امیرالمؤمنین علی علیه السلام و لشکریان از صحرای کربلا کوچ کرده تا به ساباط مدائن رسیدند، در آن جا عده ای از دهقان به نزد امیرالمومنین آمدند و حاجات خویش را بیان کردند، حضرت آنان را راضی کرد، آن گاه از آنجا حرکت کرده تا به محل زندگی و سکونت کسری رسیدند، مردی از اصحاب علی علیه السلام چون آن بناها، باغها، قصرهای عالی و نهرهای جاری و اشجار را دید برای عبرت شعری به تمثیل خواند:
سفت الریاح علی محل دیارهم - فکانهم کانوا علی میعاد
صدای او به گوش امیرالمؤمنین علی علیه السلام رسید فرمود؛ اگر برای عبرت گرفتن این آیات از قرآن مجید را قرائت می کردی، نیکوتر بود؛
کم ترکوا من جنات وعیون وزروع ومقام کریم و نعمة کانوا فیها فاکهین کذلک واورثناها قوماً آخرین فما بکت علیهم السماء والارض وما کانوا منظرین (56)
اینان قومی بودند وارث نعمت ها چون شکرگزار نبودند، نعمت به نقمت تبدیل شد، و مواهب دنیا به سبب معصیت از آنان سلب شد، بدانید که شکر مزید نعمت است و کفران و عصیان موجب نقصان نعمت، از کفران نعمت بپرهیزید، تا در ورطه بلا و عقوبت و هلاکت گرفتار نشوید.
امیرالمومنین علیه السلام و یاران از سرزمین کسری کوچ کردند تا به شهر انبار فرود آمدند، اهل انبار استقبال شایسته ای کرد -، غذا و علوفه و اسب به نزد آن حضرت آوردند، امیرالمومنین پرسید؟ این اسبان اطعمه را چرا آوردید، گفتند:
عادت ما چنین است که امرا و بزرگان را این گونه احترام می کنیم و این برای شما و لشکریان شماست.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
اسبان را بابت خراج محاسبه می کنیم ولی بهای اطعام را می پردازیم و بدون بهاء قبول نمی کنیم.
عرض کردند: یا امیرالمومنین! ما در بین لشکر شما دوستانی داریم اجازه فرمائید تا به رسم هدیه به آنان تقدیم کنیم.
حضرت فرمود: شما را از هدیه دادن و لشکر خویش را از هدیه گرفتن منع نمی کنم اما اگر از خدمتکاران و سربازان، چیزی به غضب از شما مطالبه کنند مرا مطلع سازید.
56) سوره دخان /29-25.