در پايان اين فصل به چند شبهه درباره نسب حضرت مهدى عليه السلام اشاره مىكنيم:
1. با وجود شواهد و قراينى كه درباره نسب حضرت مهدى عليه السلام در متون اهل تسنن وجود دارد، شبههاى كه در حال حاضر اهل تسنن به آنان دامن مىزنند اين است كه حضرت را پس از اين كه از نسل اهلبيت عليهمالسلام يعنى فاطمه زهرا عليهاالسلام و اميرمؤمنان عليه السلام دانستند، از فرزندان امام حسن عليه السلام مجتبى معرفى مىكنند و استدلالشان فقط بر يك روايت استوار است و شايد بتوان گفت در تمام متون روايى اسلامى، حديثى جز همين روايت وجود ندارد. علامه سيد ثامرالعميدى در كتاب المهدىالمنتظر فى الفكرالاسلامى اين روايت را از هفت جهت باطل شمردهاند كه در ذيل به آنها اشاره مىكنم:
ابىداوود سجستانى نقل كرده كه «هارونبن مغيره» از «عمربن ابىقبيس» از «شعيببن خالد» از «ابواسحاق» چنين روايت كرد:
على رضىاللّه عنه به فرزند خود حسن نگريسته و فرمود: «اين پسرم آقا و سرور است، همچنان كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را اينگونه ناميد و از نسل او فرزندى ظهور خواهد كرد، همنام با پيامبرتان كه در خلق و خو شبيه اوست ولى در چهره و اندام شبيه او نيست».
سپس عدالتگسترى او را نقل كرد.(1)
در جعلى بودن اين روايت، موارد ذيل يادآورى مىشود:
ـ راوى اين حديث يعنى ابواسحاق كه حديث را از اميرمؤمنان عليه السلام نقل كرده، همان اسحاق سبيعى است كه به عقيده بزرگان رجال حديث اهل تسنن همچون منذرى و مزى، حتى يك روايت هم از حضرت على عليه السلام نقل نكرده است.(2) چون طبق نظر ابنخلكان و ابنحجر، او در زمان حيات حضرت كودكى شش يا هفتساله بود.(3)
ـ سند حديث مجهول است؛ زيرا ابىداوود سجستانى مىگويد: «از هارونبن مغيره شنيدم» و راويان پيش از آن نامعلوم است؛ اين نوع احاديث، بنابر اتفاق تمام دانشمندان حديثشناس موثق نيست.
ـ احاديثى در خلاف اين حديث، از اهل تسنن نقل شده كه در آن به جاى نام امام حسن، نام امام حسين عليه السلام آمده است، از جمله: جزرى شافعى در أسمىالمناقب،(4) از ابىداوود، مقدسى شافعى در عقدالدرر (5) و ابوصالح سليلى از دانشمندان اهلسنت در كتاب الفتن.(6)
علامه العميدى، جعلى بودن اين حديث را با توجه به فعاليتهاى «حسنيون» كه به گمان خويش «حسن مثنى» را مهدى موعود مىدانستند، جدى و جعل اين حديث از طرف آنان را به حقيقت نزديك مىداند.
با توجه به اين مطالب، ضعف اين حديث با كوچكترين تأملى در آن مشخص مىشود. احتمال «تصحيف» يا تغييرشكل در نوشتن نيز ممكن است، اما براساس نظر تمامى حديثشناسان در مقابل تواتر احاديث فرزند امام حسين بودن حضرت مهدى عليه السلام، خبر واحد مستند نيست.
2. شبههاى ديگر در زمينه نسبشناسى حضرت مهدى عليه السلام، اين است كه حضرت را فردى موهوم به نام محمدبن عبداللّه معرفى مىكند. ريشه اين اختلاف آمدن احاديثى از اهل تسنن است كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده اند و براساس همين احاديث، عدهاى معتقدند كه مهدى موعود همان محمدبن عبداللّه است كه هنوز متولد نشده و كمى پيش از ظهور در آخرالزمان متولد خواهد شد. متن حديث اين است كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
دنيا به پايان نخواهد رسيد تا اين كه خداوند مردى را برانگيزد كه اسم او مشابه به اسم من و اسم پدرش مشابه اسم پدر من است.(7)
با توجه به دلايلى كه در ذيل خواهد آمد، جعلى بودن قسمت آخر اين حديث يعنى «اسم أبيه اسم أبى: نام پدرش مشابه اسم پدر من است» را اثبات خواهيم كرد.
البته قسمت اول روايت صحيح و مستند است، اما دليل جعلى بودن آخر اين حديث:
اول: از تمام طريقهايى كه روايت مذكور نقل شده است، يك طريق به «أبىطفيل» ختم مىشود كه در سلسله راويان آن فردى به نام «رشدين سعد مهرى» است كه به اعتقاد بزرگان علم رجال اهل تسنن، موثق نيست. در اين مورد، به سخن احمدبن حنبل اكتفا مىكنيم كه مىگويد: «به آنچه او روايت مىكند، اعتنا نمىشود».
درباره بقيه احاديث كه عاصمبن ابىالنجود نقل كرده، همين بس كه حافظ ابونعيم اصفهانى در كتاب مناقبالمهدى، با كوشش فراوان، مجموع طرق اين حديث از عاصم را جمعآورى كرده و 31 طريق آن را ضبط نموده و در هيچيك از آنها، جمله «و نام پدرش نام پدر من است» وجود ندارد، بلكه تمامى آنها بر اين عبارت مشتمل است: «و نام او نام من است»،(8) بدون دنبالهاى در آخر آن.
گنجى شافعى نيز متن سخن ابونعيم اصفهانى را نقل كرده، آنگاه مىافزايد:
... فرد خردمند شك نمىكند كه اين عبارت زايد، در مقابل اتفاقنظر ائمه حديث بر جعلىبودن آن، قابل اعتنا نيست. فصلالخطاب اين باب، نحوه برخورد امام احمدبن حنبل با اين حديث است كه با نهايت دقت خود، در موارد متعددى از مسند، اين حديث را به صورت «و نام او نام من است» و بدون عبارت زايد، روايت كرد.(9)
بر اين اساس، روشن مىشود كه جمله «و نام پدرش نام پدر من است» بىاساس و مجعول است و ضعف آن به حدى است كه استاد دانشگاه الأزهر، سعد محمد حسن جعل آن را به شيعه نسبت مىدهد. چون بنابر نظر او، شيعه با جعل آن و بعد اثبات جعلىبودن، قصد دارد منابع و اقوال خود را تقويت كند و كتابها و رجال حديثى اهل تسنن را سست نمايد.(10)
به طور خلاصه، اين موضوع كه حضرت صاحبالزمان عليه السلام فرزند بلافصل امام حسن عسكرى عليه السلام است و ضعيف و ساختگى نبودن اين احاديث و حتى تواتر و صحت آنها، به استناد منابع اهل تسنن به اثبات رسيد.
----------------------------------
1-سنن ابىداوود، ج 4، ص 108.
2-متذرى، مختصر سنن ابىداوود، ج 6، ص 162، ح 4121؛ مزى، تهذيبالكمال، ج22، ص106، ش4400.
3-ابنخلكان، وفياتالاعيان، ج 3، ص 495، ش 502؛ ابنحجر، تهذيبالتهذيب، ج8، ص56، ش100.
4-اسمىالمناقب فى تهذيب اسنىالمطالب، ص 165.
5-سيد صدرالدين صدر، المهدى، ج 68.
6-به نقل از: ابنطاووس، التشريف بالمنن، باب 76، ص 285، ح 413.
7-ابنابىشبيه، المصنف، ج 15، ص 198، ح 19493.
8-در انتظار ققنوس، ص 114.
9-البيان فى اخبار صاحبالزمان، ص 482؛ مسند احمد، ج 1، ص 376 و 43؛ سنن ترمذى، ج4، ص505، ح2230؛ مستدركالحاكم، ج4، ص442 و... .
10-سعد محمد حسن، المهديه فىالاسلام، ص 69. نقل از در انتظار ققنوس، ص 115.
پاسخ به چند پرسش
- بازدید: 3286