3 « وَ هُوَ الَّذِى مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيها رَواسِىَ وَأَنْهاراً وَمِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ فِى ذلِكَ لآَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ »
ترجمه:
3 . و اوست خداوندى كه كشيد زمين را و پهن نمود و بسط داد و قرار داد در زمين كوهها و نهرها و از هر قسم ثمرات از حبوب و فواكه و قرار داد در آنها زوجين نر و ماده دو قسم . مىپوشاند از شب روز را ؛ محققاً در اين قدرتنمايى هرآينه آياتى است براى قومى كه اهل فكر باشند و فكر مىكنند .
تفسير:
[ در معناى مدّ الأرض ]
«وَ هُوَ الَّذِى مَدَّ الْأَرْضَ»مكرر گفته شده كه كره زمين را آب احاطه كرده بود و به توسط امواج دريا ، يك قسمت از كره زمين از آب خارج شد كه ابتدا زمين مكه بود سپس به تدريج از آب يك ربع كره زمين خارج شد كه ربع مسكونش گفتند و اين است معناى مدّ الارض.
[ در معناى رواسى ]= كوهها ]
و نظر به اينكه امواج دريا زمين را متزلزل نكند «وَ جَعَلَ فِيها رَواسِىَ»كوههايى ، و تصور نشود كه فقط اين جبال است كه بر سطح ظاهر زمين قرار داده ، بلكه آن سه ربع كره زمين كه در آب است ، كوههاى بسيارى دارد كه به منزله لنگر كشتى مقرر فرمود.
[ در معناى انهار ]
«وَ أَنْهاراً» و چون اين ربع ظاهراً از آب خارج است و وسيله آب بر ساكنين در زمين فراهم نيست ، خداوند به توسط اشعه شمس بخاراتى از دريا بالا مىبرد و در هوا به صورت ابر در مىآورد و به توسط رياح اين ابرها را حركت مىدهد بالاى اين قسمت بارز زمين و از آنها باران و برف و تگرگ مىبارد و از اين كوهها آب جارى مىشود و « انهارى » تشكيل داده مىشود و در اعماق زمين فرو مىرود و چاهها و چشمهها ، وسيله بقاى اين آبهاست كه در اطراف زمين به اختلاف فصول دسترسى به آب داشته باشند.
[ در معناى ثمرات ]
«وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ» ، از اشجار و رياحين و حبوبات و ادويه و آنچه محل احتياج سكنه است از انسان و حيوانات مقرر فرمود.
[ در معناى زوجين اثنين ]
«زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ» ، بعضى گفتند اثنين بيان زوجين است ؛ يعنى از هر ثمره زوجين قرار داديم نر و ماده كه اينها دو قسم آثار دارند : آثار نر اين است كه گرد آنها را به توسط رياح به ماده مىرساند و آثار ماده اين است كه ثمره از او خارج مىشود ؛ و بعضى گفتند مراد از زوجين همان نر و ماده است و مراد از اثنين دو صنف مختلف مثل حلو و حامض[1]، ابيض و اسود[2]، صيفى و شتوى[3] ، رطب و يابس[4] ، احمر و اصفر[5]، عذب و مالح[6]. بعضى عكس اين گفتند[7] لكن به نظر معناى اول اقرب مىآيد ، زيرا اصناف مختلفه بسيار است [و] دو صنف نيست.
[ در معناى غشاء ]
«يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ» ، شب را پرده قرار داده براى روز كه روز مستور مىشود به شب ؛ روز براى استفاده و شب براى استراحت.
«إِنَّ فِى ذلِكَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» ، در معناى فكر گفتند : « الفكر حركة من المبادي و من مبادي إلى المراد »[8] ؛ فكر ترتيب مقدمات است مثل صغراى قضايا و كبراى آنها براى اخذ نتيجه . مثلاً مىگويى : « العالم متغير و كل متغير حادث فالعالم حادث »[9] ؛ و در اينجا از اين آثار پى مىبرى به وجود مؤر كه تمام اينها دليل بر وجود حق است:
و في كل شيء له آية
تدلّ على أنه واحد
و اما كسانى كه درك نمىكنند و غافل هستند ، انكار مىكنند.
---------------------------------------------------------------
[1] . شيرين و ترش .
[2] . سفيد و سياه .
[3] . تابستانى و زمستانى .
[4] . تر و خشك .
[5] . قرمز و زرد .
[6] . گوارا و شور .
[7] . ر . ك : تفسير التبيان : ج6 ، ص215 ؛ مجمع البيان : ج6 ، ص423 ؛ تفسير الكشاف : ج2 ، ص279 و تنوير المقباس من تفسير ابن عباس : ص155 .
[8] . منظور از فكر حركتى است به سوى اصول و محلهاى شروع و از آنجا به سمت اهداف و مقصدها. الحكمة المتعالية : ج3 ، ص27 ، در اين منبع به اين صورت آمده است : « الفكر حركة من المطالب إلى المبادئ ثم من المبادئ إلى المطالب » .
[9] . جهان تغيير مىكند و هر چيزى كه تغيير كند به وجود آمده پس جهان پديد آمده است .
آیه ٣ « وَ هُوَ الَّذِى مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيها رَواسِىَ وَأَنْهاراً ... »
- بازدید: 2340