154 « وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِى سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَلكِنْ لا تَشْعُرُونَ »
ترجمه :
154 . و نگوييد درباره كسانى كه در راه خدا كشته شده اند مردگانند ، بلكه آنان زندگانند ؛ ولى شما درك نمى كنيد .
تفسير :
« لِمَنْ يُقْتَلُ فِى سَبِيلِ اللّهِ » كشته شدن در راه خدا شامل حال كسانى است كه در ميدان حرب[= كارزار] در ركاب پيغمبر يا امام يا نايب خاص امام شهيد شده باشند و همچنين شامل مى شود هر كسى را كه در راه اسلام و ترويج دين شهيد گردد و شأن نزول آيه ، اگر چه شهداى بدر مى باشد ، ولى مورد مخصص نيست و عموم كشته شدگان در راه خدا ، مانند ائمه طاهرين عليهم السلام و اصحاب و ذرارى آنها و علما و مؤنين را شامل مى گردد .
بلكه اين امر ، يعنى «حيات» بعد از موت كه عبارت از حيات برزخى است ، اختصاص [به] شهدا ندارد و آيه هر چند متعرض حال آنهاست ، ولى به اصطلاح « اثبات شىء نفى ما عدا نمى كند » ، مثلاً اگر گفته شود زيد عادل است لازمه اش اين نيست كه عدالت منحصر به او بوده و عادل ديگرى نباشد ، بلكه ممكن است هزاران عادل ديگر باشند و به اصطلاح اهل كلام دلالت بر مفهوم ندارد ، به اين معنى كه غير زيد عادل نيست .
بنابراينْ آيه ، حياتِ بعد از موت ، يعنى حياتِ برزخى را براى شهدا اثبات مى كند و طبق آيات و اخبارِ بسيار اين زندگى در عالم برزخ براى همه مؤنين مى باشد كه ارواح آنان بعد از مفارقت از بدن در قالبى شبيه اين بدن قرار گرفته و در آن عالم متنعم هستند تا قيامت بر پا شود و همچنين ارواح كفار بعد از مفارقت از بدن به قالب مثالى تعلق گرفته و در عالم برزخ معذب خواهند بود ، چنانچه مى فرمايد : « حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَمِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ »[1] .
و در مجمع از تهذيب مسنداً از يونس بن ظبيان[2] نقل مى كند كه گفت : خدمت حضرت صادق عليه السلام نشسته بودم ، فرمود : مردم درباره ارواح مؤنين چه مى گويند؟ عرض كردم : مى گويند در حوصله مرغ هاى سبز در قنديل هاى عرشند ، فرمود :
« سبحان اللّه ، المؤن أكرم على اللّه من أن يجعل روحه في حوصلة طائر أخضر ، يا يونس ، المؤن إذا قبضه اللّه صيّر روحه في قالب كقالبه في الدنيا ، فيأكلون و يشربون ، فإذا قدم عليهم القادم عرفهم بتلك الصورة التي كانت في الدنيا »[3] .
و نيز ابوبصير[4] روايت مى كند كه گفت : از حضرت صادق عليه السلام سؤل كردم از ارواح مؤنين ، فرمود :
« في الجنة على صور أبدانهم ، لو رأيته لقلت : فلان »[5] .
و غير اينها از آيات و اخبار ديگر . «بَلْ أَحْياءٌ» « حيات » بر چهار قسم است : حيات نباتى ، حيات حيوانى ، حيات انسانى ، حيات ايمانى :
حيات نباتى ، عبارت از همان قوه رشد و نموّ است كه مشترك بين نباتات و حيوان و انسان مىباشد و موتِ آن ، زوال اين قوه است .
و حيات حيوانى ، نيرويى است كه به واسطه آنْ حس و حركت ارادى واقع مى شود و آن مشترك بين حيوان و انسان است و موت آن ، زوال اين نيرو است .
و حيات انسانى ، عبارت از قوه تعقل و ادراك كليات است كه به واسطه آنْ از حيوان امتياز يافته و اين نيرو به واسطه آن روحِ مجرد و نفس ناطقه انسانى است كه مدبّر اين بدن است و موت آن ، قطع تدبير و تعلق او از اين بدن مى باشد ؛ ولى زوال و نابودى براى آن نيست و پس از قطع علاقه از اين بدنْ باقى است تا پس از حشر ابدانْ باز به آن تعلق گيرد .
و امّا حيات ايمانى ، عبارت از آرامش دل و اطمينان نفس و روشنى قلب است كه در اثر ايمان و معرفت به خدا براى مؤن پيدا مى شود كه در پرتو آن در روح و راحت و انبساط و لذت زيست نموده و آلام و مكاره و مصايب دنيا براى او ايجاد خوف و ناراحتى و تزلزل و اضطراب نمى كند ؛ زيرا اعتماد و توجه او به مبدئى است كه جز خير و جميل از او صادر نمى شود و اين همان حيات طيبه است كه مى فرمايد : « مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً »[6]
و نيز مى فرمايد : « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا للّهِِ وَلِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ »[7] .
و حكما مى گويند : الفاظ موضوع است[8] براى معانى عامّه و مدار صدق لفظ بر معنى ، اشتمال آن بر غايت و اثر متوقع از آن است ، مثلاً سراج وضع شده براى هر چيزى كه در تاريكى از آن استضائه شود[9] ؛ پس هر چه داراى اين اثر و غايت باشد اطلاق اين لفظ بر آن صحيح است ، هر چند از لحاظ شكل و ماده و ساير خصوصيات متفاوت باشد . و « حيات » هم معنى عامّى است كه عبارت از ظهور آثار متوقعه از آن است و به اين معنى اطلاق بر ذات حق جلّ و علا هم مى شود « اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ »[10] ؛ يعنى ذاتى كه آثار علم و قدرت از او ظاهر و هويداست و از اين جهت گفتند : حيات خدا ، عين علم و قدرت اوست و ذات عالم و قادر البته حىّ است ؛ بنابراين هر جا آثار اين معنى باشد اطلاق اين لفظ درست است ، ولى لازم نيست كه نوع آن و خصوصيات و كيفيات آنْ همه جا و در همه عوالم يكسان باشد ، بلكه در هر عالمى مناسب آن عالم است و لذا حيات در عالم برزخ براى شهدا و ساير افراد از سنخ همان عالم خواهد بود و از اين جهت افرادِ اين عالمْ با حواس كه از سنخ اين عالم است نمى توانند آن را درك كنند .
«وَلكِنْ لا تَشْعُرُونَ» و «شعور» ، ادراك اوليه است كه مسبوق به جهل باشد ، و لذا اطلاق بر خداوند نمى شود و بعضى گفتند شعور توجه به لطايف و دقايق امور است و از اين جهت شاعر را شاعر گفتند ، چون متوجه به دقايق و لطايف معانى است ؛و البته عموم مردم و حتى بسيارى از اهل ايمان مستشعر به حيات شهدا نيستند و حيات برزخى را درك نمى كنند .
----------------------------------------------------------------------------
[1] . زمانى كه بيايد احدى از آنها كفار و مشركين را مرگ ، گويد : پروردگار من! مرا به دنيا برگردان ، اميد است من عمل صالحى به جاى آورم در آنچه ترك كردم ، نه چنين است ، هرگز برگشتن ندارى . اين كلمه اى است كه او مى گويد و از وراى اين عالمْ برزخى است تا روزى كه مبعوث مى شوند . سوره مؤمنون : آيه 99 ـ 100
[2] . يونس بن ظبيان : يكى از راويان حديث شيعه از امام صادق عليه السلام و جزو اصحاب ايشان مى باشد ، ولى توسط علماى رجال تضعيف شده و او را متهم به دروغگويى و غلو كردهاند و به روايات او توجه و اهميتى داده نمى شود . موسوعة طبقات الفقهاء :ج2 ، ص649 .
[3] . سبحان اللّه! مؤمن براى خداوند گرامى تر از آن است كه روح او را در چينه دان پرنده سبز قرار دهد ، اى يونس! هنگامى كه خداوند مؤمن را قبض روح مى كند ، روح او را در قالبى همانند قالب آن در دنيا قرار مى دهد ، آنها مى خورند و مى نوشند ، هرگاه فردى نزد آنها بيايد ، آنها را به همان صورتى كه در دنيا بوده اند ، مى شناسد . تهذيب الأحكام : ج1 ، ص 466 ، ح171 ؛ مجمع البيان : ج1 ، ص 434 ؛ تفسير الصافى : ج1 ، ص 203 و نور الثقلين : ج1 ، ص 175 ، ح443 .
[4] . مختصرى از شرح حال وى در همين تفسير ، ج1 ، ص268 ذكر شده است .
[5] . در بهشت به شكل بدن هايشان هستند ، اگر يكى از آنها را ببينى ، مى گويى فلانى است . تهذيب الأحكام : ج1 ، ص 466 ، ح172 ؛ مجمع البيان : ج1 ، ص 434 ؛ تفسير الصافى : ج1 ، ص 204 و نور الثقلين : ج1 ، ص 175 ، ح444 .
[6] . كسى كه عمل صالح به جا آورد ، چه مرد باشد و چه زن و ايمان هم داشته باشد ، هرآينه او را زنده مى داريم زندگانى بسيار خوش و پاكيزه . سوره نحل : آيه 97 .
[7] . اى كسانى كه ايمان آورديد! خود را مهيّا كنيد براى اجابت از براى خدا و براى رسول زمانى كه شما را دعوت فرمايد از براى آنچه كه شما را زنده مى كند . سوره انفال : آيه 24 .
[8] . يعنى وضع شده ؛ قرار داده شده .
[9] . يعنى نور گرفته شود .
[10] . خداست كه هيچ معبودى جز او نيست و زنده پاينده است . سوره آل عمران : آيه 2 .
آیه ١٥٤ : « وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِى سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتٌ ... »
- بازدید: 2065