عمّار بن ياسر برخاست و در ميان سپاهيان سخنرانى كرد و آنان را بهيورش عليه معاويه تشويق كرد و از ماهيّت حقيقى اين جنگ و پيشزمينههاى آن نقاب برگرفت و گفت :
"بندگان خدا! به سوى اين جماعت رويد كه به خيال خود بهخونخواهى عثمان قيام كردهاند.
به خدا سوگند من گمان نمىكنم كه ايشان به خونخواهى عثمان آمدهباشند. اينان طعم دنيا را چشيده و آن را برگزيدهاند و خوب آن رادوشيدهاند. اين قوم دريافتند كه اگر حق گريبانگير آنان گردد ميان ايشان وتمايلات دنيويشان فاصله مىاندازد. اين جماعت در اسلام، سابقهاىندارند تا بدان سزاوار طاعت وخلافت باشند. بنابراين پيروان خويش رافريفته و گفتهاند : پيشواى ما به ستم كشته شد. قصد آنان از اين سخن آنبود كه خود حاكم و فرمانروا شوند و اين نيرنگى است كه به وسيله آن تااينجا كه خود مىبينيد، رسيدهاند. و اگر آنها اين نيرنگ را به كارنمىبستند حتّى دو تن هم با ايشان بيعت نمىكردند".
آنگاه وى با عمرو بن عاص رو برو شد و به او گفت : عمرو! آيا دينخود را در قبال مصر فروختى؟! نفرين بر تو باد! تو از ديرباز اسلام را كجمىخواستى.
سپس بر شاميان يورش برد و اين ابيات را كه از ايمان و يقين سرشاربود وروحيه جهادى عمّار نود ساله را در آنروز نمودار مىساخت، خواند :
- خدا راست گفت كه او اهل راستى است و پروردگارم والا و بزرگواراست.
- پروردگارا! در شهادت من تعجيل فرماى به كشته شدن در راه كسىكه خود قتل زيبا را - شهادت - دوست مىدارد.
- در حالى كه يورش آرنده باشم نه گريزنده و همانا كشته شدن (در راهخدا) بر هر مرگ ديگرى برتر است.
- كشتگان در بهشتها نزد پروردگارشان هستند و از شراب خوشبووچشمه سلسبيل نوشانده مىشوند.
- از شراب ويژه ابرار كه با مشك ممزوج است و جامى از شراب كهآميزه آن گرم و خوشبوى چون زنجبيل است.
سپس گفت : خدايا تو خود مىدانى كه اگر من بدانم كه رضاى تو در ايناست كه خودم را در اين دريا بيفكنم چنين خواهم كرد. و مىدانى كه اگرمن آگاه شوم كه خوشنودى تو در اين است كه من تيغه شمشيرم را در دلمفرو برم و آنگاه بر آن خم شوم تا نوك شمشير از پشتم بيرون آيد چنينخواهم كرد و مىدانى كه اگر من بدانم امروز كارى نزد تو خشنود كنندهتراز جهاد با اين فاسقان است، قطعاً آن كار را انجام مى دادم.(1)
با اين روحيه والا و سرشار از ايمان، برگزيدگان ياران پيامبرصلى الله عليه وآله بامعاويه ومنافقان هم سنگر او به نبرد برخاستند. منتهاى آرزوى اينانشهادت بود. آنان يقين داشتند كه بر راه حق و صوابند و دشمنشان خواهانحكومت و طالبان دنيا هستند.
عمّار ميان دو سپاه ايستاد و بانگ زد : اى مردم! پيش به سوى بهشت.پس چون پرچم عمرو بن عاص را ديد، گفت : به خدا سوگند من سه بار بااين پرچم جنگيدهام و اين از آن سه بار نيرومندتر نيست. آنگاه اين بيترا بر زبان آورد :
- ما بر سر تنزيل قرآن با شما جنگيديم و امروز به خاطر تأويل آنمىجنگيم.
عمّار، بسيار تشنه بود. آب خواست. زنى قدحى از شير مخلوط با آببرايش آورد. چون قدح را تا زير دندانهايش بالا برد، گفت : امروزدوستانم، محمّدصلى الله عليه وآله و حزبش، را ديدار مىكنم. به خدا سوگند اگر با مابجنگند به طورى كه ما را تا بلنديهاى كوهها برانند ما همچنان يقين داريمكه بر حقّيم و ايشان بر باطلند.(2)
بدين سان اين جنگجوى سالخوردهاى كه از اوان جوانى به راه مكتبگام نهاد و از هيچ وظيفهاى كه بدو محّول شد، سرپيچى نكرد تا آنجا كهپيامبر او را تا سطح صديقان بالا برد، او در راه خدا از نكوهش ملامتگرانباك نداشت و با چشمانى باز و گامهايى استوار در حالى كه پروندهدرخشان نود سال زندگى خويش را در برداشت به استقبال شهادت رفت.چون عمّار به ميان ميدان كارزار رسيد دو تن از تبهكاران به نامهاى ابنالعاديه عزارى و ابن جون بر وى يورش بردند و او را كشتند. با قتل عمّار،در حقيقت خداوند حجّت را بر شاميان تمام كرد. زيرا پيامبر اكرم فرمودهبود :
"آخرين نوشيدنى تو كاسهاى از شير است و تو را گروه سركش (فئهباغيه) به قتل مىرسانند"
با انتشار خبر شهادت عمّار در اردوگاه معاويه، روحيه سپاهيان شامدستخوش سُستى و ضعف شد. معاويه در توجيه قتل عمّار، به سپاهيانخود اظهار داشت : على، قاتل عمّار است زيرا او بود كه عمّار را به جنگما فرستاد.
در واقع معاويه با اين نيرنگ عقل سپاهيان خود را دزديد و آنان همبىچون و چرا گفته او را پذيرفتند كه او در اين كار بس زبردست و ماهربود و پيش از اين بارها با توسّل به نيرنگ و دروغ، متون دينى رادستخوش تحريف ساخته بود.
-------------------------------------------------
1) في رحاب أئمّة اهل البيت، ص153.
2) في رحاب أئمّة اهل البيت، ص157.
---------------------------------------
نويسنده : آية الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم : محمد صادق شريعت
مبارزه عمّار بن ياسر
- بازدید: 5265