158 « إِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ »
ترجمه :
158 . همانا صفا و مروه از نشانه هاى خداست ، پس هر كه حجّ خانه خدا و يا عمره به جاى آورد ، گناهى نيست بر او كه بر صفا و مروه طواف كند و هر كه نيكويى به جاى آورد محققاً خداوند قدردان و داناست .
تفسير :
«صفا» و «مروه» نام دو كوه است در مكه . و سعى بين صفا و مروه يكى از اعمال حج و عمره است و آن هفت شَوْط [= دور] است كه از صفا شروع و به مروه ختم مى گردد ، به اين طريق كه چهار مرتبه از صفا به طرف مروه و سه مرتبه از مروه به صفا مى روند و وقتش بعد از طواف كعبه و نماز طواف است و در عمره بايد در حال احرام سعى كنند و پس از سعى تقصير نموده و مُحِلّ[1]شوند. و در حج بايد در حالى كه مُحلّ مى شوند انجام دهند ؛ چون اعمال عمره پنج چيز است : احرام ، طواف ، نماز طواف ، سعى بين صفا و مروه و تقصير و بعد از تقصير مُحلّ مى شوند و اعمال حج عبارتند از : احرام ، وقوف به عرفات ، وقوف به مشعر ، رمى جمره عقبى ، ذبح ، تقصير و سپس مُحلّ مى شوند و بقيه اعمال را به جاى مى آورند كه طواف حج و نماز طواف ، سعى بين صفا و مروه ، بيتوته دو شب (يازدهم ودوازدهم) در مِنى و رمى جمرات ثلاث ، طواف نساء ، نماز طواف ، توقف در منى روز دوازدهم تا ظهر و رمى جمرات ثلاث در روز سيزدهم در بعض موارد و تفصيل آن در فقه در باب مناسك حج مذكور است .
و سرّ حكمت سعى بين دو كوه صفا و مروه را بعضى گفتند چون هاجر در طلب آب يا در طلب انيس [= همدم] كه رفع وحشت از او شود ، هفت مرتبه از اين كوه به آن كوه رفتْ اين عمل تشريع گرديد ، چنانچه هر دو مستفاد از اخبار است و ممكن است يكى از حِكَم[= حكمت هاى] آن اشاره به صحراى قيامت و سرگردانى و حيرانى مردم در طلب پناهگاه و راه نجاتى باشد كه از اين طرف به آن طرف مى روند و مى دوند و نمى يابند. و اصل صفا به معنى سنگ نرم و سخت و مروه به معنى سنگ سپيد درخشان و يا سنگ بسيار سخت است.
«مِنْ شَعائِرِ اللّهِ» «شعائر» جمع «شعيرة» به معنى علامت و نشانه است و «شَعائِرِ اللّهِ» ، يعنى چيزهايى كه نشانه دين و ايمان به خداست ؛ بنابراين هر چه نشانه و علامت دين و ايمان باشد جزو شعائر الهى است و از همين قبيل است مشعر الحرام ؛ و تمام مقامات حج و اماكن مشرفه و مجالس موعظه و بيان احكام و فضايل خاندان پيغمبر و مساجد و اعياد و سوگوارى ها ، همه از شعائر دين است و تعظيم شعائر مذهبى ممدوح ، بلكه در بسيار از مواردْ لازم و نشانه تقواست ، چنانچه مى فرمايد : « وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ »[2] .
« فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ »كسى كه حجّ خانه خدا كند يا عمره انجام دهد ، چه حجّ واجب باشد كه به استطاعت يا نذر و يا نيابت و نحو اينها واجب شده باشد و چه حجّ مستحب و چه عمره مفرده باشد و چه عمره تمتع. « فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما » «جناح» به معنى گناه است[3] و نفى جناح افاده تجويز و ترخيص مى كند و تعبير به اين عبارت با اينكه سعى بين صفا و مروه لازم و واجب است ، براى دفع توهّم حَذَر[4] است ، چنانچه در حديثى كه مجمع البيان از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده مى فرمايد : « و إنّ المسلمين كانوا يظنّون أنّ السعى بين الصفا و المروة شيء صنعه المشركون ، فأنزل اللّه عزّوجلّ : « إِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ . . . »الآية »[5] .
و در حديث ديگر دارد كه مشركين بتى در صفا نصب كرده بودند به نام اساف و بتى در مروه به نام نائله[6] و در موقع سعى ، آنها را لمس مىكردند ،و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در عمرة القضا با مشركين شرط كرد كه در موقع سعىِ مسلمين بتها را بردارند و چون پيغمبر و مسلمين سعى نمودند ، آنها را برگردانيدند و مردى از مسلمين هنوز سعى ننموده بود و توهّم كرد كه ديگر سعى لازم نيست ، اين آيه نازل شد.
و نظير اين در مورد قصر است كه مى فرمايد : « وَإِذا ضَرَبْتُمْ فِى الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ »[7] كه مسلمانان توهّم نمودند كه در مسافرت و در مورد خوف لازم است نماز را تمام كنند ، اين آيه نازل شد و ترخيص قصر را بيان نمود ، با اينكه بنابر مذهب شيعه لازم است .
و «طواف» و «تطوُّف» به معنى دور چيزى گرديدن است ، مانند طواف حول البيت و تعبير از سعى بين صفا و مروه به «تَطَوُّف» به اعتبار اين است كه سعى كننده رفت و آمد مى كند ، كأنّه [= گويا] دور مى زند ، ولى سعى اعم است از ذهاب و اياب و ذهاب تنها ، و از اين جهت تعبير به طواف ، احسن و افصح است. « وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً » « تطوّع » از « طوع » به معنى طاعت است و « تطوّع خير » به معنى عمل خوبى را از روى طوع[8] انجام دادن است ؛ از اين جهت گفتند تطّوع در مورد عمل مندوب استعمال مى شود ، بنابراين ظاهر اين است كه مراد از « تطوّع خير » ، سعى بين صفا و مروه است كه در حج و عمره مستحبى انجام مى شود ؛ زيرا حج و عمره مستحب همْ بدون سعى صحيح نيست. و مراد خصوصِ سعى بين صفا و مروه نمى باشد ؛ زيرا دليل بر استحباب آن مستقلاً از نظر اخبار و فتاواى علما نداريم. و همچنين مراد از « تطوّع خير » اتيان به جميع خيرات و طاعات نمى باشد ؛ زيرا مناسبت با جملات آيه ندارد .
« فَإِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ » جواب جمله شرط است و تعبير به«شاكِرٌ» از باب لطف و عنايت است ، و گرنه كسى نعمتى به خدا نمى دهد و نفعى از اعمال كسى عايد خدا نمى شود كه شكر و قدردانى آن را به جاى آورد ؛ يعنى خداوند به اعمال بندگانْ جزاى نيكو مى دهد و عالم به افعال آنهاست و هيچ فعلى را بدون جزا نمى گذارد و عمل خيرى در پيشگاه او از بين نمى رود .
----------------------------------------------------------------
[1] . مُحِل: آنكه از احرام بيرون آمده است، مخالف مُحرم.
[2] . و كسى كه بزرگ بداند شعائر الهى را ، پس محققاً بزرگ داشتن شعائر الهى از روى تقواى قلوب است . سوره حج : آيه 32 .
[3] . توضيح : « جنحه » ، جرمى بالاتر از خلاف و پايين تر از جنايت ؛ تقصير ؛ گناه .
[4] . حَذَر : دورى كردن ، احتياط ، ترس .
[5] . مسلمانان گمان مى كردند كه سعى بين صفا و مروه چيزى است كه مشركان آن را درست كرده اند ، آنگاه خداوند اين آيه را فرستاد كه « صفا و مروه از نشانه هاى خداست. . . » كافى : ج4 ، ص 245 ، ح4 ؛ تفسير البرهان : ج1 ، ص 366 ، ح4 به نقل از كافى و مجمع البيان : ج1 ، ص 440 ( با اختلاف در لفظ ) .
[6] . اِساف و نائله ، دو بت مشهور اعراب جاهلى . بر اساس داستانهاى كهن عرب ، اساف پسر يعلى از قبيله جُرْهُم در يمن به يكى از دختران قبيله اش به نام نائله دختر زيد عشق مى ورزيد. آن دو در موسم حج آهنگ مكه كردند و چون درون كعبه خلوتى يافتند ، دامن به گناه آلودند . پس خداوند هر دو را مسخ و به سنگ مبدل كرد. صبحگاهان مردم آن دو را از كعبه بيرون آوردند و در پيشگاه كعبه نهادند تا مايه عبرت ديگر مردمان باشند . چون مدتى بگذشت و پرستش بتان رواج يافت ، اين دو نيز مورد پرستش قرار گرفتند. در آغاز اساف در كنار كعبه و نائله در كنار زمزم بود و قريش هر دو را به نزديك زمزم منتقل ساختند و آن دو را با جامه هاى زيبا مى آراستند ، گوسفندان و شتران بسيار برايشان قربانى مى كردند و نزد آن دو سوگند مى خوردند و طواف را با اساف آغاز كرده ، با نائله به پايان مى رساندند .
به گفته اى پس از آنكه اساف و نائله را از كعبه بيرون آوردند ، اساف را در صفا و نائله را در مروه نهادند ، تا اينكه قُصى بن كلاب آن دو را به مقابل كعبه نزديك زمزم منتقل كرد .اساف و نائله تا سال 8 قمرى پرستش مى شدند ، تا آنكه در فتح مكه ، پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو را با ديگر بتان بشكست. مفسران ، اساف و نائله را از اسباب نزول آيه « إنّ الصفا و المَروَة . . . »مى دانند و مى گويند چون در جاهليت اساف در صفا و نائله در مروه قرار داشت و مشركان به احترام اين دو سعى بين صفا و مروه را انجام مى دادند ، پس از فتح مكه مسلمانان به گمان اينكه سعى صفا و مروه سنتى جاهلى است ، از آن كراهت داشتند و آن را نوعى شرك مى پنداشتند ، تا اينكه خداوند اين آيه را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل فرمود و سعى ميان صفا و مروه را از « شعائر اللّه » خواند . دائرة المعارف بزرگ اسلامى : ج8 ، واژه «اساف» .
[7] . و زمانى كه ضرب در ارض كرديد ، يعنى مسافرت كرديد ، پس باكى نيست برشما كه نماز را قصر كنيد ، يعنى شكسته بخوانيد . سوره نساء : آيه 101 .
[8] . به اصطلاح ، داوطلبانه يا فرمانبردارى از روى ميل .
آیه ١٥٨ : « أإِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ ... »
- بازدید: 1824