نصیحت امیرالمؤمنین به معاویه

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

 علی علیه السلام و یاران از بلیخ کوچ کرده در رقه فرود آمدند اهل رقه از هواداران عثمان بن عفان و طرفداران معاویه بودند. وقتی لشکر امیرالمومنین علیه السلام را دیدند به حصارهای خویش پناه بردند و درها را بستند، چون علی علیه السلام و لشکر او در کنار آب فرات فرود استقرار یافتند بار دیگر نامه ای به این مضمون برای معاویه نوشت:
از عبدالله علی امیرالمومنین علیه السلام به معاویة بن صخر:
خدای تعالی را بندگانی هست که ایمان به تنزل و غرفان به تأویل و تفقه در دین دارند. خداوند فضیلت آنان را در قرآن بیان فرمود و شما آن زمان با محمد مصطفی صلی الله علیه و آله دشمن بودید، به قرآن ایمان نداشتید و با رسول خدا صلی الله علیه و آله و مومنان می جنگید، تا خدای تعالی رسولش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله را قدرت و قوت داده، پیروز و نصرت کرامت فرمود، و جماعتی به میل و رغبت و طایفه ای به اجبار اسلام آوردند. زیبنده هیچ عاقل نیست حق احمد مصطفی صلی الله علیه و آله را نشناسد و قدر او را نداند و پای از حد خویش بیرون نهد. ای معاویه بدان که سزاوارتر به امر خلافت کسی باشد که نبی صلی الله علیه و آله را نزدیک تر و کتاب الله را عالم تر. در اسلام و مسلمانی سابق تر و در راه خدا مجاهدتر باشد.
از خدایی که نزد او خواهیم رفت بترس و پروا داشته باش. حق را از باطل باز شناس. بهترین بندگان آن است که به عمل خویش عمل کند. شما را به کتاب خدای ربانی و سنت محمدی می خوانم، اگر قبول کنید، هدایت، رشدء سعادت شما تأمین می شود، اگر نپذیرید و راه اختلاف و عصیان انتخاب کنید. در ضلالت و جهالت به هلاکت می رسید.
معاویه نامه امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خواند و جوابی بی ادبانه به این مضمون نوشت: اما بعد ای علی بن ابی طالب علیه السلام اگر تمامی حسد را قسمت کنند نه جزء آن در دل توست و یک جزء دیگر در جمله عالمیان است، چون خلافت بعد از نبی صلی الله علیه و آله بر هر کسی معین و مقرر گردید، تو او را حسد بردی، و بر او فزونی جسته ای، و ما آثار حسد را در اقوال، افعال، حرکات و سکنات تو می دیدیم و هر گاه از تو بیعت می خواستند تو را به اجبار و اکراه می کشیدند تا از تو بیعت بگیرند. من از آنچه تو با عثمان بن عفان کردی هرگز فراموش نمی کنم با شما پیکار خواهم کرد، تا کشندگان او را قصاص کنیم یا خود به عثمان ملحق شویم.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جواب او چنین نوشت:
ای معاویه! در نامه ات مرا به حسد متهم کردی، معاذ الله! در جهان به هیچ کسی حسد نبرده ام تا به تو امثال تو حسد ببرم، اما اکراه نمودن من در امر خلافت و تأخیر در بیعت از تو هیچ کس باکی ندارم و آن را به این دلیل نمی پذیرفتم، چون وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله وفات یافت و بین مهاجر و انصار اختلاف پدید آمد، هر طایفه ای می گفت خلیفه از ما باشد. قریش می گفتند:
چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما بوده پس خلیفه باید از ما باشد. قریش با همین سخن خلافت را از انصار ربودند، و حال آنکه ما اهل بیت مصطفاییم و به خلافت از همه کس سزاوارتریم.
ای معاویه! آن زمان که مردم با ابوبکر برای خلافت بیعت کردند، پدر تو ابوسفیان نزد من آمد و گفت: تو به خلافت لایق تر و از پسر ابوقحاقه لایق تری، من تو را یار و معین هستم، و اگر بخواهی برای دفع مخالفین، مدینه را پر از سواره و پیاده می کنم تا پسر ابوقحاقه را کنار بزنی. من رضا ندادم و قبول نکردم و نخواستم که میان امت محمد صلی الله علیه و آله اختلاف و جنگ پدید آید، به خدا سوگند پدرت این سخن را از سر صدق و صفا و اعتقاد می گفت؛ اگر تو هم حق مرا بشناسی چنان که پدر تو می شناخت راه هدایت و رشد را بازیابی، اگر مرا شناختی و در پی مخافت و منازعه باشی، پس آماده باش تا به سوی تو بیایم، اما حدیث کشتن عثمان، همه خلق می دانند که مرا در قتل او هیچ دخالتی نبود، آن زمان من در خانه خویش نشسته بودم و آنچه بر سر او آوردند راضی نبودم.
معاویه در جواب امیرالمومنین علیه السلام نوشت:
اما بعد: خدای تعالی محمد صلی الله علیه و آله را به رسالت برگزید. او را امین وحی و رسول برای خلق گردانید از میان مهاجر و انصار و اخیار مسلمین برای او یاران و وزیران و معینانانی قرار داد، هر یک از آنان را فضیلتی و منزلتی بود، فاضل ترین اصحاب او ابوبکر صدیق بود که بعد از او به خلافت قیام کرد، و پس از او عمر بن خطاب و بعد از او عثمان بن عفان به خلافت نشستند و تو پیوسته با ابوبکر و عمر مخالف بودی و با آنان دشمنی داشتی، تا عمرشان به پایان رسید و بعد از آنها نسبت به عثمان بن عفان لیفه زمان شدیدترین کینه ها را روا داشتی، در حالی که به سبب خویشاوندی با رسول خدا صلی الله علیه و آله باید حرمت او را نگه می داشتی، با او قطع رحم کردی، محاسن او را معایب جلوه دادی، پیاده و سواره را دعوت کردی و تحریض نمودی تا در حرم رسول الله صلی الله علیه و آله به او حمله بکنند و او را بکشند، و بر اهل او جفا کردند و تو صدای نوحه و زاری او و فرزندانش را می شنیدی، و کمکی به او نرساندی، به خدا سوگند اگر به یاری او قیام می کردی و اهل آشوب را نصیحت می نمودی هیچ کسی به او آسیبی نمی رسانید اما تو دوست داشتی که او را در آن غوغا بکشند، دلیل این سخنم این است که امروز کشندگان او را در خدمت خویش عزیز و مکرم می داری و آنان در لشکر توأند و یاور و معین و بازوان توانای تو هستند و حال اینکه تو از قتل عثمان اظهار بی گناهی می کنی. اگر راست می گویی، قاتلین عثمان را نزد من بفرست، تا قصاص کنم آن گاه من در خدمت تو باشم و تو را اجابت کنم، والا بین من و شما غیر شمشیر راهی نیست. والسلام
جواب سخت و مستدل امیرالمومنین به معاویة بن صخر (57)
اما بعد نامه تو به من رسید، در آن نامه یاد آور شده ای که خدا تعالی مصطفی صلی الله علیه و آله را برای دین خویش اختیار کرد و او را به کسانی از یارانش که تائیدشان کرد یاری فرمود. همانا روزگار چیزی شگفت از تو بر ما نهان داشت، خبر دادنت از احسان خدا به ما و نعمت نبوت که چتر آن را بر سر ما برافراشت. در آن یادآوری چونان کسی هستی که خرما به هجر رساند یا آن که آموزگار خود را به مسابقه بخواند، و گمان بردی که برترین مردم و فاضل ترین افراد فلان اند و فلانند، اگر آنچه گفته ای از هر جهت درست باشد، تو را چه بهر از آن؟ و اگر نادرست باشد، تو را چه بهره از آن؟ و اگر نادرست باشد تو را از آن چه زیان؟ تو را بدین کار چه مربوط که چه کسی برتر است و که فزون تر؟ و که رعیت و که رهبر؟ آزاد شدگان و فرزندان آزاد شدگان را چه می رسد به فرق نهادن میان نخستین مهاجرین و ترتیب رتبه آنان و شناساندن درجه آنان.
هرگز! آوازی است نارسا و گفتاری است نه ناسزا که محکومی به داوری نشیند و نادانی خود را صدر مجلس عالمان ببیند. ای مرد! چرا در جای خویش نمی نشینی؟ و کوتاه دستی خویش را نمی بینی؟ و آن را که با قدرت تو سازگار است نمی گزینی؟ تو را چه زیان که چه کسی شکست خورد؟ و چه سود از این که چه کسی گوی پیروزی را برد؟ تو در بیابان گمراهی روانی و از راه راست رویگردان، من آنچه می گویم نه برای آگاهانیدن توست، که آن نزد تو پیداست، بلکه گفته من به سبب یادآوری نعمت خداست.
دیدی مردمی را از مهاجرین که در راه خدا شهید شدند و همگان از قضیلتی برخوردار بودند، تا آن که شهید ما (حمزه علیه السلام) شربت شهادت نوشید، و به سیدالشهدا ملقب گردید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله در نماز بر او هفتاد تکبیر گفت. نمی بینی مردمانی در راه خدا دست خود را دادند و ذخیرتی از فضیلت برای خود نهادند و چون یکی از ما ضربتی رسید و دست وی جدا گردید، طیارش خواندند که در بهشت به سر می برد و ذوالجناحین که با دو بال پرواز می کند، اگر خدای تعالی خودستائی را نهی کرده بود، فصیلت های فراوانی از خویشتن نقل می کردم که دلهای مومنان با آن آشناست و در گوش شنوندگان خوش آواست، لاف زدن را کنار بگذار و بر آهن سرد مکوب. ما پرورده های خداییم و مردم پرورده های مایند.
زناشویی پیامبر صلی الله علیه و آله با خاندان شما، عزت دیرین و فضیلت و پیش را از ما باز نمی دارد، شما چگونه و کجا با ما برابرید! که از میان ما پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست و از میان شما تکذیب کننده (ابوجهل)،از ما اسدالله و از شما اسدالاحلاف، از ما دو سید جوانان بهشت برخاست و از شما کودکانی که نصیب آنان آتش است؛ سیدة نساءالعالمین از ماست و حمالة الحطب (هیزم کش دوزخیان) از شماست.
فضلیت های بیشمار از این قبیل ما را و فضیلت های بسیار راست...گمان باطل در مغز خود پروراندی که به خلفا حسادت کردم و به آنان کینه ورزیدم اگر چنین است، تو را چه جای باز خواست است؟ جنایتی بر تو نیامده تا از تو پوزش طلبم نه تو را ننگ است و نه عرصه بر تو تنگ اما مشتن عثمان را به یادآوری، حق داری سؤال کنی و بپرسی چون با او خویشاوندی، انصاف بده! کدام یک از ما دشمنی اش با عثمان بیشتر بود؟ من که یاری خود را از وی دریغ نداشتم و او را به نشستن واداشتم؟ یا تو، چون از تو یاری طلبید، سستی ورزیدی تا مرگ به سراغ او آمد و حکم الهی بر وی جاری شد؟ از این که بر عثمان به سبب برخی بدعتها خرده می گرفتم، پوزش نمی خواهم؛ مگر ارشاد و هدایتی که کردم گناه است تا پوزش بخواهم؟
گفتی من و یارانم را جز به شمشیر نیست، مرا با این سخن خنداندی، کی پسران عبدالمطلب را دیدی که از پیش دشمنان عقب نشینی کنند و از شمشیر بترسند، زوداکسی را می جوی که تو را جوید، و آن را که دور می پنداری به نزد تو آید، من با لشکری از مهاجرین و انصار و تابعین به سوی تو می آیم: لشکری بسیار گرد آن به آسمان برخاسته، جامعه های مرگ به تن پوشیده و خوش ترین دیدار برای آنان شهادت و لقای پروردگارشان است. لشکری که از فرزندان بدریان با شمشیرهای هاشمیان که در رزم دیدی با برادر و دایی و جد و خاندان او چه کرد، و از ستمکاران دور نیست.(58)چون نامه امیرالمومنین به معاویه رسید، مضطرب و متحیر شد، و ندانست که نامه را چه جوابی بنویسد، عاقبت این بیت شعر را در جواب آن حضرت نوشت:
لیس بینی و بین قیس عتاب - غیر طعن الکلی و ضرب الرقاب
امیرالمومنین در جوابش این آیه را نوشت:
انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء و هو اعلم بالمهتدین. (59)

57) نامه /26 نهج البلاغه عبده، ص 426.
58) نهج البلاغه، نامه 28.
59) قصص /56.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page