاهى براى رسيدن به خدمت امام عصر(عليه السلام) مأذون مى گردم و پشت درب آن منزل كه تو آن را پيدا نخواهى كرد، مى روم و زيارت جامعه را مى خوانم. چنانكه اجازه دهند، خدمت آن حضرت شرفياب مى شوم و مطالب لازمه را از آن سرور مى پرسم.
سپس شيخ فرمود: «تا زمانى كه در قيد حيات مى باشم، اين مطلب را پنهان دار و به كسى اظهار مكن»(4).
اين گونه شخصيت هاى بزرگ و راه يافته، داراى آمادگى كامل براى ظهور امام زمان(عليه السلام) مى باشند; نه آنان كه در زمان ظهور با تأويل و توجيه آيات قرآن مجيد، به جنگ با آن حضرت مى پردازند!
ممكن است سؤال شود كه چگونه مرحوم شيخ انصارى هرگاه اجازه مى يافت، مى توانست به منزل امام زمان(عليه السلام)برود و با خواندن زيارت جامعه و اذن ثانوى، وارد منزل شود و با امام مهربان خويش، سخن بگويد؟ او چگونه به اين مقام راه يافته بود؟ ولى شاگرد آن بزرگوار كه او نيز منزل امام عصر(عليه السلام) را ديده بود، چنين افتخارى نداشت و مرحوم شيخ به او چنين فرمود: تو آن را پيدا نخواهى كرد؟!»
اين سؤال مهمّى است كه پاسخ قانع كننده اى لازم دارد. متأسفانه بعضى از افراد براى اين گونه سؤالات، جواب هاى آماده و فورى دارند و در برابر اين قبيل پرسش ها، فوراً پاسخ مى دهند كه خدا چنين خواسته است يا خدا با بعضى از افراد ـ نعوذ باللّه ـ قوم و خويشى دارد و هيچ گونه ارتباطى به عمل و خواسته مردم ندارد. اين گونه پاسخ ها كه بيش تر براى شانه خالى كردن از بار مسئوليّت مى باشد، صحيح نيست. زيرا نه قانع كننده است و نه هيچ گاه كسى را به راهى راهنمايى مى نمايد.
ما در پاسخ اين سؤال با توجه به سخنان خاندان وحى، مى گوييم: كه خداوند مهربان همه انسان ها را به سوى تكامل معنوى و روحى فراخوانده است و در دعوت عمومى خود به همه كسانى كه در اين راه قدم بر دارند اجر و پاداش مى دهد همان گونه كه ميزبان، ميهمانان خويش را دعوت مى كند و در صورت شركت در مجلس، از همه آنان پذيرايى مى كند. خداوند نيز زمينه پيشرفت و تكامل را در انسان ها ايجاد نموده و به اين گونه، آنان را به سوى تكامل دعوت كرده است چنانكه در قرآن مجيد صريحاً فرموده است:
(وَالَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا)(5).
«هر كس در راه ما كوشش كند، ما حتماً او را به راه هاى خود هدايت مى كنيم».
اين وظيفه انسان ها است كه دعوت خدا را پاسخ گويند و در راه تكامل روحى و پيشرفت معنوى خود، قدم بردارند.
بنابر اين در انسان ها زمينه پيشرفت و تكامل وجود دارد و آنان از اين امكانات بهره مند هستند، ولى آن را بايگانى مى كنند و از آن استفاده نمى كنند مانند ثروتمندان كوتاه نظرى كه به انباشته شدن هر چه بيش تر حساب هاى پس انداز خود در بانك ها خشنودند و هيچ گاه توفيق استفاده از اين ثروت ها را پيدا نمى كنند.
براى موفقيّت بايد از زمينه ها و توانايى هاى موجود، استفاده و كمبودهاى خود را نيز جبران كرد تا به اهداف بزرگ، دست يافت. افراد بسيارى از نظر ذاتى، توانايى و آمادگى زيادى براى رسيدن به تكامل معنوى و روحى دارند، ولى چون كارى به اين امور ندارند، هيچ گونه استفاده اى از اين گونه توانايى ها نمى برند و از دنيا كوچ مى كنند و آن ها را به خاك مى سپارند همچون ثروتمندانى كه در زمان هاى گذشته، براى حفظ ثروت خود، آن ها را در دل خاك پنهان مى كردند و نه خود و نه فرزندانشان هيچ گونه بهره اى از آن اموال نمى بردند.
براى آن كه روشن شود چگونه بعضى از افراد داراى توانايى هاى روحى بيش تر و قدرت دركِ بهتر مى باشند و چگونه آن را به دست آورده اند، گفتارى از مرحوم شيخ حرّ عاملى كه از علماى بزرگ شيعه است مى آوريم. ايشان مى گويد:
روشن است كه ديدن و شنيدن و امثال اين ها، مستقلا با چشم و گوش وامثال اين دو نيست; بلكه آن ها وسيله اى هستند براى روح، كه روح به وسيله آن ها مى بيند و مى شنود و . . . و چون روح انسان قوى نيست، ديدن و شنيدن او مقيّد و محدود به اين گونه اسباب مادّى در محدوده خاصّ است.
از اين جهت، فقط ماديّات را مى بيند و از درك مسائل روحى ناتوان است; ولى اگر روح انسانى تقويت شود و به وسيله عبادت و انجام واجبات و ترك محرّمات، تقرّب به سوى خداوند پيدا نمايد، روح او قوى مى شود. وقتى روح قوى شد، قدرت استفاده او از ماديّات و طبيعيات بيش تر مى شود. بنابر اين با چشمش اشيايى را مى بيند كه ديگران نمى بينند و با گوشش چيزهايى را مى شنود كه ديگران نمى شنوند و . . .
اين غلبه و قدرت، در افراد، مختلف است همان گونه كه تقرّب آنان به خداوند يكسان نيست. هر كس به وسيله عبادات و مجاهدات به خداوند نزديك تر شود، حالات معنوى و روحى او قوى تر مى گردد و در درك امورى كه ديگران قدرت ادراك آن را با چشم و گوش و امثال اين دو ندارند، نيرومندتر مى شود(6).
با اين بيان، روشن شد كه چرا افرادى همچون مرحوم شيخ انصارى مى توانند به آن نعمت بزرگ دست يابند، ولى افراد ديگر اين قدرت و توانايى را ندارند و ديدگان آنان از ديدن اين گونه امور عاجز است. دارا بودن حالت انتظار به معناى كامل آن، درك اين گونه امور را براى شما به ارمغان مى آورد(7).
ديده باطن چو بينا مى شود***آنچه پنهان است، پيدا مى شود
نتيجه
از مباحث گذشته به خصوص جرياناتى كه نقل شد، اين گونه نتيجه گرفتيم كه در غيبت كبراى ولىّ عصر(عليه السلام) نيز ارتباط بين آن حضرت و شيعيان به كلّى قطع نشده است و در مواردى كه مصلحت ايجاب كند و خداوند متعال اجازه و رخصت عنايت فرمايد، افرادى موفّق به درك سعادت ديدار آن حضرت مى شوند.
لكن بايد توجّه داشت كه در اثر مصالح و حكمت هايى كه در غيبت آن بزرگوار هست، به طور غالب، اين تشرّفات به گونه اى است كه انسان در آن هنگام، به حضور حضرت توجّه ندارد و بعد با توجّه به شواهد به اين موضوع توجّه و التفات پيدا مى كند مگر در موارد نادرى مانند بعضى از بزرگان و افراد شايسته از شيعيان مخلص و پرهيزكار كه نمونه اى از آن را ذكر كرديم. البته اين گونه نيست كه هركس ادّعاى چنين افتخارى را نمود، پذيرفته شود.
در خاتمه با ذكر فرازى از دعاى زمان غيبت، اين گفتار را به پايان مى بريم و از خداوند مى خواهيم كه ما را هميشه مشمول عنايات خاصه وليّش حضرت حجّة بن الحسن العسكرى(عليه السلام) بفرمايد:
«اللهمّ عرّفني نفسك، فإنّك إن لم تعرّفني نفسك، لم أعرف نبيّك، اللهمّ عرّفني نبيّك، فإنّك إن لم تعرّفني نبيّك، لم أعرف حجّتك، اللهمّ عرّفني حجّتك، فإنّك إن لم تعرّفني حجّتك، ضللت عنى ديني، اللهمّ لاتمتني ميتة جاهليّة ولا تزغ قلبي بعد إذ هديتني، اللهمّ فكما هديتني بولاية من فرضت طاعته علىّ من ولاة أمرك بعد رسولك صلواتك عليه وآله حتّى واليت ولاة أمرك أمير المؤمنين والحسن والحسين وعليّاً ومحمّداً وجعفراً وموسى وعليّاً ومحمّداً وعليّاً والحسن والحجة القائم المهدىّ صلوات اللّه عليهم أجمعين».

صبح اميد
ز حجاب جلوه گرى نما، كه امام ذرّ و نسم تويى
ز عتاب چهره مكن نهان، كه ضياى چشم امم تويى
تو بيا به محفل عاشقان، كه جمال نور قِدَم تويى
توفروز مُلك وجود من، كه سراج قدس حرم تويى
تويى شمس صبح ازل شها، ز جهان مزيل ظُلَم تويى
*  *  *
شب تار روز حيات من، كه ز چشم نور تو شد نهان
نه به دست عنان قرار من، به فراق تو شه انس و جان
نه توان برفتن كوى تو، كه مكان تو است لامكان
به هواى شمس جمال تو، همه شب به ديده خون چكان
نگرم به سوى ستارگان، كه نجوم جاه و حشم تويى
*  *  *
تو بيا بيا تو بيا بيا، كه تو شمس صبح اميد ما
تو ولىّ آيه انّما، تو مديح سوره والضحى
تو حميد حمد و سواد با، تو بيان سوره انبيا
تو عليم علم فنا و بقا، تو محيط كرسى و ماسوى
تو قلم بكش به كتاب ها، كه مفاد «نون و قلم» تويى
*  *  *
ز حريم مغرب غيب خود، چو شعاع شمس ظهور كن
ز مشعشعات جمال خود، همه خلق شعله طور كن
به مفاد آيه والضحى، همه ارض وادى نور كن
ز رياض گلشن خسروى، تو شميم عدل نشور كن
تو بپوش لبس ملوك را، كه سزاى تاج و علم تويى
*  *  *
تو ولىّ عصر و زمان من، تو امام من تو امان من
تويى روح قالب بوالبشر، زوجود تو است نشان من
ز ازل درختِ ولاى تو، شده منشعب به جنان من
ز زمين رسيده به آسمان، نفحات گلشن جان من
به فداى تو همه جسم و جان، كه ولىّ ذرّ و نسم تويى(8)

حسين على پور

---------------------------------------
(1) عنايات حضرت مهدى(عليه السلام)، ص 56، به نقل از قصص العلماء، ص 359.
(2) انوار نعمانيّه، ج 2، ص 303; عنايات حضرت مهدى(عليه السلام)، ص 59.
(3) عنايات حضرت مهدى(عليه السلام)، ص 102.
(4) زندگانى و شخصيت شيخ انصارى، ص 106.
(5) سوره عنكبوت، آيه 69.
(6) فوائد الطوسيّه، مرحوم شيخ حرّ عاملى، ص 82.
(7) اسرار موفقيت، ج 2، ص 203.
(8)  سوگند به نور شب تاب، ص 55، به نقل از نغمه هاى پيروزى، ص 40.     
-----------------------------------------------
www.m-mahdi.com

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page