180 « كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ »
ترجمه :
180 . بر شما مكتوب شد كه هرگاه يكى از شما را مرگ نزديك شد ، اگر مالى گذارده وصيت كند نسبت به پدر و مادر و خويشان خود به نيكى و احسان به آنان ، اين امر بر پرهيزكاران ثابت و لازم است .
[وصيت و انواع آن]
اين آيه و دو آيه بعد از آن درباره وصيت و اهميت آن است و وصيت از امورى است كه در شريعت مطهره بسيار درباره آن تأكيد شده و اخبار زيادى در اهميت او روايت كرده اند ، در كتاب وسائل از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و حضرت باقر و حضرت صادق عليهماالسلام روايت كرده كه فرمود : «الوصية حقّ على كلّ مسلم»[1] .
و نيز روايت كرده كه فرمود :
« مَن مات بلا وصيةٍ مات مِيَتةَ الجاهلية »[2] ، شايد اشاره به دوره جاهليت باشد .
و وصيت بر دو قسم است ، تمليكيّه و عهديّه : و در وصيت تمليكيّه اختلاف است كه آيا از عقود است كه محتاج به ايجاب و قبول باشد و يا از ايقاعات است كه قبول لازم نداشته بلكه ردّ مانع است؟ و وصيت محكوم به احكام خمسه ، يعنى واجب و مستحب و مباح و مكروه و حرام است.
و وصيت واجب ، مانند وصيت به قضاى نماز و روزه و زكات و خمس و حج و نذر و عهد و كفارات و ديون و ردّ امانات ، كه اولاً واجب است خودش انجام دهد و اگر مقدور نشود وصيت كند ، و همچنين مالى كه وارث از محل آن خبر ندارد.
و وصيت مستحب ، مانند وصيت به امور خيريه از صله ارحام و صدقات مستحبه و احسان به سادات و اهل علم و فقرا و بناى مساجد و مدارس و طبع كتب دينى و علمى و اصلاح طرق [= بِه سازى راه ها] و اقامه مجلس سوگوارى پيشوايان دين و زيارات آنها و حج مندوب و ساير خيرات و مبرّات به شرط اينكه زايد بر ثلث نشود ، و وصيت مباح ، مانند وصيت به امور مباحه كه جنبه عباديت نداشته باشد و جزو خيرات محسوب نشود.
و وصيت حرام ، مانند وصيت به بناى مراكز فساد از سينما و تآتر و كاباره و بناى معابدِ مذاهبِ باطله و اعانت به ظَلَمه و نحو اينها كه وصيت به اين امور نافذ نيست و وصى نبايد به آنها عمل كند.
و وصيت مكروه ، مانند وصيت به بناى قبر و ساختمان روى قبور ، مگر قبور ائمه طاهرين و امام زادگان و علماى اعلام. و وصاياى عهديه عبارت است از : توصيه به عبادات و مواعظ و نصايح و شهادت به امور اعتقاديه كه اكثر در وصاياى پيغمبر اكرم و ائمه طاهرين و علماى عاملين مشاهده مى شود و وصيت به عتق و وقف و امثال اينها و از اين قبيل است جعل قيّم براى صغار اگر موصى پدر يا جد پدرى باشد و وصيت به تعيين محل دفن و غسل دهنده و نماز گزارنده و كيفيت تجهيز و نحو اينها.
تفسير :
« كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ » اين «كُتِبَ» در اين آيه مانند آيه قصاص نيز به معنى فرض نمى باشد ، بلكه به معنى جعل است كه اعطاى حق به مالك باشد ؛ يعنى حق دارد و مى تواند در مال خود وصيت كند ، و البته اين جعل به لسان ترغيب و تحريص است كه مى توان گفت مستحبّ مؤّد است. و «حضورِ موت» ، مراد ظهور آثار آن است كه به واسطه كِبَر سن يا حدوث مرض سخت يا مسافرتى كه به خطر نزديك است و نحو اينها كه انسان خود را به مرگ نزديك ببيند و هر چه به اين حالت نزديك تر شود تا به حال احتضار برسد وصيت نمودن آكد است ، چنانچه در وسائل از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
« ما مِن ميّتٍ تحضره الوفاة إلاّ ردّ اللّه عليه من بصره و سمعه و عقله للوصيّة أخذ للوصيّة أو تارك ، و هي الراحة التي يقال لها : راحة الموت ، فهي حقّ على كلّ مسلم »[3] .
و اخبار ديگر نيز بر طبق آن روايت شده.
« إِنْ تَرَكَ خَيْراً » مراد از «خير» مال است ، چنان كه در آيه ديگر مى فرمايد : « وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ »[4] و شايد تعبير از مال به خير براى اين است كه بايد از طريق خير و مشروع به دست بيايد و به طريق مشروع صرف شود ؛ زيرا مالى كه از طريق مشروع تحصيل نشود خير نيست ، بلكه شرّ است و اولاً ، بايد خود شخص به صاحبانش رد كند و اگر نتوانست ، وصيت كند كه به صاحبانش رد كنند يا از جانب آنها ردّ مظالم دهند.«الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ» كلمه «الوَصِيّةُ» نايب فاعل «كُتِبَ» است و «لِلْوالِدَيْنِ» متعلق به آن است ؛ يعنى وصيتى كند كه نفعش عايد پدر و مادر و خويشانش گردد و منافات ندارد كه پدر و مادر و خويشان او وارث او هم باشند كه هم از طريقِ ارثْ ببرند و هم از طريق وصيت به آنها احسان شود ، بنابراين توهّم اينكه آيه به آيات ارث منسوخ گرديده يا اينكه وصيت راجع به غير وارث است باطل است ؛ زيرا ارث حقى است كه خداوند قرار داده و خواه يا ناخواه به وارث مى رسد و وصيت نسبت به والدين و خويشان ، صله رحم ، و در اختيار موصى است و اگر بخواهد وصيت مى كند ، و ذكر اينها از باب بيان مصداق است و منافى با وصيت در حق ديگران نيست، و مراد از مقيد ساختن وصيت به «معروف» اين است كه اجحاف در وصيت نكند كه به وارث ضرر رساند و ديگران را محروم سازد و به واجبات لطمه وارد كند ، بلكه رعايت همه جوانب را بكند و طورى وصيت نمايد كه از طريق نيكى و معروف خارج نگردد.
«حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ» اهل «تقوا» و پرهيزكاران سزاوار است كه اين امر را رعايت كنند و ارحام خود را محروم نسازند ؛ يعنى لازمه تقوا و پرهيزكارى رعايت احسان در حقّ پدر و مادر و خويشان است و اگر متقى باشد البته اين را رعايت مى كند ؛ ولى غير متقى ، يا تارك وصيت است ، يا اگر هم وصيت كند از طريق معروف و احسان خارج شده و ملاحظات شخصى را بر مراعات امور واقعى ترجيح مى دهد .
--------------------------------------------------------------------------
[1] . وصيت كردن بر هر مسلمانى واجب است . وسائل الشيعة : ج19 ، ص257 ، ح1 ؛ كافى : ج7 ، ص3 ، ح1 ؛ من لا يحضره الفقيه : ج4 ، ص137 ، ح5411 ؛ المقنعة : ص666 و تهذيب الأحكام : ج9 ، ص172 ، ح1 و 2 .
[2] . هر كس بدون اينكه وصيت كند ، بميرد ، به مرگ جاهليت مرده است . وسائل الشيعة : ج19 ، ص259 ، ح8 و مجمع البيان : ج1 ، ص 483 .
[3] . هر فردى كه هنگام مرگ او مى رسد ، خداوند نيروى بينايى و شنوايى و ادراك را براى وصيت كردن به او بازمى گرداند . خواه وصيت كند و خواه نكند. به اين لحظه ، راحة الموت آسايش مرگ گفته مى شود كه براى هر مسلمانى مهيا مى شود . وسائل الشيعة : ج 19 ، ص262 ، ح1 ؛ كافى : ج7 ، ص3 ، ح3 ؛ تهذيب الأحكام : ج9 ، ص173 ، ح4 و من لا يحضره الفقيه : ج4 ، ص137 ، ح5409 .
[4] . و به راستى او سخت شيفته مال است. سوره عاديات : آيه8 .
آیه ١٨٠ : « كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ ... »
- بازدید: 3492