چون خبر عبور امیرالمومنین از پل رقه به معاویه رسید، مضطرب و پریشان شده، اعلام کرد تا لشکر شام اجتماع کنند، چون همه جمع شدند گفت:
ای مردم، آیا می دانید چه کسی به جنگ شما می آید؟ آن مرد شجاع و شیر سیاه، علی بن ابی طلب علیه السلام و مبارزان عراق و سواران حجاز و دلیران کوفه و بزرگان مهاجر و انصار به سوی شما می آیند، که برای تقویت دین و حفظ شرف و صیانت مال با یقینی صادق با شما جنگ خواهند کرد، اگر صبر و مقاومت و ثبات قدم دارید، این زمان وقت ثبات و صبر است.
مروان بن حکم برخاست و گفت: ای معاویه! در جنگ جمل جان را در کف گرفته تلاش می کردم کشته و یا پیروز شوم، اما تقدیر نبود تا کشته شوم. به خدا سوگند اگر علی علیه السلام را ببینم، به مبارزه با او برمی خیزم و چنان جهد کنم تا او را از پای درآورم یا خود هلاک شوم.
حوشب ذوالظلیم برخاست و گفت: ای معایه! به خدا سوگند غضب و خشم ما نه به جهت توست بلکه برای خون خلیفه مظلوم عثمان و حفظ ناموس و شهر دیار است از علی علیه السلام و یارانش هراس نکن، سواران ما در مقابل سواران او و پیادگان را در مقابل پیادگان قرار ده، با یک حمله مردانه لشکر علی علیه السلام را در هم می شکنیم و شر آنان را دفع می کنیم .
سپس ابوالاعور السلمی برخاست و سخنانی از پهلوانی و دلیری و ایمان و صداقت خویش گفته و یارانش را ستود.
وحشت معاویه از لشکر امیرالمومنین
- بازدید: 211